سیدحسن قمشهای اسفهای مشهور به مدرس، در سال ۱۲۸۷ هجری قمری برابر با ۱۲۴۹ خورشیدی، در خانوادهای از سادات طباطبایی ساکن سرابه، از توابع زواره اردستان به دنیا آمد. پدرش سید اسماعیل، زندگی خود و خانوادهاش را در کمال سادگی و قناعت اداره میکرد. میرعبدالباقی، پدربزرگ آیتالله مدرس، مرد زاهد و عابدی بود که از سالها پیش در قُمشه (شهرضای کنونی) سکونت داشت. مدرس به همراه پدر رهسپار قمشه شد و مدت ده سال در آن شهر، مقدمات ادبیات عرب و فارسی را فراگرفت. او شانزده سال بیشتر نداشت که برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت و حدود سیزده سال در آن شهر اقامت گزید. پس از آن، راهی نجف اشرف شد و هفت سال در آن مکان مقدس به تحصیل علم پرداخت.
فعالیت سیاسی
فعالیت سیاسی آیتالله مدرس با عضویت در انجمن مقدس ملی اصفهان آغاز شد. در ۱۲۸۹ همزمان با تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی که پس از استبداد صغیر برپا شد، نورالله نجفی اصفهانی از سوی آخوندخراسانی و عبدالله مازندرانی به عنوان یکی از مجتهدان طراز اول به مجلس شورای ملی معرفی گردید که وی نیز مدرس را برای این امر معرفی کرد و از سوی مجلس نیز پذیرفته شد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ جهانی اول یک سال بیشتر دوام نیاورد.
مواضع شهید مدرس در مقابل جمهوریخواهی رضاخان
جمهوریخواهی رضاشاه طرحی بود که برای تغییر سلطنت قاجار برنامهریزی شده بود و با اینکه برخی به آن دلخوش کرده بودند، اما مخالفان بسیاری داشت که از جمله مهمترین آنها آیتالله مدرس نماینده مجلس بود. مدرس میدانست که ماجرای جمهوریخواهی حرکتی واقعی نیست و سناریوی از پیش طراحی شدهای است که رضاخان را در رأس حاکمیت قرار دهد و میدانست که اگر در مجلس رأیگیری شود، اکثریت مجلس که هوادار رضاخان هستند موافقت خواهند کرد و به همین دلیل تلاش کرد اخذ رأی به تأخیر بیفتد تا چارهای برای خنثیسازی غوغای جمهوریخواهی اندیشیده شود و نهایتا اقدامات مدرس غوغای جمهوریخواهی رضاخان را خاتمه داد.
دلایل دشمنی رضاخان با آیتالله مدرس
البته دلایل دشمنی رضاخان با شهید مدرس به همین جا ختم نشد. آنچه مایه رسوایی رضاخان در قبال سرسختترین مخالف خود شد و عیار هوش سیاسی آیتالله مدرس را مشخص کرد، اعلام نتایج دور هفتم مجلس شورای ملی بود که در آن آرای نفر اول مجلس ششم را صفر قرائت کردند و نتوانستند این پرسش مدرس را پاسخ گویند که دست کم آن یک رأیی که بنده به خودم دادم چه شد؟ گویی رضاخان صرفاً منتظر اتمام مصونیت سیاسی مدرس بود، چرا که تنها به فاصله 2 روز از افتتاح مجلس هفتم مشروطه، دستور بازداشت و تبعید او را به خواف صادر کرد که تاریخ، همه دارایی این نماینده سه دوره را هنگام تبعید یک زیلوی کهنه، یک منقل گلی، چند استکان چای خوری و چند جلد کتاب روایت کرده است.
تبعید و مرگ
در سال ۱۳۰۵ وی مورد سوءقصد قرار گرفت که از ترور جان سالم به در برد. مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دی ماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه، طی تلگرافی از قیام وی حمایت کرد. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، با مداخله آشکار در انتخابات و حذف آرای وی، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و سپس در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. مدرس ۷ سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در ۲۲ مهر ۱۳۱۶ از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضا شاه دستور قتل مدرس را به رئیس شهربانی کاشمر داد، اما او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به "جهانسوزی"، "متوفیان" و "خلج" واگذار شد که آنها در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ (قمری) آیتالله مدرس را کشتند و جنازه را خاک کردند. قبر شهید آیتالله مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص گردید. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است.
نظر آیتالله مدرس درباره مجلس
در دیدگاه آیتالله مدرس، مجلس قانونگذاری به دلیل تشکیل شدن از نمایندگان مردم کشور، به منزله عصاره ملت و مرکز ثقل مملکت است. وی مجلس را رقم زننده امور ملت و تنها مرجع تصمیمگیرنده در مملکت میدانست. مدرس معتقد بود هیچ قانون، مصوبه و امتیاز بدون نظر و تصویب مجلس، قانونی نیست. وی در جلسه ۲۵ اسفند ۱۳۰۲ در بیان مقام و منزلت مجلس گفت: «این مجلس را به منزله تمام ایران میدانم. مثل این است که سی کُرور اهالی ایران در اینجا تشریف دارند».