توافق هستهای وارد دومین سال خود شد، در چشم منتقدان توافق همین حالا ناکام شده است. پرزیدنت ترامپ و بسیاری از هوادارانش شکوه دارند که این توافق رفتار منطقهای ایران را تغییر نداده است، اشاره میکنند که تهران کماکان از گروههای منطقهای حمایت میکند و به عنوان مدرک به آزمایشهای موشکهای بالستیک اشاره میکنند. منتقدان دیگر از جمله سناتور تام کاتن، تد کروز، دیوید پردو و مارکو روبیو، در نامه ای به دولت خواستار لغو توافق شدند و ادعا کردند که ایران شاید همین حالا در حال نقض توافق باشد.
آنها ادعا کردند که چند نقض فنی رخ داده است، هر چند که سازمان بینالمللی انرژی اتمیو وزارت امور خارجه دولت ایالات متحده، در این زمینه، پایبندی ایران به توافق را تایید کردهاند. حقیقت این است که توافق دقیقا در مسیری پیش میرود که قرار بود پیش برود: جلوگیری از دستیابی ایران به مقدار کافی مواد قابل شکافت برای تولید یک بمب هستهای، نشان دادن به افکار عمومیایران که همکاری با جامعه بینالمللی چه مزایایی دارد، و خریدن زمان برای تغییرات بالقوه در سیاستهای داخلی و خارجی ایران. هر کس که فکر میکرد توافق باعث تغییرات فوری در راهبرد منطقهای ایران میشود ، یا آنها که فکر میکنند اگر آمریکا و شرکایش در جریان مذاکرات بر لزوم چنین تغییراتی اصرار میکردند این تغییرات شکل میگرفت، درک اشتباهی از این موضوع دارد که تحریم و فشار دیپلماتیک چه دستاوردهایی میتواند داشته باشد. ما که به قدر کافی در مذاکرات درگیر بودیم، فکر میکنیم مهم است که در خصوص هدف، مزایای پایدار و محدودیتهای اجتناب ناپذیر توافق روشن باشیم. مهمترین دستاورد توافق این بود که راه ایران برای ساخت بمب از طریق مسدود کردن یا کاهش ظرفیت ایران برای تولید مواد قابل شکافت لازم برای ساخت بمب – دشوار ترین قدم در روند ساخت بمب – بسته شود.
در نتیجه، همچنان که از طریق بازرسان اضافی آژانس بینالمللی و دوربینهای نصب شده در سایت – به عنوان بخشی از توافق، میدانیم امروز تنها 5000 سانتربفیوژ مدل قدیمیدر سایتهای ایران فعال است، ذخیره اورانیوم غنی شده به شدت کاهش یافته، تحقیقات در خصوص سانتریفیوژ و توسعه برنامهها محدود شده و ایران قلب رآکتور هستهای آب سنگین خود را با بتون پر کرده است. چنان که کارشناسان اذعان کرده اند، در زمان توافق ایران تنها چند ماه با تولید مواد کافی برای ساخت یک بمب فاصله داشت، تحت شرایط جدید در توافق این فاصله دست کم به چند سال رسیده است – زمانی کافی برای جامعه جهانی تا هر گونه خطر در راه را پیش بینی کند و پاسخ در خور دهد. ایران بدون توافق اینک در چه نقطه ای قرار داشت؟ دشوار است با اطمینان بگوییم، اما اگر تهران روند ثابت توسعه برنامه هستهای خود در دو دهه اخیر را در پیش میگرفت، احتمالا اینک 20 هزار سانتریفیوژ بیشتر نسبت به زمان توافق در اختیار داشت.
ایران به غنی سازی اورانیوم و افزایش ذخایر خود ادامه میداد، و نیروگاه آب سنگینش که قادر به تولید پلوتونیم کافی برای ساخت یک یا دو بمب در سال بود به طور کامل فعالیت میکرد، همه اینها در شرایطی رخ میداد که نظارت اضافی مبنی بر اینکه آنچه در ایران در حال وقوع است تمام آن چیزی که در حال وقوع است، در میان نمیبود. معنایش این است: بدون توافق ایران اینک احتمالا تنها چند هفته با در اختیار داشتن مواد لازم برای تولید یک بمب فاصله داشت. و بدون ابزارهای تایید کننده که ایران را ملزم به تعهداتش کند، جامعه جهانی احتمالا راهی قابل اطمینان برای اینکه بداند ایران آن مواد را ذخیره کرده است در اختیار نداشت – تا زمانی که دیگر خیلی دیر میشد. کاری که توافق انجام داده، دست کم برای یک دهه آینده، این است هر گونه تهدید واقعی در خصوص سلاح هستهای ایران در کوتاه مدت رفع شده است.
ایالات متحده باید از این یک دهه استفاده هوشمندانهای بکند: حمایت از توافق و بالا بردن هزینه نقض توافق از سوی ایران، حمایت ایالات متحده از متحدانش در منطقه، روشن کردن برای افکار عمومیایران که غرب دشمن آنها نیست، و آماده شدن برای روزی که برخی از محدودیتهای توافق برداشته میشود. اگر تا سال 2030 ایران نشان نداده باشد که برنامه هستهایاش انحصارا صلحآمیز است و برنامهای برای زیست مسالمت آمیز کنار همسایگانش ندارد، در آن موقع ایالات متحده و شرکای بینالمللیاش میبایست تصمیمات دشواری در خصوص پیشبرد اوضاع اتخاد کنند.
ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی
منبع: آتلانتیک
http://www.mardomsalari.net/4365/page/15/17616
ش.د9602790