(روزنامه ايران ـ 1394/11/21 ـ شماره 6148 ـ صفحه 14)
بسیاری «انقلاب» و «اصلاح» را یک دوگانه میبینند در حالی که به نظر میرسد این دو در امتداد یکدیگرند؛ به این معنا که برخی نظامهای سیاسی راه اصلاح را باز میگذارند، بنابراین ضرورتی برای انقلاب به وجود نمیآید ولی گاه برخی از نظامها راه اصلاح را چنان مسدود میکنند که چارهای جز انقلاب باقی نمیماند؛ چراکه بر مبنای نگرش تحولخواهی، وقتی مصلحان وضع موجود را مناسب نمیبینند خواهان دستیابی به وضعیت بهتری هستند و در چنین شرایطی اگر راههای قانونی و سازکارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فراهم شود، اصلاحات از مجاری خود بتدریج رخ میدهد و نهادینه میشود، اما چنانچه زمامداران وضعیت موجود را مناسب ارزیابی کرده و در مقابل هر تحولی مقاومت کنند، این مقاومتهای شدید میتواند زمینه بروز انقلاب را فراهم کند. البته این نوع از خودکامگی، خاص حکومتها نیست و اشکال و سطوح مختلفی دارد و میتواند از سطح خانواده تا یک شرکت، حکومت و حتی در سطح بینالمللی تسری داده شود.
با مطالعه دقیق تاریخ ایران درمییابیم که محمدرضا شاه بعد از کودتای 28 مرداد، راههای اصلاح را بست و بتدریج به سمت خودکامگی مطلق رفت. پیش از این اتفاق، به نظرش رسید که باید در جامعه دموکراسیای هر چند صوری ایجاد کند؛ از این رو، به صورت فرمایشی دو حزب «ایران نوین» و «حزب مردم» را سازماندهی کرد تا به شکل صوری رقابتهایی را در جامعه ایجاد کند. اما تا سال 1355 بتدریج این دو حزب به حاشیه رانده شد و «حزب رستاخیز» تأسیس شد که شاه بسیار تلاش کرد تا همه گروهها را، چه موافق و چه مخالف، به اجبار به عضویت این حزب درآورد.
شاه، بتدریج هر چه جلوتر آمد، مستبدتر شد حتی اطرافیان خود را، آنها که دلسوزانه نقدی داشتند و برای تثبیت قدرتش به او کمک میکردند، نیز کنار گذاشت و تنها به دنبال افرادی بود که او را تأیید کنند. سرگذشت غمبار سازمان برنامه و بودجه و کنار گذاشتن ساز و کار تدبیر و برنامهریزی، یکی از شواهد انکارناپذیر این واقعیت است. به دنبال این اتفاقات و این جو اصلاحناپذیر بود که «انقلاب» گریزناپذیر شد.
مرحوم شهید بهشتی معتقد بود که انقلاب همچون طوفان است که خساراتی را هم با خود به همراه دارد، اما مردم نمیتوانند برای همیشه در طوفان زندگی کنند. این نکته، بسیار مهم و کلیدی است؛ چراکه انقلاب باید موانع موجود بر سر اصلاحات را هموار کند و در ادامه برای تحقق آن اصلاحات بسترهای لازم را ایجاد کند. انقلاب برای رفع مانع است و اساساً بعد از آن باید به روند اصلاح و تلاش برای دستیابی به آن چیزی که جامعه تصمیم گرفته به سوی آن حرکت کند، برگردد. تاریخ را که مرور میکنیم، میبینیم چهار مطالبه ملی در جریان انقلابهای یکصد ساله گذشته داشتهایم و دیگر مطالبهها از این چهار مطالبه یا ترکیبی از آنها نشأت میگیرد. «استقلال»، «آزادی»، «عدالت» و «پیشرفت» هسته اصلی مطالبههای ما در این انقلابها بودهاند که سایر مطالبهها پیرامون آنها شکل گرفت.
وقتی فراز و نشیبهای تاریخ فکری ایران را محل تأمل قرار میدهیم درمییابیم که همه گفتمانها در گذر تاریخ به دنبال چنین مطالبههایی بودهاند. پس از انحراف و ناکامی «مشروطهخواهی» در تأمین این مطالبهها، تصور شد که روی آوردن به «ناسیونالیسم باستانگرا» میتواند راهگشای بهروزی مردم باشد. پس از آشکار شدن ناکارآمد بودن این تفکر در توسعهیافتگی که با توسل به توسعه آمرانه، آزادی و عدالت را زیر چکمه نظامیگری اقتدارگرا له کرد، بخشی از فعالان کشور بر این تصور بودند که تنها «مارکسیسم» یا «سوسیالیسم» میتواند اهداف آنها را برآورده کند. نقش مخرب نیروهای وابسته به اردوگاه شرق در به بنبست کشاندن نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی باعث شد پس از این دوره و در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد، «گفتمان نواندیشی دینی» بتدریج برجسته شود که مدعایش این تفکر بود که تنها جامعهای ساختیافته بر مبنای «تفکر دینی روزآمد» میتواند مطالبات جامعه را برآورده کند.
انقلاب اسلامی ایران را باید بیش از هر گفتمان دیگری، زاییده نگرش نواندیشی دینی دانست، هرچند با دور شدن از سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب، بتدریج در انزوا قرار گرفت. این روزها شاهد جریانی هستیم که این گفتمان را به جای «نقد منصفانه» مورد هجمههای سازماندهی شده قرار میدهد تا آنجا که برخی «نواندیشی دینی» و «سلفیگری» را در یک پوشه قرار داده و بر این باورند که مفهوم «بازگشت به خویشتن» در هر دو به یک معنا است! در حالی که سلفیگری «برگرداندن زمان حال به گذشته» است و نواندیشی دینی «آوردن تفکر دینی به دنیای امروز» است؛ اینها جهت حرکتشان عکس یکدیگر است.
اگر رویکرد «انقلاب و اصلاح» را جایگزین رویکرد «انقلاب یا اصلاح» کنیم، میتوانیم بگوییم انقلابها و جنبشهایی که زمینه را برای ادامه اصلاحات در جامعه فراهم میکنند، موفقتر خواهند بود؛ اتفاقی که کم و بیش در انقلاب انگلستان، انقلاب امریکا و حتی انقلاب فرانسه رخ داد. طبیعتاً نمیتوان تضمین کرد انقلابها از مسیر و هدف اولیهشان منحرف نشوند، اما اگر سازوکارهای مناسب نهادینه شوند، همواره امکان اصلاح راه وجود خواهد داشت. چنانچه در مورد انقلاب امریکا میبینیم در دهه 1960 با مشاهده به بنبست رسیدن راهکارهای قانونی، جنبش نافرمانی مدنی ضد تبعیض نژادی شکل میگیرد که پس از حدود 16 سال مبارزه، به پیروزی میرسد. امروزه در کشورهایی که در راه رسیدن به مردمسالاری حرکت میکنند، نافرمانی مدنی به عنوان سازوکاری برای خروج از بنبست به رسمیت شناخته شده و مباحث فلسفی آن توسط اندیشمندانی همچون جان رالز ارائه شده است.
مرحوم شهید بهشتی بعد از مشاهده ماجراهای 28 مرداد 1332 و 15 خرداد 1342 در صحت یافتههای خود مطمئنتر شد که صرف قیامهای مردمی به «اصلاحات» نمیانجامد و در نتیجه در طول بیش از 30 سال زندگی سیاسی و اجتماعی خود کوشید تا دو کار مهم را همیشه در کنار هم انجام دهد؛ نخست، تبیین وضعیت مطلوب از طریق فهم جدید از دین و دینداری و دوم، تربیت کادر و نیروی مناسبی که بر اساس این تبیین، تربیت شده و شکل گرفته باشند.
بسیاری میپرسند چطور میتوان راه و روش و نگرش شهید بهشتی را برای نسل چهارم انقلاب تبیین کرد؟ در پاسخ به آنان باید گفت اول از همه باید شهید بهشتی را درست فهمید چرا که معتقدم شهید بهشتی درست فهمیده نشده است. بخش زیادی از آثار ایشان منتشر شده اما بخش قابل توجهی هنوز انتشار نیافته است. با این همه، کسی که میخواهد درباره شهید بهشتی بداند و قضاوت کند باید ابتدا آرای او را بخواند.
نکته مهم دیگر، فهمیدن و دانستن «روش شهید بهشتی» است. نگاه شهید بهشتی نگاهی «انسان محور» است و بر تعامل میان «میدان نظر» و «میدان عمل» مبتنی است. این نگاه در فرهنگ ما با صورتبندی که در نواندیشی دینی مطرح بوده، اولاً غریب و ناشناخته است، چنانچه در آن زمان هم، جریان دینگرایان در اقلیت بود. دوم اینکه، این نگرش و روش به نظر میرسد به درستی فهم نشده است. در روش و نگرش شهید بهشتی «انسان» اولویت دارد. به زعم او، دین آمده تا راه درست را به انسان عرضه کند. مبنای قرآنی ما نیز همین است؛ چنانچه خداوند در آیات اول «سوره انسان»، مانیفست روشنی از آنچه با خلقت انسان اراده کرده، آورده است. معتقدم این نگاه برای نسل جدید قابل فهم و قابل استفاده است و باید در بازگشت به سرچشمههای روشن گفتمان انقلاب اسلامی مورد توجه بسیار قرار گیرد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/116417
ش.د9406012