پايگاه
بصيرت؛ گروه سياسي / وحيد شفيعي / يکي از معضلات کنوني کشور که به مانعي براي
همدلي و همزباني ملت بدل شده است، افراطيوني هستند که با مواضع تند و ادبيات گزنده
خود تخم کينه و نفرت را در جامعه کاشته و بر آتش اختلافات و واگراييها ميدمند. مهمترين
ابزار اين جريان نيز اتهام زني و تخريب چهره مخالفين و بزرگنمايي خطاهاي احتمالي
است که با هدف بيرون کردن رقيب سياسي دنبال ميشود و افراطيون در اين مسير از دروغ
و فريب و مغالطه و سفسطه نيز بيبهره نيستند!
مقابله با افراطيون با مشکلات عديدهاي روبرو است،
بالاخص آنجا که اين مدعيان خود را به مفاهيم مقدس چسبانده و با نقاب مفاهيم ارزشي
و مورد علاقه ملت در عرصه سياست وارد ميشوند. کار آنگاه دشوارتر ميشود که اين
مدعيان اتفاقا خود را پرچمدار آزادي و حقوق سياسي و تساهل و تسامح و اصلاح طلبي معرفي
کرده و با شعارهايشان گوش فلک را کر کرده باشند! اما همانطور که همواره گفته اند بين
ادعا و عمل فاصله بسيار است، لذا اين سخنان تنها در کلامشان جاري است و رفتار اين
مدعيان بر مدار افراط و هجمه و تخريب ميچرخد.
اظهارات اخير آقاي علي اکبر محتشمي پور وزير اسبق
کشور و عضو مجمع روحانيون مبارز را در چارچوب مشی افراط ميتوان ارزيابي نمود. وي در
گفتگويي که با روزنامه اعتماد انجام داده است، به نقد و بررسي جريان انجمن حجتيه
پرداخته و رقيب سياسي خود را متهم به انجمني بودن کرده است! محتشمي که سوابق وي
مملو از اقدامات افراطي است در بخشي از اظهارات خود چنين ميگويد:
«مصباحيزدي يك جرياني را در مملكت
راه انداخته كه در اركان نظام، اعم از سپاه، بسيج، دستگاههاي دولتي و همه را پشتيباني
ميكند و او هم خشن است و هر كس غير از اين تفكر را داشته باشد، مرتدّ ميدانند و
معتقدند از دين خارج است و بايد حذف شود. اين دوتا هم دو روي يك سكه هستند، [ميخندد]
هم انجمن حجتيه و هم داستان خوارجِ اين شكلي. اين يعني تفكر فرقهگرايانه كه
خودشان را حق مطلق ميدانند و ديگران را باطل مطلق ميدانند و واجبالحذف از صحنه
روزگار ميدانند، اصلا حق حيات براي مخالف خودشان قائل نيستند. براين اساس صرفا انجمن
حجتيه نيست كه اين گرايش دارد، غير از انجمن حجتيه هم وجود دارد.»
عبارات فوق سیاههای مملو از دروغپردازی و اتهام
زنی است که تنها از دلی پرکینه بر زبان جاری شده است، فارغ از آنکه گوینده برای
مدعای خود دلیلی اقامه کرده باشد. اين اظهارات در حالي بيان ميشود که امثال محتشميپورها
خود را مدعي خط امام(ره) معرفي کرده و با
انتساب خود به آن بزرگ زمانه، افکار عمومي ناآگاه را فريب داده و تخم کينه و کدورت
نسبت به جريان رقيب و بزرگاني چون آيت الله مصباح يزدي را در جامعه ميکارند. و اين
در حالي است که چنين اقدامات و اظهاراتي خلاف بين خط امام و مشي و کلام و سيره آن
عزيز سفر کرده است.
برای بطلان خط مشی اتخاذ شده توسط محتشمی پور و
امثالهم، کافي است مروري گذرا تنها بر یکی از پیامهای حضرت امام(ره) که به "منشور
برادری" شهرت یافته و اتفافا خطاب به اعضاي مجمع روحانيون مبارز صادر شده است
بيندازيم، تا این تقابل بطور کامل آشکار گردد.
حضرت امام(ره) در پيام تاريخي و جاودانه خود که در دهم
آبانماه سال 1367 صادر شده است (که اتفاقا
در سالگرد صدور آن نيز قرار داريم) خطاب به فعالين سياسي کشور بالاخص اعضاي مجمع
روحانيون مبارز مينويسند:
«شما بايد توجه داشته باشيد تا زمانى
که اختلاف و موضعگيريها در حريم مسائل مذکور است، تهديدى متوجه انقلاب نيست.
اختلاف اگر زيربنايى و اصولى شد، موجب سستى نظام مىشود و اين مسئله روشن است که بين
افراد و جناحهاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سياسى است ولو
اينکه شکل عقيدتى به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همين
خاطر است که من آنان را تأييد مىنمايم.... پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين
است که هر دو عقيدهشان است که راه خود باعث رسيدن به اينهمه است.» (صحيفه امام،
ج21، ص:180- 177)
حال کافي است تا متن پيام حضرت امام(ره) را معيار
سنجش قرار دهيد تا مشخص شود آيا تعابيري و قضاوتي که آقاي محتشمي پور از علامه
مصباح يزدي داشتهاند، تا چه اندازه خارج از مدار انصاف و برادري است! تاسفبرانگيزتر
آن که کافي است تا مروري بر عملکرد آقاي محتشمي پور در حوادث سالهاي اخير بالاخص
فتنه 88 داشته باشيم تا مشخص گردد چطور دوستان و همفکران ايشان در عرصه سياسي کشور
عمل کردند و با خشونت طلبي کشور را به سمت ناامني و بيثباتي کشانند و دل وليفقيه
زمان را پرخون کردند! و امثالهم با رفتار و گفتارشان موید و حامی آنان بودند!
نوشته را ميتوان با اين بخش از کلام نوراني حضرت
امام(ره) در همان منشور برادري به اتمام رسانيم که مينويسند: «خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جريان بگويم
گفتم، حالْ خود دانند.البته يک چيز مهم ديگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد- که همه
بايد از شرّ آن به خدا پناه ببريم- که آن حب نفس است که اين ديگر اين جريان و آن
جريان نمىشناسد.»