(روزنامه آسمان آبي – 1396/08/01 – شماره 94 – صفحه 12)
آمریکا در 50سال گذشته براساس ثروت اقتصادی و قدرت نظامیاش، خود را گرفتار مناقشات بینالملل همچون جنگ کره و ویتنام و درگیریهای کوبا کرده است؛ جنگهایی که براساس قوانین حقوق بینالملل باید با اجازه نهادها و سازمانهای بینالملل مانند سازمان ملل و قطعنامه صادرشده ازسوی نهادهایی چون شورای امنیت انجام شود، اما آمریکا بهواسطه تواناییاش بدون مجوز وارد فضاهای پرتنشی این چنین شده است. درواقع، هیچیک از جنگهای اشارهشده با مجوز بینالمللی آغاز نشدند. این جنگها به هرجا که ختم شد، ایالاتمتحده خود را پیروز قلمداد کرد. بههمین سبب، واشنگتن بهعنوان ابرقدرت جهانی قلمداد میشود. مادلین آلبرایت، وزیر خارجه بیل کلینتون، در سال 1998 ملت آمریکا را ملتی حذفنشدنی توصیف کرد و آمریکا را مهمترین کشور و ملت در کره زمین دانست.
پل کندی، مورخ دانشگاه ییل، نیز معتقد است اختلاف قدرت آمریکا با دیگر کشورهای جهان بسیار کم است؛ بر همین اساس، استدلال کرده است این کشور میتواند تا 15سال آینده قدرت اول جهان بماند. از سوی دیگر، مخالفان نظر مککوی، تحلیلگرانی هستند که ظهور قدرتهای نوظهوری چون چین و روسیه را جدی میگیرند. امروز با درنظرگرفتن تغییرات جهانی و تقسیمات قدرت سوال اصلی این است که آیا آمریکا میتواند تا 2030 عنوان ابرقدرت اقتصاد و نظامی جهان را یدک بکشد؟ در حال حاضر، قدرت جهانی آمریکا و توانایی این کشور با ظهور قدرتهای جدید همچون چین و روسیه و قدرتهای اقتصادی اروپایی تحتتاثیر قرار گرفته است. سوال اصلی که مطرح میشود این است که آیا آمریکا همچنان میتواند بهعنوان ابرقدرت در دهه آینده و تا سال 2030 در دنیا مطرح باشد یا خیر.
رقبای نوظهور
انتخاب دونالد ترامپ در سال 2016 در جریان انتخابات آمریکا زمینه را برای اوجگیری تنشهای بینالمللی فراهم کرد. ترامپ ملت آمریکا را ملت برتر خواند و ارتش آمریکا را برترین ارتش جهان توصیف کرد. ترامپ در جریان رقابتهای انتخاباتی وعده داد که شکوه و عظمت ارتش ایالاتمتحده را به نیروهای نظامی کشور بازمیگرداند. او آمریکا را پیروز همه مناقشات مطرح در دنیا قلمداد کرد. شعارهای ترامپ در حالی مطرح شد که چین و روسیه بهعنوان دو رقیب آمریکا، در زمینههای اقتصادی، نظامی و امنیتی ارتقا یافتهاند. چین قدرت نوظهور جهانی است. به گزارش نشریه اقتصادی «اکونومیست»، این کشور در حال حاضر رقیب انکارناپذیر آمریکا در حوزه اقتصادی است. چین در سال ۲۰۱۶ رقمی معادل 27/21 تریلیون دلار تولید داشته است که این رقم پکن را در مقام نخست جهانی قرار میدهد.
اتحادیه اروپا با ۱۹ تریلیون دلار در مرتبه دوم و ایالاتمتحده با ۱۸ تریلیون دلار مقام سوم را در اختیار دارد. صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است تا سال 2030 رشد اقتصادی آمریکا 50 درصد و رشد اقتصادی چین بالغ بر 300درصد خواهد بود؛ البته رشد اقتصادی با توسعه اقتصادی دو مفهوم کاملا متفاوت است و آمریکا در سالهای اخیر از گسترش تولید کالا منصرف شده است. بنجامین بالدوین، کارشناس اقتصادی روزنامه «یواسای تودی»، در گزارشی به بررسی توافق میان توسعه و رشد اقتصادی پرداخت و نوشت: «چین در حال حاضر با تکیه بر رشد اقتصادی تلاش میکند به رقیبی جدی برای آمریکا تبدیل شود.»
تصور مبهم آمریکا از قدرت
اطلاعات ثبتشده ازسوی وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون نشان میدهد قدرت نظامی آمریکا در سالهای اخیر با افول روبهرو بوده است. کارشناسان پنتاگون بر این باورند تصویر قدرت برتر جهانی در آمریکا، پایه نادرستی دارد. این پایه نادرست براساس استراتژیهای دفاعی تعریف میشود که در این کشور مطرح است. چین و روسیه در زمینه نظامی به رقبای قدر آمریکا تبدیل شدهاند و پیشبینی میشود در دهه آینده آمریکا چالش بزرگی با این کشورها خواهد داشت. آمارها نشان میدهند اقتصاد آمریکا رشد چندانی نسبتبه چین ندارد؛ چراکه از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ براساس گزارشهای بانک جهانی، آهنگ رشد چین سرعت سرسامآوری داشته و پیشبینی میشود در یک دهه آینده بیش از ۳۰۰درصد رشد را بدون درنظرگرفتن توسعه اقتصادی تجربه کند.
براساس گزارشهای پنتاگون، چالشهای بین واشنگتن و پکن در مسیر آینده قرن 21 میتواند تحولاتی را به دنبال داشته باشد که کاملا مناسبات جهانی را تغییر دهد. پیشرفت فناوری و ثبت اختراعات در یک دهه گذشته کاهش چشمگیر داشته است، اما در مقابل چین بهطور مشخص از آغاز سال 2000 تا امروز بیش از 800 هزار اختراع ثبت کرده، درحالیکه آمریکا 258هزار اختراع را به ثبت رسانده است. رابرت زونیک، کارشناس روابط بینالملل، در یادداشتی در روزنامه «واشنگتنپست» نوشت که نظام آموزشی در آمریکا در بلندمدت پاسخگوی نیازهای آینده نیست و بیتردید دچار بحران جدی خواهد شد. زونیک معتقد است به آیندهپژوهی و رشتههای مرتبط با آن در چین بیش از پیش توجه شده است.
جنگ نرم واشنگتن، پکن و مسکو
چین و آمریکا در حال حاضر در آبهای کره درگیری دارند. چالشها و تنشهایی در منطقه مطرح است که برخی از آیندهپژوهان معتقدند بر سرنوشت آینده جهان در ادامه قرن 21 تاثیر میگذارد. نشریه «نشنال اینترست» در گزارشی درگیریهای در منطقه شرق آسیا را بررسی کرده است. آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تلاش کرده با حضور نظامی و با استفاده از ناوهای جنگی در دریای جنوبی چین موقعیت استراتژیک خودش را تقویت کند، در حالی که چین در این منطقه حضور فعال دارد و تلاش میکند در مناقشه کره تاثیرگذار باشد؛ آمریکا سعی میکند پایگاههای نظامیاش را شبهجزیره گوآم و جزیرههای اطراف گسترش بدهد. در سال 2010 چین طرح «تحول جامع ارتش» را کلید زد. تقویت برنامه موشکی پکن در همین راستاست. آنها توانستند به موشکهای دوربرد پیشرفتهای دست پیدا کنند. چین همچنین ظرفیت حملات سایبریاش را افزایش و به جنگهای فرامنطقهای و کلاسیک پایان داده است.
این کشور تلاش میکند با گسترش فناوری جنگهای فرامنطقهای و سایبری را در دستورکارش قرار بدهد. پیشرفتهای فناورانه چین جهان را به جنگ میان پکن و واشنگتن نزدیک کرده است. در سال 2012 تا امروز، چین 14ماهواره به فضا پرتاب و پیشرفتهایی در زمینه ارتباطات امن را تجربه کرده است که در دسته اقدامات امنیتی سایبری قرار میگیرند. گزارشها نشان میدهند بناست درباره ارتباطات امن پکن 20ماهواره تا پایان دهه جاری به فضا پرتاب شود. «نشنال اینترست» در گزارشی دیگر مدعی شده است بهدلیل آن که روسیه در حال حاضر در جنگ مستقیم و بزرگی حضور ندارد فرصت خواهد داشت در یک دهه آینده قدرت نظامی خود را گسترش دهد، اما در مقابل آمریکا در درگیریهای زیادی حاضر است و به تبع این جنگها، تاثیر فرسایشی بر قدرت نظامی و گسترش قدرت نظامی این کشور خواهند داشت.
پوتین استراتژی دولتی جدیدی درباره نیروی دریایی امضا کرده است که براساس آن، سلطه آمریکا بر آبهای آزاد جهان را تهدیدی امنیتی خوانده و طبق آن تا یک دهه آینده قصد دارد به توان دریایی آمریکا برسد. بازیگری روسیه در خاورمیانه در سالهای اخیر به یکی از نمونههای مشخص تلاش برای ارتقای نفوذ در منطقه و جهان تبدیل شده است. مسکو تلاش میکند شاخصهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را گسترش دهد. از سوی دیگر، روسها تلاش میکنند در زمینه توان سایبری نیز به دستاوردهای جدید دست پیدا کنند. تاثیرگذاری در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا یکی از قدرتنماییهای روسیه در عرصه سایبری بود.
سناریوی جنگ 2030
همه شاخصهای قدرت میان ابرقدرتهای سنتی و نوظهور نشان از شکلگیری سناریویی دارد که میتوان از آن با عنوان جنگ ۲۰۳۰ یا جنگ سوم جهانی نام برد. پیشرفتهای فناورانه در زمینههای آیتی و علوم نظامی تا 15 سال آینده قابل تصور نیست. به عبارتی، نمیتوان تصور کرد چه پیشرفتهایی در جهان شکل میگیرد، چه محدودیتهایی برطرف و چه امکانات جدیدی در حوزههای نظامی امنیتی و سیاسی افزوده میَشود. چین ظرفیتهای نظامی خودش را در کنار توان سایبری و توان طراحی سلاحهای فضایی گسترش داده است و همچنین روسیه نیز روند پیشرفت خود را در این حوزههای با سرعت کمتری ادامه میدهد. همه این تغییرات جهان را بهسمت چالشی جدید سوق میدهدکه از سویی میان آمریکا و چین قرار دارد و از دیگر سو، روسیه بهعنوان بازیگر توانمند منطقهای به عرصه جهانی قدم میگذارد.
https://asemandaily.ir/post/5489
ش.د9603076