تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۴  ، 
کد خبر : ۳۰۸۳۰۶
گفت‌وگو با محمد نعيمي‌پور:

سقف پرواز احزاب در ایران محدود است

مقدمه: احزاب در دنیای معاصر، ایفاگر نقشی والا در جوامع هستند و با کارکردهایی چون افزایش آگاهی سیاسی مردم، گسترش مشارکت سیاسی، مشروعیت، یکپارچگی ملی، مدیریت منازعات و جامعه‏ پذیری سیاسی، می‏توانند در زندگی جامعه تأثیر بسزایی داشته باشند اما در ایران اغلب، احزاب مقطعی شکل می‌گیرند و تحزب گرایی هنوز در جامعه ایرانی نهادینه نشده است. چرا احزاب در ایران تاثیرگذاری مقطعی و عمدتا در ایام انتخابات دارند و تبدیل به احزاب قدرتمند نمی‌شوند؟ خبرنگار شفقنا، دلایل عدم موفقیت احزاب در ایران را با محمد نعیمی‌پور، نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی‌و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به بحث گذاشته است. در ادامه متن گفت و گوی شفقنا با محمد نعیمی‌پور را می‌خوانید:

(روزنامه مردم‌سالاري - 1396/06/11 - شماره 4404 - صفحه 7)

* ‌در اوایل انقلاب اسلامی‌احزابی با نگرش‌های مختلف داشتیم اما به تدریج مرز تفاوت این احزاب کمتر و کمتر شد؛ به نظر شما می‌توان نوع عملکرد و تاثیرگذاری احزاب در چهار دهه گذشته را با هم مقایسه کرد؟

** از اوایل انقلاب تا شروع جنگ تحمیلی، احزاب و گروه‌های سیاسی بسیار زیادی از همه نحله‌ها مانند سوسیالیست، کمونیست و اسلامی‌شکل گرفته بودند اما در عین حال ناپختگی هم در میان این گروه‌ها وجود داشت به جز معدودی از آنها، احزاب دیگر سراسری نبودند. من گمان می‌کنم تعدادی از آنها بعد از انقلاب اسلامی‌به تحزب و تحزب گرایی ضربه مهلکی زدند و با تصور اینکه با نفوذ و عملیات نظامی‌یا مسلحانه می‌توانند به قدرت برسند مشکلات عدیده ای ایجاد کردند. چون به مرور کشور با مسایل جدی روبرو شد و احتمال داشت که عراق هزینه‌های زیادی را تحمیل کند.

بعد از سال ۶۰ فعالیت سازمان مجاهدین خلق با مشی مسلحانه سبب شد بدبینی نسبت به کار حزبی و تشکیلاتی در جمهوری اسلامی‌به اوج خود برسد؛ بعد از آن هم حکومت و هم مردم عزم خودشان را جزم کردند تا با این مجموعه تشکیلاتی و سازمان یافته برخورد کنند. در عین حال بزرگان انقلاب مانند مرحوم بهشتی و مرحوم‌هاشمی‌رفسنجانی یک حزب سراسری به اسم حزب جمهوری اسلامی‌راه اندازی کردند متاسفانه به دلیل برداشت اشتباهی که وجود داشت و موضوع این حزب با جریان انقلاب و هواداران انقلاب گره خورد؛ به طوری که در همه روستاها و شهرها دفاتری گذاشتند و بدون اینکه ضابطه ای وجود داشته باشد ثبت نام کردند و عضو حزب شدند. خود این مساله دردسر بزرگی ایجاد کرد، برخی از روشنفکران به طعنه می‌گفتند این احزاب هم شبیه حزب رستاخیز می‌شوند.

البته در این زمینه درست نمی‌گفتند چون مردم با زور و اجبار عضو حزب رستاخیز می‌شدند. اما حزب جمهوری اسلامی‌با تمایل اشخاص شکل گرفته بود و یک روش بسیار نادرست و آشفتگی در اجرا داشتند؛ با دستور امام فعالیت آنها متوقف شد، بعد از آن دیگر ما تشکل‌های کوچک و بزرگ داشتیم، بنابراین می‌توانم اینطور بگویم که تا سال ۷۰ یک اوج و قله‌ای در بحث احزاب و تحزب گرایی وجود داشت اما بعد فعالیت آنها افول کرد. به طوری که تعداد کمی‌احزاب وفادار به انقلاب اسلامی‌و غیر سراسری تشکیل شدند؛ این روندی بود که در دهه اول انقلاب شروع شد.

بعد از پیروزی آقای خاتمی‌در انتخابات، ایشان توجه ویژه‌ای به تشکیل احزاب داشتند و احزاب جدیدی راه خود را آغاز کردند. در این دوره حزب مشارکت، حزب کارگزاران و حزب مجاهدین انقلاب اسلامی‌فعالیت زیادی داشتند و البته گروه‌های دیگری هم مسیر خود را پیدا کردند‌. اما با آمدن آقای احمدی نژاد بسیاری از فعالیت آنها تحت تاثیر قرار گرفت. بعد از سال ۸۸ هم احزاب اصلی مهار شدند و جلوی فعالیت آنها گرفته شد. از طرف دیگر نیز احزاب کوچکتر تحت عنوان شورای هماهنگی اصلاحات فعالیت‌های جسته و گریخته‌ای داشتند تا فضای امنیتی برطرف شد و فعالیت آنها هم گسترش پیدا کرد.

من معتقدم بعد از سال ۸۸ نفوذ و کاریزمای آقای خاتمی‌سبب شده تا بدون اینکه جایی به شکل مشخص ثبت شده باشد که حزبی وجود دارد اما عملکرد مردم در انتخابات‌های مختلف یک شکل حزبی پیدا کرده بود. بعد از سال ۹۲ مردم به دعوت اصلاح‌طلبان و به هدایت آقای خاتمی‌اقبال نشان دادند؛ این موضوع شبیه فعالیت حزبی است در حالی‌که کنش‌ها و واکنش‌ها سازمان تشکیلاتی ندارد. شاید بتوان حضور مردم در انتخابات را به مجموعه تشکیلات سراسری تبدیل کرد البته اگر این اتفاق هم رخ دهد می‌توان گفت یک حزب تمام عیار و گسترده ایجاد شده است.

اما این فراز و فرودها کار تحزب را در ایران بسیار سخت کرده است چون بخشی از نهادها با احزاب سر سازگاری ندارند، بنابراین سقف پرواز آنها بسیار محدود است. چنانچه اگر هم بخواهند از یک حدی بیشتر پرواز کنند عملا با برخوردهایی مواجه خواهند شد بنابراین می‌توان گفت جایگاه احزاب در ایران جایگاه متناسب و مناسبی نیست.

* ‌شما نحوه برخورد با احزاب را به عنوان عاملی برای عدم موفقیت احزاب توضیح دادید، به نظر شما چه عوامل دیگری در این مساله دخیل هستند؟ آیا می‌توان فردگرایی را نیز یکی از دلایل عدم موفقیت احزاب بدانیم؟

** یقینا کار حزبی یک نوع تمرین سیاسی است و اجازه می‌دهد تا افراد در یک فرآیندی آموزش ببینند که چطور کار جمعی کنند، چطور کارهای کارشناسی انجام دهند و اگر این آموزش به خوبی انجام بگیرد به طور طبیعی احزاب هم می‌توانند موفق شوند و رو به جلو حرکت کنند؛ اما مساله‌ای که وجود دارد این است که موضوع «شکلی» شده است. اگر بخواهیم بررسی کنیم بیش از ۲۰۰ حزب مختلف محلی و سراسری ثبت نام کردند و بسیاری از آنها شکل و شمایل حزب ندارند بلکه مجموعه‌ای از افراد هستند و فعالیت می‌کنند. در این مجموعه یقینا فردگرایی ظهور و بروز می‌کند چون بدنه گسترده‌ای وجود ندارد تا بخواهد با خرد جمعی حرکت کند. البته موارد دیگری هم وجود دارد مثلا وقتی فعالیت حزبی گسترده می‌شود و مردم به آنها اعتماد می‌کنند در همان شرایط برخوردهایی صورت می‌گیرد به این معنا که احزاب حد و حدود خودشان را بدانند و بیش از این حق ندارند.

نظام سیاسی ما مبتنی بر احزاب نیست، به همین دلیل در انتخابات شاهد بیان مسایل فردی هستیم بنابراین کابینه‌ها نیز فردی خواهند شد به بهانه فراجناحی بودن مجالس و کابینه‌هایی تشکیل می‌شود که افراد پاسخگو نخواهند بود. در دوره چهارساله‌ای افراد می‌آیند و می‌روند، پاسخی هم نمی‌دهند؛ در واقع مردم نمی‌توانند بررسی کنند که این افراد از کجا و با چه پیش زمینه ای آمده اند. در این فرآیند احزاب به بازی گرفته می‌شوند به بیان دیگر عملکرد آنها مقطعی خواهد بود؛ در زمان‌هایی هم که عملکرد آنها موثر واقع می‌شود، حاکمیت از تاثیرگذاری احزاب خرسند نمی‌شود.

* ‌در حزب جمهوری اسلامی‌حضور شهید بهشتی نقش عمده ای در موفقیت این حزب داشت و بعد از شهادیت ایشان منحل می‌شود؛ یا تاثیر آیت‌الله‌هاشمی‌در کارگزاران انکارنشدنی است یا حضور آقای خاتمی‌و هدایت ایشان، تاثیر مستقیم در احزاب اصلاح‌طلب داشته است، یا نقش آیت‌الله مهدوی کنی در جامعه روحانیت مبارز و نقش مرحوم حبیب‌الله عسکر اولادی در موتلفه اسلامی؛ می‌توان این برداشت را داشت که احزاب و جریانات در ایران فردمحور هستند؟

** به نظر من این تعبیر صحیح نیست؛ درست است که احزاب با افراد سرشناس، توانمند و باهوش جلوه می‌کنند و به رهبران پر جاذبه احتیاج دارند تا بتوانند مواضع صحیح و منطبق با واقعیت را شکل دهند و این شخصیت پرجاذبه اجازه می‌دهد که فراگیری حزب افزایش پیدا کند اما دلیل کافی برای موفقیت یا عدم موفقیت احزاب نیست. در مورد انحلال حزب جمهوری اسلامی‌هم مساله اصلی شهادت شهید بهشتی و ماجرای هفتم تیر نیست بلکه اعضای حزب بعد از صلاح مصلحتی که با امام خمینی(ره) داشتند، فعالیت این حزب متوقف شد چون حزب جمهوری اسلامی ‌افراد موثر زیادی داشت، اگر قرار بود فعالیت حزب ادامه پیدا کند دچار کمبود شخصیت مدیریتی نمی‌شدند.

* ‌در برخی مواقع در صحنه سیاسی شاهد بداخلاقی‌هایی هستیم، به نظر شما فضای سیاسی امروز ما می‌تواند صحنه رقابت مسالمت آمیز حزبی باشد؟

** مشکل ما مشکل بین الحزاب نیست، چون احزاب می‌توانند به خوبی کنار هم به فعالیت بپردازند، اما مساله‌ای که وجود دارد چون عده‌ای گمان می‌کنند کار حزبی یعنی اینکه به منشا قدرت اتصال پیدا می‌کند و به این شکل می‌تواند ادامه حیات دهند؛ بنابراین معمولا در چنین احزابی خِرد جمعی حرف نهایی را نمی‌زند بلکه بعضا دستورات سیاسی، جهت‌گیری‌های آنها را روشن می‌کند؛ یعنی زمینه این وجود ندارد که آنها بخواهند در یک محدوده‌ای حرکت کنند و باعث تعامل و گفت و گو شود. از طرف دیگر هم احزاب فعالی هستند که آزادترند به این معنی که تحت سیطره مجموعه قدرت نیستند، آنها هم در واقع وارد خط قرمزهایی می‌شوند که عبور از آنها مشکل آفرین می‌شود لذا در این فرآیند معیوبی که وجود دارد، احزاب نمی‌توانند در چارچوب منافع ملی کشور با یکدیگر گفت و گو و برای منافع کشور خودشان هم افزایی ایجاد کنند این مساله اجازه نمیدهد گفت و گویی که مد نظر شماست شکل بگیرد و بسیاری از اوقات، اتفاقات به موضوعات فانتزی تبدیل شده است.

ساختار نصف و نیمه‌‌ سیاسی در کشور که در واقع توجه آنها به تمرکز قدرت است، اجازه فعالیت از یک حدی بیشتر نمی‌دهد بنابراین فعالیت احزاب محدود می‌شود و رنگ فعالیت آنها کمرنگ است.

* ‌به نظر شما احزاب اصلاح‌طلب چه ویژگی‌هایی دارند که نسبت به آنها در چند انتخابات اخیر تمایل بیشتری نشان داده شده است؟

** در سال ۸۴ احزاب اصلاح‌طلب بدون اینکه از جانب آقای خاتمی‌حمایت مستقیمی‌داشته باشند در انتخابات شرکت کردند. در آن زمان با اینکه آقای احمدی نژاد پیروز شد اما در مجموع آرا به نفع احزاب اصلاح‌طلب بود هرچند که نتیجه به نفع آنها نبود. می‌خواهم بگویم که تنها در یک مقطع اصلاح‌طلبان با هم رقابت کردند و زیر سایه آقای خاتمی ‌نبودند. بعد از آن هم معتقدم هر آنچه که احزاب اصلاح‌طلب اندوختند، عمده آن به شخصیت آقای خاتمی ‌برمی‌گردد چون بسیاری از مردم نسبت به ایشان علاقه دارند و شخصیتی است که مردم از ایشان راستگویی و صداقت دیده‌اند؛ البته نمی‌خواهم نقش احزاب را کمرنگ جلوه دهم اما اگر نظر و سایه ایشان بر سر احزاب اصلاح‌طلب نبود شاید زمینه موفقیت آنها و توجه ویژه به احزاب اصلاح‌طلب فراهم نمی‌شد.

با تسامح می‌توان گفت که فعالیت حزبی وجود دارد پس در یک طرف حزب بزرگی به نام اصولگرایان و در طرف دیگر هم حزب بزرگی به نام اصلاح‌طلبان قرار دارند؛ با این رنگ و بو اصلاح‌طلبان موفقیت داشتند باز هم معتقدم اگر سایه آقای خاتمی‌از روی سر احزاب اصلاح‌طلب برداشته شود و از طرف دیگر هم سایه عوامل قدرت از روی سر احزاب اصولگرا برداشته شود، یقینا اقبال مردم نسبت به احزاب اصلاح‌طلب بیشتر است.

* ‌به نظر شما نقش احزاب و تحزب‌گرایی را تا چه اندازه می‌توانیم در رسیدن به توسعه موثر بدانیم؟

** ما باید برای رسیدن به توسعه و ایجاد توسعه در کشور از راهکارها و ابزارهایی استفاده کنیم؛ یکی از این ابزارها می‌تواند تحزب‌گرایی و اعتماد به فعالیت احزاب باشد تا آنها بتوانند در این تشکیلات فکر توسعه را پرورش دهند؛ بنابراین با تعامل میان مردم و احزاب چنین جریانی شکل می‌گیرد؛ من فکر می‌کنم اگر احزاب و تحزب‌گرایی وجود نداشته باشد پروژه توسعه هم محقق نمی‌شود. در دنیای امروز یکی از ابزارهای مهم دیپلماسی فعال و تعامل‌گرا، احزاب هستند. بنابراین تا زمانی که سیستم سیاسی کشور مبتنی بر عملکرد و نقش آفرینی احزاب واقعی و پر توان نباشد سیستم سیاسی کشور به نتیجه درستی نخواهد رسید.

http://www.mardomsalari.net/4404/page/7/21025

ش.د9602477

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات