تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۹۸۳۷۸
نگاهی به ثروت‌اندوزی پهلوی اول بر اساس آرشیو وزارت خارجه آمریکا

شاه‌دزد!

(روزنامه وطن امروز ـ 1395/10/16 ـ شماره 2067 ـ صفحه 12)

آرشیو وزارت خارجه آمریکا شواهد مستندی از ثروت «رضاشاه» در بانک‌های خارجی به دست می‌دهد. براساس این سوابق، سپرده‌های بانکی رضاشاه در لندن متجاوز از 20 میلیون لیره (100 میلیون دلار) بود که احتمالاً رقم واقعی آن 25 میلیون لیره (125 میلیون دلار) بوده است. آمار مربوط به دارایی‌های خارجی در ایالات متحده در سال 1941 نشان می‌دهد دارایی‌های رضاشاه در این کشور به هنگام برکناری‌اش حداقل 18/5 میلیون دلار بود. از گزارش دیپلمات‌های آمریکایی در سوییس نیز می‌توان نتیجه گرفت موجودی حساب‌های رضاشاه نزد بانک‌های سوییسی بسیار قابل ملاحظه بوده است. علاوه بر این، سال 1941، شاه نزدیک به 50 میلیون دلار سپرده نیز نزد بانک‌های ایرانی داشت. بنابراین، شاه حداقل ثروتی بالغ بر 200 میلیون دلار در بانک‌های لندن، نیویورک، سوییس، تهران و تورنتو برای خودش انباشته بود. این پول به نرخ امروز رقم فاحشی خواهد شد، البته جدای از سهام و اوراق قرضه‌اش در آمریکا و اروپا، املاک وسیع، زمین‌های کشاورزی، بنگاه‌های صنعتی و بازرگانی، و صد البته عالی‌ترین بخش از جواهرات سلطنتی باستانی ایران [که به سرقت برده بود]. این دزدی، چه با معیارهای نسبی و چه مطلق، از بزرگ‌ترین دزدی‌هایی است که یک نفر در طول تاریخ انجام داده است. این مساله همچنین نشان می‌دهد غارت ثروت یک ملت، سپس حفظ و انتقال آن به نسل بعد چقدر ساده است. در زمان برکناری و فرار رضاشاه در سپتامبر 1941، حدس و گمان‌های بی‌پایانی درباره مبالغ هنگفتی که از قرار معلوم شاه مملکت در بانک‌های خارجی انباشته بود، وجود داشت.

«دریفوس» وزیرمختار آمریکا در تهران، سردرگمی و فریبکاری درباره این مساله را اینگونه توصیف می‌کند: حدس و گمان و اخبار کذب درباره سپرده‌های خارجی شاه سابق تمامی ندارد، و برخی می‌گویند این سپرده‌ها سر به صدها میلیون دلار می‌گذارد. حرف‌ و حدیث‌هایی که درباره این سپرده‌های خارجی بر سر زبان‌هاست دقیقاً شبیه همان گیجی و سردرگمی محافل دولتی است، زیرا مقامات هم چیز زیادی نمی‌دانند و کارشان حدس و گمان است. سخنگویان و نویسندگان یک روز می‌گویند اقداماتی برای ضبط این سپرده‌ها صورت گرفته و روز بعد می‌گویند براساس تحقیقات اصلاً چنین سپرده‌هایی وجود ندارد، و روز بعد از آن دوباره همان حرف‌های اول‌شان را تکرار می‌کنند یا حرف‌های دیگری می‌زنند. حقیقت امر این است که تا به حال هیچ مدرکی دال بر وجود هیچ سپرده‌ای در بانک‌های خارجی یا مالکیت املاک و اموال یا اشیای قیمتی در کشورهای دیگر ارائه نشده است. رئیس‌الوزرا در تاریخ 28 سپتامبر به مجلس اطلاع داد به منظور تسکین نگرانی مردم از این بابت، دولت سندی محضری به امضای شاه سابق رسانده است که به موجب آن اگر پولی در بانک‌های خارجی داشته باشد همراه با بقیه اموالش به شاه [کنونی] انتقال یابد... . شایان ذکر است تا به حال هیچ حرفی درباره انتقال سهام و اوراق قرضه‌ای که شاید شاه سابق در کشورهای خارجی داشته باشد، زده نشده است.

دولت‌های انگلیس و ایران، بویژه «محمدعلی فروغی» رفیق شفیق رضاشاه، در پنهان ساختن حساب‌های خارجی او نقش بسزایی داشتند. انگلیسی‌ها که همدست رضاشاه بودند، منافع گسترده‌ای در پنهان ساختن بزرگی این غارت عظیم داشتند. همینطور، فروغی در فساد با رضاشاه همدست بود و از رشوه‌ها و پیشکش‌ها سهم می‌برد. ایرانی‌هایی که در انتقال پول به بانک‌های خارجی به رضاشاه کمک کرده بودند و اطلاعی از این موضوع داشتند، همگی در ایران و در پست‌های عالی‌شان باقی ماندند. همه رؤسای سابق بانک ملی و رؤسای کمیسیون اسعار خارجی وزارت مالیه نیز در ایران بودند، و اکثر آنها همچنان در مناصب عالی به خدمت(!) ادامه دادند. 2 تن از وزرای کابینه فروغی، یعنی «عباسقلی گلشاییان» و «یدالله عضدی» قبلاً ریاست کمیسیون اسعار خارجی را بر عهده داشتند. 2 شخص دیگر هم که از سال 1933 سال‌ها رئیس بانک ملی ایران بودند- یعنی ژنرال «رضاقلی ‌امیرخسروی» و «محمدعلی فرزین»- نیز در ایران ماندند. چنانکه در زیر اشاره خواهد شد، همین امیرخسروی مأمور ابلاغ دستور‌العمل رضاشاه برای انتقال وجوه از بانک میدلند [که درآمدهای نفتی ایران در آن نگهداری می‌شد] به حساب‌های شخصی‌اش در بانک وست‌مینیستر بود. این اشخاص حتماً از حساب‌های خارجی رضاشاه خبر داشتند ولی همه آنها سکوت اختیار کردند، زیرا واضح بود که با پادشاهی پسر رضاشاه چنین کاری ارزشش را داشت.

حساب بانکی رضاشاه در لندن

سال 1931، «چارلز سی‌هارت» وزیرمختار آمریکا در تهران، گزارش داد رضاشاه شخصاً بیش از یک میلیون پوند در لندن به حساب خود واریز کرده است. براساس تعدادی از اسناد بانکی که پهلوی‌ها به هنگام فرار دسته‌جمعی‌شان از ایران در سال 1979 از خود باقی گذاشتند معلوم می‌شود اظهارات نیشدار هارت درباره حساب‌های بانکی رضاشاه در لندن از روی حدس و گمان نبوده است. آنچه هارت نمی‌دانست این بود که رضاشاه حساب‌های دلاری متعددی در لندن، ژنو و برلین دارد. اسناد باقیمانده حاکی از انحراف مسیر درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های شخصی رضاشاه است. سرهنگ رضاقلی امیرخسروی، مدیرکل بانک پهلوی، 17 آگوست 1931 طی نامه‌ای محرمانه به دکتر «کورت لیندن‌بلات» رئیس بانک ملی ایران نوشت: «عالیجناب! بنا به دستور اعلیحضرت، خواهشمند است با ارسال دستور‌العمل تلگرافی به بانک میدلند در لندن دستور واریز 150 هزار دلار به حساب اعلیحضرت نزد بانک وست‌مینیستر را صادر و مراتب را با تلگراف تایید فرمایید. با احترام فراوان آقای رئیس، مدیرکل، سرهنگ امیرخسروی». لیندن‌بلات در پاسخ نوشت: «عالیجناب! عطف به دستورالعمل شماره 5170 مورخ 17 آگوست حضرتعالی، احتراماً به عرض می‌رساند روز گذشته به محض دریافت نامه شما، دستورالعمل تلگرافی برای واریز 150 هزار دلار به حساب اعلیحضرت در بانک وست‌مینیستر با مسؤولیت محدود در لندن به بانک میدلند با مسؤولیت محدود در لندن ارسال شد. بانک وست‌مینیستر دستورالعمل تلگرافی ما را دریافت کرده و شما را از رسید پول مطلع خواهد ساخت. با احترام و سپاس فراوان عالیجناب، دکتر لیندن‌بلات، بانک ملی ایران».

4 سپتامبر 1931، بانک وست‌مینیستر واریز 150 هزار دلار را تایید کرد. البته انتقال پول در حواله‌های 150 هزار دلاری به حساب‌های رضاشاه متوقف نشد. مثلاً 25 آگوست 1932، بانک وست‌مینیستر واریز 150 هزار دلار دیگر را به حساب اعلیحضرت تایید کرد. سال 1931 علاوه بر 150 هزار دلاری که به حساب بانکی‌اش در لندن واریز شد، 150 هزار دلار نیز در وجه او به یونیون بانک سوییس و رایش کردیت گزلشافت برلین پرداخت شد. البته اهمیت نامه‌نگاری‌ بالا به مبلغ جابه‌جاشده نیست. با معیارهای رضاشاه، 150 هزار دلار مبلغ بسیار ناچیزی بود که فقط کسری از حواله‌های ماهانه ارسالی از نیویورک به سوییس را تشکیل می‌داد. مطلب مهم اینجاست که درآمدهای نفتی ایران از طرف شرکت نفت انگلیس و ایران به ذخیره مملکتی در لندن واریز می‌شد. این ذخیره ابتدا نزد شعبه لندن بانک شاهنشاهی ایران نگهداری می‌شد، ولی بعد از مدتی به بانک میدلند لندن انتقال یافت. از اینجا کاملا معلوم می‌شود رضاشاه درآمدهای نفتی ایران را به حساب‌های شخصی‌اش سرازیر می‌ساخت. بلافاصله پس از تهاجم نیروهای خارجی به ایران و اشغال کشور در آگوست 1941، دولت انگلیس اعلام کرد «ایرانی‌ها»یی که در لندن سپرده استرلینگ دارند، در چارچوب نظارت‌های ارزی، هیچگونه محدودیتی برای دسترسی به پول‌شان نخواهند داشت.

مجله اکونومیست در یکی از مقالات خود نوشت: «ورود نیروهای انگلستان و شوروی به ایران با ستیزه‌جویی‌های مالی معمول جنگ همراه نبوده است. ایران به سرنوشت دشمن و سرزمین‌های اشغالی، و یا حتی سرنوشت ژاپن- که دارایی‌های استرلینگ‌شان مسدود شده است- گرفتار نخواهد شد. اتباع ایرانی کاملاً آزاد هستند- البته در چارچوب نظارت‌های ارزی- که به دلخواه خود با حساب‌های‌شان یا اوراق بهادار استرلینگ‌شان کار کنند». چنانکه در بالا اشاره شد، هنگام اعلام این خبر، موجودی خالص ذخیره مملکتی فقط 1/3 میلیون لیره بود. البته تنها تبعه ایرانی که مبالغ هنگفتی به لیره استرلینگ در لندن داشت همان رضاشاه بود. هدف از اعلان این خبر جلب اطمینان و ترغیب رضاشاه به همکاری با انگلیس بود. او باید سریعاً تسلیم می‌شد و بدون سروصدا با یک کشتی انگلیسی کشور را ترک می‌کرد. حتی در همان موقع هم در ایران می‌دانستند رضاشاه نزدیک به 30 میلیون لیره در لندن دارد.

می‌گویند «عبدالحسین هژیر» از دستیاران معتمد خاندان پهلوی، «اوایل دهه 1940 به انگلستان رفته بود تا ثروت رضاشاه را آزاد کند- چیزی حدود 20 تا 30 میلیون لیره یا بیشتر- که دولت بریتانیا در طول جنگ مسدود کرده بود». پس از مرگ رضاشاه در ماه جولای 1944، پسر و جانشینش، «محمدرضاشاه» این پول را به ارث برد. مطلب فوق بعدها از سوی منبعی تایید شد که هیچکس فکرش را نمی‌کرد. پاییز سال 1957، «رضا افشار» که در دوران حکومت رضاشاه چندین پست مهم، از جمله استانداری گیلان را داشت، به ایالات متحده سفر کرد. افشار که در آن زمان مدیرعامل شرکت هواپیمایی ایران بود [که بعدها به هواپیمایی ملی ایران (ایران ‌ایر) تبدیل شد] وقتی در واشنگتن به سر می‌برد، سری هم به وزارت خارجه آمریکا زد. خلاصه‌ای از صحبت‌های او با «مورات دبلیو ویلیامز»، «گرنت ئی». «موزر» و «هاوارد جی‌اشفورد» در یکی از یادداشت‌های محرمانه آن وزارتخانه ثبت شده است. انگلیسی‌ها به موجب محدودیت‌هایی که برای انتقال ارز و سرمایه از زمان شروع جنگ دوم جهانی وضع شده بود، پول شاه را مسدود کرده‌ بودند. شاه می‌توانست با خرید هواپیما و سایر تجهیزات از انگلیس و پرداخت هزینه آن به پوند، معادل آن را به دلار یا هر ارز قابل تبدیل دیگری نظیر فرانک سوییس از دولت ایران دریافت کند. خرید‌ گسترده تجهیزات انگلیسی در طول دهه 1950 از جمله چندین هزار تراکتور «مسی- هریس» که بین سال‌های 1954 و 1955 خریداری و ظاهرا هزینه آنها از حساب شاه در لندن پرداخت شد، حکایت از مبالغ هنگفتی دارد که در حساب‌هایش در لندن انباشته شده بود.

هزینه ناوگان اتوبوس‌های 2 طبقه لیلاند برای تهران نیز (که 5 میلیون لیره خرج برداشت) از همین حساب پرداخته شد. علاوه بر این، در یادداشت مزبور می‌خوانیم به ظن قوی برای مدتی از موجودی این حساب برای خرید هواپیماهای انگلیسی استفاده می‌شد؛ از جمله هواپیمایی که به نام باشگاه هوایی ایران برای نیروی هوایی شاهنشاهی ایران خریداری شد: «او [افشار] از نقش ژنرال «گیلانشاه» فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، در مقام ریاست باشگاه هوایی و این که باشگاه هم‌اینک از 3 هواپیمای انگلیسی پایونیر که اخیراً خریداری شده است برای کنترل کیفیت ترافیک هوایی و جمع‌آوری عوارض مربوط در ایران می‌خواهد استفاده کند، شدیداً شکوه و گلایه داشت». حتی پس از همه این خریدها باز هم 20 میلیون لیره در حساب‌های شاه در لندن باقی مانده بود. صنعت هواپیمایی ایران که در دهه 1930 ابزار و بهانه‌ای برای سرازیر شدن درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های بانکی رضاشاه در لندن بود، در دهه 1950 نیز بهانه‌ای برای تبدیل این سپرده‌های استرلینگ به دلار و فرانک سوییس شده بود. یک بار دیگر، بریتانیا و خاندان پهلوی برنده، و مردم ایران بازنده بودند. علاوه بر این، با توجه به تاریخ گفت‌وگوهای افشار و محدودیت‌های ارزی که انگلیسی‌ها از سال 1939 وضع کرده بودند، هیچ شکی نیست که این پول بخشی از درآمدهای نفتی ایران بود که رضاشاه دزدیده بود.

ثروت رضاشاه در نیویورک

شایعه انتقال مبالغ هنگفت پول از طرف رضاشاه به بانک‌های آمریکایی در تهران بر سر زبان‌ها افتاده بود. ژوئن 1941، متعاقب صدور حکم اجرایی رئیس‌جمهور روزولت، وزارت خزانه‌داری اقدام به تهیه آمار از دارایی‌های خارجی در ایالات متحده تا 14 ژوئن 1941 کرد. نتایج این آمارگیری که سال 1945 منتشر شد، برآورد نسبتاً دقیقی از دارایی‌های رضاشاه در ایالات متحده در هنگام سقوطش به دست می‌دهد. کل دارایی‌های اتباع ایرانی بالغ بر 18/5 میلیون دلار بود. از این مبلغ 14/1 میلیون دلار شامل سپرده‌های بانکی و شمش‌های طلایی بود که در بانک‌های تجاری نگهداری می‌شد. واضح بود که این ثروت همان درآمد نفتی ایران است که از کانادا به آمریکا انتقال یافته بود. مبلغ

4/4 میلیون دلار باقیمانده نیز تقریباً به طور کامل شامل سهام و اوراق قرضه بود که دریفوس در گزارشش به آن اشاره کرده بود. البته شکی نیست که تقریباً کل دارایی اتباع ایرانی در آمریکا همان وجوهی بود که به رضاشاه تعلق داشت. همزمان با انتقال پول به نیویورک، مبالغ هنگفتی پول نیز به بانک‌های سوییس واریز می‌شد. چنانکه در ادامه اشاره خواهد شد، از آوریل 1943 به این سو، محمدرضاشاه، پسر و جانشین رضا شاه نیز شروع به انتقال مبالغ هنگفتی پول به نیویورک کرده بود. به‌رغم حواله‌های جدید از تهران به نیویورک، اکتبر 1943 موجودی خصوصی اتباع ایرانی در بانک‌های آمریکایی به 12359000 دلار (از 14/1 میلیون دلار در سال 1941) کاهش یافته بود که حکایت از ادامه روند انتقال پول به بانک‌های سوییس دارد. از سوی دیگر، موجودی رسمی متعلق به دولت ایران از تقریباً صفر در سال 1939 به 21145000 دلار افزایش یافته بود. این مبلغ نتیجه تبدیل 60 درصد درآمدهای نفتی ایران برای سال‌های 1942 و 1943 به دلار بود که در موافقتنامه مالی 1942 بین انگلیس و ایران پیش‌بینی شده بود. پس از مرگ رضاشاه در ماه جولای 1944، 2 مساله موجب اختلاف و درگیری در میان وارثانش شده بود. اول، ادعای دزدی جواهرات سلطنتی ایران به دست اطرافیان رضاشاه؛ و دوم تقسیم پول‌هایی که رضاشاه در بانک‌های آمریکایی داشت.

همسر سوم رضاشاه، «توران امیرسلیمانی» (ملکه توران)، این مسائل را در نامه‌هایی که برای پسرش «غلامرضا پهلوی» می‌فرستاد شرح داده است. این نامه‌ها که در سال‌های 1945 و 1946، یعنی کمی پس از مرگ رضاشاه و زمانی که غلامرضا دانشجوی دانشگاه پرینستن بود، نوشته شده‌اند، اخیراً به همراه اسناد و مدارک دیگری در تهران به چاپ رسیده‌اند. این نامه‌ها علاوه بر روشن کردن برخی مسائل، وجود حساب‌های بانکی متعلق به شاه در نیویورک را نیز تایید می‌کنند. ملکه توران چندین بار به پسرش شکوه و گلایه می‌کند که ملکه «تاج‌الملوک» و فرزندانش (محمدرضا، شمس، اشرف و...) او را فریب داده و از سهمی که باید از ثروت رضاشاه نصیبش می‌شد محروم کرده‌اند. ملکه توران این پیشنهاد نامعقول را به پسرش غلامرضا کرده بود که شکایتنامه‌ای رسمی برای مجلس بفرستد و ادعا کند برادران و خواهرانش با فریب، او را از ارث محروم کرده‌اند.

این نامه‌ها همچنین فاش می‌کند «حسین علا» سفیر جدید ایران در ایالات متحده و جانشین «محمد شایسته» در سال 1945، مأموریت یافته بود در ارتباط با تقسیم پول شاه در میان وراث رضاشاه با بانک‌های آمریکایی تماس بگیرد. یک سال بعد از مرگ رضاشاه، ملکه توران به پسرش نوشت: از منابع مختلف شنیده‌ام که علا به‌جز وظیفه رسمی سفارت، مأموریت دیگری هم دارد، که به ثروت رضاشاه در بانک‌های آمریکا مربوط می‌شود. عزیزم، چشم و گوشت را خوب باز کن و نگذار حوادثی که بعد از فوت پدرت اتفاق افتاد تکرار شود. یادت باشد آن آدم‌های رذل چگونه پس از فوتش جواهراتش را دزدیدند و حالا دارند در ناز و نعمت در تهران زندگی می‌کنند... . حالا که علا به آمریکا آمده، برو و ببینش و صادقانه با او حرف بزن و وضعیت را توضیح بده. در تهران با علا حرف زده‌ام و از جریان باخبرش کرده‌ام. براساس گزارش‌های سری وزارت خارجه آمریکا، علا مشکلات عدیده‌ای با حمیدرضای 15 ساله، کوچک‌ترین پسر رضاشاه پیدا کرد. حمیدرضا چندین بار از مدرسه شبانه‌روزی‌اش در نیوپورت [رودآیلند] گریخت و به پاریس رفت و تهدید می‌کرد باز هم این کار را تکرار خواهد کرد. در گزارشی که درباره این «شاهزاده گریزپا» وجود دارد آمده است که او «در زمان عزیمت قبلی‌اش [به پاریس] پول قابل ملاحظه‌ای داشته است که منشأ آن معلوم نیست». البته یافتن منشأ آن چندان هم زحمت نداشت.

حساب‌های بانکی رضاشاه در سوییس

بالاخره اینکه شواهد و مدارک حکایت از آن دارد که وجوه انتقالی از نیویورک به بانک‌های سوییس به حساب رضاشاه واریز می‌شد. سپتامبر 1941، براساس مجموعه گزارش‌هایی که از شبکه خبرپراکنی بریتانیا [بی‌بی‌سی] انتشار یافت، رضاشاه مبالغ هنگفتی در بانک‌های خارجی سپرده‌گذاری کرده بود. وقتی رضاشاه از این اخبار مطلع شد، لبخند تلخی زد و گفت: «فقط مبلغ بسیار کمی (3-2هزار پوند) در یک بانک سوییسی دارم که باقیمانده پولی است که برای تحصیل پسرم آنجا فرستاده بودم». با وجود این، گزارشی که «هنری اس‌ویلارد» پس از انتشار این اخبار به وزارت خارجه آمریکا فرستاد نشان می‌دهد رضاشاه واقعاً مبالغ هنگفتی به بانک‌های سوییس منتقل کرده بود. ویلارد که از سال 1930 تا 1932 کنسول آمریکا در تهران بود و سپس در بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه مشغول به خدمت شده بود، سال 1959 نمایندگی ایالات متحده را در اجلاس سازمان‌های بین‌المللی در ژنو بر عهده داشت.

محمدرضاشاه پهلوی، پسر و جانشین رضاشاه از 2 مه تا 5 مه 1959 به ژنو سفر کرده بود. ویلارد که هنوز به مسائل ایران علاقه‌مند بود، در گزارشی دیدار شاه را شرح داده است. با توجه به گزارش ویلارد، انتقال وجوه از نیویورک به بانک‌های سوییس توسط رضاشاه و این حقیقت که کمیسیون خرید ارتش ایران در سوییس مستقر بود اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند. از قرار معلوم بانک‌های سوییس در غارت اموال مردم ایران، فعالانه شرکت داشتند. پس از آنکه شاه آگوست 1953 به ایتالیا گریخت و پیش از آنکه با یک کودتای آمریکایی دوباره به قدرت برسد، مطبوعات ایتالیا و سوییس مقصد نهایی شاه سابق (این اصطلاحی است که آنها استفاده می‌کردند) را سوییس اعلام کردند، ظاهراً به این دلیل که سوییس یک کشور بی‌طرف بود و شاه سابق نیز در آنجا تحصیل‌کرده بود ولی دلیل واقعی، آن بود که بخشی از ارث پدری‌اش (و صدالبته آن 3-2 پوند!!) در بانک‌های این کشور نگهداری می‌شد.

حساب‌های بانکی رضاشاه در داخل کشور

با فرار رضاشاه از ایران در سپتامبر 1941، مردم ایران توانستند گوشه‌ای از ثروت کلانی را که او طی سال‌های 1921 تا 1941 روی هم انباشته بود، ببینند. دریفوس گزارش می‌دهد، در تاریخ 28 سپتامبر 1941، «محمدعلی فروغی» رئیس‌الوزرا به مجلس اطلاع داد سپرده‌های نقدی رضاشاه در بانک ملی «مبلغ باورنکردنی 680 میلیون ریال [42/5 میلیون دلار] است». (دریفوس که عالیرتبه‌ترین دیپلمات آمریکایی در ایران بود، سالانه 8 هزار دلار حقوق می‌گرفت). دریفوس در ادامه می‌نویسد: «در واقع هیچ چیز ارزشمندی در کشور نبود که او [رضا شاه] به [تصاحب] آن علاقه‌مند نباشد. حرص و طمع او حد و حصری نداشت و علاوه بر تملک بخش عظیمی از مازندران، املاکی را در شهرهای دیگر خریده، هتل‌هایی بنا کرده و کارخانه‌هایی برای خود ساخته بود... . شایان ذکر است، شاه سابق هر قطعه زمینی را که دل هوس‌بازش می‌خواست با تهدید رسمی یا ضمنی مالکانش به تصرف خود درمی‌آورد و هر قدر دلش می‌خواست بابت آن می‌پرداخت که معمولاً کمی بیش از یک‌دهم یا یک دوازدهم ارزش ملک بود؛ هر چند می‌گویند در برخی موارد فقط یک‌صدم قیمت ملک را پرداخته بود».

آنچه دریفوس نمی‌دانست این بود که فروغی و وزیر مالیه، گلشائیان، یا خبر نداشتند یا عمداً به مجلس اطلاع ندادند که این مبلغ فقط موجودی حساب پس‌انداز رضاشاه در بانک ملی است. رضاشاه یک حساب جاری نیز در همان بانک داشت که موجودی آن «فقط» 85 میلیون ریال (5/3 میلیون دلار) بود. اگر به دلیل اصرار خود رضاشاه (در تبعید) نبود که این مبلغ (یعنی موجودی حساب جاری‌اش) به دلار تبدیل و برای او فرستاده شود، شاید مورخان هرگز از وجود چنین پولی خبردار نمی‌شدند. رضاشاه در نامه‌ای که از جزیره موریس به پسر و جانشینش فرستاده بود [و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شد] نشان می‌دهد به‌رغم مبالغ هنگفتی که در بانک‌های خارجی انباشته بود، نمی‌توانست از این 5/3 میلیون دلار بگذرد: «مساله‌ دیگری که باید بگویم این است که مدتی است که پولی [از ایران] برایم نفرستاده‌اند. وقتی از ایران رفتم، بیشتر از 85 میلیون ریال در حساب جاری‌ام در بانک ملی پول داشتم. این پول را در اختیار [محمود] جم گذاشتم تا در صورت نیاز برایم بفرستد. بعد از مدتی از جم نامه‌ای به دست ما رسید که دارد به مأموریت می‌رود، و آن پول را در اختیار شما گذاشته است. هنوز این پول را به ارز تبدیل نکرده و برایم نفرستاده‌اند. بنابراین من را منتظر نگذار و ترتیب تبدیل آن را به ارز بده و پول را برایم بفرست».

اقدام شاه جدید برای حواله پول توسط پست دیپلماتیک

اسناد و مدارک وزارت خارجه آمریکا که اخیراً از طبقه‌بندی خارج شده است حکایت از آن دارد که محمدرضاشاه کمی پس از گرفتن جای پدرش، به انتقال پول از ایران به بانک‌های ایالات متحده ادامه داد و پا جای پای پدرش گذاشت. ماه مارس 1943 شاه جدید حسابی با سپرده یک میلیون دلار به نام خودش در بانک «گارانتی تراست» نیویورک باز کرد. شواهد باقیمانده از اقدام فوق به این دلیل است که شاه برای ارسال اوراق به نیویورک از سفارت آمریکا در تهران برای استفاده از پست دیپلماتیک کمک خواسته بود. 10 مارس 1943 «لوییس جی‌دریفوس» وزیرمختار آمریکا در تهران، تلگرام کاملاً محرمانه‌ای برای وزیر خارجه آمریکا فرستاد. کفیل وزارت خارجه، ولز پاسخ داد: «کاملاً محرمانه، فقط وزیرمختار رمز‌گشایی کند. تلگرام شماره 255 شما، مورخ 10 مارس. وزارت گمان می‌کند پول مورد نظر جزو اموال شخصی مشروع شاه است. اگر این مساله صحت داشته باشد، مجازید نامه مورد نظر را با پست دیپلماتیک ارسال کنید. ولز». به‌رغم 20 سال گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در تهران درباره نحوه ثروت‌اندوزی رضاشاه و به‌رغم اطلاع وزارت خارجه آمریکا از اینکه درآمدهای نفتی ایران به حساب‌های شخصی شاه در نیویورک و اروپا سرازیر می‌شد، وزارت خارجه آمریکا گمان می‌کرد «پول مورد نظر جزو اموال شخصی مشروع شاه است».

علاوه بر این، همین دریفوسی که روزی نوشته بود «شاه سابق هر قطعه زمینی را که دل هوس‌بازش می‌خواست با تهدید رسمی یا ضمنی مالکانش به تصرف خود درمی‌آورد»، هم‌اینک این فرض را می‌پذیرد که پول حاصل از شیوه‌های فوق، کاملاً مشروع بوده است. تقاضای شاه و نامه مدیرکل و حسابدار کل بانک شاهنشاهی ایران، به تاریخ 7 مارس، توسط پست دیپلماتیک آمریکا به بانک گارانتی‌تراست فرستاده شد: «به پیوست تقاضای اعلیحضرت شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی، شاه ایران برای افتتاح یک حساب جاری به نام خودش در بانک شما ایفاد می‌گردد. اطمینان دارد با تقاضای اعلیحضرت همایونی موافقت خواهد شد و بدینوسیله مجاز هستید حسابی را که نزد شما داریم به مبلغ 1/000/000 دلار- یک میلیون دلار- بابت واریز به حساب ایشان بدهکار نمایید. موجب امتنان خواهد بود که تمام مراسلات مربوط به این حساب را کاملاً محرمانه تلقی کرده و هرگونه مکاتباتی را با قید عبارت محرمانه برای ما ارسال کنید تا به طور مقتضی تسلیم اعلیحضرت کنیم. پس از دریافت این نامه لطفاً افتتاح حساب را با تلگراف تایید فرمایید و لطفاً یک دسته چک نیز برای‌مان بفرستید تا برای استفاده اعلیحضرت در اختیار ایشان قرار بگیرد. توضیح: پیشنهاد می‌کنیم تمام مکاتبات مربوط به این مساله را به دفتر لندن بفرستید تا آنها مکاتبات را برای‌مان ارسال کنند». در تقاضای شاه موجودی افتتاحیه حساب یک میلیون دلار عنوان شده است که «از طریق بانک شاهنشاهی ایران پرداخت خواهد شد».

«پاول اچ‌الینگ» که جانشین «والاس موری» در پست ریاست بخش امور خاور نزدیک شد، 19 آوریل تقاضانامه را به همراه مدارک پیوست برای بانک گارانتی تراست ارسال کرد. در همان روز، وزارت امور خارجه این تلگرام کاملاً محرمانه را فرستاد: «به وزیرمختار آمریکا، تهران. وزیر امور خارجه دریافت گزارش شماره 491 مورخ 18 مارس 1943 وزیرمختار به ضمیمه نامه بانک شاهنشاهی ایران به گارانتی تراست کمپانی نیویورک را تایید می‌کند. ضمیمه مزبور برای گارانتی تراست کمپانی نیویورک ارسال شده است». و در نهایت در تاریخ 21 آوریل، «هارولد اف‌اندرسن» معاون دوم بانک گارانتی تراست نیویورک نیز به الینگ پاسخ داد. اسناد و مدارک حاکی از آن است که سپرده یک میلیون دلاری شاه به حسابش در بانک گارانتی تراست واریز شد. انتقال پول به نیویورک از طریق بانک شاهنشاهی ایران [که متعلق به انگلیس بود] از سال 1943 ادامه یافت تا اینکه دکتر مصدق این بانک را سال 1952 وادار به خروج از ایران کرد. از آن زمان به بعد، بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، پست دیپلماتیک این وزارتخانه یک بار دیگر به وسیله‌ای برای انتقال پول اعلیحضرت با بانک‌های نیویورک شد. در زمانی که به دلیل جنگ و اشغال خاک ایران توسط نیروهای خارجی، مردم ایران با قحطی مواجه بودند و با درد و رنج روزگار می‌گذراندند، شاه جدید که آن موقع 24 سال داشت و پا جای پای پدرش گذاشته بود، مشغول انتقال پول به بانک‌های خارجی، بویژه بانک‌های آمریکا بود.

می‌توانیم نتیجه‌ بگیریم در طول 35 سال بعد او مبالغ هنگفتی از پول مملکت را به خارج انتقال داد. البته مسلم بود که نقش وزارت خارجه آمریکا در تسهیل این جابه‌جایی‌ها نقض آشکار قوانین آمریکا به حساب می‌آمد؛ زیرا آن وزارتخانه شواهد فراوانی در دست داشت که نشان می‌داد پول فوق از راه غیرمشروع به دست آمده و حقاً به مردم ایران تعلق دارد. چرا دولت ایالات متحده آنقدر مشتاق محافظت و کمک به محمدرضاشاه و رژیمش بود، آنهم تا حدی که حتی انتقال پول‌ها را نیز برایش تسهیل می‌کرد؟ پاسخ کوتاه به این مساله را می‌توان در حکم اجرایی رئیس‌جمهور «فرانکلین دی. روزولت» یافت که 10 مارس 1942 صادر شد و در آن آمده است: «دفاع از حکومت ایران در راستای دفاع از ایالات متحده، امری حیاتی است». در طول 37 سالی که تا پیروزی انقلاب اسلامی سپری شد، ایالات متحده جای بریتانیا را در حکم محافظ رژیم پهلوی گرفت.

منبع: دکتر محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2067/12/169986/0

ش.د9503307

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات