در دهههای اخیر، پروژه تولید هراس و نفرت نسبت به دیگری به یکی از روشهای رایج در جنگ شناختی (Cognitive warfare) بدل شده است. به واسطه این حربه روانی، ترس یا بیزاری نامعقول از دیگری در سطح جوامع هدف تولید میشود که نمود اجتماعی آن ضدیت با اقوام و ملیتهای دیگر است.
با عنایت به نکته فوق، بررسی تحریکات رسانهای بدخواهان دو ملت ایران و افغانستان، به ویژه گزارش اخیر منتشر شده در برخی رسانههای داخلی با محوریت «تهدید امنیتنمایی جامعه مهاجران افغانستانی» که به زمینهسازی پیشبرد پروژه ایرانهراسی در کشور افغانستان منجر شده است، به خوبی نشان میدهد پروژه ایجاد هراس و نفرت بین دو ملت ایران و افغانستان پدیدهای چند بعدی و دارای پیوندی عمیق با موضوعات سیاسی و امنیتی است. این طرح بر مبنای بزرگنمایی برخی واقعیتهای موجود به انضمام انواع دروغپراکنی و دگرگوننمایی شکل گرفته است. برای نمونه، بازیگران و تریبونهای افغانستانی هراس وجود ۸۱۵ کیلومتر مرز مشترک بین دو کشور، تداوم بیثباتی در افغانستان، نگرانی از تأثیر مهاجران افغانستانی بر بازار کار و توزیع منابع در ایران را بهانه هراسافکنی در جامعه ایرانی قرار دادهاند. در طرف مقابل نیز بازیگران و تریبونهای ایرانیهراس مواردی، مانند ادعای حمایت ایران از قدرتگیری مجدد طالبان در افغانستان را بهانه هراسافکنی علیه کشورمان قرار دادهاند. این دو پروژه به صورت مشترک از طریق اتاق فکر سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای طراحی و هدایت میشود و هدف نهایی آن تضعیف و برهم زدن پیوندهای موجود بین دو ملت بزرگ ایران و افغانستان است تا در پی آن همسایه شرقی ایران به تهدید علیه آن بدل شود. بدون تردید، غفلت از پیامدهای پروژه هراسافکنی دشمنان دو ملت ایران و افغانستان تأثیرات قابل توجهی بر روابط دوجانبه دو کشور خواهد داشت. از منظر امنیت ملی نیز این پروژه شناختی ضد وحدت، منجر به تولید نارضایتی و در نهایت تنش بین میزبان و میهمان خواهد شد که پیامدها و عوارض آن برای دههها بر کیفیت و کمیت روابط دو ملت تأثیر خواهد گذاشت.
لذا در شرایط شکلگیری تهاجم رسانهای دشمنان، وحدت و همدلی دو ملت ایران و افغانستان ضروری است که با تأسی از کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی که تهران را خانه برادران افغانستانی نامیده و در جایی آنها را اینگونه توصیف کردهاند: «مردم افغانستان، آزاده، شجاع و بسیار با استعدادند و از فرهنگ بسیار عمیق و قدیمی برخوردارند.»، نخبگان دو کشور باید بیش از پیش در عرصه عمومی عمق و اهمیت پیوندهای دو ملت ایران و افغانستان را مورد تعریف و تبیین قرار دهند. بدون شک، این تکلیف تا حدود بسیاری بر عهده صاحبان رسانه و تریبون در دو کشور است و آنها باید این روابط را بر اساس همکاری و همبستگی تقویت کنند. در پایان باید به این نکته توجه داشت که هرگونه اقدام در مسیر تضعیف روابط و پیوندهای تاریخی دو ملت ایران و افغانستان خیانت به منافع ملی بوده و اینگونه اقدامات که گاه در عرصه داخلی از سوی برخی رسانهها انجام میگیرد، در نهایت امنیت ملی و صلح و ثبات منطقهای را هدف قرار میدهد؛ بنابراین، هوشیاری نخبگان نسبت به اهمیت این موضوع ضروری است.