بیش از 70 سال از پایان جنگ جهانی دوم میگذرد، اما هنوز که هنوز است برای آن جنگ بیهدف و پوچ فیلم میسازند و کتاب مینویسند و مرثیهسرایی میکنند. آن هم نه هر فیلمی یا هر کتابی! فیلمهایی میسازند که برایش زحمت میکشند، هزینه میکنند یا بهتر است بگوییم بسیار هزینه میکنند. بهترین کارگردانان و نویسندگان و تجهیزاتشان را هم برای این کار استخدام میکنند تا فیلمهای برتری از نظر داستان و تکنیک، مانند «نجات سرباز رایان» و «فهرست شیندلر» و... را برایشان بسازند و همه این دست و پا زدنها در حالی است که بیش از 70 سال از آن واقعه گذشته است. اما از جنگ تحمیلی یا به تعبیر دقیقتر «دفاع مقدس» ما فقط 33 سال گذشته است، آن هم نه جنگی مشابه جنگهای معمول در دنیا، بلکه دفاعی نابرابر با دستهای خالی و با چنگ و دندان و البته با جهانبینی توحیدی. با رزمندگانی که در هیچ جای دنیا و در هیچ جنگی نظیرشان دیده نشده است. اگر در فیلم پرهزینهای، مانند «نجات سرباز رایان»، رایان تنها یک نفر و آن هم زاییده تخیل نویسنده است یا در نهایت آنقدر نمونه واقعیاش کم است که شاید به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد، اما در کشور ما صدها خانواده هستند که برای دفاع از اسلام و کشورشان، نه دو یا سه فرزند، بلکه چهار فرزند و بیشتر از آن را نیز تقدیم کردهاند. متأسفانه نه برای به تصویر کشیدنشان، عزمی وجود دارد و نه هزینهای برای این کار صرف میشود. آنقدر مشکلات رنگارنگ و بهانههای گوناگون در برابر سازندگانِ آثار دفاع مقدسیـ اعم از فیلم کوتاه، فیلم سینمایی، سریال و...ـ وجود دارد که گاهی عطایش را به لقای آن میبخشند و به سراغ ژانرهای دیگر میروند. این در حالی است که حمایت از تولید چنین آثاری، حمایت از عزت و شرافت یک ملت است و نباید اینطور مورد بیمهری قرار بگیرد.
بیعملی رسانه ملی و یک توجیه عجیب
در گیر و دار رکود آثار سینمایی، تلویزیون هم چند سالی است که این حوزه را به حال خودش رها کرده است و اگر در این مدت چند اثر انگشتشمار نبودند، میتوان گفت در چند سال اخیر دست رسانه ملی در این حوزه بسیار خالی بوده است و دست سازندگان چنین آثاری هم به همین ترتیب!
موضوع زمانی جالب میشود که گاهی هزینههای زیادی صرف سریالهای بیمحتوا و پوچ میشود، یا سریالهایی که سراسر غصه و ناامیدی هستند و روح و روان و جامعه را میخورند، اما وقتی نوبت به سریالهای دفاع مقدسی میرسد، مدیران ادعایشان این است که الان مردم به سریالهای کمدی و طنز نیاز دارند! بله؛ هر کدام سر جای خودش، اما خالی بودن کنداکتور رسانه ملی از کارهای دفاع مقدسی، آن هم در طی چند سال متوالی، چند گام رو به عقب برای آن به شمار میآید و توجیهات اینچنینی هم نمیتواند آن را بپوشاند.
اگر هم در این چند سال کاری در این حوزه ساخته شده، یا آنقدر ضعیف بوده یا آنقدر غیرمستقیم به موضوع دفاع مقدس پرداخته که نمیتوان نام کار دفاع مقدسی بر روی آن گذاشت. در حالی که مردم هنوز هم مشتاق شنیدن و دیدن داستانهایی از فرزندان دیروز و پدران امروز خود هستند که با شجاعت راه را بر دشمن بستند.
گنجینه قصههای جذاب
استقبال مخاطبان از سریالهای «کیمیا»، «شوق پرواز» و «در چشم باد» در حدود 15 سال گذشته، نشان میدهد مردم این گونه سریالها را دوست دارند، اما به شرط آنکه با قصهای خوب و فرمی جذاب تولید شده باشد.
«قصه خوب» آنقدر در لابهلای وصیتنامه شهیدان و کتابهای خاطرات رزمندگان وجود دارد که حتی نیاز نیست فیلمنامهنویس به خودش زحمت این را بدهد که داستانی ویژه و به دور از واقعیت بسازد؛ کافی است به زندگینامه جذاب شهیدان سری بزنیم که هر کدامشان میتوانند اسطورهای برای جوانان امروز باشند، آن زمان میتوان از زندگی هر یک از آنها بهترین و ماندگارترین سریالها را ساخت. به اعتقاد کارشناسانهای حوزه، صدا و سیما و مدیران رسانه ملی باید هر سال حداقل یک سریال دفاع مقدسی را در برنامه ساخت و پخش خود داشته باشند.
قطعاً تاریخ دیروز و امروز هر کشوری، آینده آن کشور را رقم خواهد زد. بنابراین زمانی که یک نوجوان دهه هشتادی که امروز در سنین بلوغ و تحولات عمیق روحی است، جلوی تلویزیون مینشیند، اما به دلیل محتوای ضعیف و تولیدات پراکنده، هیچ تصویر ذهنی روشنی از تاریخ پرافتخار و کمنظیر کشورش در سه دهه قبلتر ندارد، نمیتوان در آینده از چنین کسی خواست که دغدغه عزت کشورش را داشته باشد.