(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/06/08 ـ شماره 51 ـ صفحه 1)
در این میان، رهبران لبنان نیز در جریانی رایزنیها و لابیهایی با رهبران آمریکایی داشتند که توانستند زمینه را برای تغییر این استراتژی نادرست فراهم کنند. در همین راستا ایالاتمتحده اخیرا از هدف خود مبنیبر کاهش تحریمها علیه حزبالله لبنان خبر داده است. این تصمیم از دو منظر قابل ارزیابی است؛ در وهله اول باید گفت حزبالله لبنان در ساختار سیاسی و اقتصادی لبنان نفوذ چشمگیری دارد و از همینرو اعمال محدودیت علیه این جریان میتواند چالشهایی را، بهخصوص در حوزه اقتصاد لبنان، کشوری که اخیرا و با کمک جریان مقاومت از بنبست سیاسی خارج شده است، فراهم کند، اما از منظری دیگر باید گفت که ایالاتمتحده بهخوبی دریافته است سیاستهایی که تاکنون علیه حزبالله و شاخه نظامی این جریان اتخاذ کرده، نهتنها نتیجه بخش نبوده، بلکه واشنگتن و متحدانش در خاورمیانه را در موضع ضعف قرار داده است.
در این میان نباید نقش لابیهای رژیمصهیونیستی را نادیده انگاشت، طبیعتا در شرایطی که حزبالله لبنان در قالب جریانی قدرتمند منطقهای فعالیتهایش را ادامه میدهد، رهبران رژیمصهیونیستی سکوت نخواهند کرد؛ چراکه این جریان از همان ابتدا تهدیدی جدی علیه موجودیت رژیمصهیونیستی محسوب میشد و در همین راستا هر اندازه قدرت این جریان و رابطهاش با ایران تقویت شود این تهدید برای رژیم اشغالگر جدیتر از گذشته خواهد شد. نکتهای که باید بهآن اشاره کرد آن است که یکی از راهبردها و اهداف اصلی رهبران ایالاتمتحده در منطقه خاورمیانه حراست از موجودیت رژیمصهیونیستی و جلوگیری از قدرت یافتن ایران و متحدانش در عراق و سوریه است. در این میان حزبالله لبنان نیز یکی از متحدان اصلی ایران محسوب میشود؛ از همینرو مطمئنا غرب برای کاهش قدرت این جریان به تاکتیکهای متفاوتی متوسل خواهد شد. گفته میشود که تلاشهای لابیهای لبنانی در ایالاتمتحده زمینه را برای تعدیل تحریمهای اعمالشده علیه لبنان فراهم کرده و البته این تصمیمی است که در چارچوب برنامههای ایالاتمتحده تعریف نشده است. برای بررسی این گمانهزنی باید فرایند تصمیمگیری و تصمیمسازی در آمریکا را بررسی کرد. مطمئنا کنگره و سایر نهادهای موازی که در فرایند سیاستگذاری مشارکت دارند تلاش میکنند در اتخاذ هر تصمیمی با لابیهای مرتبط رایزنیهایی داشته باشند؛ بنابراین سیاستهای ایالاتمتحده علیه حزبالله لبنان آن هم در شرایط کنونی را نمیتوان صرفا از یک منظر بررسی کرد. در این میان باید به نقش لابیهای رژیمصهیونیستی و لبنانی، منافع ایالاتمتحده در خاورمیانه، وضعیت حزبالله و متحدانش در منطقه، معادلات بینالملل و منطقهای و نقش بازیگران در چینش این معادلات توجه کرد؛ چراکه هر کدام از مولفههایی که در بالا به آنها اشاره شد در فرایند تصمیمسازی ایالاتمتحده مؤثر خواهند بود، با اینحال آنچه باید بهآن پرداخت، استراتژی کلان ایالاتمتحده است که در جریان آن مهار قدرتنمایی حزبالله لبنان بهخصوص در خاک سوریه از اهمیت زیادی برخوردار است.
حزبالله لبنان بهعنوان یک بازیگر قدرتمند در سطح منطقهای شناختهشده است و این حقیقتی است که رهبران ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی بهخوبی بهآن پی بردهاند؛ از همینرو زمانی در تلاش بودند با تکیه بر این استراتژی نقش حزبالله در معادلات منطقهای را نادیده بگیرند، اما شرایط بهگونهای تعریف شده است که این کشورها ناچار شدند موجودیت و قدرت حزبالله لبنان را بهعنوان یک بازیگر قدرتمند منطقهای و در خاک سوریه به رسمیت بشناسند. با آغاز بحران در سوریه، استراتژی اصلی ایالاتمتحده آن بود که موج اعتراضهایی را که در سال 2011 آغاز شد مهار و زمینه را برای برکناری بشار اسد، رئیسجمهوری این کشور فراهم کند و از همین طریق حزبالله و ایران را در موضع ضعف قرار دهد. با اینحال پس از گذشت 6 سال ایران و حزبالله لبنان بهگونهای در میدان جنگ سوریه قدرتنمایی کردند که در شرایط کنونی ایالاتمتحده و اروپا برای مدیریت بحران حاکم بر این کشور دیگر نمیتوانند نقش و قدرت این دو بازیگر اصلی منطقهای را نادیده بگیرند.
رهبران غرب به خوبی میدانند که برای تحقق هر سناریویی در خاک سوریه یا فراتر از آن در میدان خاورمیانه باید نقش ایران و حزبالله را در چینش معادلات منطقهای لحاظ کنند. در همین راستاست که اکنون کشورهای غربی ایران و حزبالله را بهعنوان بازیگران اصلی منطقه برای پایاندادن به فعالیت گروههای تروریستی چون داعش و همچنین تعیین نقشه جدید برای خاورمیانه، به رسمیت شناختند. کشورهای غربی باوجود تلاشهای مخرب لابیهای رژیمصهیونیستی و عربستان سعودی در تلاشند تا با توسل به تاکتیکهای مختلف اعم از گفتمان و مذاکره با این دو بازیگر منطقهای، زمینه را برای مشارکت هرچه بیشتر تهران و جریان مقاومت در بحران خاورمیانه بهخصوص جنگ داخلی در سوریه فراهم کنند. هرچند همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، هدف کلان کشورهای غربی، مهار قدرت ایران و جریان مقاومت است. چشمانداز بحران سوریه روشن نیست، درست است که تروریستها بهخصوص داعش بسیاری از مواضع خود را درخاک این کشور از دست دادهاند، اما با اینحال سوریه کماکان به میدان جنگ نیابتی میان بازیگران بینالمللی تبدیل شده است. بسیاری بر این باورند که نتیجه جنگ سوریه میتواند تعیینکننده جغرافیای آینده خاورمیانه باشد و مرزبندی آینده منطقه و وزن بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را مشخص کند. در چنین شرایطی مطمئنا جریان مقاومت بهعنوان یکی از بازیگران تعیینکننده در بحران سوریه میتواند در میانه تنشها یا حتی پس از پایان جنگ در سوریه در بسیاری از تعاملات منطقهای همگام با ایران دست بالاتری را داشته باشد، البته این به معنای تداوم حضور حزبالله در خاک سوریه پس از پایان جنگ نیست، بلکه بحران سوریه و نقش تعیینکننده حزبالله در جریان آن زمینه را برای شناسایی جریان مقاومت بهعنوان گروهی قدرتمند هم در ساختار قدرت داخلی لبنان و هم فراتر از مرزهای این کشور فراهم کرده است.
https://asemandaily.ir/post/299
ش.د9602304