آنچنان در سینماهای روسیه خوش درخشید که حتی محمدرضا سرشار، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی درباره موفقیت آن نوشت: «عیدی اهالی پویانمایی، فروش خیرهکننده فیلم سینمایی «پسر دلفینی» در ۲۷۰۰ سینمای روسیه بود[...]
آنچنان در سینماهای روسیه خوش درخشید که حتی محمدرضا سرشار، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی درباره موفقیت آن نوشت: «عیدی اهالی پویانمایی، فروش خیرهکننده فیلم سینمایی «پسر دلفینی» در ۲۷۰۰ سینمای روسیه بود: یک میلیون و هفتصد هزار دلار، یا چیزی حدود ۵۲ میلیارد تومان.» «پسر دلفینی» عنوان پویانمایی است که در روسیه بسیار خوب فروش رفت و انتظار میرفت در کشور خودمان هم استقبال از این پویانمایی وطنی بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که در کشوری دیگر شاهد بودهایم؛ البته نمیتوان گفت که در ایران استقبال زیادی از این پویانمایی صورت نگرفته، اما میتوان گفت که فروشی بیش از این انتظار میرفت. قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که متأسفانه این پویانمایی در حالی بر روی پرده نقرهای سینماها رفت که کشورمان درگیر تلاطمها و حوادث دو ماه اخیر بود. بنابراین و بدون تردید، این حوادث تأثیر منفی بر روی کار گذاشت که انتظار میرود با تبلیغات مجدد در رسانه ملی و دیگر مراکز فرهنگی، تا حدی هر چند اندک این زیان جبران شود. نباید فراموش کرد که ساخت چنین اثری، با تلاش شبانهروزی و چند ساله گروهی است که با امید به آینده چنین اثری را ساختهاند.
توجه به فرهنگ بومی
پویانمایی «پسر دلفینی» را میتوان یک اثر خوب و اتفاقی خوب در حوزه هنر دانست. اثری که نه تنها مخاطب کودک و نوجوان، بلکه حتی بزرگسالان همراه را نیز با رضایت از سینما بیرون میبرد. پویانماییای با کارگردانی خوب که از لحاظ تکنیکی، طراحی تصاویر و نرمی حرکات، نمره قابل قبول و حتی عالی میگیرد. حتی اگر کارشناس حوزه انیمیشن هم نباشیم و تنها با چشم یک مخاطب به اثر نگاه کنیم، متوجه میشویم که از لحاظ فنی در کار کمبود و نقصی نسبت به آثار اروپایی و آمریکایی وجود ندارد.
تصاویر بسیار خوش نشسته، رنگآمیزیها مناسب است و کارگردانی تقریباً بدون نقص است. فیلمی مفرح و شاد که اگر در جاهایی هم ممکن است تصاویری به نسبت خشنتر و رنگآمیزی تاریکتری داشته باشد، اما در عین حال زبان طنز و لحظههای کمدی را فراموش نکرده است؛ برای همین است که در جاهایی از فیلم صدای خنده بچهها را میشنویم که سالن سینما را پر میکند.
اما در برخی جاها، ضعف در فیلمنامه و حتی حلقههایی مفقوده در فیلمنامه و به تبعیت آن، سکانسهایی که باید باشد و نیست و هیچ توجیهی برای نبودش وجود ندارد، در ذوق میزند؛ برای نمونه پسر دلفینی را میبینیم که در یک اتاق زندانی شده، اما بعد نمیدانیم چه میشود که سر از بازار در میآورد، یا اینکه میبینیم پسر دلفینی زبان ماهیها و دلفینها را خوب میفهمد و زبان آدمیزاد نمیداند؛ اما در پایان فیلم عین بلبل با زبان آدمیزاد حرف میزند.
داستان پسر دلفینی خیلی زود سراغ موضوع اصلی میرود. در واقع، میتوان گفت شخصیتپردازیها ناقص است. به هر شخصیتی نوکی زده شده و از شخصیتپردازی کامل هر یک به راحتی گذر کردهاند. ما از هر شخصیت و داستان زندگیاش شمهای میدانیم و جالب این است که همین اندک دانسته، سیر اصلی داستان را دائما جابهجا میکند و خرده پیرنگهایی را به وجود میآورد که به واقع برای مخاطب گیجکننده است. چه ناخدا مروارید، چه مادر داستان، چه شخصیت منفی داستان و... .
با این حال، نکته مثبتی که در پسر دلفینی وجود دارد، فضاسازی داستان با استفاده از فرهنگ بومی است. لهجه زیبای خطه جنوب کشور، دمام زنی، به تصویر کشیدن فرهنگ بومی، بسیار زیبا و خوش در کار نشسته است. استفاده از الگوی قهرمان و ضد قهرمان نیز جزء نکات مثبت پسر دلفینی است؛ الگویی که به خصوص برای کودکان و نوجوانان بسیار جذاب است.
امید به تحول
همان طور که اشاره شد، کمدی و شاد بودن کار نیز از دیگر موارد مهم و ضروری کار کودک و نوجوان است. به جرئت میتوان گفت، پسر دلفینی امید برای آینده روشن صنعت پویانمایی در ایران را زنده کرده، اما باید مراقبت کرد تا دچار همان ضعفی نشود که سینمای ایران به آن دچار است و آن هم، پرداخت زیاد به تکنیک و غافل شدن از اصل یک کار خوب، یعنی فیلمنامه و داستان جذاب است.
اما موضوع دیگر این است که حالا که اکران پویانمایی «لُپتو» مدتی است در سینماهای کشور آغاز شده، بهتر است به طور همزمان هر دو اثر تبلیغ شوند تا زحمات عوامل تولید این اثر هم به دلیل شرایط خاص دو ماه اخیر هدر نرود.