مطلب اول:
سخنراني شانزده آذر رئيس جمهور در روز دانشجو، بدون حضور محسوس دانشجويان و با حضور مديران و «شخصيت»ها برگزار شد. آن طور که من از دانشجويان خود در دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران شنيدم، تنها يک ظرفيت حدوداً بيست درصدي براي دانشجويان در نظر گرفته شد که با تخصيص کارت به «برگزيدگان» «تأمين گرديد»؛ «روز دانشجو، بدون دانشجو».
صرف نظر از اين نقيصه، رئيس جمهور، به جاي تمرکز بر عملکردهاي دولت در اداره معتدل کشور، باز، تمرکز نا معتدلي بر برجام داشت، آن هم در روزهايي که برجام به صخره هزيمت خورده است. رئيس جمهور، بر حسب شمار کلمات، حدود 26/5 درصد از سخنراني خود را به اهميت اميد اختصاص داد. بعد حدود 43 درصد از گفتار خويش را مصروف برجام کرد. تنها حدود 9 درصد به مسائلي مانند صادرات مواد معدني و بيکاري و تورم پرداخت. و نهايتاً هم حدود 21/5 درصد آخر سخنراني را بر اهميت نقدي که اميدکش نباشد تمرکز داشت. صرفنظر از دو بخش اول و آخر که از بس توسط خود رئيس جمهور نقض شده است، و آن قدر خود ايشان در نقد دولت قبلي اميدهاي ملت را منهدم کردهاند، که اصلاً از ايشان مسموع نيست. رئيس جمهور باز، مخاطبان را با تکرار مکرر «برجام» اسير ملال کرد؛ 43 درصد از کل سخنراني، و 82 درصد از اصل سخنراني.
مطلب دوم:
درآخرين حضور عمومي تعيين کننده رئيس جمهور، پيش از انتخابات 96، رئيس جمهور، چيزي از آن چه که بايد ميگفت نگفت، و اين بيش از هر چيز، نااميد کننده بود. او درباره برجامي سخن گفت، که نشان چنداني از فراست ما در برخورد با خارجيها نداشت.
چطورشد که ما تا اين اندازه هوشمندانه عمل نکرديم؟ اين، روش کار ما نبود. سياست ما و بويژه سياست خارجي ما، براي سالهاي طولاني، به عملکرد کُند، ولي پر طمأنينه و حتي کندتر از آن مقدار که لازم بود شهرت داشت. معمولاً اتخاذ مواضع سياسي ايران، دير انجام ميشد و از دير انجام شدن، ضرباتي هم دريافت ميکرد، ولي انکار ناپذير است که اغلب، مواضع سياسي ما در دوران پس از انقلاب، بيش از بسياري از رقباي ما، حساب شده بود. اين، در دوران صدارت دکتر علي اکبر ولايتي، دکتر سيد کمال خرازي، دکتر منوچهر متکي و دکتر علي اکبر صالحي مصداق داشت.
حتي نميتوانم بگويم که شخص وزير دکتر محمد جواد ظريف و همکارانش، بياحتياطي کردند، ولي بايد بگويم که تمرکز دولت بر تحقق مصالحه سياسي بر سر مسئله اتمي، و متوقف ساختن اداره کشور بر وقوع اين مصالحه، دستگاه ديپلماسي ايران را وادار به بياحتياطي کرد. اين اقل چيزي است که بايد بگوييم و بعيد است در دولت، کسي مخالف اين عيب باشد. اگر ما ميپذيرفتيم که در صورت لزوم در يک دوره هشت ساله هم به توافق برسيم، اما به توافق خوبي دست پيدا کنيم، بهتر از اين وضع بود. آن چه انجام شد، از ماجراي لوزان تا برنامه اقدام مشترک، به قدر کافي حساب شده نبود، و اکنون، کار به مشکل خورده است. جوهر کلام اين است؛ دولت يازدهم نبايد اداره کشور را موقوف به مصالحه اتمي ميکرد. اين رويکرد دولت، وقتي رئيس جمهور در همه جا از خزانه خالي و سبد کالا و انواع مشکلات ملت ايران سخن ميگفت، مذاکره را هم دشوارتر ميکرد؛ در واقع، ظريف بايد پاسخ نگاههاي تحقيرآميز طرفهاي خارجي را هم ميداد.
مطلب سوم:
اکنون سؤال اين جا است که تغييرات لازم براي بازگرداندن سنجيدگي به ديپلماسي چيست؟ در يک کلام، اين توقع که ديپلماسي تمام بار تعهدات دولت را به دوش بکشد، انتظار بيجايي است، و اين، همان ضعفي است که بايد اصلاح شود.
- طرحهايي براي حل مسائل کشور، در ذهن همين دانشجويان که در روز دانشجو مورد بيمهري قرار گرفتند، هست که با وجود نتايج چشمگيرشان، باز از جانب مصادر دولت مورد اقبال قرار نميگيرند، چرا که، بويژه به دلايل انتخاباتي، هنوز هم رئيس جمهور تمرکز بر برجام دارند، در حالي که دولت بايد به اداره درست کشور باز گردد.
- دولت،همچنان از تشکيل يک رويکرد وحدت ملي پرهيز دارد، و به دلايل انتخاباتي از مشارکت دادن نيروهاي عمل کننده يا داوطلب موفق از بسيج نيروهاي سياسي رقيب ديگر، در اداره کشور هراس دارد، و در همين کج سليقگيها، چشمه راه حلهاي مهم و خلاقيتهاي راه گشا ميخشکند و مردم و دانشجويان مشارکتجو را به اين نتيجه ميرساند که انگار بين آنان که پاي کار کشور هستند با آناني که چندان در اين قيد و بندها نيستند تفاوتي از ديدگاه رئيس جمهور و دولتش نيست! دولت به برخي مديران نجومي کهنسال و بياعتقاد به کشور اصرار ميکند و آنها را پس از رسوايي حقوقهاي نجومي از جايي بر ميدارد در جاي ديگر ميگمارد، و در عوض، نيروهاي جوان با عملکرد خوب و درخشان را کنار ميزند. در واقع، وجه تمايز بين سياستمدار موفق و ناکام در همين اهتمام به نوآوري و مشارکت ايدههاي نو است.
مطلب آخر:
- البته،جلب مشارکت نيروهايي که ميتوانند در اين شرايط به کشور کمک کنند، با وجود نقش مثبتي که در بهبود شرايط ساختاري کشور خواهند داشت، مع الوصف، ميتواند ضوابط «طمأنينه سياسي» را مورد تهديد قرار دهد. در واقع، همان طور که تعجيل در حل مسائل ديپلماسي خوب نيست، گشودن درها براي وقوع همه جانبه مشارکتها هم ميتواند از احتياط به دور باشد. چالش اساسي هنگام عملياتي شدن ايدهها رخ ميدهد، وقتي تزاحم ها و تقابلها و حتي نفوذها رخ ميدهند، و مديريت صحيح اين فرآيندها و نيروهاي عمل کننده دشوار ميگردد.
- سياستمداران بزرگي که در طول تاريخ، و در شرايط حساس، مبادرت به بسيج مردم براي نجات کشور کردهاند، متوجه يک سري از ملاحظات بودهاند که در عمل ميتوانست سودآوري سياستهاي بسيج و جلب مشارکت را تضمين کند. اين ملاحظات، از جمله، شامل اين موارد ميشوند:
اول. رئيس جمهور بايد رويکرد کلي خود را با يک ديد تاريخي درک، و براي ملت تبيين کند:
- در گام نخست،سياستمدار، بايد ضمن آگاهي از آن که مسير کلي بايد به چه سمت و سويي باشد، فعالانه بکوشد تا همه را در مورد آن متقاعد و مشارکتها را به آن سو جلب کند. رويکرد رئيس جمهور، بايد طوري کلي باشد که از يک سوي، حداکثر توان جذب را در نيروهاي کشور به بار آورد، و در سوي ديگر، معناداري و تمايز خود را هم از دست ندهد. رسيدن به چنين تعادلي، ظرفيت سياستمداران بزرگ است.
دوم. رئيس جمهور بايديک استراتژي عملياتي مشخص تدوين کند و آن را مدام بر حسب مقتضيات عملي مورد تدقيق و اصلاح قرار دهد:
- رئيس جمهور بايد چارچوبي را انتخاب کنند که متشکل از راهکارها و شيوههاي عملياتي باشد، و متضمن بستري مطمئن براي حمايت از ايدههاي مشارکت جويانه مردم مشتاق گردد. اين کار، قطعاً ساده نخواهد بود، اما، به مردم مشارکت جو و بسيجي کمک خواهد کرد که تمامي ريسکها و مزاياي موجود در يک رويکرد را در نظر بگيرند.
سوم. رئيس جمهور بايد از مشارکت جويان حمايت کند:
- دراين فرآيند، افراد بسياري بسيج ميشوند که بايد با اتخاذ راهکارهاي مناسب در آنها ايجاد حس امنيت کرد تا با فراغ بهتري دست به اقدامات خلاق بزنند. بايد توجه داشت که، حتي، اگر کشور، سابقهاي خوب و تجربهاي کافي در زمينه بسيج مردم داشته باشد که دارد، باز هم نبايد از آسيبهايي غافل شود که ميتوانند انگيزههاي مردم را بسوزانند.
چهارم. رئيس جمهور بايد شبکه فعالان را سامان دهد:
- رئيس جمهور در شرايط فعلي که کشور نياز عميقي به ايدهها و اقدامهاي نو دارد، بايديک طراحي ارائه دهد و معلوم کند که فعالان سياسي در چارچوب مشخص شده چگونه بايد با هم در ارتباط باشند تا از منافع خود و کشور از طرق مختلف حمايت کنند؛ صرف بيان فراخوان مشارکت فايده ندارد.
پنجم. رئيس جمهور بايد فراغت لازم براي تمرين نوآوريها را تضمين کند:
- رئيس جمهور بايد در طراحي خود يک فاز سنجيدگي و تمرين را بگنجاند تا در آن مرحله، تزاحم ها و تقابلها و نفوذها، خود را نشان دهند. بسيار مهم است که دولت در اين زمينهها، نظارتهاي چند لايه و سنجيده و مردمي را سامان دهد و جلوي تهديدها را بگيرد.
و نهايتاً ششم. رئيس جمهور بايد نوآوريها را در سطح کشور آمايش کند:
- کشور،در سطوح و موقعيتهاي مختلف اجتماعي و جغرافيايي، نيازهاي متفاوتي براي خلاقيت دارد. تعميم ناسنجيده الگوهاي محلي يا جهاني، ميتواند اين خطر را در پي داشته باشد که در شرايط فعلي کمبود منابع کشور، امکانات حساسي از دست بروند.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=245943
ش.د9502744