تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۹۹۷۰۳

تروریسم پاکستانی؛ بخشی از هویت اسلام‌آباد

پایگاه بصیرت / اردشیر زارعی‌قنواتی
(روزنامه شرق - 1395/08/13 - شماره 2720 - صفحه 12)

پاکستان به‌ عنوان کشوری که از زمان جنگ‌های انفصال از هندوستان، براساس منازعات قومی و مذهبی حوزه سیاست را تعریف کرد و در این راستا موقعیت و هویت خود را شکل داد تا امروز، با جامعه‌ای چندقطبی و تقریبا فروپاشیده، با مشکلات بزرگی مواجهه بوده است. به‌ همین ‌دلیل تروریسم بنیادگرا از همان ابتدای تشکیل و استقلال این کشور به یکی از ارکان اصلی قدرت در همزیستی با نهاد ارتش به‌عنوان اصلی‌ترین هژمون قدرت ملی آن‌چنان گره خورده است که فعلا حتی تصور انشقاق در این دوگانه ضددموکراتیک هم خارج از ذهن خواهد بود.

در اسلام‌آباد برای شکل‌دادن به زمین بازی در حوزه ژئوپلیتیک منطقه به صورت سیستماتیک و علنی از کارت تروریسم بنیادگرا در برخورد با حوزه پیرامونی استفاده می‌شود. از آنجا که این پدیده مخرب بخشی از قدرت سیاسی و ژئوپلیتیک این کشور در عرصه ملی و منطقه است، ناگزیر ریشه‌های آن در عرصه ساختار ملی نیز هر زمان که لازم ببینند، دست به عملیات خواهند زد. اینکه گفته می‌شود پاکستان هیچ اراده‌ای برای مبارزه با تروریسم ندارد تا حدودی بحثی گمراه‌کننده است؛ چراکه ساختار سیاسی امنیتی این کشور با پدیده تروریسم به اندازه‌ای در هم تنیده است که تفکیک آن به ‌عنوان یک عامل مختل‌کننده سیستم، از اساس فرضی اشتباه خواهد بود. در ساختار سیاسی-امنیتی پاکستان، تروریسم اسلامی یک عامل «حاشیه» و موقعیت موردی نبوده و وضعیت «متنی» دارد که به‌همین‌دلیل جداسازی آن از ساختار و نهاد قدرت امکان‌پذیر نیست.

حادثه تروریستی سه‌شنبه ٢٥ اکتبر به یک آکادمی پلیس را که منجر به کشته‌شدن حداقل ٦٠ نفر و زخمی‌شدن ١٢٠ نفر دیگر در شهر کویته از توابع ایالت بلوچستان شد، باید در چارچوب شرایط ویژه پاکستان تحلیل کرد. این حمله به گفته ژنرال «شیرافکن»، فرمانده نیروهای مرزبانی، از سوی «لشکر جهنگوی» انجام گرفته است و تنها چند ساعت بعد، سایت «اعماق» از رسانه‌های وابسته به داعش عکس هر سه مهاجم انتحاری این عملیات را منتشر کرد و این گروه مسئولیت آن را به عهده گرفت. تناقض در اطلاعات مقامات ارشد نظامی-امنیتی پاکستان و ادعای گروه تروریستی داعش هرچند قابل بحث است، ولی به‌لحاظ درهم‌تنیدگی و ارتباط تنگاتنگ گروه‌های تروریستی موجود در پاکستان چندان نباید تعجب‌آور به حساب‌ آید.

همان‌گونه که درباره گروه تروریستی «القاعده» قبلا اتفاق افتاد و این گروه از موقعیت یک تشکیلات بسته تروریستی به یک موقعیت در عرصه جنبش اجتماعی بنیادگرا ارتقای وضعیت یافت، امروز نیز داعش تبدیل به یک «برند» آلترناتیو در ساختار تروریسم جهادی شده است. به همین دلیل در چنین حوادثی حمله‌کنندگان هم‌زمان می‌توانند جایگاهی در چند گروه را به‌طور هم‌زمان داشته باشند و این تناقض موضوع مهمی در عرصه تحلیل و درک رخداد نخواهد بود.

از طرف دیگر، تمرکز نهادهای امنیتی ملی و بین‌المللی روی داعش به صورت یک گروه مستقل و تفکیک آن از پدیده بنیادگرایی هم میزان مهار و سرکوب آن را کاهش داده و هم با فروکاهیدن «علت» به سمت «معلول»، معیارهای دوگانه‌ای را وارد عرصه مبارزه با تروریسم می‌کند که تنها تأثیر «کمّی» بر جای خواهد گذاشت.

هم‌اکنون پاکستان در رقابت با هند و دخالت در افغانستان با تمام قدرت از کارت تروریسم بنیادگرا در قالب گروه‌های متنوع جهادی، ازجمله جماعت اسلامی، لشکر جهنگوی، طالبان و طیف گسترده و رنگارنگی از دیگر گروه‌های بنیادگرا برای تنظیم مناسبات خود در حوزه ژئوپلیتیک منطقه پیرامونی استفاده می‌کند. چنانچه میزان حملات تروریستی از درون خاک پاکستان با حمایت سازمان اطلاعات ارتش به منطقه کشمیر، تحت کنترل هند، از میزان برخورد آشکار نظامیان دو کشور هم به مراتب بیشتر است.

درباره افغانستان نیز بنا به اسناد و شواهد موجود و حتی اظهارات صریح رهبران کابل، بقا و حیات طالبان وابستگی سازمانی به نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان دارد و حتی گفته می‌شود«شورای کویته» طالبان به‌ عنوان تشکیلات رهبری این گروه، تحت حمایت امنیتی ژنرال‌های ارتش پاکستان به صورت کاملا آشکار، جلسات خود را برگزار می‌کنند. حتی این ارتباط متقابل ارتش با گروه‌های تروریست هم‌اکنون تا آنجا آشکار است که آمریکایی‌ها برای ترور«بن‌لادن»، رهبر و بنیان‌گذار القاعده در یک عملیات پیچیده کماندویی توانستند با اخلال در سیستم حفاظتی ارتش، با حمله به منطقه «ابیت‌آباد» در چندکلیومتری پایگاه اصلی ارتش در پیشاور او را غافلگیر کنند. اینکه چگونه کسی مثل بن‌لادن که تحت تعقیب تمام سازمان‌های بزرگ جاسوسی و امنیتی جهان بود، به‌راحتی در منطقه تحت کنترل ارتش پاکستان با محافظان خود زندگی می‌کرد، نه‌تنها معما نخواهد بود که نشان‌دهنده همین ارتباطات دوسویه تروریسم با ارکان قدرت در پاکستان است.

حمله تروریستی اخیر به آکادمی پلیس در کویته نیز نه اولین مورد است و متأسفانه نمی‌تواند آخرین مورد هم باشد، بلکه به‌جرئت می‌توان گفت این حادثه شبیه یک بازی دوره‌ای فوتبال در چارچوب یک لیگ است. اما شاید این سؤال پیش بیاید که وقتی این گروه‌های تروریستی در همدستی با نهادهای نظامی و امنیتی پاکستان قرار دارند، پس چرا به قرارگاه‌های پلیس حمله می‌کنند؟ با توجه به شناختی که از ماهیت تروریسم جهادی و اصولا ذات بنیادگرایی در موقعیت گروه‌های ستیزه‌جو وجود دارد، هر زمان که شریک آنان در ساختار قدرت بخواهد به هر دلیلی سهم آنان را از کیک قدرت کم کند یا شاخه‌هایی از این طیف را زیر فشار قرار دهد، به تجربه ثابت شده گروه‌های جهادی نیز قدرت خود را به رخ «شریک قافله و دزد کاروان» هم خواهند کشید.

به‌ همین ‌دلیل این حوادث تروریستی که یک طرف آن جهادی‌ها و طرف دیگر نهادهای نظامی-امنیتی پاکستان هستند، خارج از قاعده مبارزه با تروریسم یا حملات تروریستی، برای برهم‌زدن ثبات کشور بوده و بیشتر در چارچوب تسویه‌حساب‌های درونی برای تنظیم مناسبات جدید انجام می‌گیرد. تا امروز رابطه نهاد قدرت در پاکستان با تروریسم بنیادگرا در همین چارچوب مفهوم عینی داشته است و تا زمانی که گسست قطعی بین این ساختار معیوب و تروریسم جهادی انجام نگیرد، تغییرات اساسی در این معادله انجام‌پذیر نخواهد بود. اصولا پاکستان در وضعیت فعلی نمی‌تواند امیدوار به ریشه‌کنی تروریسم در عرصه ملی خود باشد و در خوش‌بینانه‌ترین حالت تنها می‌تواند به منطق مهار نسبی این پدیده مخرب فکر کند. پاکستان در تجربه تاریخی خود به خوبی می‌داند بازی با کارت تروریسم بنیادگرا یک بازی یک‌طرفه نخواهد بود و هم‌اکنون باید بین «همزیستی در شراکت» یا «گسست» با این پدیده، دست به انتخابی سخت بزند.

http://www.sharghdaily.ir/News/106816

ش.د9503874

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات