تغییر در سبک زندگی ایرانی و زاویه نگرش زنان یکی از عمده دلایلی است که به کاهش تمایل به فرزندآوری منجر شده است. در گذشته، خانوادهها در محل تولد یا حتی یک کوچه یا ساختمان سکونت داشتند؛ به همین دلیل حمایت خانوادهها از مادران زیاد بود و همین مسئله زنان را به فرزندآوری تشویق میکرد؛ اما این مسئله با آپارتماننشینی، تغییر در سبک زندگی و برخی تغییر و تحولات فرهنگی رنگ باخته است. هفتهنامه «صبح صادق» در گفتوگویی با زاهرهالسادات میرجعفری، رئیس اداره زن و خانواده حوزه علمیه خواهران، دکترای مطالعات زنان و خانواده این موضوعات را واکاوی کرده است که در ادامه میخوانید.
اوضاع اقتصادی بسیاری از زنان را وارد بازار کار کرده است. آیا اشتغال بانوان میتواند عاملی برای عدم فرزندآوری باشد؟
این یکی از مباحث روز جامعه ماست. با توجه به اقتضائات موجود لازم است تعریفی از کار زن در انواع مشاغل داشته باشیم. لذا حضور زن در جامعه چه به لحاظ کسب درآمد و چه به لحاظ فعالیتهای فرهنگی منعی ندارد و اگر شاغل بودن او با همکاری دیگر اعضای خانواده مدیریت شود، بحث فرزندآوری مشکل و سخت نیست. کار زمانی سخت میشود که این همکاری وجود نداشته باشد. بنابراین، شاغل بودن به تنهایی مانع فرزندآوری نیست و این طرز تفکر و سبک زندگی است که در آن مؤثر است. چه بسیار زنان خانهداری که در فرزندآوری بیانگیزه هستند. بنابراین، نگرش و دیدگاه تفکر حاکم در خانواده سهم بیشتری در فرزندآوری دارد.
طبق تحقیقات، یکی دیگر از عواملی که مانع از فرزندآوری است اطمینان نداشتن به زندگی مشترک است. در این باره هم توضیح دهید.
بنیان خانواده و تحکیم خانواده در ایجاد انگیزه برای فرزندآوری مهم است. اگر در زنی این اطمینان وجود نداشته باشد، قطعاً نمیتواند برای آن تصمیم بگیرد. برای داشتن بنیان محکم در خانواده، باید خوب انتخاب کرد و ازدواج درستی داشت. هرچه بنیان خانواده دچار تزلزل باشد، به لحاظ روانشناسی ضرر فرزندآوری بیشتر است؛ یعنی خانوادهای که از سرنوشت خود و فرزندش مطمئن نیست، ابتدا باید برای تقویت بنیان خانوده تلاش کند؛ بعد تصمیم به آوردن فرزند بگیرد. هیچ روانشناسی هم به خانوادهای که به سرنوشت و آینده زندگیشان اطمینان ندارد، توصیه به فرزندآوری نمیکند؛ چرا که مسئولیت بچهداری مسئولیت سنگینی است و خستگی روحی و جسمی دارد. بنابراین این تصمیم به حمایت خانواده نیاز دارد.
بعضی از زنان از پذیرش مسئولیت مادری نگرانند و آوردن فرزند را محدودیت میدانند. علت چیست؟
مسئولیت بچهداری سنگین است چرا که باید برای مراقبت از فرزند وقت بسیاری گذاشت و این صدمات روحی و جسمی فراوانی دارد؛ پس کار راحتی نیست. در اینجا هم نگاه حمایتی لازم است و باید به آن توجه شود. در قدیم سبک زندگی جمعی بود و حمایتهای عاطفی از طرف اطرافیان، از جمله همسر و خانوادهها بیشتر بود. با تغییر سبک زندگی، خانوادههای امروزی هستهای و فردگرا شدهاند و فضا برای تخلیه انرژی کودکان هم کم است، به همین دلیل آستانه تحمل دشوار است. همه این عوامل فرزندآوری را محدود میکند. اگر تفکر مادی نباشد و آینده که سالخوردگی است ترسیم شود، این حقیقت روشن میشود که آنها در سالخوردگی دوست دارند در جمع بچهها و نوهها باشند و از سمت فرزندان حمایت شوند، حال اگر فرزند نداشته باشند، دچار تنهایی و افسردگی میشوند. هرچند این فکر، فرد محور است؛ اما به روشن شدن این حقیقت که فرزند محدودیت نیست، کمک میکند. بیمسئولیتی شوهران نیز در رشد این تفکر دخالت دارد. آن دسته از مردانی که چه به لحاظ شغلی و چه به لحاظ اخلاقی، خانواده را رها میکنند و همه مسئولیت را بر دوش زن قرار میدهند، اما به محض ایجاد مشکلی در فرزند، مادر را خطاب قرار داده و مسئولیتی در قبال فرزند قبول نمیکنند، خودشان عاملی برای تمایل نداشتن زن برای فرزندآوری هستند. این نوع رفتار سبب میشود زن مشکل را از مادر بودن خود ببیند و او را دچار یک آسیب روحی و روانی کند. همه این موارد در تردید زن برای فرزندآوری دخالت دارد. راه حل این است، اقتدار زن حفظ شود و مردها نقش حمایتگری خود را به درستی ایفا کنند. آن وقت زن از مادر بودن خود لذت میبرد و تمایل دارد همه وقت خود را به فرزند و فرزندانش اختصاص دهد؛ در غیر این صورت با وجود خستگی روح و جسم، زن از هر تصمیم درستی برای فرزندآوری منصرف و دچار تردید خواهد شد.
در حالی مسئله پیری جمعیت یک مسئله جدی است، اما متأسفانه عدهای در جامعه اقدام به سقط جنین میکنند. به نظر شما یک زن چطور راضی به انجام چنین کاری به شکل ارادی میشود؟
گاهی سقط جنین به دستور پزشک است؛ چون برای سلامتی مادر و نوزاد خطر دارد. در این موارد سقط جنین مشکلی ندارد؛ اما در سقطهای ارادی باید گفت، به تفکرات مادیگرایی یا تفکرات فردگرایی (مالکیت بدن) برمیگردد. اینکه مالکیت بدن را از خود بدانی و این فکر که حق داری از بدن خودت لذت ببری. آزاد باشی و تا میتوانی به فکر مدیریت بدن باشی. این یک تفکر پستمدرن است و باعث میشود در زن این تفکر ایجاد شود که حق تصمیمگیری دارد و هر موقع که دلش خواست میتواند جنین را که موجودی زنده است؛ فاقد ارزش بداند و آن را سقط کند. بعضی از زنان به دلیل مشکلات مالی، اقتصادی و نبود حمایت مالی و روحی از طرف همسر و گاه به دلیل مشکلات فرهنگی، از جمله ارتباط نامشروع، تصمیم به انجام این کار میگیرند. ولی گاهی دیده میشود وضع اقتصادی در خانوادهای خوب است؛ اما زن تمایلی به فرزندآوری ندارد. از طرفی گاهی دیده میشود شوهر برای لذات دنیوی، سقط جنین را به همسرش پیشنهاد میدهد، به همین دلیل زن غافل از پیامدهای روحی و روانی به انجام چنین کاری رو میآورد. خیلی از زنها هستند که با تحریک اطرافیان از جمله شوهر، دوست و... فکر میکنند سقط جنین راه نجات آنهاست؛ به همین دلیل به این کار اشتباه تن میدهند. برای نمونه، زنی که فکر میکند بارداری اثرات مضری در زیبایی جسمش دارد یا به لحاظ به هم ریختن هورمونها در زمان بارداری، مشکلات روحی پیدا میکند، آن وقت با یک پیشنهاد، آسانترین راه را از بین بردن جنین میداند، غافل از اینکه آثار روحی و روانی این اقدام فراتر از به دنیا آوردن نوزاد است.