بعد از كودتا؟
حسن حضرتي / استاد تاريخ دانشگاه تهران
بعد از كودتاي نافرجام اخير در تركيه، دولت و به ويژه شخص رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه،
فتح الله گولن و جماعت او را به دست داشتن در اين كودتا متهم كرد. البته اين يك فرضيه است و افراد مختلفي در اين باره صحبت كردهاند و ديدگاههاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد. برخي نقش دولتهاي غربي به ويژه امريكا را برجسته كردهاند، برخي بر نقش ساير گروههاي مخالف از جمله كماليستها يا كردها تاكيد كردند. قضاوت در اين زمينه دست كم براي اهالي تاريخ دشوار است و ايشان صبور هستند و منتظرند تا اسناد و مدارك به اندازه كافي در دسترس قرار گيرد تا بتوانند بر اساس فكتها اظهارنظر كنند. با اين همه ميكوشيم امروز بر مبناي شواهد فرضي به اظهارنظر در زمينه آن احتمال اوليه بپردازيم، چرا كه به هر حال كشور ما نيز از اين قضيه ميتواند متاثر باشد و بهتر است آن را تحليل كنيم.
اما چرا در تركيه كودتاهاي متعدد رخ ميدهد؟
به نظر ميرسد اصل قضيه را در ساختار دولت عثماني بايد رديابي كرد. وقتي كه دولت عثماني بعد از يك دوره باشكوه دچار ركود و رخوت شد، به اصلاحات روي آورد. نخستين جايي كه در دولت عثماني اين اصلاحات رخ داد، در حوزه نظاميگري و سپاه دولت عثماني بود. نخستين تفكرات و ايدهها و نوسازيهاي جديد در سپاه عثماني رخ داد. نخستين برخوردها و تصادمها (مثبت يا منفي) و برخورد با مدرنيته غرب توسط نظاميان عثماني رقم خورد. اما ميدانيم كه پروژه اصلاحات به راحتي رخ نداد. در سپاه عثماني انجام اصلاحات اجتنابناپذير بود، اما يني چريها مانع اصلي اين اصلاحات و نوسازي در عثماني بودند و كودتاهاي مختلفي را رقم زدند. براي مثال ايشان وزير عثماني و سلطان عثماني را سرنگون كردند و گردنش را زدند. نمونههاي فراواني از اين كارشكنيها را در عصر عثماني ميتوان بر شمرد. در دوره تنظيمات اين بلا سر عبدالعزيز رخ داد و توسط جريان مدحت پاشا خلع شد و عبدالحميد دوم را سر كار آوردند. اين داستان در دوره جمهوري با عنوان دفاع دموكراسي و قانون اساسي به شكل ديگري تداوم يافت.
آنچه مسلم است، در دوره جمهوري نظاميان خود را پاسداران دموكراسي ميدانند و اين وظيفه را به اعتبار قانون اساسي موجود، وظيفه ملي خود ميدانند و بر اين اساس هر بار براي صيانت از قانون اساسي و نه به دست آوردن قدرت وارد عمل شدهاند. اين تفاوت تركيه با ديگر جوامع منطقه از جمله پاكستان است. نظاميان در تركيه انتقال قدرت را انجام ميدهند، يعني قدرت حاكم را كنار ميزنند و بلافاصله انتخابات برگزار ميكنند و قدرت را به گروه ديگري ميسپارند، يعني خودشان هيچگاه دنبال اين نبودند كه قدرت را در دست نگه دارند.
به طور خلاصه عامل اصلي كودتاهاي مختلف به تعبير اريك جان زورخر كه تاريخ جديد تركيه را نوشته، اين است كه دموكراسي تركيه، دموكراسي بيماري بود. علت بيماري نيز اين بود كه نوعي دموكراسي نظامي بود. يعني به هر حال دموكراسي را نظاميان به اين جامعه اعطا كردند و به همين خاطر نيز هر زمان كه لازم ديدند، وارد عمل شدند.
واكنش جامعه تركيه
جامعه تركيه اصل كودتا را از همان سال ١٩٦٠ تا ٢٠١٦ مذموم دانسته است. يعني چنين نبوده كه از اصل اتفاقي به نام كودتا خوشش بيايد. پژوهشهاي گستردهاي كه در اين زمينه انجام شده نشان ميدهد كه جامعه تركيه اتفاقي به نام كودتا را نپسنديده است. الان هم با وجود دوگانگي در جامعه تركيه، اين كودتا را نپسنديد. پيشتر نيز چنين بود. معناي اين نپسنديدن اين است كه دموكراسي در جامعه تركيه ريشه دوانده است و حاميان جدي در تركيه دارد و به همين خاطر آن را حفظ كردند و در اين زمينه از بسياري از جوامع منطقه نيز جلوتر رفتهاند.
جنبش گولن
فتحالله گولن ميگويد اگر سعيد نورسي در زمان من بود، حرفهايي ميزد كه من الان ميگويم و اگر من در زمان او بودم، حرفهايي را ميزدم كه او در زمان خودش گفته است. با اين جمله ميتوان پيوند عميق و وثيق فكري فتحالله گولن با سعيد نورسي را دريافت. دو كليدواژه اساسي براي جماعت فتحالله گولن ميتوان بر شمرد: خدمت و صحبت. اين دو كليدواژه را طرفداران گولن مرتب به كار ميبرند و در پروژه خود مدام به آن ارجاع ميدهند. خدمت يعني بچههاي مستعد فقير را در مدارس شبانهروزي جمع كنند و آموزش دهند، تا ايشان را به دانشگاه برسانند. همين طور در بخشهاي مختلف جامعه تركيه كمك اقتصادي از تجار و بازرگانان جذب كنند تا بتوانند خدمات اجتماعي ارايه كنند. اين امر در نهايت به تربيت نيروهايي متدين، معتقد و سالم ختم ميشود و در نهايت زمينه براي حضور اين افراد در نهادهاي مختلف ايجاد ميشود.
دومين مفهوم كليدي اين جنبش صحبت است. يعني برنامهريزي ايشان اين بوده كه در اصناف و گروههاي اجتماعي مختلف از پزشكان و پرستاران و مهندسان و دانشگاهيان و معلمان و كارگران و... گروههايي را تشكيل ميدادند و گعدههايي شكل ميدادند تا به طور مستمر صحبت و گفتوگو در گيرد. يعني يك سلسله تشكيلات به ظاهر غيرمنسجم در محلات مختلف شكل ميگرفت كه مرتب در مورد موضوعاتي با هم صحبت ميكردند. مربيان و معلمان جماعت گولن از اين گعدهها براي اينكه ايدههاي خودشان را به جامعه منتقل كنند، استفاده ميكردند.
يكي از پژوهشگران برجسته تحقيق ميداني مهمي راجع به جماعت گولن صورت داده و رساله دكترايش را در اين زمينه نوشته است. ايشان به خصوص راجع به منابع مالي جماعت گولن تحقيق كرده است، يعني كساني كه موظف بودند در قالب خمس و زكات ميليونها دلار به اين جماعت كمك كردند يا كساني كه يك سوم درآمدشان را كه شامل چندين ميليون دلار ميشد، به اين جماعت كمك ميكردند. در مصاحبههايي كه ايشان انجام داده، مشخص ميشود اين افراد كمكها را وظيفه اعتقادي و ديني خودشان تلقي ميكردند، زيرا تصورشان بر اين بود كه جماعت گولن جامعه تركيه را از بيبندوباري و بياعتقادي ديني نجات ميدهد و ميكوشد جامعه تركيه جامعهاي سالم و فرهيخته شود. به هر حال جامعه تركيه سخت سنتي است و با اينكه رنگ و لعاب مدرنيته دارد، اما ذاتا سنتي است. جماعت گولن از اين باورهاي سنتي به نحو احسن براي جذب كمكهاي مردمي استفاده كرده است.
ربط جنبش گولن به كودتاي ناكام
اما در مورد كودتا فكر نميكنم كه اين كودتا مورد حمايت جنبش گولن باشد. تشكيلات و منابع مالي گستردهاي دارند كه البته سازماندهي شده نيست. در اين ساختار به اقداماتي چون كودتا فكر نشده است. حتي كساني كه بهشدت طرفدار جنبش گولن هستند، درمييابيم كه بهشدت انسانهاي مذهبياي هستند و كاري به اقدامات سياسي ندارند. براي مثال تاجري كه حاضر به كمك ميليونها دلار به تشكيلات گولن ميشود، چندان مشكل سياسي ندارد. اما چرا اين جماعت به حمايت از گولن متهم شد؟ اردوغان ميگويد جماعت گولن مثل سرطان در جامعه تركيه در حال گسترش است و از اين سرطان نميتوانيم رها شويم، مگر اينكه همچون شيمي درماني و پرتو درماني آن را كاملا از همه جاي جامعه تركيه كنار بزنيم. ٧٠ هزار نفر در اين ايام از نهادهاي دولتي بعد از كودتاي ١٥ جولاي اخراج شدند. اين به معناي همان پرتودرماني و شيميدرماني است كه اردوغان ميگفت. ترديدي نيست كه در فعاليت ٤٠ ساله تشكيلات گولن، بهشدت در جامعه سنتي تركيه نفوذ داشته است.
جامعه سنتي تركيه را با سريال كليد اسراري كه از تلويزيون ايران پخش ميشد، بهتر ميتوان شناخت، نه از سريالهايي كه از ماهواره پخش ميشود. اتفاقا جنبش گولن در اين جامعه سنتي بهشدت نفوذ كرده است. سال ٢٠٠٢ كه تازه حزب اردوغان بر سر كار آمده بود، به تركيه رفته بودم و با استادان دانشگاه تركيه كه مذهبي بودند، صحبت كردم. ديدم بسيار سنتي در مورد مسائل اعتقادي فكر ميكردند، يعني مثل جامعه سنتي ما در دهه ١٣٥٠ مسائل را تحليل ميكردند. البته نبايد از شكافي كه در جامعه تركيه وجود دارد غافل شد، يعني به خصوص در سطح تحصيلكردگان اين جامعه نيز طيف ليبرالي وجود دارد كه كاملا از اين رويكرد سنتي دور هستند. اما به هر حال معتقدم كودتا كار برنامهريزي جنبش گولن نبود.
اعتقاد من اين است كه كودتا را اردوغان انجام داد تا از سرطان جماعت فتحالله گولن خود را نجات دهد. البته الان در اين زمينه سند و فكتي وجود ندارد، اما استدلال من اين است كه تاكنون بيشترين بهرهبرداري از كودتا را هيچ كس جز آك پارتي و رجب طيب اردوغان نكرده است. تعبير خود اردوغان اين است كه كودتاي ١٥ جولاي نعمت بود. البته ممكن است عدهاي آدم ناشي بهانه را به دست او دادند. اما به هر حال بيشترين سود را او برد. اين اتفاق انديشيدهشدهاي نبود. ممكن است اين كساني كه كودتا كردند كماليست باشند يا گولني يا نظامي، اما به هر حال اگر كسي زمينههاي اين اتفاق را رقم زده باشد، قطعا آن فرد آك پارتي و شخص رجب طيب اردوغان است.
چرا در تركيه اين اندازه كودتا ميشود؟
رحيم رييسنيا / پژوهشگر تاريخ
كودتاها به طور كلي در منطقهاي كه ما زندگي ميكنيم، با امپرياليسم موجود ارتباط دارند. در كشور ما در سال ١٣٣٢ خورشيدي (١٩٥٣ م.) كودتا روي داد. بعد از آن در ٢٧ ماه مه ١٩٦٠ نخستين كودتا در تركيه صورت گرفت. ١١ سال بعد از آن كودتاي ديگري در ١٢ مارس ١٩٧١ در تركيه رخ داد. در ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بار ديگر كودتا در تركيه شد. بعد از آن هم كودتايي پست مدرن در تركيه به وقوع پيوست يعني با تذكري كه نظاميان به اربكان يعني پدرخوانده احزاب اسلامي تركيه دادند، ناگزير از ترك كرسي قدرت شد. بالاخره هم كودتاي ١٥ جولاي ٢٠١٦ را داريم كه ناكام ماند. مسلما پشت سر همه اين كودتاها اعم از كودتايي كه در ايران رخ داد و كودتاهايي كه در تركيه رخ داد، امريكا حضور دارد. البته بعد از كودتاي ١٩٨٠ رييس سيا اعلام كرد كه دستپروردگان ما اين كار را كردند. در كودتاي اخير هم گفته ميشود كه فتحالله گولن به جلوي صحنه رانده شد و مامور اين كودتا شد.
اين مداخله امپرياليسم در وضعيت داخلي تركيه را ميتوان با عضويت تركيه در ناتو توضيح داد. يعني تركيه در سال ١٩٥٢ از اعضاي موسس ناتو شد و ارتش تركيه بزرگترين ارتش منطقه در اختيار ناتو بوده و هست و بزرگترين پايگاه هوايي تركيه در اختيار امريكا و ناتو است. منتها زمينه اين كودتاهاي پياپي را در جنبش رهايي بخش استقلال كه منجر به جمهوريت در سال ١٩٢٣ شد، خواند. اين يك حركت نظامي- اجتماعي به رهبري آتاتورك بود و مدرنيزم آمرانهاي را در تركيه بر سر كار آورد. در حالي كه حقانيت تاريخي آن محل بحث است. به عبارت ديگر انقلاب تركيه را ارتش صورت داد، تا جايي كه مخالفان ميگويند اين كودتاي ارتش بود. يعني بعد از اينكه تركها توانستند باقي مانده امپراتوري را از چنگ نيروهايي كه درگير جنگ جهاني اول بودند، در آورند، كوشيدند بعد از جنگهاي واقعي با يونانيان و ايتالياييها و فرانسويها و انگليسيها، با ادعاي استقلال خواست مدرنيسم را پيش ببرند.
در اين منطقه آرزوي روشنفكران اين است كه تحولات از طريق تغييرات تدريجي فرهنگي و اجتماعي رخ دهد، اما در عمل اين طور نبوده است. تركيه تا پيش از تاسيس جمهوري، كشور طريقتها و ملل و مذاهب و فرقهها و نحلههاي مختلف بود. آتاتورك به يكباره تمام طريقتها و خانقاهها را تعطيل كرد. بعد از اين سركوب اوليه برخي از اين طريقتها به فعاليتهاي زيرزميني روي آوردند و تشكل و حركتهاي سياسي پديد آوردند.
تا سال ١٩٥٠ در تركيه دولت تك حزبي بود. بعد از جنگ جهاني دوم دولت ناگزير به ساختار چند حزبي تن در داد و در نخستين انتخابات حزب دموكرات قدرت را در دست گرفت. اين حزب كه با نقد قدرت به قدرت رسيد، اما خودش به آنچه ميگفت عمل نكرد. حاكميت اين حزب ١٠ سال طول كشيد و در طول اين ١٠ سال به سمت ديكتاتوري پيش رفت، تا جايي كه ارتش تركيه كه خود را نماينده راه آتاتورك ميدانست، دست به كودتاي ١٩٦٠ زد. منابع تركي از اين كودتا با نام كودتا ياد نميكنند، بلكه آن را حركتي ضد ارتجاعي ميخوانند و از آن دفاع ميكنند.
جماعت گولن
تركيه عثماني سرزمين انواع و اقسام طريقتها و فرقهها بود. طريقت يا جنبش گولن نيز دنباله همين جريان طريقتها است. مخصوصا طريقت نقشبنديه در اوايل قرن بيستم ٨ تا ١٠ ميليون نفر پيرو داشتند. اما اين شاخه اصلي طريقتها است كه از بن آن شاخههاي ديگري روييده است كه يكي از مهمترين آنها جنبش بديع الزمان سعيد نورسي است.
بديع الزمان در دوره عثماني يعني پيش از جنگ استقلال زندگي ميكرده و در زمان سلطان عبدالحميد با او ديدار كرده و خواهان بودجهاي براي تاسيس مدرسهاي مشابه مدرسه الازهر مصر در منطقه جنوب شرقي آناتولي شده است. او خودش كرد تبار بوده است. از قضا فتحالله گولن نيز كردتبار است، اگرچه ادعاهاي مختلفي دارد. سعيد نورسي كه در سال ١٩٦٠ مرد، توانست يك جنبش طريقتي- مذهبي ايجاد كند. اين جنبش به تدريج در حال تبديل شدن به جماعت بود، يعني جنبه سياسي پيدا ميكرد و به شكل تشكلي در ميآمد كه مخصوصا در مقابل نظاميان و در راس آنها آتاتورك موضع ميگرفت. سعيد نورسي آتاتورك را دجال ميدانسته و او را سفياني ميخوانده و جمهوريت را جمهوري كفار ميخوانده و عليه آن موضعگيري ميكرده است. سعيد نورسي ١٣٠ رساله دارد كه مجموع آنها را رسائل نور ميخوانند. او دورههايي در تبعيد و زندان بوده و آثارش را در همين ايام نوشته است. او شاگرداني داشته كه ايشان به تدريج در نقاط مختلف تركيه به تبليغ رساله نور ميپرداختند. وقتي سعيد نورسي مرد، هنوز از حركتي به اسم نورسي نامي نبود. اما شاگردان او به تدريج اين رسالات را تكثير كردند و انديشههاي او را پراكندند.
البته از انديشهها و آثار نورسي، گرايشهاي متفاوتي منشعب شد كه يكي از آنها شاخه فتحالله گولن است. البته گولن خودش نورسي را انديشهساز عصر ميخواند و از اصطلاحات او استفاده ميكند و دقيقا همان راهي را كه نورسي آغاز كرده بود، طي ميكند. اما به تدريج اين جنبش از سال ١٩٤٠ به بعد به جماعت بدل شد، يعني عليه نظام حاكم موضعگيريهايي كرد. بعدا نفوذ او همچنان ادامه يافت. در كنفرانسي در كمبريج شاهد اين بودم كه كتابهاي او را به طور وسيع تبليغ و عرضه ميكنند.
طرفداران جنبش نورسي با طبقات متوسط و تجار و بازرگان پيشه پيوندهايي دارند و اين گروهها كه از نظر اعتقادي محافظهكارند و جنبش نورسي را مدافع سنت ميپندارند، با آن همكاري ميكنند. گولن نيز دنباله حركت نورسي است، اما از طريقت به عنوان وسيلهاي براي زمينهسازي نظامي كه در پي آن است، بهره گرفت. به همين خاطر جوانهاي آناتولي را جذب كرد و به تدريج مدارس و خانههايي براي اين جوانان بنا كرد كه آنها را خانههاي نور مينامد. در هر خانهاي چند نفر دانشآموز و طلبه ساكن شدند. اين دانشآموزان سرپرستهايي داشتند كه مثل برادر بزرگ بر ايشان تسلط داشتند. اين خانهها اول در شهر ازمير بود و از آنجا به سراسر تركيه گسترش يافت.
در اين جنبش نخست به زنان توجهي نميشد، اما بعدا در دانشجويان دختر نيز نفوذ كردند و همان خانههاي نور را براي دختران نيز تشكيل دادند. در هر خانه براي دختران نيز سرپرستهايي مثل خواهر بزرگ حضور داشت كه اين دختران را راهنمايي ميكردند.
جهتگيري اين جنبش اين بود كه در ارتش نفوذ كند، به اين منظور در مدارسي كه در اختيار داشت، روستايي زادگان آناتولي را كه عمدتا از خانوادههاي فقير برآمده بودند، جذب اين مدارس ميكرد. بعدا دانشآموزاني كه فارغالتحصيل ميشدند به انواع و اقسام روشها در حربيه راه مييافتند و افسر ميشدند و در نهايت در ارتش نفوذ ميكردند. در اين زمينه آثار زيادي نگاشته شده كه با برخي نويسندگان آنها برخوردهاي تندي صورت گرفته است. اين تحقيقات نشان ميدهد كه جنبش گولن ميكوشد در اركان مختلف از جمله ارتش نفوذ كند. بعد از نفوذ در ارتش اين جنبش حس كرد كه به جايگاهي دست يافته كه ميتواند به كودتا اقدام كند.
جامعه كودتاخيز
سيد اسدالله اطهري / استاد علوم سياسي
در تمام كشورهاي خاورميانه كودتا صورت گرفته است. براي مثال در ايران دست كم سه مورد به توپ بستن مجلس در دوران مشروطه، كودتاي سوم اسفند ١٢٩٩ و كودتاي ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را شاهد بوديم. اما چرا كودتا در اين كشورها رخ ميدهند؟ زماني كه در كشوري انسداد سياسي حاكم باشد و كشور به بن بست برسد، مشخص نباشد كه حل و فصل نهايي مسائل به عهده كيست، كودتا رخ ميدهد. تاريخ نشان ميدهد كه در تركيه ارتش حرف نهايي را ميزد، به گونهاي كه ميتوان گفت مقدسترين افراد در تركيه نظاميان هستند. اتفاقا نسل اول گروه نوساز در خاورميانه نظاميان هستند. اين نظاميان هستند كه حتي قبل از روشنفكر در معرض افكار بينالمللي قرار ميگيرند و با نظام بينالملل كار ميكنند. در نتيجه تعجب نيست كه در تركيه زماني كه صندوقهاي راي پاسخگو نيست و كشور دچار انسداد است، يك نيروي منظم داراي فرماندهي مشخص براي پايان دادن به انسداد سياسي و هرج و مرجي كه قانون اساسي را نقض ميكند، وارد عمل ميشود.
واكنش مردم در برابر كودتا
تمام كودتاهايي كه در تركيه رخ داده، مورد استقبال جامعه بوده است به غير از كودتاي ١٩٨٠ كه خشونتهاي بيشتري داشت. ليبرالترين قانون اساسي را در دهه ١٩٦٠ نظاميان نوشتند و اجازه نوعي پلوراليسم را دادند. در دهه ١٩٧٠ در عصر جنگ سرد مردم در خيابانهاي استانبول يكديگر را ميكشتند. در اين تاريخ جنبشهاي چپ فعال بودند و خشونت را در جامعه گسترش ميدادند. ارتش به اين امر پايان داد. در دهه ١٩٨٠ به مبارزه- با به تعبير خودشان- ارتجاع پرداختند. درست زماني كه ناتو در تركيه مانور برگزار ميكرد، براي آنچه مقابله با گسترش انقلاب ايران عنوان ميشد ارتش كودتا كرد. از ميان كودتاها بنابراين بايد به كودتاي ١٩٨٠ با احتياط برخورد كرد. بعد از آن كودتاي ١٩٩٧ يعني كودتاي پستمدرن رخ داد. آقاي نجمالدين اربكان ميگفت اتحاديه اروپا اصلا به درد نميخورد، ايالات متحده خطرناك است و تركيه بايد نهادهاي بينالمللي را ترك كند. اينجاست كه ارتش وارد شد و آقاي اربكان را كنار گذاشت.
بعد از آن هم كودتاي قضايي صورت گرفت و ميخواستند از طريق قوه قضاييه حزب عدالت و توسعه را در سال ٢٠٠٧ سرنگون كنند. بنابراين خاورميانه به ويژه تركيه سرزمين كودتاهاست. دليل مهم آن نيز عدم احترام به صندوقهاي راي است. شايد خود دولت آقاي اردوغان بود كه زمينه را به ويژه بعد از قضيه پارك گزي و مداخلات در خاورميانه و تفكرات نوعثماني گري، زمينه را براي اين موضوع ايجاد كرد. به خصوص وقتي برنامه توسعه ايشان به ٨ درصد رسيد، سياست تهاجمي را در خاورميانه آغاز كرد و اقتدارگرايي را در داخل دنبال كرد. يعني اردوغان تبديل به يك رهبر كاريزماتيك شده بود كه نتيجهاش كودتاي ناكام اخير بود. اما مردم تركيه از كودتاي اخير حمايت نكردند، زيرا به بلوغ رسيده بودند و به اين نتيجه رسيده بودند كه كودتا ديگر بس است. ايشان شاهد اتفاقاتي كه در خاورميانه رخ داده بود، بودند.
دستگاه فكري گولن: اسلام ليبرال
دستگاه فكري گولن به تعبير خودش كانتي است و حاميانش نيز بورژوازي سبزي هستند كه در زمان تورگوت اوزال ايجاد شد، كساني كه از اصلاحات و رفرمهاي اوزال كه خاستگاهش طريقت نقشبندي بود، بهرهمند شدند. گولن اولا مخالف سرسخت اسلام سياسي است. از نظر او دين بايد به حوزه خصوصي برگردد. ثانيا از نظر گولن بهترين شكل حكومت دموكراسي است. ثالثا گولن معتقد است جمهوريت با شورا و مشورت و قرآن ميخواند. رابعا از نظر گولن وظيفه جامعه ديني اين است كه فرد ايدهآل بسازد. او در كودتاي پستمدرن عليه اربكان بود، زيرا منتقد گرايش اسلام سياسي بود. او همواره در همه نزاعها طرفدار دولت است و بدترين دولت را به آنارشيسم ترجيح ميدهد.
گولن همچنين بر اسلام آناتوليايي تاكيد دارد، اسلامي كه با تصوف و آزادي عبادت براي همگان همخوان است. در واقع آقاي گولن اسلام ليبرال را ترويج ميكند. او اسلام را با ناسيوناليسم همراه ميكند و از جامعه چند قومي و تكثرگراي فرهنگي عثماني دفاع ميكند. آقاي گولن مدافع سكولاريسم است و معتقد است تركيه از نظر سياسي بايد ناسيوناليست و دولت گرا و از نظر اقتصادي ليبرال و از نظر اجتماعي محافظهكار و از نظر فرهنگي كثرت گرا باشد. او از تركيهاي حرف ميزند كه دو ملت در آن در يك نظام زندگي ميكنند. در تركيه تركها و كردها بر خلاف ايران و عراق و... يك قوم نيستند، بلكه يك ملت هستند.
آقاي اردوغان در سال ٢٠٠٢ دولت را در نتيجه ائتلاف حزب عدالت و توسعه با جنبش گولن تشكيل ميدهد. موسسان حزب عدالت و توسعه شاگردان علي شريعتي و سيد حسين نصر هستند. اينها دموكراتهاي مسلماني هستند كه از انديشمندان مسلمان معاصر ايراني تاثير گرفتند. اما بعد از ائتلاف بر سر مساله قدرت اختلاف ايجاد شد. اختلافي كه در تركيه ناشي از اختلاف در خانه قدرت است. حزب عدالت و توسعه در ابتدا از كادرهايي استفاده كرد كه در مدارس جنبش گولن پرورش يافته و به نهادهاي قدرت نفوذ كرده بودند. گولن فقط در امريكا ١٠٠٠ مدرسه دارد، در آلمان بيش از ٣٦٠ مدرسه دارد. اما گولن اصلا مدافع تصوير بلشويكي قدرت نبود و معتقد بود كه ابتدا بايد جامعه مدني را تسخير كرد و بعد دولت را به دست آورد. زيرا معتقد بود كه به دست گرفتن قدرت منهاي آگاهي جامعه به انفجار ميانجامد.
اما اعضاي حزب عدالت و توسعه بعد از به قدرت رسيدن، تمام مناصب را ميان خودشان تقسيم كردند و كوشيدند گولنيها را به عنوان قدرت موازي از قدرت اخراج كنند. اينجاست كه مقاومت به وجود ميآيد. اما اين مقاومت به شكل كودتا نبود. من فكر نميكنم كه اين كودتا كار جنبش گولن باشد. ما بايد دنبال سند و مدرك موجه باشيم و هيچ سندي در اين زمينه موجود نيست. البته ممكن است برخي از نظاميان و كساني كه دست به كودتا زدند، طرفدار انديشههاي گولن باشند، اما اينكه بگوييم خود گولن دست به كودتا زده است، با آنچه بيان شد، همخواني ندارد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=55425
ش.د9502380