تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۷۰۷۸۷

وحشت غرب از هلال خصیب


محمد عثمانی

تمدن اسلامی را می‌توان در سه مقطع تاریخی از هم تفکیک کرد؛ عصر تکوین که با بعثت نبی اکرم آغاز و تا قرن دوم هجری ادامه می‌یابد، عصر تدوین که با روی کار آمدن خلافت عباسی در قرن دوم هجری شروع می‌شود و تا نیمه‌های قرن چهارم و اول قرن پنجم ادامه می‌یابد و سپس عصر انحطاط که تا به امروز دامن این تمدن بزرگ را گرفته و به موضوع اصلی تفکر اندیشمندان مسلمان بدل شده است. عصر تدوین، زمان نهادسازی و ساختن تمدن اسلامی بود زیرا در این مقطع تاریخی اسلام دامنه گستردگی جغرافیایی خود را از روم تا دیواره‌های چین توسعه داده بود. در دامان این گستردگی تنوع فرهنگی و قومیتی، نیاز به ساختن ساختاری نوین احساس می‌شد؛ ساختاری که در آن تفاوت‌ها و تنوع‌ها ذیل اسلام به مثابه هویت، به وحدت برسد. از این رو گفتمان جهاد (ایدئولوژی مبارزه) حاکم بر عصر تکوین جای خود را به گفتمان تولید علم براساس نیاز جامعه داد. دوره تکوین تمدن اسلامی، جامعه یک دست و متحد در پی گسترش اسلام در شبه جزیره عربی و بعد گسترش آن به خارج از مرزها بود. 

این وحدت و یگانگی لازمه آن دوره بوده است اما در عصر تدوین که اسلام به سرزمین‌های دیگر و غیر عرب رسید، تنوع و تفاوت بر کل جامعه نوپای اسلامی سایه افکنده است. برای اداره چنین جامعه‌ای مردمان مسلمان عرب از دانش لازم بی‌بهره بودند زیرا ساختار حکومتی ملوک‌‌الطوایفی، شیوه ساده و بسیط اداره جامعه به صورت محدود در شبه جزیره حجاز حاکم بود؛ زمانی که اسلام مرزهای سرزمین عربی را درنوردید با دو مسئله مهم روبه‌رو شد؛ سرزمین پهناوری که به وسیله اسلام یکدست شده است و تنوع و گوناگونی مردمان تازه‌مسلمان که هم از لحاظ زبانی و هم از لحاظ فرهنگی با عرب‌ها متفاوت بودند. لذا برای اداره این جامعه با چنین ویژگی‌هایی دانشی نوین نیاز بود.

در این شرایط خلافت عباسی به تجربه‌های ملل دیگر و به خصوص ملل تازه مسلمان در اداره جامعه نوبنیاد اسلامی توجه کرد. ایرانی‌ها به دلیل تجربه اداره یک امپراتوری، بسیار مورد توجه بودند. لذا برمکیان که خاندانی ایرانی از منطقه خراسان بودند به وزارت دربار عباسی گماشته شدند. حضور برمکیان، دوستداری دانش و سلطه گفتمان علم‌گرایی را به هم��اه داشت. بیت‌ الحکمه و دارالحکمه تاسیس شد. هم‌چنین اعلام شد که هر کس گامی را در جهت انتقال داده‌های علمی و تجارب سیاسی ملل دیگر به جهان اسلام انجام دهد، از طلای بسیار بهره‌مند خواهد شد. بر این اساس، نهضت ترجمه متون و نگارش‌ کتاب‌های گوناگون آغاز شد. انتقال حکمت نظری از یونان، حکمت عملی از ایران و دانش قانونگرایی از روم به تمدن اسلامی صورت پذیرفت. در این شرایط حلقه‌های درسی بزرگی در دو مرکز بغداد و مدینه تشکیل شد. تاریخ روایت می‌کند. که در حلقه درس امام جعفر صادق (علیه‌السلام) 4 هزار نفر حضور داشته‌اند.

این فضای علمی شرایطی جدید را بر جهان اسلام مستولی کرده بود. اکنون دیگر اسلام دوران صدر اسلام، پاسخگوی سوالات و نیازهای اجتماعی و سیاسی جامعه نوین اسلامی نبود. بر این اساس زمینه بازخوانی و اجتهاد مبتنی بر شرایط جدید جامعه لازم شد. بی‌شک داده‌های علمی و روش‌های استنتاج داده‌های علمی در بازخوانی و تبیین اسلام برای دوره جدید تاثیر بسیاری داشته است. تحت تاثیر منطق ارسطویی روش استنتاج علم بومی تمدن اسلامی، اصول فقه و سپس فقه شکل گرفت. تفسیرها، بازخوانی و واکاوی‌های دین اسلام در این زمان با توجه به پیش‌فرض‌های علمی انتقال یافته از ملل دیگر انجام می‌شد. نتیجه این شرایط شکل‌گیری علمای دینی و سپس مکتب و مذاهب بودند. بی‌شک این وضعیت، فضای جامعه اسلامی را از حالت بسیط ابتدایی آن به شرایط پیچیده و متکثر تغییر داد. شیعه، سنی و درون هر کدام باز مکاتب مختلف، معتزله و اشعری در مذهب اهل تسنن و اخباری و اصولی در شیعه، همه و همه گواه بر این تنوع مبتنی بر اختلاف بود.

در این شرایط جریانی سربرآورد که به شدت با این شرایط نوین جامعه اسلامی مخالف بود. این‌ها معتقد بودند که فضای جدید جامعه اسلامی چیزی جز دوری از اسلام حقیقی نیست و نوعی ضد اسلام است. آن‌ها معتقد بودند که تفسیر متن مقدس (قرآن) در واقع به صورت دیدگاه‌ها و نظرات فردی و تحت شرایط علم‌گرایی بر جامعه عرضه می‌شود، در حالی که این امر چیزی جز تفسیر به رای گویندگان آن نیست. لذا رجوع به عصر اسلام حقیقی زمان سلف صالح را خواستار شدند؛ دوره‌ای که مسلمانان با شنیدن آیات قرآن بدون هیچ تفسیری آن را می‌فهمیدند و بدان عمل می‌کردند. در رأس این جریان احمد بن حنبل بود. وی معتقد بود که در اسلام مبنای اصلی نص صریح و شفاف قرآن است. لذا باید به قرآن بازگشت و این بازگشت بدون توجه به پیش‌فرض‌های علمی خواهد بود. هم‌چنین غایت اسلام زندگی اخروی است، در حالی که در شرایط جدید علم‌گرایی، زندگی دنیوی غایت است یعنی انسان، سعادت دنیوی را بر سعادت اخروی مقدم نهاده است.

در حالی که در اسلام سلف صالح، زندگی برای رسیدن به سعادت واقعی که همان آخرت است، بنا شده است. تنها قانون، فرامین الهی تبیین شده در نص صریح قرآن خواهد بود. وظیفه فقیه استخراج این قوانین از دل قرآن است. از این رو به شدت با مسئله اجتهاد مخالفت می‌کردند چرا که اجتهاد را طرح فرامین انساین به جای فرامین الهی می‌دانستند. این مبانی فکری، این جریان را به مواجهه با عقل‌گرایان و علم‌گرایان کشاند. در این بستر به تکفیر و برخورد فیزیکی خشونت‌آمیز روی آوردند. مبانی فکری این جریان در طول تاریخ آن‌هارا به سوی رهیافت‌های خشونت‌آمیز سوق داده است زیرا در ذهنیت طرفداران این جریان، ‌جایی برای تحولات و شرایط جدید جامعه وجود ندارد. از این رو به جای رویارویی منطقی و عقلانی با تحولات، به مواجهه تکفیرگرایانه و خشونت‌‌آمیز گرایش می‌یابند. این منطق همواره در طول تاریخ مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. در جهت تفکیک و تشتت جامعه اسلامی این جریان بهترین دستاویز و ابزار (تکفیر) را در اختیار دارد. نگرش خشونت‌گرایانه نهفته در این جریان، تحت تاثیر آموزه جهاد نمود می‌یابد.

بهره غرب از حمله شوروی به افغانستان

زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد، ‌غرب از این جریان در جهت مواجهه با شوروی بهره برد. سازماندهی نظامی این جریان آن‌ها را در بستر و فرایند رویایی با دشمنان اسلام قرار داد. پس از پایان جنگ در افغانستان این جریان، ‌بنابر شرایط برای خود دشمنی نوین تعریف کرد. گاهی غرب و امروزه شیعه بار این دشمنی را به دوش می‌کشند. بی‌شک تحت تاثیر سیاست، دشمنی در جهان اسلام بازتعریف می‌شود. امروز ترس از قدرت گرفتن شیعیان از ایران، عراق، سوریه و لبنان که به «هلال خصیب» نیز معروف است، این جریان را با مولفه‌های تکفیر و خشونت‌‌گرایانه به جنگ در درون جهان اسلام کشانده است.

در نگاه کلی به تحولات سیاسی یک دهه اخیر منطقه خاورمیانه نکته مهمی که دستگیرمان می‌شود این است که در دل جهان اسلام، ‌اسرائیل به عنوان دشمن اصلی مسلمانان، همواره نقطه چالش منطقه و اتحاد مسلمانان بوده است. غرب نیز از یک سو حامی بزرگ اسرائیل است و از سوی دیگر نیاز شدید به نفت، گرایشش به کشورهای عربی و اسلامی را به همراه داشته است. جنگ عرب‌ها با اسرائیل به رهبری جمال عبدالناصر منجر به قطع صادرات نفت به غرب شد. تجربه این جنگ باعث شد سیاست تفرقه و گسست اتحادی مسلمانان در اولویت غرب قرار گیرد. نتیجه این سیاست شکست مبارزه با اشغالگری اسرائیل بود. اوج این سیاست تفرقه‌ای، امضای صلح‌نامه انور سادات و بیکن بود که ضربه‌ای مهلک بر جریان مقاومت سازماندهی شده توسط جمال عبدالناصر بود. پس از آن جهان اسلام در تشتت کامل در مواجهه با اسرائیل منفعلانه برخورد می‌کرد. تا آنکه جریان مقاومت نوینی با رویکرد ایدئولوژیک شیعی، فرایند مقاومت را بازسازی کرد.

پیروزی مقاومت لبنان در جنگ 33 روزه، جلوه دیگری از اتحاد و مقاومت اسلامی را به جهان عرضه کرد. با سقوط صدام حسین و روی کار آمدن دولت با گرایش شیعی، بلوک اتحادی نانوشته‌ای از ایران، عراق، سوریه و لبنان شکل گرفت. این اتحادیه، احساس ترس را در دو بخش جهان حاکم کرد. از یک سو جهان غرب این اتحاد را خطری برای موقعیت اسرائیل و هیمنه هژمونیک غرب در منطقه به شمار می‌‌آورد و از سوی دیگر گروهی از کشورها از اتحاد شیعی که به هلال خصیب معروف است وحشت دارند. از این رو برای در هم شکستن این اتحاد، غرب با همراهی کشورهایی چون عربستان و قطر، سیاست رویارویی را در پیش گرفت. ترور رفیق حریری نخست‌وزیر سابق لبنان، نقطه آغاز این مواجهه بود که منجر به خروج سوریه از لبنان شد و آنها سعی کردند خط مقاومت را بشکنند. هنگامی که انقلاب‌های بهار عربی دامن بسیاری از کشورهای عربی را فراگرفت اعتراضی ابتدایی سوریه را نیز دربرگرفت. مسیری که می‌توانست به آرامی به گذاری مسالمت‌آمیز تبدیل شود، با دخالت عربستان و قطر به جنگ داخلی تبدیل شد. آنچه تحولات سوریه را با دیگر کشورهای عربی متمایز می‌کند. ویژگی خاص سوریه و نظام سیاسی آن است. دولت سوریه اگرچه از لحاظ ایدئولوژیک سکولار است، اما مشروعیت سیاسی خود را از طبقه شیعیان علوی می‌گیرد.

سقوط صدام حسین و کسب قدرت توسط شیعیان در کنار دو همسایه قدرتمند شیعی ایران و سوریه، خط مقاومت قدرتمندی را شکل می‌داد. لذا از زمان شکل‌گیری این خط هلال خصیب از ایران تا لبنان، منطقه تحت سیاست‌های نوین استعماری غرب وارد فاز جدید نزاع مذهبی شد. ظاهر قضیه دفاع از حقوق اهل تسنن در عراق و دیگر سرزمین‌هاست، اما در باطن آن بهره بردن از سیاست در هم شکستن خط مقاومت و حفظ امنیت اسرائیل است. جریان‌های سلفی نیز پتانسیل لازم برای مواجهه خشونت‌آمیز در درون خود را دارند. تفاوت‌های ایدئولوژیک، این بستر نزاع را شکل می‌دهند. فتوای مفتی مصری مقیم قطر شیخ یوسف القرضاوی که تحولات سیاسی سوریه را نبرد مسلمانان با کافران شیعه تلقی کرده است، به وضوح پرده‌برداری عیان از اهداف غرب در منطقه است، لذا برای تحقق این نقشه، جریان سلفی بهترین گزینه است. عربستان حمایت‌های مالی را که از جریان القاعده در افغانستان انجام داده بود، دوباره آن را در عراق و سوریه تکرار می‌کند. سلفی‌ها که به ظاهر از پشتوانه‌های حمایتی علمای حکومتی به دور هستند، پا به میدان نزاع در سوریه و اکنون در عراق می‌گذارند. در هر دو کشور شیخ یوسف القرضاوی فتوای لازم جهت جهاد با کافران شیعه را صادر کرده است. از آن جهت که القاعده پس از مرگ بن لادن تضعیف شده و افکار جهانیان نیز نسبت به آن منفی است، جریان سلفی دیگری با عنوان حکومت اسلامی عراق و سوریه (داعش) روی کار آمده است.

این جریان نیز همانند القاعده، جریانی سلفی است که با اهدافی خاص در منطقه شیعی خاورمیانه ساخته شده است. در نوع سازماندهی و نیز قدرت نظامی داعش، حمایت مالی و لجستیکی حکومت‌های عربی خلیج را می‌توان دید. اگر در سوریه شکستن خط مقاومت علیه اسرائیل و سقوط بشار اسد هدف داعش بوده است، در حوادث اخیر، ‌عراق، در هم شکستن وحدت عراق و بازی دموکراسی در این سرزمین عربی با اکثریت شیعه مد نظر بوده است. داعش به ناگهان در عراق سر برمی‌آورد و منجر به سقوط موصل و چند شهر دیگر عراق می‌شود. بازی جدید در عراق پس از انتخابات پارلمانی این است. انتظار دولت‌های عربی منطقه در انتخابات پارلمانی اخیر عراق، حذف جریان مالکی از قدرت به وسیله صندوق‌های رای بود، اما به صورت ناباورانه، باز مالکی اکثریت نسبی را در پارلمان از آن خود کرد. شکست در بازی دموکراتیک، فرایند معادلات سیاسی را به نزاعی داخلی از نوع سوریه کشاند.

نتیجه‌ای که از این بحث به صورت مختصر می‌توان گفت این است که جریان سلفی در طول تاریخ تنوع و تکثر داشته است. اما سلفی‌گری از نوع القاعده و داعش، در مقام اول ساخته حمایت‌های دولت‌های عربی منطقه و غرب بوده است و در مقام دوم توجه به جریان سلفی به دلیل پیش‌زمینه‌های فکری مستعد خشونت با حربه تکفیر است. ماحصل این نزاع، تضعیف جهان اسلام و در نتیجه نزاع داخلی و باروری غرب و به خصوص اسرائیل در این فرایند است. بی‌شک با هوشیاری علما و متفکرین در جهان اسلام، زمینه‌های تحقق اهداف غرب و اسرائیل در منطقه از بین خواهد رفت. جریان‌های تکفیر از این نوع که امروز به هر دلیل مورد کاربرد و حمایت قرار می‌گیرند، فردا به مانند چماقی بر سر دیگران فروخواهند آمد. القاعده نمونه و تجربه کاملا روشنی برای جهان بوده و خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات