دو کانديداي اصلي انتخابات رياست جمهوري آمريکا يعني دونالد ترامپ و هيلاري کلينتون از جمله کانديداهايي رياست جمهوري هستند که در دوران معاصر آمريکا بيشترين ميزان عدم محبوبيت را دارند و اين نشان دهنده يک تغيير در عرصه سياست آمريکا است به نحوي که در اين فضا آمريکاييها مجبور هستند براي انتخاب بين بد و بدتر رئيس جمهوري را که دوست ندارند انتخاب کنند.به گزارش ايسنا، پايگاه کريستين ساينس مانيتور در يک تحليل درباره وضعيت سياست آمريکا در آستانه آغاز روند انتخابات رياست جمهوري اين کشور مينويسد،به احتمال زياد در انتخابات رياست جمهوري پاييز آتي رقابت بين دو کانديداي اصلي يعني دونالد ترامپ از حزب جمهوريخواه و هيلاري کلينتون از حزب دموکرات انجام خواهد شد.
براساس نظرسنجيها اين دو نفر در رده سه کانديداي اولي هستند که در ربع قرن گذشته بيشترين ميزان عدم محبوبيت را دارند البته بايد گفت که اين يک تصادف نيست. يک نظرسنجي موسسه گالوپ نشان داد دونالد ترامپ، ميلياردر جمهوريخواه آمريکايي از زماني که اين موسسه در سال 1992 اين نوع نظرسنجي را آغاز کرده تا کنون کانديداي رياست جمهوري است که بيشترين ميزان عدم محبوبيت را با 60 درصد تجربه ميکند. با اين حال براساس نظرسنجي همين موسسه هيلاري کلينتون، از نظر رکورد عدم محبوبيت با 52 درصد در رده سوم قرار دارد و ميانه اين دو نيز جورج اچ دبليو بوش در رده دوم عدم محبوبيت يک کانديداي رياست جمهوري قرار دارد.
به عبارت ديگر در انتخابات رياست جمهوري سال 2016 آمريکا مردم بايد بين دو نفري تصميم بگيرند که به لحاظ سياسي آنها را دوست ندارد. سوال اين است که چطور چنين چيزي ممکن است؟ در حقيقت ميتوان استدلال کرد که يک چنين رخدادي اتفاقي نيست بلکه کاملا مطابق با شرايط دوران سياسي فعلي است. در زماني که تعصب حزبي در آمريکا وارد شکلي جديد و سرسختتر شده است نتيجه آن اين است که مردم آمريکا نگران طرف ديگر ميشوند در حال حاضر بسياري از آمريکاييها اين انگيزه را دارند که بيشتر به دليل مخالفت با کانديدايي که نميپسندند در انتخابات شرکت کنند تا اينکه به خاطر راي دادن به کانديداي محبوبشان شرکت کنند.
دونالد ترامپ و هيلاري کلينتون، به نحوي سمبل اين تغيير رويه هستند، در حالي که دو حزب اصلي سياسي آمريکا هرچه بيشتر نقاط مشترک خود را از دست ميدهند کانديداهاي آنها نيز به همين ترتيب از هم فاصله ميگيرند و موجب ميشوند که راي دهندگان آمريکايي در يک فضاي دو قطبي مجبور به راي دادن شوند و بيشتر از هر چيز براي مخالفت با آن چه که دوست ندارند جانب طرف ديگر بگيرند؛ زيرا اين دو کانديدا از سياستهاي ميانه رو فاصله گرفتهاند.
کارشناسان سياسي ميگويند که آمريکاييها بيشتر از هر زمان ديگري در تاريخ معاصر مجبور به چسبيدن به يکي از دو حزب اصلي شدهاند به عبارت ديگر محافظه کاران از جمهوريخواهان حمايت و ليبرالها از دموکراتها پشتيباني ميکنند. ديگر خبري از دموکراتهايي که خواهان اصلاحات نظام رفاهي هستند و يا خبري از جمهوريخواهاني که خواهان رسيدگي به تغييرات آب و هوا هستند، نيست. معني اين وضعيت اين است که ميان دو حزب جمهوري خواه و دموکرات بيشتر از هر زماني در چند دهه گذشته يک خط جدايي واضح وجود دارد زيرا در درون آنها هيچ فشار داخلي براي ميانه روي وجود ندارد.در صورتي که هر کسي در يکي از اين دو حزب به سمت چپ ميانه يا راست ميانه گرايش پيدا کند طبيعتا حزب آنها نيز به سمت چپ يا راست گرايش پيدا ميکند. نتيجه اين وضعيت اين است که براي آمريکاييها دو بينش کاملا متفاوت و دو مجموعه راه حل کاملا متمايز به وجود آمده است.
نتيجه ديگر اين وضعيت اين است که راي دهندگان حد فاصل اين دو حزب در حال کاهش هستند. ممکن است سهم بزرگتري از راي دهندگان آمريکايي به عنوان مستقل بيشتر از ثبت نام به عنوان دموکرات يا جمهوريخواه پديدار شود اما آنها در نهايت مستقل نخواهند بود. اين راي دهندگان مستقل تمايل دارند که مثل متعصبهاي دو حزب سياسي طرف يکي از آنها را بگيرند و به شيوهاي حزبگرايانه راي دهند. کوروين اشميت، يک کارشناس سياسي دانشگاه ايالت ميشيگان گفت: مردم زماني که شاهد احزاب قطبي شده هستند به نظرشان اطمينان بيشتري پيدا ميکنند. آنها پيش خود ميگويند اگر فضا اينقدر دو قطبي است ديگر ابدا حوزه خاکستري وجود ندارد، همچنين آنها نگران پيروزي طرف ديگر ميشوند.
آلن آبراموويتز و استيون وبستر، دانشمندان دانشگاه «اموري» دريافتند که اين تعصب جناحي منفي باعث هدايت شدن رفتار راي دهندگان ميشود. به نظر ميرسد که در پاييز آينده راي دهندگان آمريکايي بيشترين انگيزه را براي راي دادن به آنچه که نميپسندند دارند .دونالد ترامپ تبديل به کانديداي پيشروي انتخابات شده دقيقا به اين خاطر که به دنبال به دست آوردن دل همه نبوده است. فرانک لونتز، در فاينشنال تايمز مينويسد در تاريخ معاصر آمريکا هيچ کانديداي رياست جمهوري مهمي مثل ترامپ باعث منزجر کردن شمار بسياري از راي دهندگان آمريکايي نشده است.
او در حالي که يک بلوک راي دهنده را به طور کامل از خود ميراند به طرز شديدي يک بلوک ديگر را جذب خود ميکند. بايد بگوييم که نزد دونالد ترامپ مساله توازن و ميانه روي در عرصه سياست جايي ندارد. تقاضاي ترامپ براي استرداد گسترده مهاجران فاقد مدارک و ممنوعيت ورود مسلمانان به عنوان شهروند جديد به آمريکا باعث شده کساني که خارج از پايگاه حاميان محافظه کار وي هستند کاملا با او مخالف شوند اما اين وضعيت گرايش به ترامپ در داخل اين پايگاه را نيز توضيح ميدهد.
لونتز ميگويد، ترامپ مساله مهمي را مطرح کرده که هيچ کس شجاعت صحبت درباره آن را نداشته است و اين دليل راي دهندگان براي حمايت از اين ميلياردر را توضيح ميدهد، با اين حال براي کلينتون مساله کمتر ايدئولوژيک است، او از يک نوع بياعتمادي راي دهندگان رنج ميبرد که به دوران دولت همسرش بيل کلينتون باز ميگردد،اما سوء مديريت وي در خصوص مساله پستهاي الکترونيکي در وزارت خارجه آمريکا نيز مساله را بدتر کرده است. همان گرايشهايي که در حزب جمهوريخواه باعث پيشرو شدن دونالد ترامپ شدهاند در حزب دموکرات نيز مشاهده ميشود.
برني سندرز ميتواند کلينتون را در انتخابات مقدماتي آيووا و نيوهمپشاير شکست دهد. برني سندرز يک سوسياليست دو آتشه است که درباره انقلاب صحبت ميکند. رونالد براون استاين در نشريه آتلانتيک مينويسد: از نظر سندرز يک قيام در نزد عامه مردم ميتواند محدوديتهاي ايجاد شده در عرصه سياسي آمريکا را کنار برده و برخي اهداف مهم ليبرال را نظير دانشگاههاي دولتي بدون شهريه و نوع جديدي از نظام بهداشت و درمان به اجرا درآورد. از نظر حاميان سندرز اين يک دورنماي اميدوار کننده است اما براي جمهوريخواهان اين دورنما وحشتناک است. تا حدي ميتوان گفت که يکي از تاثيرهاي انتخابات مقدماتي و درون حزبي بردن کانديداها به سمت مرزهاي افراطي است.در همين حال کنگره آمريکا نيز دچار يک وضعيت دو قطبي شده است و اعتماد آمريکاييها به اين نهاد با نفوذ کاهش پيدا کرده است.
در حال حاضر آمريکاييها کمترين اعتماد را به کنگره کشورشان و کمتر از هريک از ديگر نهادهاي مهم آمريکا دارند. از طرفي يک انقلاب نيازمند آن است که يکي از طرفين برنده شود البته نه در فضاي سياسي که دو طرف بيشتر به دنبال متوقف کردن طرف ديگر هستند. با اين حال براون استاين ميگويد،بعيد است که هر يک از دو طرف بتوانند در مسير خود براي تعيين اولويتهاي کشور،طرف مقابلش را ناديده بگيرد.وي ميگويد با توجه به شکافهاي حزبي عميقي که وجود دارد،تنها راه پيشبرد ايدههاي بزرگتر اين است که هر طرفي با طرف مقابل سازش کاري کند هرچند که هنوز هيچ يک از طرفين درباره آن بحث نميکنند.
در اين حال،يک روزنامه آمريکايي نوشت: زماني که هيلاري کلينتون در حال پايکوبي در نيوهمپشاير به مناسبت پيروزي در آيووا بود، مشاوران برني ساندرز سوالاتي را (در خصوص صحت انتخابات) مطرح کردند و خواستار بازبيني آن شدند.روزنامه آمريکايي «يو اس ايتودي» در گزارشي با اشاره به برگزاري انتخابات درونحزبي در ايالت آيووا، هرج و مرج و فقدان مديريت صحيح در اين انتخابات را به وضعيت انتخابات در سال 1820 ميلادي تشبيه کرد.
در اين گزارش که به قلم «جنيفر جاکوبز» نوشته شده، آمده است: اين گزارش بازبيني سناريوي کابوسوار آيوواست، گزارشي از هرجومرج در حوزهها و اشکالات کامپيوتري که ابهامات زيادي را درباره صحت و دقت شمارش آرا و اعلام فرد پيروز ايجاد کرده است. اينبار نوبت دموکراتها بود و نه جمهوريخواهان. زماني که هيلاري کلينتون در حال پايکوبي در نيوهمپشاير به مناسبت پيروزي در آيووا بود، مشاوران برني سندرز سوالاتي را (در خصوص صحت انتخابات) مطرح کردند و خواستار بازبيني آن شدند. رئيس حزب دموکراتيک در آيووا با اين درخواست مخالفت و اعلام کرد نتايج نهايي شده است.چنين وضعيتي در انتخابات درونحزبي سال 2012 در جبهه جمهوريخواهان وجود داشت؛ هنگامي که يک برنده (ميت رامني با 8 راي) در شب انتخابات پيروز اعلام شد اما بررسي دقيقتر برگههاي راي نشان داد که فرد ديگري حائز آراي بيشتر بوده است (ريک سانتوروم با 34 راي).
نتايج برخي حوزهها همچنان مفقود مانده است. همانند مقامات جمهوريخواه در انتخابات درونحزبي سال 2012، مقامات حزب دموکرات در آيووا در سال 2016 نيز از نخستين ساعات صبح روز بعد انتخابات، تلاش خود براي شمارش آرا از چند حوزهاي که با تاخير نتايج خود را اعلام کرده بودند، آغاز کردند. اما در ساعت 2:30 دقيقه ، «اندي مکگواير» رئيس حزب دموکراتيک آيووا اعلام کرد که براساس نتايج آراي 1682 حوزه از 1683 حوزه انتخابيه، هيلاري کلينتون با اختلافي نهچندان زياد پيروز شده است.صبح روز بعد و درحالي که رايدهندگان در حوزه دموکراتيک اعلامنتيجه نشده، منتظر شنيدن نتايج آراي خود توسط مقامات اين حزب بودند، سندرز فرد پيروز در اين حوزه (حوزه دسموينز، شماره42) اعلام شد.
حزب دموکرات در آيووا اعلام کرد شمارش نهايي آرا در تمامي حوزههاي ايالتي بدين شکل بوده است:کلينتون: 700.59 (بر اساس نسبت رأي)،سندرز: 696.82 (بر اساس نسبت رأي)،اختلافي 3.77 رايي ميان کلينتون که بيشترين انتظار براي انتخاب وي از ميان دموکراتها وجود داشت و سندرز که تا يک سال پيش چندان شهرتي در آيووا نداشت، اعلام شد. مشاوران کمپين سندرز اعلام کردند ، اختلافاتي ميان شمارشها در تعداد و سطح حوزهها به (مرکز) حزب در ايالت گزارش شده است .حزب دموکرات در آيووا برخلاف جمهوريخواهان برنده را بر اساس شمارش آرا محاسبه نميکند، بلکه طبق معادله نسبت تعداد وکلا(delegate equivalents)* با برخي فرمولهاي رياضي تعيين ميکنند. سردرگمي در اين خصوص به اندازهاي بود که بسياري از افراد را درباره وقوع اشتباه ظنين کند.
رانيا باتريک سخنگوي سندرز در اينباره گفت: «ما احساس ميکنيم که احتمال بسيار زيادي وجود دارد. اينگونه نيست که ما فکر کنيم چنين اتفاقي عمدا روي داده بلکه احتمال بروز اشتباه انساني وجود دارد.تيم سندرز داراي برنامهاي است که براساس آن، حاميان و داوطلبان ميتوانند نتايج در سطح حوزهها را مستقيما به کمپين ارسال کنند. همزمان روساي انتخابات درونحزبي، نتايج رسمي خود را از طريق يک برنامه ويژه ساخته شده توسط مايکروسافت يا از طريق تلفن به (مرکز) حزب در ايالت ميفرستند. دستياران سندرز اميدوارند در نشستي با احزاب ايالت، اسناد رايگيري حوزهها را بازبيني کنند.در حالي که سندرز خواستار بررسي مجدد آرا شد، پاسخ به اين درخواست از سوي مکگواير «نه» بود.
وي در بيانيه خود اعلام کرد،هيلاري کلينتون 699.57، برني سندرز 695.49، مارتين اومالي 7.68 و (نامزدهاي) غيرمتعهد به حزب 0.46 نسبت وکالت کسب کردهاند. ما هنوز نتايج يک حوزه را در اختيار نداريم، حوزهاي که داراي 2.28 نسبت وکالت است. نتايج نهايي هنگامي که نتيجه اين حوزه نيز توسط روساي آن اعلام شود، گزارش داده خواهد شد. تيم کلينتون با مانور سريع بر اين خبر اعلام کردهيچچيزي نميتواند اين نتيجه را تغيير دهد.
مت پل، مدير کمپين کلينتون در آيووا در بيانيهاي اعلام کرد،هيلاري کلينتون پس از گزارش کامل و تجزيه و تحليل نتايج در آيووا پيروز شده و هيچ ترديدي در اين زمينه وجود ندارد. کلينتون با موفقيت توانست بخش اعظمي از آراي ايالت را به خود اختصاص دهد. طبق آمارها هيچ اطلاعاتي براي ايجاد تغيير در اين نتيجه و پيشتازي سندرز وجود نداشته است.مکگواير نيز اظهارات خود درباره عدمامکان اشتباه در شمارش آرا را تکرار کرد. کلينتون که در سال 2008 انتظار پيروزي در آيووا را داشت بالاخره اين موفقيت را بدست آورد. وي در گردهمايي تبليغاتياش در نيوهمپشاير گفت: «من ميتوانم به شما بگويم که در آيووا يک بار برنده شدهام و يک بار (در سال 2008) شکستخوردهام، اما برنده بودن بهتر است.»
اما اين اظهارات ترديد درباره نتايج انتخابات آيووا را از بين نبرد. استفان اشميت، ناظر سياسي قديمي و استاد دانشگاه ايالتي آيووا در اين خصوص تاکيد کرد،سياست يک ورزش پر برخورد با داوراني اندک است، و آزار مخالفان با سوالاتي در خصوص شفافيت يک انتخابات ميتواند قويا مضر و مخرب باشد.دنيس گلدفورد، استاد دانشگاهي که وضعيت انتخاباتهاي درونحزبي در آيووا را از نزديک موردبررسي و مطالعه قرار ميدهد نيز اظهار داشت،در انتخابات رسمي وقوع اختلافات بديهي است و انتخاباتهاي درونحزبي از اين نوع محسوب نميشوند چرا که توسط دولت برگزار و اداره نشدهاند. سيستم انتخابات درونحزبي بهگونهاي طراحي نشده که ظرفيت بررسي موارد مختلف در آن وجود داشته باشد. در اين انتخابات حتي برگه راي نيز وجود ندارد (در مورد دموکراتها) تا در مواردي بتوان تعداد آرا را بازشماري کرد.»
دموکراتها هرگز ارقام واقعي شمارش آرا را منتشر نکرده و مکگواير نيز اعلام کرد که اينبار چنين کاري را انجام نخواهد داد. تعيين برنده بر اساس نسبت وکالت و نه شمارش آرا، اصليترين وجه تمايز ميان انجمنهاي حزبي(caucuses) و انتخاباتهاي درون حزبي(primaries) است.همواره در آيووا و نيوهمپشاير چنين وضعيتي وجود داشته و دليل آن نيز تلاش اين دو ايالت براي حفظ جايگاه تعيينکننده خود نخستين ايالت و نخستين انتخابات بوده است.
گزارشهايي درباره عدممديريت و نبود رايدهنده در بعدازظهر دوشنبه وجود دارد. مقامات حزب از مشارکت 171109 نفري خبر دادند که در مقايسه با حضور 240 هزار نفري سال 2008 کاهشي محسوس داشته است. رايدهندگان دموکرات از وجود صفهاي طولاني، داوطلبان اندک براي برگزاري، فقدان مديريت و وجود وضعيتي گيجکننده خبر دادند. در برخي موارد، مردم بيش از يک ساعت را در صف منتظر بوده تا فقط بدانند حوزه مربوطه آنها در همان ساختمان کجاست. يکي از رايدهندگان دموکرات و حامي سندرز از بروز هرج و مرج در حوزه انتخابيه شماره 42 - که آراي آن اعلام نشد- خبر داد.
پيتر مايرز، فعال مالي و از اعضاي جنبشهاي دانشجويي در دانشگاه ايالتي آيووا در اين باره گفت: حوزه انتخابيه شهر آمس رايگيري را با دو ساعت تاخير آغاز کرد و دليل آن نيز ازدحام جمعيت و روند کند نظارت (بر مدارک افراد) بود. هيچ فردي مقصر اين تاخير نبود. ظرفيت در مکان رايگيري مرکز «هارتلند سنيور» 115 نفر بود اما 300 نفر در آن حضور داشتند. حتي در برههاي گفته شد که شايد جمعيت به پارکينگ منتقل شوند.
اين هرج و مرج تا پايان کار و بااينکه ظرفيت دوبرابر شده بود نيز وجود داشت. هيچکسي براي مديريت حاميان در آنجا وجود نداشت؛ نهايتا يک خانم شروع به شمارش وکلاي سندرز کرد و يک فرد نيز حاميان کلينتون را شمارش کرد. سندرز چهار و کلينتون يک وکيل(delegate) داشت.در حوزه اينديانولا که محل تجمع آن، سالن هوبل در دانشکده سيمپسون بود، اختلافاتي ميان تعداد افرادي که مسئول چککردن مدارک بوده و افرادي که آرا را براي نخستين بار شمارش ميکردند وجود داشت.
يکي از خبرنگاران حاضر در اين حوزه اظهار داشت،شمار مسئولين اين حوزه بسيار کم بوده اما در هر حال انتخابات در آن برگزار شد. شمارش نهايي دستکم سه بار انجام شد و مردم در پايان بسيار نااميد شده بودند.مري آندورست، يکي از دموکراتهاي حوزه دسموينز از حضور 492 رايدهنده در اين حوزه خبر داد در حالي که تنها تعدادي انگشتشمار بعنوان مسئول نظارت و بررسي در اين حوزه تعيين شده بودند. وي افزود: «مکان رايگيري بيش از حد بزرگ بود و به آساني قابل پيشبيني بود که افراد زيادي براي راي دادن به آنجا خواهند آمد.
صفهاي مردم در سراسر راهروها و تا بيرون درهاي خروجي کشيده شده و زمان بررسي مدارک يک ساعت بطور ميانجاميد. جمهوريخواهان نيز در آنجا نشسته بودند و به سخنراني گوش ميدادند. اگر از اين جمعيت گوشيهاي هوشمند را ناديده ميگرفتيد، تصور ميکرديد که در سال 1820 هستيد و ما نيز نقش کشاورزاني را داشتيم که در سالن کليسا نشستهاند. واقعا ما در قرن 21 هستيم؟ من ديگر در انتخاباتها فعاليتي نخواهم کرد مگر آنکه اين وضعيت دموکراتها تغيير کند.در همين حال،شهردار سابق مرکز ايالت «يوتا» و نامزد پيشين رياست جمهوري آمريکا به تشريح روند برگزاري انتخابات در آمريکا پرداخت.
انتخابات رياستجمهوري در آمريکا پديدهاي بسيار عجيب است که از زمان تصويب قانون اساسي به گونهاي برنامهريزي شده تا مردم در آن شرکت کنند، اما عملاً نقشي مستقيم در انتخاب رئيسجمهوري خود نداشته باشند. آمريکا همان اندازه که دم از دموکراسي ميزند و کشورهاي ديگر را نيز به نقض آن متهم ميکند، به همان اندازه، اصل «هر نفر يک رأي» را زير پا ميگذارد. چنانکه «دان دبار» نامزد سابق انتخابات در آمريکا توضيح ميدهد در انتخابات رياستجمهوري اين کشور، همه نوع سوپاپ اطمينان تعبيه شده تا روند انتخاب رئيسجمهوري از هرگونه تأثير مردمي حفظ کند.خبرگزاري فارس در خصوص نحوه برگزاري انتخابات رياستجمهوري در آمريکا، معيارهاي تأييد يا رد صلاحيت نامزدها، و احتمال موفقيت نامزدهاي مستقل از دو حزب جمهوريخواه و دموکرات، با «راکي اندرسون» بنيانگذار و نامزد «حزب عدالت» در انتخابات رياستجمهوري سال 2012 آمريکا گفتوگو کرده است. متن مصاحبه فارس با اندرسون که شهردار سابق «سالتليکسيتي» پايتخت ايالت «يوتا» نيز هست، به شرح زير است.
* آيا رئيسجمهور در آمريکا توسط آراي مردم انتخاب ميشود؟
** خير. در آمريکا، دموکراسي به معناي «هر نفر يک رأي» وجود ندارد. ما در ايالتهاي خودمان به برخي افراد رأي ميدهيم و هر کس در اين انتخابات رأي آورد، به عنوان بخشي از به اصطلاح «مجمع انتخابکنندگان» انتخاب ميشود و ميتواند به نيابت از آن ايالت به يکي از نامزدهاي رياستجمهوري، رأي بدهد.اين سيستم بسيار ناعادلانه است، چون ايالتي کوچک و با جمعيت کم مانند يوتا در انتخابات رياستجمهوري حق رأي بسيار بيشتري نسبت به ايالتهاي پرجمعيتي مانند کاليفرنيا يا نيويورک دارد.
اين يعني رأي هر نفر در ايالتي مانند يوتا بيش از رأي افراد در ايالتهاي پرجمعيتتر ارزش دارد. بنابراين روش انتخابات در آمريکا با «دموکراسي واقعي» تفاوت دارد .اين سبک انتخابات به زمان تصويب قانون اساسي آمريکا برميگردد، زماني که ايالتهاي کوچکتر اعتراض زيادي کردند و ميخواستند حقوقشان در مقابل ايالتهاي بزرگتر تضييع نشود. اين نگراني و رقابت ميان ايالتهاي کوچک و بزرگ، هنوز هم در آمريکا وجود دارد و به همين دليل به نظر نميرسد اين نوع انتخابات در آينده نزديک دستخوش تغيير شود.
* بدون در نظر گرفتن اين تمهيدات، حضور کلي مردم در انتخاباتهاي اخير آمريکا چه اندازه بوده است؟
** در انتخاباتهاي رياستجمهوري طي 10 يا 20 سال اخير، حضور مردم واقعاً کمرنگ بوده است. عمدتاً اين ميزان در حد 60 درصد بوده است و آن هم 60 درصد از رأيدهندگان ثبتنام شده، نه 60 درصد از همه افرادي که ميتوانند رأي دهند. مردم آمريکا انتقادهاي زيادي از دولت دارند، اما تنها عده کمي از آنها خود را به زحمت مياندازند تا در انتخاباتها شرکت کنند، اگرچه روند انتخابات روز به روز سادهتر ميشود.يک دليل اين حضور اندک ميتواند اين باشد که مثلاً در ايالت يوتا که خود من زندگي ميکنم، من هميشه رأي ميدهم، اما ميدانم که رأيم ارزشي ندارد، چون اکثريت مردم يوتا به افراد ديگر رأي خواهند داد و چون آنها اکثريت هستند، فردي که از اين طريق وارد مجمع انتخابکنندگان ميشود، به نامزد تحت حمايت آنها رأي خواهد داد و بنابراين رأي من به تنهايي هيچ ارزش يا تأثيري ندارد.
* هر کشوري در دنيا انتخاباتهاي خود را به شکلي شايد منحصر به فرد برگزار ميکند. آيا در آمريکا هر کسي که بخواهد ميتواند نامزد انتخابات شود؟ و اگر ميتواند، آيا شانس پيروزي در انتخابات را هم دارد؟
** پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، آمريکا به کشورهاي سابق عضو اين اتحاد گفت بايد دولتهاي دموکراتيک داشته باشند، به اين معنا که هر کس در آن کشورها اگر بخواهد، بايد اجازه داشته باشد يک حزب تأسيس کند و دولت هم موظف است با آن حزب مانند تمام احزاب ديگر و بر اساس اصل مساوات برخورد کند. اين در حالي است که ما در آمريکا ابداً چنين نظامي را نداريم. حزبهاي جمهوريخواه و دموکرات در آمريکا فضاي سياسي کشور را به انحصار خود درآوردهاند و مناظرههاي انتخاباتي را به نوعي به سرقت بردهاند، چون قبلاً «اتحاديه زنان رأيدهنده» اين مناظرهها را مديريت ميکرد. دليل اين اقدام هم اين بود که اتحاديه زنان رأيدهنده به نامزدهاي مدنظر خود يا مستقل هم اجازه ميداد تا در کنار جمهوريخواهان و دموکراتها در مناظرهها شرکت کنند.
دو حزب عمدهاي که الآن در آمريکا هستند دوست نداشتند هيچ نامزدي مستقل از خودشان بتواند مقابل مردم صحبت کند. بنابراين «کميسيون مناظرات رياستجمهوري» را تشکيل دادند تا بتوانند همه نامزدهاي ديگر را از شرکت از مناظرههاي انتخاباتي محروم کنند.همين اتفاق درباره نامزدي در انتخابات هم رخ داده است. اين دو حزب به هيچ فردي خارج از خودشان اجازه نميدهند تا نامزد انتخابات شود. اگر ميخواهيد در کنار نامزدهاي اين دو حزب، در انتخابات شرکت کنيد، و مردم دستکم بدانند که شما هم نامزد انتخاباتي هستيد، بايد صدها ميليون دلار پول داشته باشيد. مشکل عمده اين مسئله اينجاست که دو حزب اصلي آمريکا به خصوص در سالهاي اخير و در حوزه سياست خارجي نشان دادهاند که عملاً تفاوت چنداني با يکديگر ندارند.
ش.د9405924