(روزنامه جوان ـ 1395/12/03 ـ شماره 5035 ـ صفحه 5)
بسياري از صاحبنظران بر اين نكته تأكيد دارند كه طرح عباراتي چون «گزينههاي نظامي» و امثال آن فاقد هرگونه مابهازاي واقعي است و براي اين مسئله ادله محكمي وجود دارد از جمله:1ـ راهبرد كلان رئيسجمهور جديد امريكا بر دو ركن «درونگرايي» و «پيش محاسبه اقتصادي اقدامات» استوار است كه از قضا هر دو ركن در تضاد آشكار با آغازگري جنگ در سياست خارجي است. نميتوان هم روي اشتغالآفريني براي جوانان بيكار امريكايي تمركز كرد و به موازات آن در هزاران كيلومتر آن طرفتر ماجراجويي نظامي كرد. نميتوان از هزينهبر بودن اقدامات نظامي دولتهاي قبل انتقاد كرد و در عين حال هزينه گزاف ماجراجويي نظامي را ناديده گرفت.
2ـ رويكردهاي جنجالي رئيسجمهور امريكا در حوزه سياست داخلي و بالاخص موضوع مهاجرت، وي را در آغاز كار با بحران جدي داخلي مواجه كرده است. سايه اين بحران از كف خيابانهاي كلانشهرهاي امريكا تا همسايه جنوبي اين كشور قابل مشاهده است. عقبنشيني ترامپ در مقابل رأي دادگاه فدرال نشان داد كه او با چالش جدي مواجه است و «فشار مقاومت در برابر تحول مدنظر او» است. بيترديد اين فشار تا مدتها چنان سر سرمايهدار ساكن كاخ سفيد را مشغول خواهد كرد که حتي فرصت فكر كردن به گزينههاي متعدد را نخواهد داشت.
3ـ لازمه بهرهبرداري از گزينه نظامي، طيف وسيعي از آمادگيها، اعم از ظرفيتهاي لجستيكي در مقصد هدف، آمادگي ظرفيتهاي انساني براي درگيرشدن در مخاطرات احتمالي و يكپارچگي انسجام عمومي لازم براي حمايت از اقدام نظامي است. در حال حاضر هيچ يك از شرايط فوق در اختيار سران ايالاتمتحده نيست. در حال حاضر جامعه امريكا و نظاميان اين كشور به هيچ روي آماده مشاركت در جنگي جديد نيستند و شخص ترامپ نيز به خوبي به اين واقعيت واقف است.
ترامپ نخستين رئيسجمهور امريكا نيست كه از گزينه نظامي سخن گفته باشد. پيش از او نيز كارتر، ريگان، بوش پدر، كلينتون، بوش كوچك و اوباما هر يك به فراخور حال و فارغ از دموكرات و جمهوريخواه بودن از ابزار تهديدنمايي با هدف فشار و تغيير رفتار ايران بهره بردهاند. سؤال مهم اينجاست كه اگر گزينه نظامي در طول اين ساليان متوالي همواره روي ميز بوده است و به قول ترامپ ايرانيان قدرتمندتر و جسورتر شدهاند، پس چرا از اين گزينه استفاده نشده؟ چرا ايران اسلامي همچنان در حال بالندگي و اقتدارافزايي است و گزينه نظامي تنها روي ميز كاخ سفيد خاك ميخورد؟ دليل اصلي آن است كه هرچند گزينه نظامي روي ميز پابرجا بوده است اما اين گزينه تنها يك برگه كاغذي است و هيچ مابهازاي خارجي و واقعي ندارد. اظهارات گستاخانه ترامپ در واقع چيزي جز طبل توخالي نيست.
اما پرسش ديگر آن است كه ترامپ از كوبيدن بر اين طبل توخالي چه نفعي ميبرد؟ در حالي كه خود او منتقد جنگطلبي اسلافش بوده و اكنون درگير بحران داخلي است. در واقع بايد گفت هرچند ترامپ مستقيماً از اين اظهارات منتفع نميشود، اما در مجموع چنين مواضعي ميتواند براي او منافعي را به صورت غيرمستقيم ايجاد كند. در سوي ديگر اين بازي جريان غربگرايي در داخل ايران وجود دارد كه در يكي از بحرانيترين وضعيتها طي چندسال اخير قرار دارد. دستهاي خالي اين جريان در عرصه اقتصادي و ناكارآمدي مديريتي، چهرههاي اين جريان را در نامطلوبترين شرايط از نظر اقبال عمومي قرار داده است.
شبكه داخلي همكار غرب ميداند كه اگر با وضع كنوني به انتخابات پيشرو وارد شود، بهره چنداني نخواهد داشت. اينجاست كه بازي دوسربرد غرب و جريان غربگراي داخلي شكل ميگيرد. از سويي رئيسجمهور جديد امريكا از تهديد نظامي سخن ميگويد و در سوي ديگر غربگرايان داخلي پالس وحشت از اين طبل توخالي را ارسال ميكنند. ارسال پالس وحشت به دنبال شكلگيري دوقطبي كاذب «جنگ- صلح» است. در چنين شرايطي غربگرايان خود را نماد صلح معرفي و انقلابيون را جنگطلب معرفي ميكنند و اميدوارند با اين ترفند، مردم سفرههاي كوچك شده، فرزندان بيكار مانده در خانه و وعدههاي پوچ و تحقق نيافته را از ياد برده و براي نجات از جنگ به غربگرايان اقبال نشان دهند. در مقابل ترامپ نيز كه به دنبال امتيازگيري بيشتر از ايران است، ميتواند اميدوار باشد كه در صورت تداوم حضور غربگرايان در مناصب قدرت، بتواند امتيازهاي بيشتري را كسب و جمهوري اسلامي ايران را وادار به متابعت از سياستهاي واشنگتن در موضوعات راهبردي كند. آنچه در اين چند سطر ارائه شد، برآوردي از آرزوهاي غرب و شبكه داخلي همكار آنهاست و اين بدان معنا نيست كه لزوماً تحقق مييابد، اما بايد دانست كه در صورت عدمهوشياري جبهه انقلابي، ممكن است غربگرايان شكست خورده از تعامل با اوباما از طبل توخالي ترامپ به عنوان فرصت براي خود استفاده كنند!
همانگونه كه بسياري از تحليلگران تاكنون مطرح كردهاند، جريان غربگراي داخلي كه بهره داخلي چنداني در «گشايش اقتصادي» و «لغو تحريمها» بهدست نياورده است، آخرين شانس خود را در «نجات از جنگ»امتحان خواهد كرد. تجربه 22 بهمن امسال، خيلي زود نشان داد سناريوي جديد غرب و غربگرايان چندان كارساز نيست. درحاليكه طرف مقابل به دنبال تحقير ملت ايران بود، پاسخي عزتمندانه و يكصدا در خيابانهاي تهران به ياوهگوييهاي ساكنان جديد كاخ سفيد داده شد، اما آيا غربگرايان داخلي از «هيولاسازي» نااميد ميشوند؟
پاسخ تا حد زيادي منفي است. جريان غيرانقلابي رهاورد چنداني در عرصه معيشت و رفاه اقتصادي ندارد. گشايشنماييهاي اين روزها نيز چندان اثربخش نبوده و حتي بدنه هوادار اين جريان را نيز قانع نكرده است.
تنها دو گزينه باقي ميماند كه هر يك نيز تا حدي مورد استفاده غربگرايان داخلي است؛ ادامه كوفتن بر طبل خطر جنگطلبي ترامپ و مقصرتراشي براي ناكارآمديهاي موجود. تجربه نشان داده است مديريتهاي اجرايي در بسياري از موارد آنگاه كه هيچ بهانهاي براي توجيه خطاها و ضعفهاي خود نمييابند، سراغ مقصرتراشي از رقبا يا موجودات خيالي ميروند. دولت قبليها، دلواپسها، كاسبان تحريم و... همه و همهكساني هستند كه مسببان وضع فعلي شمرده ميشوند.
كمكم كه مهلت استفاده از چنين مقصرتراشيهايي به پايان خود نزديك ميشود، مقصريابيهاي كنوني فعال ميشود و با عبارت «نگذاشتند كار كنيم» تقصير ناكارآمديها به گردن ديگران افكنده ميشود. اكنون نيز نشانههايي از تلاش براي چنين فضاسازيهاي رسانهاي مشاهده ميشود. هرچند پيشبيني ميشود اين توجيهات براي جامعه قانعكننده نباشد، پس بهناچار «نجات از جنگ» آخرين ترفند رسانهاي جريان غيرانقلابي خواهد بود. در اينجا هوشياري نيروهاي انقلابي در برابر اين ترفند ضروري است. بايد واقعيتهاي صحنه راهبردي را به مردم بازگو كرد. بايد براي جامعه روشن كرد كه امكاني براي امريكا براي استفاده از آنچه گزينه نظامي خوانده ميشود وجود ندارد. بايد توضيح داد كه تنها راه نجات از وضع كنوني وادار كردن امريكا به اجراي واقعي «برجام» و عمل به تعهدات است. تجربه بهخوبي نشان ميدهد سلطهگران تنها در مواجهه با رويكرد عزتمندانه، به حقوق ملت ايران سر تسليم فرود ميآورند يا برعكس، در مقابل جريان خاضع در مقابل غرب، روزبهروز بر عمل تحقيرگرانه خود ميافزايند.
http://javanonline.ir/fa/news/839617
ش.د9504011