تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۹۶۶۷۶

پديده‌ي اختلاف و كاركرد احزاب

چكيده: پديده‌ي اختلاف، به ويژه در عرصه‌ي انديشه و حكومت؛ واقعيتي است كه در هر نظام فكري و سياسي وجود دارد؛ لكن در مباني انسان‌شناسي و جهان‌بيني نظام‌هاي گوناگون فكري و سياسي، نوع و سنخ پديده‌ي اختلاف‌ متفاوت مي‌شود. در نظام ليبرال، كه انشان‌شناسي اومانيستي و اصالت فردي (با حاكميت سود و لذت) سيطره دارد، اختلاف بر سر تزاحم منافع افراد است، امال در نظام ديني در مقام تعريف چون انسان‌شناسي الهي و اصالت كمال فرد و جامعه (با حاكميت معنويت و اخلاق) سيطره دارد؛ اختلاف نه بر سر تزاحم منافع شخصي افراد، بلكه بر سر تشخيص مصاديق بهتر و اولويت‌ها در طريق كمال فرد و جامعه است. احزاب و گروه‌هاي مختلف از يك طرف براساس اختلاف ديدگاه‌ها و از طرف ديگر براساس نزديكي و اشتراك ديدگاه‌هاي درون گروهي پديد مي‌آيند. احزاب در نظام ديني به واسطه‌ي جهان‌بيني و انسان‌شناسي الهي براساس آرمان‌هايي متعالي و بر افق اصول مشترك شكل مي‌گيرند. در نظام ديني، هر فرد آدمي، بنابر مسئوليت وجودي خويش در برابر موهبت آزادي و اختيار، خواست‌هاي خود را محدود به ضوابط و شرايط طريق كمال مي‌‌نمايد. وضعيت درون حزبي احزاب در نظام ليبرال از قبيل همكاري براساس منافع مشترك است، ولي وضعيت درون حزبي احزاب در نظام ديني از قبيل همدلي براي آرمان‌هاي مشترك است. وفاداري به اصول مشترك توسط احزاب مختلف ضمامن اتحاد ملي و همدلي درون حزبي ضامن انسجام دروني جامعه است. واژگان كليدي: اختلاف، احزاب، اتحاد، همدلي، همكاري، اصول.
پایگاه بصیرت / سيدمجيد ظهيري

(ماهنامه انديشه حوزه – 1387/03/15 – صفحه 33)

مقدمه:

پديده‌ي اختلاف نياز به كالبد شكافي دقيق دارد و سوالات فراواني درباره‌ي آن وجود دارد كه پاسخ مي‌طلبد؛ اين كه ريشه‌هاي اختلاف ميان انسان‌ها چيست و كاركرد كه در جامعه چگونه است و منشا چه اثرات و تحولاتي در جامعه مي‌تواند باشد؛ آيا اختلافات قابل رفع است و بايد آنها را حل كرد يا اين كه بايد براساس اصولي مشترك به آنها جهت داد.

احزاب و گروه‌هاي سياسي دو كاركرد مهم در جامعه دارند؛ يكي اين كه كساني كه اشتراك ديدگاه‌هايي در هر يك از زمينه‌هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... دارند را برگرد محور واحد جمع مي‌كند و ديگر اين كه مجموعه‌هاي افراد كه با هم اختلاف ديدگاه دارند را در صورتي سازمان يافته از هم جدا مي‌كنند.

اينك سوال اصلي اين است كه «اگر اختلاف در جامعه‌ي بشري متعارف امري لايتخلف است، كاركرد احزاب در مقابل اين پديده‌ چه مي‌تواند باشد؟». ابتدا لازم است پديده‌ي اختلاف و پديده‌ي حزب به طور دقيق كالبد شكافي شود.

كالبد شكافي پديده‌ي اختلاف

آنچه بديهي مي‌نمايد اين است كه هيچ دو انساني يافت نمي‌شوند كه در جميع ساحات باورها، عواطف و اراده‌ها يكسان باشند و مسلماً همين تفاوت روشن و بديهي، سرمنشا اختلافات عقيدتي، احساسي و خواستي مي‌شود و اين اختلاف مي‌تواند در تمام عرصه‌هاي فردي و اجتماعي، به نوعي، منشا اثر باشد.

آنچه گفته شد، ريشه‌ي روان‌شناختي اختلاف در ميان انسان‌هاست و همواره بوده، هست و خواهد بود.

در عرصه‌ي سياست و حكومت، بشر ادوار گوناگوني را پشت سرگذاشته و انواع متفاوتي از سيستم‌هاي سياسي و حكومتي را تجربه كرده است. در برخي سيستم‌هاي سياسي، همچون نظام‌هاي قبيله‌اي پيشين يا حكومت پادشاهي و به طور كلي مطلقه‌ي فردي، اساساً، عقيده، احساس و اراده‌ي توده‌ي انسان‌ها موضوعيت نداشته است، لذا اگر چه اختلاف به طور بالقوه وجود داشته است، اما هيچ گاه محلي براي بروز و ظهور پيدا نمي‌كرده است.

اكنون در نظام‌هاي سياسي مدرن و فرامدرن، «انسان» داراي حقوقي است كه بايد از جانب «دولت» رعايت شود و هر شهروندي مي‌تواند حقوق قانوني خود را از دولت مطالبه نمايد.

اهميت «انسان» در اين سيستم‌هاي حكومتي سبب شده است كه آدميان بتوانند عقايد خود را اظهار كنند، احساساتشان منشا اثر باشد و بر اساس اراده و اختيار عمل نمايند.

مجال بروزات فوق باعث شده است كه آن اختلاف بالقوه‌ي پيشين به صورت بالفعل در آيد. طبيعي است كه به تبع تنوع موضوعات و مسائل، اختلاف در جوامع انساني شدت و ضعف پيدا مي‌كند.

موضوعاتي هست كه مدنظر جميع انسان‌هاست. اين موضوعات راس هرم نمايش‌دهنده‌ي خواست‌هاي اجتماعي را تشكيل مي‌دهند. پس از آن موضوعاتي است كه مورد پسند برخي هست و مورد پسند برخي ديگر نيست. اين جا همان جمع واحد به دو گروه طرفدار موضوع و مخالف آن تقسيم مي‌شوند.

اين تكثر مي‌تواند منطقا همچنان ادامه يابد تا به فرد فرد انسان‌ها برسد. همين روند باعث مي‌شود كه خود به خود، انسان‌هايي كه باورهاي مشترك بيشتر، احساس‌هاي نزديك‌تر و خواست‌هاي همگون‌تري دارند، به يكديگر نزديك شوند.

استاد مطهري قدّس‌ سِرّه معتقد است كه در زندگي فردي بشر، عامل اولي اختلاف است، يعني اصل اين است كه هيچ دو نفري با همديگر اتحاد نداشته باشند و قطع نظر از نيروي خارجي كه بايد بر وجود انسان حكومت بكند، اگر انسان باشد با همان نيروهاي داخلي‌اش، اصل، اختلاف است. ايشان در پاسخ به سوال از چرايي اين كه اصل اختلاف است مي‌گويد: «براي اين كه من به حكم غريزه و طبيعت خودم دنبال منافع شخصي خودم و دفع مضرات از شخص خودم هستم، شما هم به حكم غريزه‌ي ذاتي خودتان دنبال منافع خودتان و دفع زيان‌ها از خودتان هستيد و همين مطلب سبب مي‌شود كه ميان ما و شما در يك مواردي اصطكاك و تصادم پيدا بشود و همين تصادم موجب اختلاف مي‌شود» (آشنايي با قرآن، ج 3، ص 171).

استاد مطهري قدّس‌ سِرّه در بياني منطقي و مستدل ميان همكاري و همدلي تمايز و تفكيك قائل مي‌شود و منافع مشترك يا مصالح ديگر را عامل همكاري ميان انسان‌ها با وجود تزاحم، تصادم و اختلاف مي‌داند، اما فقط يك چيز را عامل اتحاد مي‌شناسد و آن ايمان الهي است. به عنوان مثال وقتي چند نفر سرمايه‌دار سرمايه‌هايشان را روي هم مي‌گذارند تا يك معامله‌ي پرسودي انجام بدهند، اين‌ها با يكديگر همكاري مي‌كنند، هماهنگي هم در ميانشان پيدا مي‌شود، اما روحشان با يكديگر آميخته نيست، فقط همكاري است براي بردن سود بيشتر، و لذا همان ساعتي كه اين سود بيشتر از ميان برود، همكاري به هم مي‌خورد، همان ساعتي كه مي‌بينند بعضي از اين افراد را مي‌شود كنار زد تا خودشان سود بيشتري ببرند، آنها را كنار مي‌زنند (همان، 172).

استاد در تبيين عامل اتحاد ميان انسان‌ها به اين مطلب اشاره مي‌كند كه گاهي يك عواملي در انسان پيدا مي‌شود كه واقعا انسان‌ها را متفق مي‌كند، نه فقط همكار مي‌كند، بلكه همروح و همدل مي‌كند، و همدلي مافوق همكاري است، مافوق همزباني است؛ يعني طوري مي‌شود كه هر فردي درباره‌ي سرنوشت فرد ديگر آن اندازه مي‌انديشد كه درباره‌ي سرنوشت خود مي‌انديشد، او را همان قدر دوست مي‌دارد كه خودش را دوست مي‌دارد و بلكه بيشتر، ديگري را بر خودش مقدم مي‌دارد (همان).

استاد مطهري قدّس‌ سِرّه به آيه‌ي كريمه‌ي سوره‌ي حشر اشاره كرده و مي‌فرمايد «و يوثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه»؛ يعني ديگران را بر خودشان مقدم مي‌دارند هر چند خودشان در فقر و تنگدستي باشند. اين يك مساله‌ي ديگري است. گاهي افرادي با يكديگر همكاري مي‌كنند ولي همروح نمي‌باشند همروحي بستگي دارد به اين كه در روح افراد، يك عاطفه‌اي پيدا بشود كه به موجب آن عاطفه، افراد خودشان را يكي ببينند، عضو يك پيكر ببينند، اين عاطفه‌ گاهي عواطف به اصطلاح ملي است، مثل هموطني، همزباني و هم‌نژادي، كه تا اندازه‌اي روحيه را با يكديگر يكي مي‌كند ولي نه خيلي زياد. آن عاملي كه واقعاً افراد را همروح مي‌كند ايمان الهي است. هرگز تاريخ جهان اتحادي را كه در ميان همدين‌ها و هم ايمان‌ها بوده است، در ميان گروه‌هاي ديگر نشان نداده است (همان، 173).

كالبد شكافي حزب

بحث از احزاب مي‌تواند در بسترهاي گوناگون علمي، عقلي، تاريخي، حقوقي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... انجام شود.

رويكرد بحث مي‌تواند به آنچه بايد باشد نظر داشته باشد و نيز مي‌تواند به آنچه هست، به طور پديدار شناسانه، بنگرد.

صورت سازمان يافته‌ي «نزديكي» باورها، احساس و خواست‌ها، كه در فصل قبل متذكر شديم، «حزب» بنگرد.

در نظام‌هاي سياسي مدرن و مردم سالار، اين روند كاملا طبيعي تلقي مي‌شود و احزاب نيز مورد پذيرش حاكمان هستند. اما در نظام‌هاي استبدادي، از آنجا كه خواست و اراده‌ي توده‌ي مردم موضوعيت ندارد، روند فوق غير طبيعي تلقي شده و چنين گروه‌هايي، تحت عنوان مخالف و ياغي شناخته مي‌شوند.

در نظام‌هاي سياسي مدرن فردگرا، دو ديدگاه وجود دارد؛ يكي معتقد است كه هر يك از گروه‌هاي انساني كه احساس اشتراك بيشتري در ساحت‌هاي عقايد و باورها و خواست‌ها و اراده‌هايشان دارند، مستقل از گروه‌هاي ديگر، همان گونه كه خود مي‌خواهند و مي‌پسندند عمل كنند و ديگري معقتد است كه چنين فرصتي، خود به خود، وجود حكومت واحد و ساختار دولت را مخدوش كرده و غير عملي مي‌سازد.

بر اساس اين عقيده، گروه‌هاي مختلف انساني بايد از برخي خواست‌هاي خود چشم‌پوشي كنند و گاهي اوقات آنچنان عمل كنند كه نمي‌خواهند، اما، البته مي‌توانند براي ارتقاي قدرت خود و به دست گرفتن مقدرات دولت و تنظيم راهكارهاي سياسي – اجتماعي، براساس خواست خودشان تلاش كنند.

گروه‌ اول اين عقيده، گروه‌هاي مختلف انساني بايد از برخي خواست‌هاي خود چشم‌پوشي كنند و گاهي اوقات آنچنان عمل كنند كه نمي‌خواهند، اما، البته مي‌توانند براي ارتقاي قدرت خود و به دست گرفتن مقدرات دولت و تنظيم راهكارهاي سياسي – اجتماعي، براساس خواست خودشان تلاش كنند.

گروه اول اين عقيده را از اساس قبول ندارند و هرگز نمي‌توانند قبول كنند كه گروهي مجبور باشند ولو مدتي محدود آن گونه زندگي كنند كه نمي‌خواهند.

عقيده‌ي نخست تصويري از باورهاي آنارشيست‌ها و عقيده‌ي دوم تصويري از باورهاي ليبراليست‌ها به دست مي‌دهد.

اينك در دنياي مدرن، ديدگاه مطرح به لحاظ عملي در عرصه‌ي سياست و حكومت، ديدگاه اصالت فردي ليبراليستي است. لكن روشن شد كه قرائت ديگري نيز مي‌توان در عرصه‌ي سياست و حكومت ارائه داد. كه هم اصالت فردي‌تر از ليبراليسم باشد و هم در مقابل دموكراسي ليبرال قرار بگيرد.

بر همين اساس ليبرال حزب سياسي را «چرخ‌دنده‌ي ماشين دموكراسي» مي‌نامند.

حزب سياسي براي نظام سياسي مردم‌سالار اجتناب‌ناپذير است و همان‌گونه كه روند شكل‌گيري آن را ذكر كرديم، كاملا طبيعي است و مخالفت‌هاي بنيان‌گذاران قانون اساسي آمريكا، از قبيل جرج واشينگتن، با احزاب سياسي و منبع پريشاني و ضعف سياسي دانستن «حزب» و تقبيح آن از سوي رهبران اوليه‌ي نظام سياسي آمريكا حاكي از عدم آگاهي از روند طبيعي شكل‌گيري احزاب است.

براساس آنچه تا كنون گفته شده عالمان سياست در غرب، «حزب» را اين گونه تعريف مي‌كنند:

گتل: حزب سياسي مركب از گروهي از شهروندان كم و بيش سازمان‌يافته است كه به عنوان يك واحد سياسي عمل مي‌كند و با استفاده از حق راي خود مي‌خواهند بر حكومت تسلط پيدا كنند و سياست‌هاي عمومي خود را عملي سازند.

جيل كريست: گروه سازمان‌يافته‌ي شهرونداني است كه داراي نظريات سياسي مشتركند و با عمل به مثابه يك واحد سياسي مي‌كوشند بر حكومت تسلط يابند. هدف اصلي يك حزب اين است كه عقايد و سياست‌هاي خود را در سطح سياسي رواج دهد.

ليكاك: گروه كم و بيش سازمان يافته‌ي شهرونداني است كه به عنوان يك واحد سياسي با هم عمل مي‌كنند، در مسائل عمومي عقايد مشتركي دارند و با استفاده از اختيار دادن راي در راستاي هدفي مشترك مي‌كوشند بر حكومت تسلط يابند.

مك آيوز: گردهمايي سازمان‌يافته براي حمايت از برخي اصول يا سياست‌ها كه از راه‌هاي قانوني مي‌كوشد، حكومت را به دست گيرد (عبدالرحمن عالم، بنيادهاي علم سياست، صص 343و 344).

مقايسه‌‌ي احزاب در نظام ديني و ليبرال

در سيستم‌هاي سياسي غربي، دو اصل مهم حاكم است:

‌1) انسان‌گرايي؛

‌2) حد قرارداد اجتماعي.

رابطه‌ي دو اصل فوق به لحاظ منطقي در سيستم‌هاي سياسي غربي بدين شرح است:

‌1) انسان اصيل است.

2) فرد انسان اصيل است.

‌3) خواست فرد انسان اصالت دارد.

‌4)اگر خواست همه افراد بشر منشا اثر باشد، به دليل تزاحم خواست‌ها، آنگاه خواست هيچ فرد انساني منشا اثر نخواهد بود.

‌5) بالاجبار قراردادي ما بين انسان‌ها تنظيم مي‌شود كه عده‌اي از خواست خود بگذرند و به خواست و ميل افراد ديگر عمل كنند و البته تلاش كنند كه روزي اوضاع را عوض كرده و با به دست گرفتن قدرت، آن افراد ديگر را مجبور كنند كه از خواست خود بگذرند و به خواست ايشان رفتار كنند.

‌6) انسان عملا محدود به حد قرار داد اجتماعي است.

در يك چنين ساختاري احزاب تنها با نگرشي قدرت‌طلبانه به دنبال تامين هر چه بيشتر منافع مادي طرفداران خويش هستند و قصد ايشان از به دست آوردن قدرت، پاسخ هر چه بهتر و بيشتر به ايمال اعضاي همفكر خودشان است.

در اين نگرش، در عرصه‌ي سياست و حكومت، آرماني بيروني از خود انسان وجود ندارد و بالاترين آرمان، برآورده شدن هر چه بيشتر نيازهاي مادي فرد انسان است.

اينك مدل ديگري را طرح مي‌كنيم.

‌1) انسان‌ آفريده‌ي آزاد و مختار خداوند است.

‌2) در قبال اين آزادي و اختيار موجودي مسئول است.

‌3) مسئوليت او گام زدن در طريق كمال است و كمال او، هم جنبه‌ي‌ مادي دارد و هم جنبه‌ي معنوي .

‌4) در مسير كمال بايد باورها، خواست‌ها و احساسات خود را محدود كند و گاه، مختارانه، آن گونه رفتار كند كه ميل ندارد.

‌5) طريق كمال او تقيد به حقوق و حدود قانون الهي است.

در اين مدل نيز اختلاف ميان انسان‌‌ها هست و كاملا طبيعي است، اما اختلاف در تزاحم منافع و اميال نيست، و در حقيقت اصلا از اين سنخ نيست، بلكه به عنوان مثال در اين است كه چه چيز مصداق كمال است و مصداق چه كمالي است، و اگر x و Y هر دو مصاديق طريق كمال هستند، كدام يك اولويت دارد و از اين قبيل.

ساختار حاكم بر احزاب و اختلافات سياسي در نظام اسلامي

حضرت امام قدّس‌ سِرّه كه در صدد تحقق بخشيدن به چنين مدلي بود، در بحث از اختلافات در عرصه‌ي حكومتي ديني، سخناني حكيمانه دارد كه توجه به آنها در ابتداي اين فصل بسيار اهميت دارد:

كتاب‌هاي فقهاي بزرگوار اسلام پر است از اختلاف‌نظرها و سليقه‌ها و برداشت‌ها در زمينه‌هاي مختلف نظامي، فرهنگي و سياسي، اقتصادي و عبادي، تا آنجا كه در مسائلي كه ادعاي اجماع شده است، قول يا اقوال مخالف وجود دارد و حتي در مسائل اجتماعي هم ممكن است قول خلاف پيدا شود؛ از اختلاف اخباري‌ها و اصولي‌ها بگذريم... مهم از همه‌ي اين‌ها، ترسيم و تعيين حاكميت ولايت فقيه در حكومت و جامعه [است]... كه فقهاي بزرگ در مورد آنها بحث كرده‌اند و نظراتشان با يكديگر مختلف است... طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي‌كند كه نظرات اجتهادي - فقهي در زمينه‌هاي مختلف، ولو مخالف با يكديگر، آزادانه عرضه شود و كسي توان و حق جلوگيري از آن را ندارد، ولي مهم شناخت درست حكومت و جامعه است، كه براساس آن نظام اسلامي بتوانند به نفع مسلمانان برنامه‌ريزي كند... تا زماني كه اختلاف و موضع‌گيري‌ها در حريم‌ مسائل مذكور است، تهديدي متوجه انقلاب نيست. 
اختلاف اگر زير بنايي و اصولي شد، موجب ستسي نظام مي‌شود و اين مساله روشن است كه بين افراد و جناح‌هاي موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسي است، ولو اين كه شكل عقيدتي به آن داده شود، چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنها را تاييد مي‌نمايم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفا دارند و دلشان براي كشور و مردم مي‌سوزد و هر كدام براي رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظري دارند كه به عقيده‌ي خود موجب رستگاري است (صحيفه نور، ج 21، ص 177 – 178).

آنچه تا اين قسمت از فرمايشات حضرت امام قدّس‌‌سِرّه مي‌توان برداشت نمود مويد همان مدلي است كه براي اختلاف در نظام ديني پيش از اين گفته شد. اين كه در اصول مشتركند يعني در مباني خداشناسي، انسان‌شناسي و جهان‌شناسي و به تعبير امام قدّس‌‌ سِرّه، اسلام، قرآن و انقلاب، و اين كه نوع اختلاف از سنخ منافع شخصي افراد نيست، يعني به فرمايش امام قدّس‌ سِرّه دلشان براي كشور و مردم مي‌سوزد و براي پيشرفت اسلام و مسلمين ايده و نقشه ارائه مي‌دهند، زيرا فكر مي‌كنند طريق رسيدن كمال و رستگاري فردي و جمعي ايده و نقشه‌ي آنهاست و اين بسيار متفاوت است با اختلاف در نظام اومانيستي و اصالت سود و لذت فردي ليبرال كه بر سر تزاحم منافع مادي شخصي يا گروهي است. امام قدّس‌ سِرّه در راستاي تبيين فوق چنين مي‌فرمايد:

اكثريت قاطع هر دو جريان مي‌خواهند كشورشان مستقل باشد، هر دو مي‌خواهند سطره و شر زالو صفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم كم كنند. هر دو مي‌خواهند كارمندان شريف و كارگران و كشاورزان متدين و كسبه‌ي صادق بازار و خيابان، زندگي پاك و سالمي داشته باشند. هر دو مي‌خواهند دزدي و ارتشا در دستگاه‌هاي دولتي و خصوصي نباشد، هر دو مي‌خواهند ايران اسلامي، از نظر اقتصادي به صورتي رشد نمايد كه بازارهاي جهان را از آن خود كند، هر دو مي‌خواهند، اوضاع فرهنگي و علمي ايران به گونه‌اي باشد كه دانشجويان و محققان از تمام جهان به سوي مراكز تربيتي و علمي و هنري ايران هجوم آورند، هر دو مي‌خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين است كه هر دو عقيده‌شان است كه راه خود باعث رسيدن به اين همه است (صحيفه نور، ج 21، ص 178).

آري اختلاف وجود دارد، اما نه بر سر منافع شخصي و گروهي و حزبي، بلكه بر سر مصاديق طريق رسيدن به هدف. حضرت امام قدّس‌ سِرّه به اختلاف نوعي ديگري نيز اشاره مي‌نمايند كه باعث فساد و تباهي است و هرگز در مدل تئوريك نظام ديني نبايد جايگاهي داشته باشد.

و البته يك چيز مهم ديگري هم ممكن است موجب اختلاف گردد – كه همه بايد از شر آن به خدا پناه ببريم – كه آن حب نفس است، كه اين ديگر اين جريان و آن جريان نمي‌شناسد.

رئيس‌جمهور و رئيس مجلس و نخست وزير، وكيل، وزير، قاضي، شوراي عالي قضايي و شوراي نگهبان سازمان تبليغات و دفتر تبليغات و دفتر تبليغات، نظامي و غير نظامي، روحاني و غير روحاني، دانشجو و غير دانشجو، زن و مد نمي‌شناسد و تنها يك راه براي مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است (همان).

نكته‌اي كه امام قدّس‌ سِرّه آن را تقبيح مي‌كنند، دقيقا همان آرمان ايده‌ آل نظام‌هاي سياسي ليبرال است و اين درست در نقطه‌ي مقابل آرمان نظام سياسي ديني قرار دارد.

بنابر اين در مدل ديني، احزاب براساس اختلاف نظرهاي طبيعي به وجود مي‌آيند، اما اختلافتشان بر سر خواست خود نيست، بلكه بر سر راه‌هاي رسيدن به آرماني بيرون از خودشان است و آن همان چيزي است كه حضرت امام به آن اشاره كردند، يعني رشد، تعالي و سعادت جامعه‌ي ديني.

در حقيقت نظام ليبرال براساس مباني انسان‌شناسي و جهان‌شناسي اومانيستي‌اش آدميان را دعوت به اسارت طبيعت و درون حيواني خودش مي‌كند، ولي نظامي ديني براساس انسان‌شناسي و جهان‌شناسي الهي خود آدمي را دعوت به ايمان الهي و رهايي از اسارت خويشتن مي‌نمايد. استاد مطهري قدّس‌ سِرّه در همين زمينه اظهار مي‌دارد كه شكوهمند‌ترين مبارزات انسان مبارزه ميان اهل خود و اهل باطل بوده است، مبارزه‌ي ميان انسان آزاد شده از اسارت طبيعت خارجي و از اسارت انسان‌هاي ديگر و از اسارت درون حيواني خويش، انسان رسيده به عقيده و ايمان و آرمان، انساني كه تكيه‌اش بر عقيده و ايمان است، و انسان منحط و منفعت‌طلب (مطهري، تكامل اجتماعي انسان به ضميمه هدف زندگي، ص 54).

به اعتقاد استاد مطهري قدّس‌ سِرّه دين براي پرورش دادن جنبه‌ي علوي وجود انسان و برقرار كردن تعادل ميان دو جنبه‌ي علوي و سفلي وجود انسان آمده است و اين شناخت درباره‌ي انسان و مبارزه‌ي انسان با نفس خود در تعليمات ديگر، غير از دين و تعليمات الهي، نمي‌گنجد و مكاتب ديگر چنين ظرفيتي را ندارند (همان، ص 59).

بنابر آنچه گذشت اصل وجود اختلاف و وجود حزب و گروه، هم در نظام‌هاي ليبرال و هم در نظام ديني، به صورتي طبيعي به وجود مي‌آيد و شكل مي‌گيرد؛ علت آن هم اين است كه در هر دو نظام انسان مورد اهميت قرار داده مي‌شود و آزاد و مختار است.

لكن كاركرد احزاب براساس نوع نگرش به انسان در دو مدل ليبرال و ديني با يكديگر فرق مي‌كند.

كاركرد احزاب در نظام ديني و ليبرال

در مدل ليبرال اختلاف حاكم بر شكل‌گيري احزاب گوناگون بر سرخواست‌ها و اميال آدميان است، اما در مدل ديني اختلاف بر سر طرق رسيدن به هدف واحد؛ در مدل ليبرال خواست‌هاي گروهي از افراد انساني توسط خواست‌هاي گروهي بزرگ‌تر از افراد انساني ديگر محدود مي‌شود، اما در مدل ديني، هر فرد آدمي بنابر مسئوليت وجودي خودش در برابر آزادي و اختيارش، خواست‌هاي خود را محدود به ضوابط و شرايط طريق كمال مي‌نمايد.

پس در هر دو مدل خواست‌هاي انساني محدود به شرايطي است، اما اين شرايط و ضوابط از سنخ‌هاي مختلف هستند.

انتقادات بسياري از سوي انديشمندان علم سياست به كاركرد احزاب در نظام‌هاي ليبرال شده است.

اغلب معايب كاركرد احزاب به فقدان حاكميت اخلاق و معنويت در آنها بر مي‌گردد و اين نيز در دموكراسي ليبرال، كه براساس اصالت ميل فردي پايه‌ريزي شده است، طبيعي است.

در چنين مدلي كه دقيقا براساس حب نفس پي‌ريزي شده است، حزب مزاحم آزادي فردي است، نه مقوم آن، زيرا به لطايف‌الحيل، رهبران حزب مي‌خواهند كه فرد هر چه بيشتر به سمت تبعيت بي‌چون و چرا از سياست‌هاي حزبي سوق پيدا كند، لذا با ايجاد انواع هيجانات سياسي و تبليغاتي، افكار اعضا را در مسير خواست و ميل خود مضبوط مي‌كنند، تا حدي كه اختيار تفكر در غير مرام حزبي را از ايشان سلب مي‌نمايند.

در مدل ديني، اما، هر حزب و گروه در صورت ايده‌آل خودش تامين آگاهي، اختيار و آزادي تفكر انسان‌ها را سر لوحه‌ي وظايف خويش قرار مي‌دهد.

در مدل غير اخلاقي و لائيك، حزب به همه‌ي مسائل رنگ سياسي مي‌دهد تا بتواند به نوعي آنها را دستاويز نبرد سياسي قرار دهد.

اين عارضه به دليل اصالت داشتن قدرت در مدل غير ديني احزاب است، اما در مدل ديني، قدرت‌طلبي در يك گروه يا حزب سياسي هيچ‌‌گاه غايت نيست، بلكه مهم حل مسائل و معظلات جامعه‌ي ديني است. در چنين نظامي هيچ‌گاه مساله‌اي كه مربوط به دانش و تكنيك است و به طور كلي مساله‌اي غير سياسي است به عرصه‌ي سياست كشانده نمي‌شود. حضرت امام قدّس‌ سِرّه كه در عصر حاضر پيام‌آور عملي آرمان‌هاي ديني در صورت اصيل خود بود، درباره‌ي حزب ايده‌آل سخناني دارد كه بيش از پيش تفاوت مفهوم و كاركرد حزب در نظام‌هاي ديني و لائيك را نشان مي‌دهد. ايشان مي‌فرمايد:

از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است؛ يكي حزب الهي و ديگري حزب غير الهي و شيطاني و آثار هر يك هم جدا بوده است. و آني كه مال الله بوده؛ چون مقصد خداي تبارك و تعالي است، به سوي او و در راه مستقيم است و آن كه برخلاف اين راه بوده، كه اكثريت هم با اين‌هاست، حزب‌هاي شيطاني هستند. از صدر عالم تا حالا، زمان رسول‌الله هم بوده است و در زمان خودتان هم حزب رستاخيز را ديديد كه مقصدشان معلوم بود. حزب‌هاي الهي، آثارش اين است كه روح‌خداست، يعني كوشش آن ديد است كه دعوي به خود نكند و دعوت به خدا بكند؛ دعوت به طبيعت نكند و دعوت به اولوهيت و ملكوت بكند و اين علامتي است كه انسان خودش مي‌توان بفهمد كه كجا مي‌رود؟ آيا طرف حزب‌هاي ديگر؟ انسان مي‌تواند تشخيص بدهد كه چه كاره است. البته گاهي حجاب‌ها مانع مي‌شود كه انسان بفهمد چه كاره است. آنها كه در اين راه‌اند كه راه را پيدا كنند، مي‌توانند حجاب‌ها را پاره كنند و بيايند راه حزب‌الله را، از باب اين كه «حزب‌الله هم الغالبون» و حزب‌هاي ديگر هم كه فرضا مدتي بمانند و دست و پا بزنند مغلوبند (صحيفه امام، ج 17، ص 191).

برخي از سخنان حضرت امام قدّس‌ سِرّه درباره‌ي حزب‌الله، نظام تك حزبي را برداشت نموده‌اند، در صورتي كه اگر به ايده‌هاي امام قدّس‌ سِرّه نيك نگريسته‌ شود، آرمان او فراتر از هر يك از نظام‌هاي حزبي در طبقه‌بندي علوم سياسي است.

مي‌توان به وضوح از بيانات حضرت‌ امام قدّس‌ سِرّه دريافت كه ايشان در ذيل هر دو حزب‌اللهي و حزب شيطاني تكثر قائلند. لذا از حزب‌هاي الهي و حزب‌هاي شيطاني سخن مي‌گويند.

در دسته‌بندي حضرت امام قدّس‌ سِرّه هدف و غايت حزب است كه او را در جدول احزاب الهي يا احزاب شيطاني قرار مي‌دهد. اگر هدف او «خود» باشد، در طول احزاب شيطاني قرار مي‌گيرد و اگر هدفش بيرون از «خود» باشد در سلسله‌اي احزاب الهي جاي داده مي‌شود.

بنابر همين ديدگاه، همه‌ي احزاب الهي به يك ميزان الهي نيستند و شدت و ضعف و مراتب در آنها قابل تصور است.

امام قدّس‌ سِرّه مي‌فرمايد:

مبدأ همه خطرها براي انسان خود آدم است و مبدأ اصلاح هم از خود آدم بايد شروع شود... اين طور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبي خوب باشد، ميزان، ايده‌ي حزب است و اگر ايده، چيز ديگر (غير از خدا) باشد، اين حزب شيطان است، هر اسمي داشته باشد (صحيفه امام، ج 17، ص 193).

نتيجه‌گيري:

احزاب در ساختار صحيح خود مي‌توانند پديده‌ي اختلاف سلايق سياسي، اجتماعي و فرهنگي را در جهت حفظ و تحكيم اتحاد ملي و انسجام دروني جامعه سامان‌دهي نمايند و از بي‌نظمي آن كه مخل اتحاد ملي است جلوگيري كنند.

احزاب در نظام ديني به واسطه‌ي جهان‌بيني و انسان‌شناسي الهي، براساس آرمان‌هاي متعالي و بر افق اصول مشترك شكل مي‌گيرند و از احزاب در نظام ليبرال متمايز هستند. وضعيت درون حزبي احزاب درون در نظام ليبرال از قبيل همكاري براساس منافع مشترك است، ولي وضعيت درون حزبي احزاب در نظام ديني از قبيل همدلي براي آرمان‌هاي مشترك متعالي است. احزاب و گروه‌هاي سياسي دو كار مهم در جامعه دارند؛ يكي اين كه كساني كه اشتراك ديدگاه‌هايي در هر يك از زمينه‌هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... دارند را، بر گرد محور واحد جمع مي‌كنند و ديگر اين كه مجموعه‌هاي افرادي كه با هم اختلاف ديدگاه دارند را در صورتي سازمان‌يافته از هم جدا مي‌كنند.

وفاداري به اصول مشترك توسط احزاب مختلف ضامن اتحاد ملي و همدلي درون حزبي ضامن انسجام دروني جامعه است.

منابع و مآخذ

‌1) قرآن كريم.

‌2) صحيفه امام، ج 17، تهران، موسسه نشر و تنظيم آثار امام.

‌3) صحيفه نور، ج 21، تهران، موسسه نشر و تنظيم آثار امام.

‌4) عالم، عبدالحمن ( )، بنيادهاي علم سياست.

‌5) مطهري، مرتضي ()، آشنايي با قرآن، ج 3، تهران، صدرا.

‌6) مطهري، مرتضي ()، تكامل اجتماعي انسان به ضميمه هدف زندگي، تهران، صدرا

ش.د870032ف

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات