تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۹  ، 
کد خبر : ۳۰۰۷۰۸
دکتر محمدجواد محمودی، جمعیت‌شناس:

خانواده‌ها تمایل کمتری به فرزندآوری دارند

اشاره: «تحلیل اطلاعات جمعیتی که از طریق سرشماری به دست می‌آید، سیاست‌گذاران را در برنامه‌ریزی‌های‌شان کمک می‌کند. اگر این تحلیل‌ها با خطا همراه باشد، قطعاً در برنامه‌ریزی‌ها نیز مشکلاتی ایجاد می‌شود و جامعه از نظر جمعیتی به سمتی که باید، نمی‌رود». این، مضمون بخشی از صحبت‌های آقای دکتر محمدجواد محمودی، جمعیت‌شناس و رییس کمیته مطالعات و پایش سیاست‌های جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. در این ویژه‌نامه و در راستای بررسی آخرین آمار ارائه‌شده در سرشماری نفوس و مسکن 1395، با ایشان به گفت‌وگو نشستیم تا تحلیل شان را از وضعیت جمعیتی کشور جویا شویم.

(روزنامه صبح نو – 1396/01/30 – شماره 218 – صفحه 2)

* لطفاً در ابتدا در مورد نتایج سرشماری سال 95 مروری کلی بفرمایید.

براساس نتایج سرشماری سال 95 و برخلاف گزارش‌ها و پیش‌بینی‌های انجمن جمعیت‌شناسی و مؤسسه مطالعات جامع و تخصصی جمعیت که به مقامات نظام هم ارائه شده و در آن ادعا شده بود که نرخ رشد جمعیت در سال‌های آینده بی‌گمان مثبت و افزایشی خواهدبود، باید گفت براساس پیش‌بینی‌های دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی متأسفانه نرخ رشد جمعیت کشور همچنان روند کاهشی را نشان می‌دهد. البته این گزارش‌های هدفمند و ادعاهای نادرست و غیرکارشناسانه که در پی القای خوش‌بینی‌های کاذب، ارائه نشانی‌های غلط جمعیتی و ایجاد امیدواری‌های موهوم به مسوولان و مردم است، در جای خود قابل تأمل و پیگیری است.

در سرشماری سال 1395 دیدیم که نرخ رشد جمعیت از 1.29 درصد در سال 1390 در ادامه کاهش دائمی در سه دهه گذشته، در سال 1395 به عدد 1.24 تنزل پیدا کرده و لذا همچنان روند کاهشی داشته است که به این ترتیب پیش‌بینی‌های رشد صفر درصد در آینده نه چندان دور، امکان تحقق خواهد داشت.

متأسفانه باید گفت تعداد تولدها در سال 1395 نسبت به سال قبل از آن،‌ برای نخستین‌بار پس از 15 سال کاهش پیدا کرده است و برهمین مبنا می‌توان پیش‌بینی کرد که بدون تصویب یک طرح جامع جمعیتی و در فقدان اقدامات جدی حاکمیتی و اعمال مشوق‌های ملموس برای فرزندآوری،‌ نمی‌توان به جلوگیری از روند کاهشی نرخ رشد جمعیت امیدوار بود و این مهم میسور نخواهد بود مگر با عزم و اراده جدی برای تحقق سیاست‌های نوین جمعیتی در همه سیاست‌گذاران، تصمیم‌سازان و به‌ویژه مخاطبان مستقیم نامه مقام‌معظم‌رهبری(مدظله) در ابلاغ سیاست‌های کلی جمعیت که مسوولان سه قوه و رییس مجمع تشخیص مصلحت را شامل می‌شود.

در تحلیل کاهش بعد خانوار باید به افزایش ازدواج‌ها و تشکیل خانوارهای جدید توجه کرد

* با توجه به تغییرات جمعیتی، در حوزه خانواده از لحاظ بعد خانوار چه تغییراتی داشتیم؟

در سال 1355 بعد خانوار 5 و در سال 1365، 5.1 بوده؛ یعنی افزایش یافته است. پس از آن با کاهش روبه‌رو بودیم؛ به طوری که در سال 1375، بعد خانوار 4.8؛ در سال 1385، 4؛ در سال 1390، 3.5 و در سال 1395، 3.3 شده است. این تغییرات نشان می‌دهد که بعد خانوار کوچک شده است. در تحلیل کاهش بعد خانوار باید به افزایش ازدواج‌ها و تشکیل خانوارهای جدید نیز اشاره کرد. دخالت مراجع مذهبی، دخالت دولت‌ها، شهرنشینی، افزایش سواد زنان، اشتغال زنان، توسعه اقتصادی - اجتماعی بخشی از علل کاهش باروری است که در نهایت منجر به کوچک شدن بعد خانوار شده است.

* مراجع مذهبی به چه شکل در این امر دخالت داشتند؟

تا پیش از سال 1368 مراجع مذهبی اعتقادی به کم کردن تعداد فرزندان نداشتند اما پس از آن‌که کارشناسان مربوطه در مورد رشد زیاد جمعیت به مقامات تذکر دادند و در سال 1372 قانون تنظیم خانواده تصویب شد، بسیاری از مراجع مذهبی به میدان آمدند و این قانون را پذیرفتند ولی در عین حال بسیاری از مراجع هم بودند که از ابتدا مخالف کنترل جمعیت بودند. اما با این حال چون قانون تصویب شده بود، آن‌ها مخالفت خود را علنی نکردند.

تمایل کمتر خانواده‌ها به فرزندآوری

* تغییرات توزیع نسبی خانوارها بر حسب تعداد افراد خانوار به چه دلیلی است؟ برخی معتقدند افزایش خانواده‌های هسته‌ای و کاهش خانواده گسترده منجر به بروز این اتفاق شده است.

این اتفاق برای الان نیست و روندی است که از گذشته شروع شده است. اما آن‌چه درباره سرشماری‌های اخیر می‌توان گفت این است که وقتی باروری کم می‌شود، به‌تبع آن تعداد فرزندان خانوده هم کم می‌شود. این موضوع دقیقاً به کاهش تعداد فرزندان خانوارها برمی‌گردد. خانوار تک‌نفره در سال 1385، 5.2 درصد؛ در سال 1390، 5.1 درصد و در سال 1395، به 8.5 درصد است. خانوارهای دونفره در سال 1385، 15.3درصد؛ در سال 1390، 18.4 درصد و در سال 1395، 20.7 درصد شده است. خانوارهای سه نفره و چهار نفره نیز افزایش یافته، اما خانوارهای پنج نفره و بیشتر کاهش داشته است. این ارقام صرفاً به معنای این نیست که در این مقطع 10 ساله تعداد خانوار گسترده کاهش یافته؛ بلکه این تحولات از 20 یا 30 سال پیش شروع شده است.

زمانی که در استان تهران باروری به 1.4 فرزند به‌ازای هر زن و در شهر تهران 1.1 فرزند به ازای هر زن می‌رسد، نمی‌توان گفت دلیل تغییرات توزیع نسبی خانوارها، کم شدن خانواده‌های گسترده و افزایش خانواده‌های هسته‌ای است. این موضوع نشان می‌دهد که خانواده‌ها تمایل کمتری به فرزندآوری دارند.

* مطابق سرشماری می‌بینیم که رقم خانواده‌های تک‌نفره به شدت در حال افزایش است که به تعبیری می‌توان گفت خانه‌های مجردی رو به افزایش است. تحلیل تان از این روند چیست؟

تجرد قطعی، طلاق و افزایش زنان سرپرست خانوار سه عامل مهم تأثیرگذار در این زمینه است. نمی‌توان همه خانواده‌های تک‌نفره را به خانه‌های مجردی نسبت داد. زیرا این خانه‌ها هنوز آن‌قدر گسترده نشده است. ممکن است چنین مواردی در شهرهای بزرگ دیده شود.

هر خانه مجردی را نمی‌توان آسیب تلقی کرد

* پس به این افزایش خانواده‌های تک‌نفره نمی‌توان به عنوان آسیب نگاه کرد؟

باید جزئیات این آمار منتشر شود تا ببینیم اجزایش کدام است؛ زیرا هر خانه مجردی را نمی‌توان آسیب تلقی کرد.

* گروهی هم معتقدند افزایش سن امید زندگی زنان، منجر به افزایش خانوارهای تک‌نفره شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟

بله؛ در واقع این موضوع، نشانه زنانه شدن سالمندی است.

زنانه شدن از مهم‌ترین جنبه‌های پدیده سالمندی است

* یعنی به نظر شما در آینده زنانه شدن سالمندی می‌تواند تبدیل به آسیب شود؟

زنانه شدن سالمندی به معنای افزایش سهم زنان سالمند نسبت به مردان سالمند در جمعیت کشور است که یک مشکل است و باید برای آن فکر کرد. زیرا زنان آسیب‌پذیرترند و منبع درآمدی ندارند و وابسته به همسران‌شان بودند. از طرفی در ایران به‌طور طبیعی زنان بیشتر از مردان عمر می‌کنند و در زمان ازدواج هم کوچک‌تر از شوهران‌شان هستند، چند سال آخر عمر را زنان باید به‌طور طبیعی تنها زندگی کنند. این موضوع می‌طلبد که فکری اساسی به حال‌شان کنند. زنانه شدن سالمندان بحثی جدی است. زنانه شدن از مهم‌ترین جنبه‌های پدیده سالمندی است.

افزون بر این، به موازات افزایش درصد زنان سالمند، سهم زنان سرپرست نیز رو به افزایش است، به‌طوری‌که طبق سالنامه آماری کشور سهم خانواده‌های زن‌سرپرست از حدود 7 درصد در سال 1365 به 8.4 درصد در سال 1375 رسیده و از 9.46 درصد در سال 1385 به حدود 12 درصد در سال 1390 افزایش یافته است. حال به دلیل مطابق نبودن قوانین با شرایط جدید و مقاومت برخی عناصر فرهنگی در مقابل تغییراتی که زندگی خانوادگی سالمندان را تغییر داده است، شرایط نابرابری بر زندگی زنان سالمند حاکم شده است؛ به شکلی که آن‌ها را حتی در برآورده کردن نیازهای اولیه زندگی مثل مسکن و سرپناه ناتوان کرده است. همچنین به لحاظ سلامت جسمانی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی سالمندان زن نسبت به سالمندان مرد در سطح پایین‌تری قرار می‌گیرند.

در بحث‌های جمعیتی، سالخوردگی به‌ویژه زنان سالمند، موضوعی مهم در برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری جمعیتی کشورهاست. ازاین‌رو تصمیم‌گیران می‌توانند برای مقابله با عواقب ناگوار این مسأله و آمادگی ارائه خدمات به این گروه خاص در کشور، سیاست‌ها و برنامه‌هایی را تدوین یا در سیاست‌های موجود تجدیدنظر کنند.

کاهش رشد جمعیت در روستاها بیشتر است

* آقای دکتر! نتایج سرشماری نشان می‌دهد که تفاوت بعد خانوار شهری و روستایی هم بسیار کم شده است. دلیل آن را چه می‌دانید؟

کاهش فرزندآوری پدیده‌ای فراگیر است. نمی‌توان گفت در روستاها هنوز تعداد فرزندان زیاد و در شهرها کم است. کاهش رشد جمعیت در روستاها بیشتر است. بنابراین می‌توانیم بگوییم حتی رشد جمعیت شهری بیشتر از رشد کلی جمعیت و رشد جمعیت روستایی است.

* دلیل آن چیست؟

افزایش رشد جمعیت شهری به دلیل مهاجرت از روستا به شهر است. کاهش نرخ رشد در روستاها هم به دلیل این است که مهاجرفرست هستند. آن‌چه به‌طور طبیعی در کل کشور رخ می‌دهد، روند کاهش رشد جمعیت است. در بررسی تعداد فرزندان به ازای هر زن که یکی از معیارهای اصلی برای بررسی تحولات جمعیت است، می‌بینیم این آمار در شهر و روستا چندان فرق نمی‌کند و هم‌گرایی اتفاق افتاده است. هر اتفاقی در تهران رخ دهد، به سرعت به شهرهای دیگر نیز منتقل می‌شود.

* در گذشته هم چنین بوده یا اتفاقی است که در دهه‌های اخیر رخ داده است؟

در گذشته که بحث‌های توسعه و ارتباطات جمعی کم بود، این اتفاق به سرعت رخ نمی‌داد. زیرا تا تحولات به نقاط دیگر برسد، زمان زیادی باید سپری می‌شد. همه این تحولات را می‌توانیم در رشد و توسعه جوامع ببینیم. هر جامعه‌ای که با رشد و توسعه مواجه شده، به‌طور طبیعی نرخ رشد جمعیت و نرخ باروری آن کم شده است.

* رشد جمعیت نسبت به گذشته چه تغییراتی داشته و آیا با این روند به بحران جمعیتی می‌رسیم؟

نرخ جانشینی به طور کلی برای کشورهای توسعه‌یافته 2.1 است. برای کشورهای در حال توسعه مثل ایران، هر زن باید حدود 2.3 فرزند به دنیا بیاورد تا حداقل یک دختر جایگزین خود بکند. پس اگر نرخ باروری زیر حد جانشینی بیاید، باعث می‌شود که در بلندمدت نرخ رشد جمعیت کم شود. نرخ باروری کشور ما از سال 1379 به بعد یعنی حدود 18 سال پیش، زیر حد جانشینی آمده است. بنابراین زمانی که نرخ باروری زیر حد جانشینی باشد، نرخ رشد جمعیت به سمت صفر می‌رود. این‌که گفتم تحولات جمعتی مطابق پیش‌بینی ما اتفاق افتاده، برای این است که در سال‌های اخیر نرخ باروری زیر حد جانشینی بوده است، بنابراین انتظار کاهش نرخ رشد جمعیت را داشتیم. اگر نرخ باروری زیر حد جانشینی بماند، شک نکنید که در آینده نرخ رشد جمعیت از این رقم نیز کمتر می‌شود.

* به نظر شما کاهش باروری در ایران موقتی است یا بر اساس سیاست‌ها، در آینده افزایش باروری خواهیم داشت؟

رویکرد متداول در نظریه انتقال جمعیتی این است که باروری به سطح جایگزینی (2.1 فرزند به ازای هر زن) می‌رسد و در آن سطح باقی می‌ماند. با سطح باروری در حدود سطح جانشینی، یک تعادل نسبی بین تولدها و مرگ‌ها برقرار می‌شود و رشد جمعیت به‌تدریج به حدود صفر می‌رسد. چنین جمعیتی به‌خاطر کاهش آهسته مرگ‌ومیر، به کندی پیر می‌شود و مشکل پیر شدن با این حقیقت که تعداد افراد در سن کار افت نمی‌کند، متعادل می‌شود.

باروری بسیار کم تنها در یک نسل، در آینده آثار فلج‌کننده دارد

با این حال کاهش باروری تقریباً در همه کشورها وقتی به سطح جایگزینی می‌رسد، متوقف نمی‌شود و به شکل پیوسته‌ای کم شدن آن ادامه خواهد داشت. در موارد حاد، مثل کره جنوبی، کاهش باروری به سرعت، به میزان تقریباً نصف سطح جایگزینی افت کرده است. در شهرهای بزرگ چین مثل شانگهای، باروری به میزان 0.7 تولد به ازای هر زن تخمین زده شده است. این‌ها سطوح پایین باروری‌اند که اگر برای هر دوره زمانی برقرار شوند، آثار مخربی بر ساختار سنی خواهند داشت. به عبارت ساده، اگر باروری نصف میزان جایگزینی باشد، حدود یک کودک به ازای هر زن، تعداد نسلی که امروز متولد می‌شود (نسل اول)، تنها نصف تعداد نسل والدین (نسل امروزی) است و نسل سوم تنها 60 سال پس از نسل نخست متولد می‌شود و یک‌هشتم نسل امروزی را دارد. چنین جمعیتی در مسیر انقراض نسلی است. باروری بسیار کم تنها در یک نسل، روی اندازه و ساختار سنی نیروی کار آینده برای اقتصادی که تلاش می‌کند جمعیت به سرعت پیرشده‌اش را حمایت کند، آثار فلج‌کننده دارد.

کاهش باروری در ایران موقتی و زودگذر نیست

شواهد تاریخی جمعیت‌شناسی از کاهش باروری در جوامع مختلف، نشان می‌دهد که کاهش باروری در ایران یک پدیده موقتی و زودگذر نیست. نشانه‌های باروری پایین زیر سطح جایگزینی در اواخر سال 1960 در بسیاری از کشورهای پیشرفته و در اوایل سال 2000 در ایران آشکار شد. در طول سال‌های متمادی، بسیاری از جمعیت‌شناسان بر این باور بودند که پیدایش باروری زیر سطح جایگزینی پدیده‌ای موقتی در اقتصادهای پیشرفته است که با ایجاد تغییرات در زمان تولد بچه‌ها ایجاد می‌شود. در دوره تأخیر در بچه‌زایی، نرخ باروری مقطعی کاهش خواهد یافت. اگر تولدها در سنین بالاتر زوجین با تأخیر رخ دهند، می‌توان انتظار داشت میزان باروری بالا رود.

در دهه 1980 و 1990 جمعیت‌شناسان اندازه‌گیری باروری مقطعی را گسترش دادند که به شکل اجتناب‌ناپذیری نشان می‌دادند که سطح واقعی باروری از سطح فعلی در کشورهای با باروری کم، بالاتر است. هنگامی که زمان سپری شد و افزایش مولد انتظار در باروری رخ نداد، سطوح تخمینی این میزان‌های موقت باروری، به طرف پایین اصلاح شدند و مورد بازبینی قرار گرفتند. برخلاف فرضیه روش‌های موقتی (cross sectional) اثبات شد که تولدهای با تأخیر بنا دارند که هرگز رخ ندهند. تقریباً تمام اقتصادهای پیشرفته پدیده تأخیر در بچه‌زایی را تجربه کرده‌اند ولی همه آن‌هایی که میزان‌های باروری بالای 1.5 تولد به ازای هر زن را دارند، جوامعی هستند که شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن‌ها به طرف حمایت از خانواده هدایت شده است. حدود نیم قرن است که میزان باروری در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته زیر سطح جایگزینی باقی مانده و حالا هم به شکل قابل توجهی زیر سطح جانشینی است. حتی با وجود این واقیت درک‌شده که زاد و ولد بسیار پایین، ضرورتاً یک پدیده موقتی نیست، دولت‌های اروپایی در انتخاب سیاست‌ها و راهکارهای مناسب برای حمایت از داشتن فرزندان، به کندی عمل کرده‌اند.

* آقای دکتر! با تمام این توضیحات، اما برخی کارشناسان معتقدند با مشکل جمعیتی روبه‌رو نخواهیم شد و متولدین دهه 60 کم کم به بالای هرم می‌رسند و از پایین به وضعیت متعادلی می‌رسیم. نظر شما در این زمینه چیست؟

هرچه میانه هرم که در حال حاضر بزرگ ترین بخش آن و متولدین دهه 60 هستند، بالاتر بیاید، این حجم زیاد به سالمندی می‌رسند و رأس هرم بزرگ تر می‌شود. در نتیجه هرم به استوانه تبدیل می‌شود که بدترین حالت هرم است. در حال حاضر در حدود 8 میلیون نفر بالای 60 سال و 5میلیون نفر بالای 65 سال در کشور زندگی می‌کنند؛ به عبارتی 6.1 درصد از جمعیت بالای 65 سال هستند. پیش‌بینی شده است در سال 2050 ایران یکی از سالخورده‌ترین کشورهای دنیا شود. سازمان ملل پیش‌بینی کرده است که در حال حاضر فقط در ژاپن نسبت افراد بالای 60 سال بیش از 30 درصد است، اما در اواسط قرن حاضر بسیاری از کشورها نسبت‌های مشابه ژاپن را تجربه خواهند کرد. برخی از این کشورها شامل ایران، چین، شیلی و فدراسیون روسیه هستند. یعنی در سال 2050، 30 درصد جمعیت ایران بالای 30 سال خواهد بود.

آن‌چه روی آن مانور می‌دهند قاعده هرم یعنی صفر تا چهار سال است که افزایش یافته است. اتفاقی که منجر به این افزایش شده این است که در سال 1358 حدود 2.5 میلیون تولد داشتیم. پس از آن تا 1380 تولدها شروع به کاهش می‌کنند و از سال 1380 مجدداً شروع به افزایش می‌کنند. علت این افزایش موالید، به سن باروری رسیدن دهه شصتی‌هاست. اگر روند افزایش موالید ادامه داشته باشد -که نخواهد داشت و در ادامه توضیح خواهم داد-، وضعیت جمعیتی ما در آینده نگران‌کننده نخواهد بود.

* برخی معتقدند پس از این دوره رشد، کاهش خواهیم داشت و حدود 20 سال بعد که متولدین این سال‌ها به سن باروری می‌رسند، افزایش موالید را تجربه می‌کنیم. نظر شما چیست؟

سال 1395 نسبت به سال 1394 برای نخستین‌بار پس از 15 سال تعداد تولدها و رشد آن کم شده است. این اگر به علت کم شدن توان درونی جمعیت است و ازدواج‌هایی که به علت افزایش تولد در دهه‌های قبل بوده، دیگر اتفاق نمی‌افتد و به یک‌باره تعداد موالید و میزان آن شروع به کاهش می‌کند. همچنین باید اشاره کرد که از سال 1380 به علت اثر گشتاور یا نیروی درونی جمعیت، افزایش موالید در حال رخ دادن است؛ درحالی‌که شعار افزایش جمعیت در سال 1388 داده شد. پس نمی‌توان افزایش تولد سال‌های اخیر را صرفاً به سیاست‌های جمعیتی نسبت داد. بنابراین بدون داشتن سیاست‌هایی در راستای تحکیم خانواده نمی‌توان انتظار داشت باروری به اندازه‌ای که برای حفظ تعادل ساختار جمیعتی کشور لازم است، در آینده افزایش یابد. پس قطعاً نمی‌توانیم بگوییم این افزایش خوب است. باروری زیر حد جانشینی است.

* نکته‌ای در رابطه با آمارهای سطح جانشینی و باروری ارائه می‌دهند که این آمارها بر اساس جمعیت زنان 15 تا 49 سال است، اما الان افزایش سن ازدواج را داریم که روی فرزندآوری تأثیر می‌گذارد و زنان فرصت بیشتری برای فرزندآوری در سال‌های بالای 30 سالگی دارند. این تحلیل را قبول دارید؟

فردی که در حدود 30 سالگی ازدواج می‌کند، اگر بخواهد قواعد فرزندآوری سالم را رعایت کند، نهایتاً یک فرزند به دنیا می‌آورد. یعنی حتی میانگین فرزندآوری را نمی‌تواند افزایش دهد. اگر صاحب 2 فرزند شود، به سطح میانگین رسیده است، که 1.8 فرزند به ازای هر زن است. وقتی فرد دیر ازدواج می‌کند و از طرفی خود همین افراد تبلیغ می‌کنند که بارداری بالای 35 سال با خطر همراه است، چطور انتظار دارند جبران کند؟!

تأکید این کارشناسان روی باروری نکاحی است که در حال حاضر بالای 3 فرزند است.

باروری نکاحی میزان موالید افرادی است که ازدواج کرده‌اند. نرخ باروری کل و نرخ جانشینی برای افراد ازدواج‌کرده نیست. گروهی در مباحث مغلطه می‌کنند. در بحث‌های جمعیت‌شناسی زمانی که در مورد نرخ جانشینی صحبت می‌کنند، کاری به باروری نکاحی ندارند. نرخ جانشینی در باروری که به طور مرسوم از آن در همه جای دنیا استفاده می‌شود، مرتبط با کلیه زنان 15-49 ساله می‌شود و از باروری نکاحی برای جایگزینی جمعیت استفاده نمی‌شود. نرخ جانشینی یعنی هر زن یک دختر جایگزین خود به دنیا بیاورد. بنابراین زنی که ازدواج نمی‌کند یا حدود سه میلیون زوج نابارور چه می‌شوند؟ اگر باروری نکاحی را 3 فرزند در نظر بگیرید، نرخ جایگزینی را باید 4 فرزند در نظر گرفت که حداقل 2 فرزند دختر داشته باشند، تا کسانی را که به دلیل تجرد یا ناباروری صاحب فرزند نمی‌شوند، پوشش دهند. وقتی در ایران صحبت از چالش جمعیتی می‌شود، به علت کاهش شدید نرخ باروری در کشور است که به اعتراف همه، در تاریخ سابقه نداشته است.

این کاهش فوق‌العاده، شاید بزرگترین سقوط سنگین نرخ باروری باشد که برای همیشه ثبت شده است. ایران در کاهش باروری رتبه نخست را در میان کشورهای اسلامی دارد. اگر می‌گویند باروری نکاحی حدود سه فرزند به ازای هر زن ازدواج‌کرده است، مگر نه این‌که همین باروری نکاحی در گذشته حدود 10 فرزند بوده است؟ بنابراین می‌بینیم که به میزان کاهش نرخ رشد جمعیت، باروری نکاحی نیز کاهش داشته است و در دهه‌های اخیر نرخ باروری نکاحی از 10 فرزند به سه فرزند رسیده است.

در این ارتباط اگر اجازه بدهید، توضیح بیشتری بدهم. ببینید، در سال 1367 نرخ باروری، 6.2 فرزند به ازای هر زن بوده است. در برنامه نخست توسعه هدف‌گذاری شد که در سال 1390 به 4 فرزند برسیم. باروری نکاحی را نمی‌توانیم با باروری کل 2.1 فرزند به ازای هر زن که نرخ جایگزینی است، مقایسه کنیم. زیرا 2.1 فرزند به ازای هر زن برای تمام زنان 15 تا 49 است که باید 2.1 فرزند بیاورند. چه تعداد از این گروه ازدواج کرده‌اند؟ هر چه زن مجرد و نابارور در این سن وجود دارد، باید کم شود و تعداد فرزندان مورد نیاز برای جایگزینی جمعیت به باروری نکاحی اضافه شود.

پس در اصل مسأله فرقی ایجاد نمی‌شود، و در هر دو صورت هم باروری نکاحی و هم باروری کل به شدت کاهش یافته‌اند و چشم‌انداز افزایش باروری به دلایلی که عرض شد، در آینده روشن نیست. بنابر این به نظر بنده مطرح کردن این‌که باروری نکاحی حدود 3 فرزند است و چون بالای نرخ جانشینی یعنی حدود 2 فرزند است، پس ما با مشکل مواجه نیستیم، یک مغلطه است و صرفاً برای مقاصد خاص از آن استفاده می‌شود.

* تحلیل شما از میانه و میانگین سنی در سرشماری سال 1395 چیست؟

میانه سنی جمعیت ایران از 25 سال در سال 1385 به 30 سال در سال 1395 افزایش یافته است. به عبارت دیگر در همین دهه گذشته،‌ چهره ایران به‌طور میانگین 5 سال پیرتر شده است که واکاوی تبعات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سرعت بالا رفتن میانه سنی کشور موضوع مهمی است و بحث در این ارتباط مجال دیگری می‌طلبد. اما اگر بخواهیم به تحلیل این مسأله بپردازیم ابتدا لازم است با شاخص‌هایی که جمعیت‌شناسان در ارتباط با سالخوردگی جمعیت به کار می‌برند از جمله میانه سنی، درصد افراد بالای 60 سال و نسبت سالمندان به افراد کمتر از 15 سال آشنا شویم.

بر اساس جدول شرایاک و سیکل به جمعیتی جوان می‌گوییم که میانه سنی آن زیر 20 باشد، یا درصد سالمندان در جمعیت زیر 5 باشد، یا نسبت سالمندان به افراد کمتر از 15 سال زیر 15 باشد. اگر میانه سنی بین 20 تا 30 باشد یا درصد سالمندان بین 5 تا 10 درصد باشد، یا نسبت سالمندان به افراد کمتر از 15 سال 20 تا 30 باشد، جمعیت آن کشور میانسال نامیده می‌شود. اگر میانه سنی 30 و بالاتر باشد، یا درصد سالمندان 10 و بالاتر باشد، یا نسبت سالمندان به افراد کمتر از 15 سال 30 و بالاتر باشد، جمعیت سالمند است.

پس از نظر میانه سنی در حال حاضر جامعه‌ای هستیم در مرز بین میانسالی و سالخوردگی و در آینده نزدیک یک جامعه سالخورده تلقی خواهیم شد. نسبت سالمندان به افراد زیر 15 سال در سال 1390، 35 است. که بر اساس نظر شرایاک و سایگل 30 به بالاتر سالمند تلقی می‌شود. برای سال 1404 پیش‌بینی کرده‌ایم که 57 می‌شود. بنابراین ما از نظر این شاخص سالمند هستیم. از نظر شاخص درصد سالمندان نیز 10 درصد جمعیت‌مان بالای 60 سال و حدود 6 درصد بالای 65 سال است. پس در میانسالی هستیم و به هیچ وجه جمعیت جوان نداریم.

از طرفی شاخصی داریم به نام شاخص«ورتهایم». طبق این شاخص در صورتی که 40 درصد جمعیت کشور زیر 15 سال باشد، آن کشور جوان است.

روند تغییرات شاخص ورتهایم نشان‌گر آن است که سهم جمعیت زیر 15 سال کشور طی سال‌های اخیر به شدت کاهش یافته و در سال 1395 به حدود 24 درصد رسیده است. بنابراین براساس توصیه‌های موجود چنان‌چه سهم جمعیت زیر 15 سال برای یک کشور بیش از 40 درصد باشد، جمعیت آن کشور جوان اطلاق می‌شود. با توجه به کاهش سهم جمعیت زیر 15 سال جمعیت کشور از حدود 46 درصد در سال 1345 به حدود 24 درصد در سال 1395، تغییر ساختار سنی جمعیت کشور را به سوی سالخورده شدن ملاحظه می‌کنیم.

* پس از نظر شما ادعای برخی رسانه‌ها مبنی بر این‌که «جمعیت کشور به شدت جوان است» رد می‌شود؟ مثلاً در روزنامه اطلاعات آمده است: «نیمی از جمعیت کشور هم‌اکنون در سنین صفر تا 30 سال قرار دارند که براساس علم اقتصاد جمعیت فعال و جوان محسوب می‌شوند و می‌توانند رشد و شکوفایی کشور را پایه‌ریزی کنند. تازه‌ترین نتایج سرشماری سال 1395نشان می‌دهد که رشد جمعیت صفر تا چهار ساله و همچنین پنج تا 9 ساله در سال 95 نسبت به سال 90 افزایش داشته است. بنابراین ما کشوری بسیار جوان هستیم».

در پاسخ به ادعای روزنامه اطلاعات نخست باید جمعیت فعال را تعریف کرد. طبق تعریف مرکز آمار ایران به جمعیت بالای 10 سال منهای خانه‌داران، سربازان و محصلان و افراد بالای 64 سال، جمعیت فعال می‌گویند. براساس گزارش این روزنامه، جمعیت صفر تا 30 ساله فعال و جوان محسوب شده است. به نظرم این روزنامه تعریفی جدید از جمعیت فعال ارائه داده است.

باید از نگارنده گزارش پرسید که آیا جمعیت صفر تا 10 سال می‌تواند کار کند؟ درست است که نیمی از جمعیت ما زیر 30 سال است، اما تمام این جمعیت فعال نیستند.

همان‌طور که توضیح داده شد بر اساس شاخص ورتهایم طبق معیاری که پیشتر توضیح داده شد، اگر درصد جمعیت صفر تا 14 ساله کشوری حدود 40 درصد باشد، جمعیت آن کشور جوان است. پس ایران بر اساس سرشماری سال 1365 که درصد جمعیت صفر تا 14 ساله آن حدود 45.5 است، دارای جمعیت جوان بود و از سال 1375 به بعد به سمت میانسالی می‌آییم. درصد جمعیت صفر تا 14 سال در سال 1385، 25 درصد؛ در سال 1390، 23.4 درصد و در سال 1395، 24 درصد شده است که در سال 1395، 0.6 افزایش یافته و دائمی نیست. بنابراین 24 درصد جمعیت ما زیر 15 سال هستند، پس چرا این روزنامه ادعا می‌کند جمعیت کشور به شدت جوان است؟

کاهش افراد در سن کار، از پیامدهای کاهش باروری در کشور است

* لطفاً راجع به کاهش افراد در سن کار هم بر مبنای نتایج سرشماری توضیح دهید.

درصد افراد در گروه 64-15 ساله از 70.8 درصد در سال 1390 به 69.9 درصد در سال 1395 کاهش یافته است. کاهش افراد در سن کار یکی از پیامدهای کاهش شدید باروری در کشور است. اگر به تفکیک بخواهیم تحلیل کنیم جمعیت گروه سنی 15 تا 29 سال با سیر کاهشی محسوسی حدود 10 درصد طی سال‌های 1385 تا 1395 همراه بوده و در مقابل گروه سنی 30 تا 64 سال در همین دوره بیش از 10 درصد افزایش داشته است. به عبارت دیگر جمعیت گروه سنی 30 سال به بالا روند افزایشی خود را با سرعت بیشتر ادامه داده است و این یعنی حرکت ساختار هرم سنی کشور به‌سوی سالمندی.

* آیا این وضعیتی که توصیف کردید ما را به بحران می‌رساند؟

می‌گوییم الان 70 درصد جمعیت ما در سن کار هستند؛ 70 درصد در سن کار یعنی 56 میلیون نفر. امروزه نهایتاً سه و نیم میلیون نفر بیکارند. پس 53 میلیون نفر در سن کار، شاغل هستند. سازمان ملل پیش‌بینی کرده است که با سناریوی رشد متوسط در سال 1399-1400، 83 میلیون و 500هزار نفر و با رشد بالا 84 میلیون و300 هزار نفر جمعیت خواهیم داشت. اگر در 1409 که حدود 92 میلیون جمعیت داریم، 70 درصد در سن فعالیت باشند، 65 میلیون جمعیت در سن کار داریم. حال اگر بگویم جمعیت در سن کارمان 60 درصد باشد، 54 میلیون نفر می‌شود، یعنی به یک‌باره 10 درصد معادل 11 میلیون جمعیت در سن کار کم می‌شود. در حالی‌که امروز فقط سه و نیم میلیون نفر بیکار داریم و در آن زمان با کمبود نیروی انسانی حدود 8 میلیون نفری مواجه می‌شویم.

اگر بیشتر از این شغل ایجاد شود، در آینده نیروی کار نخواهیم داشت. همچنان که برای نیروی کار ساده از افغانستان نیرو جذب می‌کنیم.

پس یکی از علت‌های اصلی رشد و توسعه هر کشور، جمعیت در سن کارشان است. رشد چین، هندوستان و کشورهای بزرگ، به دلیل نیروی کارشان است. الان جمعیت 1 میلیارد و 400 میلیون نفری چین با کمبود نیروی کار مواجه است و افراد در سن کار آن کاهش یافته است؛ به‌طوری‌که نمی‌تواند 8-9 درصد رشد اقتصادی را پاسخ دهد.

به اندازه‌ای که در طلاق مشکل داریم، در ازدواج مشکل نداریم

* آقای دکتر! مطابق نتایج سرشماری تحلیل شما از وضعیت ازدواج و طلاق چیست؟

تعداد ازدواج‌های ثبت‌شده و میزان ناخالصی ازدواج نشان می‌دهد که در سال 1345 به ازای هر 1000 نفر، 5.9 مورد ازدواج بوده؛ در سال 1355، 14.68؛ و در سال 1365، 6.88 بوده است. این رقم افزایش یافته تا در سال 1390 به 11.6 رسیده است سپس در سال‌های 1391، 1392، 1393 به ترتیب 10.9 ، 10.06 و 9.27 و در سال 1394، 8.65 شده است. که نشان می‌دهد ازدواج‌ها کمتر شده است.

به اندازه‌ای که در طلاق مشکل داریم، در ازدواج مشکل چندانی نداریم. ازدواج صورت می‌گیرد. حتی ایران رتبه دوم در منطقه را دارد و تاجیکستان نخست است. آن‌چه اتفاق افتاده این است که افراد در معرض ازدواج کمتر شده است، بنابراین به طور طبیعی نباید انتظار داشته باشیم مطابق سال‌های گذشته تعداد ازدواج‌ها بیشتر شود.

یکی از پیامدهای توسعه اقتصادی - اجتماعی طلاق است؛ همان‌طور که در کشورهای توسعه‌یافته هم شاهدیم. ولی هنوز هم طلاق در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر کمتر است. در سال 1345 ناخالص طلاق 0.96 است یعنی تقریباً به ازای هر 1000 نفر 1 طلاق داشتیم. در سال 1395 ناخالص طلاق به ازای هر 1000 نفر 2 واقعه طلاق است، یعنی 2 برابر شده است. این‌که برخی می‌گویند چندین برابر شده، اصلاً این‌طور نیست. آن موقع که تعداد طلاق 24هزار تا بوده، جمعیت ما 25 میلیون نفر بود.

یکی از مشکلات جدید این است که فرد ازدواج می‌کند اما تمایل به فرزندآوری ندارد. برخی می‌گویند شرایط را برای ازدواج فراهم کنید تا مشکل فرزندآوری حل شود. اما الان می‌بینیم که این‌طور نیست. چرا الان آن‌هایی که ازدواج کرده‌اند و وضع مالی خوبی دارند، صاحب فرزند نمی‌شوند و یا تعداد فرزندان کمی دارند؟ پس همه مشکل از کمی ازدواج نیست. مشکل این‌جاست که شرایط به شکلی است که خانواده‌ها دنبال فرزندآوری نیستند. به‌عنوان یک کارشناس تکرار می‌کنم که ما باید سیاست‌گذاری متناسب با گروه‌های هدف داشته باشیم. نمی‌توان برنامه‌ای یکسان برای همه داشت. برای کسانی که ازدواج نکرده‌اند باید برنامه داشته باشیم.

البته وظیفه دولت مستقر این است که برای آن‌ها شرایط ازدواج را فراهم کند زیرا شغل، ازدواج و مسکن جزو نیازهای ضروری افراد است. در مورد افزایش فرزندآوری معتقدم باید به سراغ کسانی که فرزند نمی‌آورند، رفت و علت را جویا شد. وقتی شما در آینده با جمعیتی پیر روبه‌رو شوید، چه کار می‌خواهید بکنید؟ نرخ رشد جمعیت در سال‌های آینده 1 درصد و سالمندی 3.79 درصد است بنابراین ملاحظه می‌شود که رشد درصد سالمندی چهار برابر است. در سال 1390 نرخ رشد 1.29 درصد و سالمندی 3.8 درصد بود. این رقم در آینده به 11 برابر هم می‌رسد. مطابق پیش‌بینی‌های سازمان ملل در 1419 نرخ رشد جمعیت 0.23 درصد و نرخ رشد سالمندی 4 درصد می‌شود.

و سخن آخر.

نتایج سرشماری سال 1395 نشان می‌دهد که به‌رغم افزایش متولدین در چند سال اخیر، نرخ رشد جمعیت کاهش یافته است، میانه سنی جمعیت افزایش یافته، درصد افراد بالای 60 و 65 سال افزایش یافته، درصد افراد در گروه سنی 64-15 ساله کاهش یافته است، جمعیت گروه سنی 15 تا 29 سال با سیر کاهشی محسوسی حدود 10 درصد طی سال‌های 1385 تا 1395 همراه بوده و در مقابل گروه سنی 30 تا 64 سال در همین دوره بیش از 10 درصد افزایش داشته است. به عبارت دیگر جمعیت گروه سنی 30 سال به بالا روند افزایشی خود را با سرعت بیشتر ادامه داده است. همچنین با توجه به این‌که نرخ رشد کاهشی تعداد تولدها ادامه داشته و برای نخستین‌بار بعد از 15 سال تعداد تولدها در سال 1395 نسبت به سال 1394 کاهش یافته است، می‌طلبد با پرهیز از رفتارهای منفعلانه، تمهیدات لازم به منظور مواجهه با چالش‌های جمعیتی در پیش رو و رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت، با همدلی همه دست‌اندرکاران فراهم آید.

http://sobhe-no.ir/newspaper/218-1/2/8179

ش.د9600030

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات