مهدی محمدی
آمریکا تلاش میکند ثابت کند هنوز ناامید نشده و میتواند ادامه بدهد»، این مهمترین پیام شوی تلویزیونی دیروز رایس- پاولسن بود. وزرای خارجه و خزانهداری آمریکا روز جمعه اعلام کردند ایالات متحده تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال میکند تا کمک بیشتری به موثر واقع شدن تلاشهای دیپلماتیک علیه ایران کرده باشد. این تحریمها بر روی بخشهایی از سپاه پاسداران که آمریکاییها ادعا میکنند متولی عملیات برونمرزی است متمرکز شده و علاوه بر این چند بانک ایرانی را هم به این بهانه که با برنامه هستهای و موشکی مرتبط هستند دربر میگیرد. تکرار تجربه اعمال تحریمهای یک جانبه علیه ایران از جانب آمریکا، آن هم پس از مدتها تلاش ناموفق برای «بینالمللی کردن مسئله ایران» چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آمریکاییها چه چیز میخواهند بگویند که تا به حال نگفتهاند؟
به لحاظ تاریخی تقریبا هیچ کس تردید ندارد که تحریمهای اعمال شده علیه ایران حتی به حداقل اهداف خود هم دست پیدا نکرده است. به یک معنا آنچه روز جمعه در واشینگتن اعلام شد، سومین سری از تحریمهای آمریکا علیه ایران است. سری اول که اعمال آن از سال 1996 آغاز شده همان است که به نام سناتور دموکرات کنگره، «قانون داماتو» خوانده میشود. معروف است که داماتو به تحریم کردن کشورهایی که از آنها خوشش نمیآمد، علاقه فراوانی داشت. او پیش از ایران تحریمهایی علیه عراق و لیبی هم به تصویب رسانده بود. قانون داماتو مقرر میکرد شرکتهایی که ظرف یک سال بیش از 40 میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کنند، از داد و ستد با دولت آمریکا محروم خواهند شد. پس از آن در سال 1999 قانون دیگری در آمریکا به تصویب رسید که با موضوع سلاحهای کشتار جمعی ارتباط داشت و بر مبنای آن دولت آمریکا اجازه مییافت برای جلوگیری از آنچه تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی خوانده میشود، از ابزار اعمال محدودیتهای پولی و مالی استفاده کند. این قانون تا امروز هر سال از جانب رییسجمهور آمریکا تمدید شده و تاکنون دهها شرکت روسی، اروپایی، هندی و شرکتهای دیگری از مناطق مختلف جهان مشمول محدودیتهای آن واقع شدهاند. تا زمان نگارش این یادداشت هنوز خبری که تایید کند تحریمهای جدید در چارچوب همان قانون سال 99 بوده منتشر نشده، بنابراین میتوان فرض کرد آمریکاییها دور جدیدی از تحریمها را آغاز کرده باشند، اگرچه، حتی اگر معلوم شود تحریمهای تازه اعلام شده ذیل همان قانونی قبلی قرار دارند هم تغییری در اصل مسئله ایجاد نمیشود.
با این اتفاق لااقل به دو شکل میتوان مواجه شد. اول، بررسی فرایند تاریخی تحریمهای آمریکا علیه ایران و دوم نتایجی که به طور خاص در مقطع فعلی از این اقدام آمریکا میتوان گرفت.
به لحاظ تاریخی همانطور که پاتریک کلاوسون در مقاله معروف خود درباره سیر تحریمهای آمریکا علیه ایران نوشته، آمریکاییها از پیگیری پروژه تحریم همواره مشخصا 3 هدف خاص را تعقیب میکردهاند: 1- تغییر رژیم در ایران، 2- تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی و 3- تضعیف توانایی ایران برای دستیابی به اهداف خود. اکنون و پس از گذشت سالها از آغاز تحریم ایران توسط آمریکا، واضح است که این کشور به هیچ یک از این 3 هدف دست نیافته است. نظام جمهوری اسلامی ایران اکنون با ثباتترین کشور منطقه خاورمیانه است. در حالی که تقریبا تمامی کشورهای همسایه ایران به انحاء مختلف دچار بیثباتی سیاسی هستند، وضعیت در ایران کاملا عادی است و تهدیدهای پیدرپی آمریکا و جنگ روانی وسیع رسانههای غربی هم هیچ تاثیری در فضای عمومی ایران نگذاشته است. کشورهای متحد آمریکا در خاورمیانه بدترین دوران خود را از حیث مشروعیت سیاسی میگذرانند به گونهای که یک انتخابات دموکراتیک بزرگترین خطری است که میتواند آنها را تهدید کند. به تعبیر تحلیلگران آمریکایی اکنون ایران و آمریکا هر دو سعی میکنند دامنه نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش دهند، تنها با یک تفاوت، ایران برای گسترش نفوذ خود به برگزاری انتخاباتهای دموکراتیک نیاز دارد در حالی که آمریکا از ابزار نظامی استفاده میکند و البته توفیق آن به هیچرو با ایران قابل مقایسه نیست.
درباره هدف دوم، تنها اشاره به این نکته کافی است که ایران حتی یک مورد از اصول حاکم بر رفتار خود را که از ابتدای انقلاب تاکنون به آنها پایبند بوده تغییر نداده است. در مقابل آمریکاییها طی ماههای گذشته پس از مواجهه با قدرت بیبدیل ایران در منطقه، مجبور شدهاند از بسیاری از خط قرمزهایی که بر تعامل خود با ایران حاکم بودند صرفنظر کنند و اینطور که از قرائن میتوان فهمید عقبنشینیهای بیشتری هم در راه است. هدف سوم اما شاید از معدود موارد در تاریخ سلطهجویی آمریکاست که نشان میدهد چگونه تلاش سازمان یافته برای عقب نگهداشتن کشورهای خاص اتفاقا به رشد و پیشرفت شتابان آنها میانجامد. آنچه ایران اکنون چه در داخل خاک خود و چه در خارج از مرزها در اختیار دارد بسیار بیشتر از آن چیزی است که زمانی حتی خوشبینترین ناظران میتوانستند پیشبینی کنند. همین دو روز پیش جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل- که چندی پیش به دنبال بالا گرفتن موج حذف تندروها در کاخ سفید کنار گذاشته شد- اذعان کرد ایران به رغم تحریمها توانسته بر تمامی دشواریهای فنی در برنامه هستهای خود غلبه کند و تازه این غیر از آن چیزی است که آمریکاییها به خاطر اشتباهات خود در جای جای منطقه خاورمیانه به ایران هدیه کردهاند.
ایران همواره تاکید کرده با توجه به ساختار کنونی اقتصاد جهانی و ظرفیتهای بیبدیل بازارهای منتشر در جهان، تحریمها علیه ایران هرگز موثر، عملی و حتی ممکن نخواهد بود و تنها باعث پافشاری بیشتر ایران بر اهدافش خواهد شد. این نتیجهای است که آمریکا اگر تجربه حدود دو دهه تحریم پیدا و پنهان علیه ایران را صادقانه بررسی کند، چارهای جز اذعان به آن نخواهد داشت.
شکل دوم مواجهه با اقدام اخیر آمریکا این است که ببینیم بر فضای فعلی مذاکرات درباره مسئله هستهای ایران و دیگر پروندههای مرتبط با ایران در خاورمیانه چه تاثیری خواهد گذاشت. یک معنای روشن اقدام روز جمعه رایس- پاولسن بیگمان این است که آمریکا از جانب موافقت و همراهی دیگران در تحریم ایران ناامید شده و به همین دلیل دوباره یکجانبه علیه ایران اقدام کرده است. اعمال تحریمهای یکجانبه علیه ایران یعنی آمریکایی نه تنها از ادامه مسیر شورای امنیت علیه ایران ناامید هستند بلکه حتی در قالب مجامع منطقهای مانند اروپا هم موفق به پیشبرد رویکرد خود علیه ایران نشدهاند. محتوای تحریمها علیه ایران هم کاملا تکراری و کلیشه شده است. دقیق اگر باشیم میتوان دید که آمریکاییها در مقابل ایران به وضع جالبی افتادهاند. وقتی به قول خودشان- در صحنه فلسطین و در واقع برای تضعیف ایران- میخواهند صلح برقرار کنند، سراغ کسانی میروند که اساسا با آنها دعوا ندارند و وقتی میخواهند کسی را تحریم کنند، آنچه را که قبلا هم اجرا میشده روی کاغذ مینویسند و دوباره از نو میخوانند! اسم این کار بیش از آن است که اعمال قدرت باشد، تلاش برای حفظ آبروست. آمریکاییها نمیخواهند- و نمیتوانند- علیه ایران کاری بکنند، اما به این نیاز دارند که دیگران فکر کنند کارهایی در دست انجام است.