تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۰۷۵۷۸
بحثي پيرامون اظهارات جنجالي اخير ابراهيم فياض

روانشناسي؛ عامل طلاق يا مانع آن؟

(روزنامه جوان ـ 1395/08/09 ـ شماره 4945 ـ صفحه 10)

آيا حمايت از علم روانشناسي موجود مي‌تواند ضامن راهكارهاي مفيد براي حل معضلات فردي اعضاي جامعه باشد؟

آيا حمايت از علم روانشناسي موجود مي‌تواند ضامن راهكارهاي مفيد براي حل معضلات فردي اعضاي جامعه باشد؟ آيا روانپزشكاني كه با خواندن فرويد و يونگ، براي مردم كشور نسخه مي‌پيچند، مي‌توانند به صورت مطلوب پاسخگوي نياز جامعه باشند؟ چندي پيش ابراهيم فياض از اساتيد دانشگاه و جامعه‌شناس عضو هيئت علمي دانشگاه تهران در ميزگردي كه به تبيين مشكلات اجتماعي و زمينه‌هاي بروز طلاق در جامعه اختصاص داشت مطالبي در خصوص كاركرد روانشناسي بيان كرده بود كه هنوز هم واكنش اساتيد روانشناسي و علوم اجتماعي را در پي دارد.

فياض در جلسه مذكور با تأكيد بر اينكه با نگاه تقليل‌گرايانه به بحران‌ها مشكلي حل نمي‌شود و با چنين نگاهي موافق نيست، گفته بود: اين بحث‌ها ريشه‌اي نيست معالجه‌اي است، اينكه مدتي كار كنيم و بحراني را پايين بياوريم اما باز هم آسيب وجود دارد، همينطور پيش برويم روز به روز هم بدتر مي‌شود چراكه ديدگاه ما كلان‌نگر نيست و دستگاه‌ها هم نگاه تقليل‌گرايانه دارند.

اين استاد دانشگاه با بيان برخي از اين آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه دانشگاهي و نخبه و با ذكر اين مسئله كه امروز خلاقيت در دانشگاه‌هاي ما از بين رفته است، گفت‌: خيلي از دانشجوهاي من سر كلاس مي‌آيند و من مي‌بينم كه اعتياد دارند، اينها تحقيق و پژوهش نمي‌كنند، متأسفانه نگاه اداري بر خلاقيت در سيستم آموزشي جايگزين شده است. بسياري از صندلي‌هاي دانشگاه ما امروز خالي است، سيستم آموزش و پرورش هم حافظه‌محور است و خلاق نيست، چرا كنكور را حذف نمي‌كنيم؟ خيلي‌ها حافظه ندارند اما هوش دارند، در زمان تحصيل ما خيلي از افرادي كه در همين كنكور قبول نشدند با نمرات خوب در دانشگاه هامبورگ پذيرفته شدند، تعاريف ما متأسفانه اشتباه است. اگر ميلياردها تومان هم خرج آسيب‌شناسي كنيم شرايط بهتر نمي‌شود!

اما ‌جنجالي‌ترين بخش صحبت‌هاي فياض مربوط به آسيب‌شناسي روانشناسي و روانشناسان جامعه بود. اين استاد دانشگاه، روانشناسان را يكي از مسببين بروز طلاق در جامعه قلمداد كرده و اظهار داشته بود: به اعتقاد من علل بيشتر طلاق‌ها زير سر روانشناسان است. مردم به آنها پول مي‌دهند اما آنها پيشنهاد طلاق مي‌دهند! اين را با گزارش ميداني به دست آوردم. به نظر من اگر زنان به زنانگي خود بازگردند، مشكل طلاق حل مي‌شود. مشكل اين است كه الان پزشكي ما وارد كار علوم اجتماعي شده و روانشناسي هم كار جامعه‌شناسي را انجام مي‌دهد و همه اينها با هم مخلوط شده است.

البته ابراهيم فياض ادعاي خود در خصوص نقش معكوس روانپزشكي در كاهش آلام افراد جامعه را به همين جا محدود نكرد و دغدغه خود را مجدداً در برنامه زاويه كه چندي پيش از شبكه ۴ پخش شد، مطرح كرد.

او در‌ اين برنامه گفت: بنده چند مورد شهرهاي مختلف تا به حال ديدم كه روانشناسان به افراد توصيه كردند كه طلاق بگيرند. الان روانشناسان تسلط زيادي در جامعه دارند علتش هم اين است كه ما يك دوره تسلط اقتصاد بعد از جنگ در جامعه داشتيم، الان هم دوره تسلط روانشناسان است.

وي با بيان اينكه من محافظه‌كاري نكردم و ادعايم را مطرح كردم تا در اين باره بحث شود و مشكلات رفع شود، توضيح داد: بنده نه دشمني با روانشناسان و مشكلي با روانشناسي دارم اما بحث اين است كه الان تسلط روانشناسان به شدت بالاست، مردم مرجعيتشان را پذيرفتند اما متأسفانه جرياناتي در كشور است كه بايد درباره‌اش بحث كنيم.

فياض با اشاره به اينكه ورود روانشناسان به بحث خانواده نيازمند مكمل جامعه‌شناس و فيلسوف است گفت: اگر روانشناسي به جاي خود بازگردد با تئوري و واقعيت جديد تكنيك‌هايي كه از آن بيرون مي‌آيد مشكل حل مي‌شود. مشكل ما بحث سياست‌گذاري در كشور است اينكه روانشناسي روي بورس باشد نه حسن و نه عيب است، به خاطر جامعه در حال رشد اين شرايط پيش مي‌آيد.

اما اظهارات جنجالي فياض واكنش‌هاي روانشناسان و جامعه‌شناسان را به همراه داشت. برخي از اظهارات و واكنش‌ها را در ادامه مي‌خوانيد:

مجيد ابهري جامعه‌شناس و آسيب شناسي اجتماعي: «متأسفانه آسيب‌هاي اجتماعي رهاترين محورها در جامعه ما هستند كه هر كس مي‌تواند درباره آنها اظهار نظر كرده و آمار ارائه دهد، اينگونه مطالب علاوه بر آشفته‌تر ساختن جامعه و ايجاد اضطراب اجتماعي نتيجه ديگري ندارد. يك كارشناس، روانشناسان را عامل طلاق مي‌داند و فرد ديگري فقر را و آن ديگري اعتياد را در اين زمينه علت اصلي قلمداد مي‌كند.»

سيدجواد ميري، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي: «من تصور مي‌كنم اين صحبت دكتر فياض مثل اين مي‌ماند كه بگوييم عامل عدم توسعه‌يافتگي ايران مقصرش جامعه‌شناسان هستند يا علت تورم در ايران به خاطر اقتصاددان‌ها است!

اين موضوع آن صورت مسئله را به صورت واضح و مبرهن نديدن است و در زبان فلسفي به آن رويكرد تقليل‌گرايانه مي‌گويند، يعني اينكه ما به جاي اينكه بيايم موضوع طلاق را به مثابه يك امر اجتماعي ببينيم كه در هندسه روابط و مناسبات اجتماعي تعريف شده و در بستر يكي از اصيل‌ترين و بنيادي‌ترين نهادهاي اجتماعي كه خانواده باشد، قرار دارد و همين ناديده گرفتن نهاد خانواده در ماتريس نهادهاي اجتماعي كه مانند دانه‌هاي يك تسبيح به هم مرتبط هستند و عوامل پيچيده را باز كنيم و تشريح و تفسير كنيم و سپس مسئله را در يك منظومه فكري و چارچوب مفهومي انتقادي قرار دهيم كل مسئله را تقليل به يك عامل دهيم. بعد آن عامل كه مثلاً مي‌توان گفت در اينجا رويكرد روانشناسي يا رشته روانشناسي يا مثلاً روانشناسان به مثابه يك گروه يا طبقه اجتماعي هستند تقليل يافته و سپس تقليل‌گرايانه‌تر رفتار كردن اين است كه خود روانشناسي را تصور كنيم كه يك كل واحدي است.»

محمدمهدي لبيبي، جامعه‌شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي: «اين جمله كه ما تصور كنيم روانشناسان عامل طلاق هستند مثل اين است كه بگوييم پزشكان عامل جراحي هستند، اين دو جمله تقريباً يك معنا را منتقل مي‌كند. بله پزشكان عامل جراحي هستند اما لزوماً پزشكان به هر كسي توصيه به جراحي نمي‌كنند و همينطور الزاماً جراحي هميشه چيز خوبي نيست اما در مواقعي كه ضروري باشد كه بيماري جراحي شود، بايد جراحي كنند و پزشكان هم عامل آن هستند، بنابراين اين گزاره را مي‌توانيم بگوييم كه پزشكان عامل جراحي هستند و اگر آنها نبودند كسي جراحي نمي‌كرد اما آن را براي كسي توصيه مي‌كنند كه نياز به جراحي دارد نه براي فردي كه نياز ندارد! ممكن است جايي خطايي صورت بگيرد اما اينكه ما تعميم به همه بدهيم كه مثلاً عامل طلاق روانشناسان هستند، مرا ياد جمله‌اي از «ديويد كوپر» جامعه‌شناس غربي مي‌اندازد كه گفت «عامل طلاق، ازدواج است». از يك جهت درست است، ما مي‌توانيم اين را بگوييم افرادي كه ازدواج كردند طلاق مي‌گيرند، پس مي‌توانيم بگوييم علت طلاق، ازدواج است و نتيجه بگيريم كه براي اينكه اصلاً طلاق در جامعه نباشد، مي‌توانيم اصلاً ازدواج نكنيم! اين هم يك راه حل است.»

به هر حال، اظهارات جامعه‌شناس جنجالي دانشگاه تهران، سواي از واكنش‌هاي صورت گرفته و پاسخ‌هاي قابل تأمل، جنبه ديگري هم دارد. و آن تأمل بر اين مسئله است كه آيا حمايت از علم روانشناسي موجود مي‌تواند ضامن راهكارهاي مفيد براي حل معضلات فردي اعضاي جامعه باشد؟ آيا روانپزشكاني كه با خواندن فرويد و يونگ، براي مردم كشور نسخه مي‌پيچند، مي‌توانند به صورت مطلوب پاسخگوي نياز جامعه باشند و آيا نياز نيست در كنار سرفصل‌هاي ياد شده، بخش‌هايي از مطالعات و دروس مورد مطالعه روانپزشكان جامعه به معارف ديني و شناخت انسان از زاويه خالق انسان اختصاص يابد، بهره‌وري اين مطالعات افزايش پيدا كند؟

در صورتي كه راهكارهاي ديني بر دستورات علمي روانشناسي ممزوج شوند آيا نمي‌توان توقع راهكارهاي بهتري براي حل آسيب‌هاي اجتماعي را داشت؟ چگونه است كه برخي عالمان حوزوي كه حتي فاقد تحصيلات آكادميك در حوزه علوم اجتماعي و روانشناسي هستند، و صرفاً از زاويه دين به مسئله و مشكلات مي‌نگرند و بر همين اساس دستوراتي مي‌دهند، مشاوران بهتر و امين‌تري براي و معمولاً راهكارهايي مفيدتر براي حل مشكلاتي از جمله مشكلات خانوادگي ارائه مي‌دهند. مشاوريني كه هر بار رجوع به آن‌ها خرج‌هاي چند صد هزار توماني نيز به همراه ندارد.

به نظر مي‌رسد جامعه روانشناسان و جامعه‌شناسان پيش از دفاع از كيان رشته خود و پاسخگويي به اظهارات متفاوت در اين خصوص، بايد اين سؤالات را به صورت جدي از خود بپرسند.

http://www.javanonline.ir/fa/news/819664

ش.د9504869

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات