تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۹  ، 
کد خبر : ۱۱۰۱۱۴

درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدیت

مقدمه: یکی از حوزه های مطالعاتی و گرایش های رشته تخصصی مهدویت، گرایش سیاسی ـ اجتماعی است. غالب گرایش های مطالعاتی مهدویت اسلامی میان رشته ای بوده و بین مهدویت اسلامی و حوزه های مختلف دین پژوهی و رشته های علوم انسانی، ارتباط برقرار می کنند. مطالعات سیاسی مهدویت نیز در واقع بین مباحث علوم سیاسی و به ویژه اندیشه سیاسی اسلام و دیگر حوزه های معارف اسلامی مشترک هستند و لازم است پیش از ورود به این حوزه مطالعاتی، نمایی کلی از ویژگی های مباحث سیاسی مهدویت ترسیم شود تا پژوهشگران این حوزه چشم‌انداز مناسبی از مباحث سیاسی مهدویت داشته باشند و بتوانند با اشراف و بصیرت بیش تری، این حوزه مطالعاتی را پی گیری نمایند. مباحث مهدویت غالباً از منظر کلامی یا تاریخی مدّ نظر قرار می گیرند، امّا در واقع، مباحث مهدویت از منظرهای مختلف قابل طرح است. در اندیشه سیاسی شیعی با توجه به محوریت آموزه امامت، مباحث سیاسی مهدویت از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. زیرا از یک سو، مهدویت با آموزه امامت پیوند خورده است و از سوی دیگر با تحقق حکومت جهانی مهدوی، آرمان مدینه فاضله اسلامی محقّق می شود و ظلم و ستم از دنیا رخت برمی بندد. از این جهت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی بسیار مهمی در معارف اسلامی دارد و شایسته است با نگرش تخصصی و با استفاده از دست آوردهای علوم سیاسی مورد بررسی قرار گیرد. برای ورود به مباحث سیاسی مهدویت لازم است ابتدا به مسأله‌شناسی مباحث سیاسی مهدویت پرداخته شود و در ضمن آن رهیافت های مختلفی که در بررسی این مباحث کاربرد دارند، شناسایی شوند. این رهیافت ها گاه در قالب گرایش های مختلف علوم سیاسی است و از این جهت لازم است مروری بر گرایش های مختلف علوم سیاسی و ارتباط آن ها با مباحث مهدویت نیز صورت پذیرد. از این رو ابتدا با مروری بر مفهوم سیاست و رویکردهای مختلف به سیاست در جهان امروز، مباحث مهدویت در قالب گرایش های مختلف علوم سیاسی بررسی خواهد شد.

مفهوم سیاست در آموزه مهدویت
گاه به اندیشه مهدویت در اسلام ، آموزه یا دکترین مهدویت می گویند. در فرهنگ و بستر دکترین چنین تعریف شده است:
1. آموزه، دستور العمل؛
2. الف) آن چه آموخته شده است؛
ب) اصل یاموضوع یامجموعه ای از اصول دریک شاخه دانش یا یک نظام اعتقادی ـ دینی؛
ج) اصل حقوقی که از تصمیمات گذشته به دست آمده است؛ د) اعلان سیاست بنیادین حکومت به ویژه درعرصه روابط بین الملل.

دکترین در دائرة المعارف های ویکی پیدیا و لینوکس نیز چنین تعریف شده است:
1. دکترین بیش تر درباره مجموعه اعتقادات دینی به ویژه اعتقاداتی که از سوی کلیسا مطرح شده، به کار می رود.
2. هم چنین در مورد اصل حقوقی در سنّت های حقوقی عرفی که طی تصمیمات گذشته تاریخی شکل گرفته است، به کار می رود.
3. دکترین درسیاست خارجی ، عبارت است از مجموعه قواعد بنیادینی که در اجرای سیاست خارجی یک کشور اِعمال می شود. از این رو، دکترین هم آهنگی فراخی را بیان می کند که طی طیفی از اقدامات و اعمال درست تلقی شده است. دکترین در این معنا، همواره بیان گر ابتکارات یک رهبر سیاسی خاص است که به نام وی خوانده می شود، مثل دکترین مونرئه و دکترین آیزنهاور. در امریکا رسم است که هر رئیس جمهوری دکترین خود را نیز داشته باشد.
گاهی دکترین تنها واژه ای بلندپروازانه است برای یک شعار. هم چنین دکترین درباره مفهومی از یک فرایند عملیات پیچیده در جنگ به کار می رود. نمونه بارز آن، دکترین تاکتیکی است که در آن مجموعه ای از مانورها، نیروها و تسلیحات خاص به مثابه یک ره یافت پیش فرض در حمله خاص به کار گرفته می شود.
با توجه به کاربرد دکترین در آموزه های اعتقادی، از واژه دکترین واژه دیگری در زبان انگلیسی به صورت indoctrination ساخته شده که در مقابل واژه تعلیم یا education ، پذیرش انفعالی را بیان می کند. (See: Internet Source ,1). به لحاظ ریشه شناختی، واژه دکترین از کلمه لاتین didache گرفته شده که به معنای گرفتن و دریافت کردن است. در متن یونانی عهد جدید دو واژه برای دکترین به کار رفته است:didache و didaskalia. هر دو واژه به معنای آموزه، دستورالعمل، تعلیم و تبیین به کار رفته اند. در انجیل آمده است که مسیح دکترین را می آموزد. (Matt. 7:28, 22:33; Mk. 1:22, 4:2, 11:18, 12:38; Luke 4:32, etc. ) بنابراین دیدگاه، دکترین واقعی از آن خداست. از حضرت مسیح نقل شده که:
«دکترین من مال من نیست، بلکه از آن خداست که مرا فرستاده است.» (John 7:16).
در نسخه جیمز کینگ عهد عتیق، واژه آموزه شش بار و معمولا در ترجمه واژه عبری leqakh به معنای دستورالعمل یا در معنای دقیق تر «آن چه باید دریافت شود» به کار رفته است. این واژه در متن عهد جدید جیمز کینگ نیز بیش از پنجاه بار به کار رفته است که اغلب در مورد تعلیم یا دستورالعمل های عیسی مسیح و کمتر در مورد تعالیم دیگران به کار رفته است. دکترین در کاربرد مفرد خود تنها به تعالیم مسیح گفته شده است، و در کاربرد جمع خود، در مورد تعالیم دیگران که باطل محسوب می شوند. (See: Internet Source, 2)
با توجه به معانی ای که از واژه دکترین در فرهنگ مسیحی- غربی وجود دارد، می بایست بر نقش آموزه های دینی در معنای این واژه تأکید کرد. ریشه این لغت نیز به معنای دستورالعمل و راهنماست. با چنین محتوایی، واژه دکترین در زندگی غیر دینی نیز رواج یافته است. واژه دکترین در عرصه سیاسی ـ اجتماعی بیش تر دیدگاه های اعلامی و سیاست های رهبران سیاسی را بیان می کند.
در صورتی که ما در سنّت اسلامی از دکترین مهدویت سخن بگوییم، می بایست آن را در سیاق دینی همانند سنت مسیحی به کار ببریم. از این رو، دکترین مهدویت شامل آموزه های اسلامی در باره منجی موعود و زندگی در مدینه فاضله اسلامی خواهد بود. طبیعی است با توجه به ویژگی کلان آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد مختلفی از آن را می توان استخراج و تبیین نمود. یکی از ابعاد مهم و پر اهمیت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی ـ اجتماعی آن است که در این نوشتار سعی می شود مسائل سیاسی آن طبقه بندی و به صورت اجمالی شمرده شوند.
رویکرد به سیاست در تفکّر اسلامی، غایت گرایانه و فضیلت گرایانه است. حتی در تفکّر اسلامی، مفهوم سیاست دقیق تر از دیگر نگرش های غایت گرایانه می نماید. نگرش اسلامی با نگرش غایت گرایانه یونان باستان متفاوت است که بنابراین، سعادت اخروی، سعادتی نهایی است و در پی سعادت دنیوی؛ یعنی سیاست، فرایندی است که ضمن زمینه‌سازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را تأمین می کند. در مباحث سیاسی مهدویت، ماهیت سیاست و جهت‌گیری ها براساس راهبرد به فضیلت و سیاست صورت می‌گیرد. در این مباحث، خود فعل سیاسی مورد توجّه است، یا دانش به چنین فعلی.
چیستی مفهوم سیاست
اولین بحث در مورد سیاست تبیین مفهومی آن است و پرداختن به این پرسش که سیاست چیست؟ چرا که اگر بخواهیم مباحث سیاسی مهدویت را شناسایی و پی گیری کنیم، ابتدا باید تعریفی از سیاست داشته باشیم تا به دنبال چیزی ناشناخته نباشیم.
در مفهوم شناسی سیاست ابتدا باید یادآور شد که اصطلاح سیاست هم در مورد خود فعل سیاسی و هم در مورد علم به آن، یعنی در مورد علم سیاست به کار رفته است. نام برخی از علوم چنین است که هم به معنای خود موضوع و پدیده مورد نظر است و هم به معنای دانش مربوط به آن پدیده یا موضوع مورد مطالعه. اصطلاح تاریخ نیز چنین است. تاریخ گاه در معنای نفس حوادث واقعی تاریخی به کار می رود و از آن به تاریخ یک تعبیر می کنند و گاه به معنای علم به حوادث تاریخی است که از مقوله علم و دانش است و آن را تاریخ دو می خوانند . اصطلاح سیاست نیز چنین است. گاه مراد از سیاست فعل خارجی است و بر نفس رابطة خاصی دلالت دارد که در عرصه اجتماعی بین انسان ها رخ می دهد. گاه سیاست عبارتست از علم به چگونگی این روابط. در این بحث مراد ما از سیاست عمدتاً همان فعل سیاسی است. یعنی
می خواهیم این مسأله را بررسی نماییم که در معارف مهدوی، رابطه سیاسی در جامعه اسلامی چگونه سامان می یابد و در نتیجه بهترین وضعیت مطلوب در عرصه سیاسی از این منظر چیست. البته در صورت لزوم به سیاست به معنای دانش خاص نیز اشاره خواهیم نمود.
مباحث گسترده‌ای راجع به لفظ سیاست در زبان های عمده جهان اسلام (عربی، فارسی و ترکی) یا معادل آن در زبان های لاتین وجود دارد . پرداختن به آن در این مختصر ضرورتی ندارد و محور بحث معنای اصطلاحی سیاست است.
اگر بخواهیم جامع ترین تعریف را از فعل سیاسی ارائه کنیم باید به مفهوم قدرت در مطالعات سیاسی توجه نماییم. شاید جامع‌ترین تعریف از فعل سیاسی عبارت باشد از رابطه قدرت در جامعه. برخی هم سیاست را با دولت پیوند می‌زنند. برخی معتقدند سیاست عبارت است از کاری که دولت انجام می‌دهد. تعاریف دیگری نیز مطرح شده است. در سنت اسلامی هم مراد از سیاست، استصلاح خلق است.
به هر حال، چه مراد از سیاست قدرت باشد، چه دولت و چه استصلاح، سیاست نوعی رابطه راهبری در عرصه اجتماعی است. طبعا هر نوع راهبری مستلزم رابطه قدرت می باشد. رابطه قدرت در هر نوع تعریفی که از آن بخواهیم ارائه بدهیم، بیانگر تأثیر و اِعمال اراده می باشد. یعنی عده‌ای تأثیرگذارند و عده‌ای تأثیر پذیرند. با توجه به نگرش‌های مختلف در عرصه اجتماعی، اگر عاملی در عرصة اجتماعی اعم از عوامل انسانی یا ساختاری، عامل دیگر را تحت تأثیر قرار بدهد، این جا فعل سیاسی رخ داده است . البته این تأثیرگذاری باید در جهت مدیریت کلّی جامعه باشد. امروزه با توجه به تخصصی شدن و جزئی‌تر شدن نگرش‌ها و جدا شدن علوم انسانی از فلسفه، برخی افعال دیگر چون مدیریت به این معنا داخل سیاست می‌شوند. امّا به هر حال اگر رابطه قدرت را در رهبری کلان جامعه در نظر بگیریم، این جا فعل سیاسی رخ می‌دهد. در رشته مدیریت هم ممکن است چنین نگاهی باشد، امّا فعل سیاسی، کلان تر و کلی تر از صِرف رابطه مدیریتی در یک عرصة خاص است.
رویکردهای عمده به فعل سیاسی
اگر چنین تلقّی ای از سیاست را مدّ نظر قرار دهیم، حداقل سه رویکرد کلان نسبت به سیاست وجود دارد. اولین رویکرد، رویکردهای عمدتاً کلاسیک هستند. رویکردهای کلاسیک سیاست را به منظور دستیابی افراد جامعه به فضیلت در نظر می‌گیرند. در واقع، غایت فعل سیاسی معطوف به فضیلت است . در یونان باستان با سقراط، فضیلت در زندگی سیاسی محوریت می یابد. در بحث‌های افلاطون و ارسطو هم این نگرش برجسته است. در مسیحیت هم زندگی سیاسی ابزاری است برای شهر آسمانی، برای دستیابی به سعادت. در شهر آسمانی که آگوستین مطرح می‌کند، دولت در استخدام کلیساست و لذا کلیسا همانند سر می‌شود و دولت همانند بدن. در سنّت اسلامی نیز نگرش به سیاست برای نیل به زمینه سازی سعادت و فضلیت می باشد. این بحث در متون اسلامی کاملاً برجسته است و در مباحث اندیشمندان مسلمان چون فارابی نیز به خوبی منعکس شده است.
رویکرد به سیاست در دوران مدرن تغییر پیدا می‌کند. در دوران مدرن رویکرد به سیاست، نه برای به دست آوردن فضیلت است، بلکه برای بدست آوردن آزادی است. در واقع، غایتِ سیاست آزادی است. فضیلت امری شخصی می‌شود که هر کس آن را به شیوة خاصی که می‌خواهد دنبال می‌کند. دغدغه اندیشمندان مدرن ـ غیر از کانت ـ مثل توماس هابزوجان لاک، آزادی است؛ یعنی چگونه سیاست تنظیم شود تا آزادی فرد تأمین گردد. در فلسفه سیاسی کانت، بحث سعادت و فضیلت جایی ندارد. او مفهوم خیر اخلاقی را در سیاست مطرح می کند، ولی چون مبنای وظیفه گرایانه یا اخلاق وظیفه گرایانه دارد و دغدغه اش انجام وظیفه است، در پی این نیست که غایتی به نام سعادت یا فضیلت به دست بیاید.
اصلاً در فلسفه کانت رسیدن به سعادت مطرح نیست، بلکه شما باید طوری رفتار کنید که عمل خود را براساس وظیفه انجام دهید. یعنی مبنای کانت اخلاق وظیفه گرایانه است. امّا در بحث فضیلت گرایان ما خیر را انجام می‌دهیم که به سعادت برسیم.
در نگرش‌های پست مدرن، دغدغه آزادی جای خودش را به دغدغه قدرت و رابطه قدرت می‌دهد. اصطلاحی در پست مدرن ها مطرح است به نام «امر سیاسی» . «امر سیاسی» عبارت است از نزاع همیشگی و دائمی در عرصه رابطه اجتماعی انسان‌ها. در واقع، سیاست همواره معطوف به قدرت است. در این اندیشه، تأکید و تمرکزی بر فضیلت یا آزادی صورت نمی گیرد. قدرت در همه جا حاضر است و تعیین کننده است. ویژگی اصلی نگرش های پسامدرن را می توان نفی روایت کلان و مرگ سوژه محوری مدرن دانست. در پسامدرن ها، قدرت تنها در لایه های سطحی آن مد نظر قرار نمی گیرد، بلکه قدرت در تار و پود زندگی انسان ها رخنه و انسان را در دام خود اسیر می کند. برخلاف نگرش مدرن به سیاست و قدرت که در آن انسان محوری اقتضا می کرد که خواست انسان ها بر اساس حقوق طبیعی از پیش موجود رعایت شود و حقوق بشر محور باشد. در پسامدرن ها هیچ نگرش کلان و کلّی پذیرفته نمی شود. آنچه واقعیت دارد تنها عرصه رقابت و نزاع بر سر منافع است. در این نگرش، قدرت است که تعیین کننده است. حتی در بحث های کسانی مثل فوکو، قدرت است که دانش متناسب با خود را می سازد. این جا حتّی قدرت، منشأ خود را پنهان می سازد و امکان شناسایی آن به راحتی وجود ندارد. پس در نگرش پسامدرن ها زندگی بشر همواره در دام قدرت و رقابت انسان ها و منافع آن ها گرفتار است. از این رو، سیاست نیز صرفاً تعدیل این خشونت قدرت است. این جا بین امر سیاسی و سیاست از این جهت تفاوت گذاشته می شود که امر سیاسی همواره رابطه قدرت تعدیل نشده و خشن است؛ اما سیاست تا حدّی سعی می کند خشونت های تعدیل نشده را تعدیل نماید. پس سیاست عبارتست از تعدیل روابط خشن قدرت به روابط غیر خشن. یعنی از تخاصم به رقابت و نزاع می رسیم.
این که فضیلت و آزادی چیست، در واقع، آزادی یک روایت کلان بود که مدرن‌ها مطرح می‌کردند. در پست مدرن‌ها، قدرت مطرح است، امّا تلاش می شود با شناسایی کانون های قدرت تا حد امکان رهایی انسان از سیطره‌های قدرت مطرح شود. البته در نهایت گریزی از این کانون ها و تأثیرات قدرت وجود ندارد، امّا سعی می شود با شالوده شکنی قدرت های تثبیت شده، امکانات و احتمالات پنهان دیگر کشف شود. یعنی در این جا از آزادی به رهایی تعبیر می‌شود. پس در پست مدرن، سیاست همواره معطوف به رابطه قدرت است. اگر چنین نگرشی را ما به پست مدرن داشته باشیم، کسانی مثل کلبیون و سوفسطائیان هم به سیاست، چنین نگرشی را داشتند. آنان می‌گفتند عدالت و سیاست، تأمین منافع ثروتمندان و زورمندان است.
رویکرد به سیاست و مفهوم آن در دکترین مهدویت
رویکرد به سیاست در تفکر اسلامی، رویکردی غایت گرایانه و فضیلت گرایانه است. حتّی مفهوم سیاست در تفکر اسلامی دقیق تر از دیگر نگرش های غایت گرایانه است. تفاوت نگرش اسلامی با نگرش غایت گرایانه یونان باستان این است که سعادتی را غایت حرکت انسان می داند. که هم دنیا و هم آخرت و جهان دیگر او را در بر گیرد. یعنی سیاست اسلامی فرایندی است که ضمن زمینه‌سازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را هم تأمین می کند. در مباحث سیاسی مهدویت، چنین تلقی ای از سیاست داریم. یعنی اگر بگوییم سیاست عبارتست از این که کسانی هستند که دیگران را هدایت می نمایند، ماهیت سیاست و جهت‌گیری آن براساس راهبرد به فضیلت شکل می‌گیرد. در مباحث مهدویت چنین مفهومی از سیاست مراد است.
در این مباحث یا خود فعل سیاسی مد نظر است یا دانش به چنین فعلی. البته باید توجه داشت که در مباحث مهدویت، ما از فعل سیاسی معطوف به سعادت بحث می کنیم. امّا گاه علاوه بر مباحث معطوف به سعادت، از باب رابطه تضاد، از مضادات سیاست مهدوی نیز بحث می شود. همانطور که در اندیشه سیاسی فارابی، محور بحث مدینه فاضله است، اما از مضادات مدینه فاضله هم بحث می‌شود. پس در مباحث سیاسی مهدویت، رویکرد به سیاست همان رویکرد فضیلت گرایانه و مضاداتش هست. از این رو، گاهی مسائلی را در مباحث مهدویت می‌بینیم که از اصل مباحث مهدویت خارج است، امّا به دلیل رابطه تضاد این بحث‌ها هم به نوعی وارد بحث سیاسی مهدویت می‌شوند.
ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت
برای ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت در شرایط امروز، دلایلی را می توان مطرح کرد. این دلایل عبارتند از:
1. آموزه اعتقادی امامت و استلزامات سیاسی آن. مهدویت به دلیل ارتباط تنگاتنگ آن با مسأله امامت، آموزه ای اعتقادی است. امامت همواره به عنوان رکن اعتقادی شیعه مطرح بوده است و شیعه را با آن می شناخته اند. در شرایط امروز نیز شناخت امام و تبعیت از وی، اصلی اعتقادی است. مؤمن شیعی هنگامی درست آیین خواهد بود که بتواند امام معصوم و امام زمان خویش را بشناسد و از وی تبعیت کند. حضرت مهدی(عج) هم یکی از دوازده جانشین منصوص پیامبر گرامی اسلام است و مصداق تام امامت در عصر حاضر می باشد. آموزه امامت از همان ابتدا بُعد سیاسی مهمی در جامعه اسلامی داشته است و به تعبیر شهرستانی در کتاب ملل و نحل برای هیچ موضوعی به اندازه امامت و جانشینی پیامبر(ص) شمشیرها برهنه نشده و خون ریخته نشده است. از این رو، شناخت امام معصوم و پیروی از وی بیانگر راه حق و تمایز آن از باطل است. یعنی در عصر حاضر، اصل تولّی و تبرّی اقتضا می کند امام معصوم را بشناسیم و با اظهار وفاداری و تولّی به وی و دوستدارانش از دشمنانش بیزاری بجوییم. بدین جهت با شناخت حق لازم است از آن پیروی شود و از باطل تبرّی و برائت شود.
2. نقش مهدویت در هویت بخشی به زندگی سیاسی- اجتماعی ما. علاوه بر ضرورت اعتقاد به چیستی امامت و مصداق آن، مهدویت سازنده هویت ماست. کانون بحث هویت این است که ما چه کسی هستیم؟ و چگونه تعریف می‌شویم؟ و وجوه تمایز ما از دیگران چیست؟ یکی از رویکردها به تعریف هویت، تعیین واژگان نهایی ماست. طبق تعریف رورتی، مراد از واژگان نهایی آن است که اگر از کسانی بخواهیم آرمان‌های خودشان را تعریف کنند از یک سری ایده‌ها و مفاهیمی سخن می‌گویند که فراتر از آن ها، تکرار مکررات است. وقتی ما می‌خواهیم از هویت خودمان یا آنچه آرمان ماست صحبت کنیم، ناخواسته باید به امام زمان(عج) تمسّک بجوییم. یعنی اگر ما به عنوان شیعه واقعی خودمان را بخواهیم تعریف کنیم، باید به آرمانی ترین واژگانمان خود را تعریف کنیم. این همان واژگان نهایی ماست. نام شیعه خود روشنی بخش است. شیعه یعنی پیرو، یعنی پیرو اهل بیت(ع). بدین سبب ما در نام و تعریف خویش، همواره با اهل بیت عصمت و طهارت و در این زمان با حضرت ولی عصر(عج) تعریف می شویم. چنین تعریفی در دعای شریف زیر نیز به خوبی منعکس شده است:
اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم أعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک، فانک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.
در روایات فریقین نیز نقل شده است که آن حضرت می فرمایند:
«من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة».
«آن کس که بدون شناخت امام معصوم زمانش بمیرد، مانند دوران جاهلیّت پیش از اسلام باکفر و شرک از دنیا رفته است».
یعنی اصلا هویت و زندگی اسلامی، دائر مدار شناخت امام زمان است. یعنی عملاً ما چه کسی هستیم؟ و با چه کسی تعریف می‌شویم؟ با امام زمان خودمان. پس از این جهت، خودشناسی ما مستلزم شناخت مهدویت است. نیز بدین جهت است که ما در عرصه سیاسی هم هویت سیاسی خود را با امام زمان خویش تعریف می کنیم. وجوه تفاوت و تمایز ما از جریانات سیاسی دیگر و حکومت های غاصب زمان ما، تعلّق خاطر ما به دولت مهدوی و حکومت جانشینان برحق آن حضرت می باشد.
3. بحران ایدئولوژی های بشری در جهان امروز. سومین دلیل ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت در عصر حاضر، نیاز انسان امروز به شناخت بهترین الگوهای نظام سیاسی و حکومت داری است. انسان امروز حکومت ها و دولت های بسیاری را دیده و از بسیاری از این حکومت ها سرخورده شده است. ایدئولوژی هایی که در صدد ارائه مدل های مختلفی از زندگی سیاسی بوده اند، امروزه با بحران مواجه شده اند. روایتی داریم که می‌ فرماید:
«پیش از قیام قائم، همه اقوام و گروه ها به حکومت خواهند رسید. این بدان جهت است که نگویند اگر ما فرصت حکومت پیدا می‌کردیم، عدالت را به پا می داشتیم و شیوه دیگری داشتیم و انسان ها را به سعادت می‌رساندیم.»
تأویل این روایت و نگرش نمادین آن این است که هر ایده و تفکّر و مرامی به حکومت می‌رسد، امّا همگی ناکام می‌مانند. در شرایط کنونی هم، ما شاهد هستیم مکتب‌ها و جریانات فکری مختلفی آمده اند و رفته اند. ما به کدام یک باید دل ببندیم. در زمان ما که عصر پایان مکتب‌ها و در واقع دوران افول مکتب‌ها و قرائت‌های کلان است، این دغدغه بیش تر احساس می‌شود. دنیای مدرن سعی کرد در این چند سده اخیر بهترین راه حل را نشان دهد. اما خود مدرنیته غربی نیز با بحران مواجه شده است و نقدهایی که پسامدرن ها از درون بر آن مطرح کرده اند، حاکی از بحران درونی تفکّر مدرنیسم غربی است. حال این پرسش پیش روی انسان امروز مطرح است که جایگزین مناسب چیست؟ عده‌ای دل خوش کرده‌اند که لیبرالیسم جواب بدهد. امّا لیبرالیسم و در کل مدرنیته غربی جواب نمی‌دهد. به هر حال در شرایطی که این ایدئولوژی‌ها و مکاتب افول می‌کنند انسان‌ها به دنبال ایده‌های با ثبات‌تری هستند. پس از این جهت ما می‌توانیم آموزه حکومت اسلامی و در رأس آن مدینه فاضلة مهدوی را ارائه کنیم.
4. احیای اسلام گرایی و توجه جهان امروز به سیاست و مدینه فاضله اسلامی. در واقع اسلام گرایی که در شرایط امروز جهان رو به گسترش است، یک جامعه آرمانی و مطلوب دارد. صحبت از آرمان اسلام گرایی، صحبت از مدینه فاضله مهدوی است. پس اگر آرمان نهایی اسلام گرایی را بخواهیم هر چه شفاف‌تر توضیح بدهیم، راهی جز توضیح مدینه فاضله مهدوی نخواهیم داشت.
5. تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه امروز با الگوی مدینه فاضله مهدوی. یکی از دلایل ضرورت شناسایی و پرداختن به مباحث سیاسی مهدویت، ضرورت های زندگی سیاسی امروز ماست. اگر ما امروزه در جهان اسلام بخواهیم وضعیت سیاسی خویش را سامان دهیم، می بایست بر اساس الگوی آرمانی خویش به ساختن جامعه امروزی بپردازیم. الگوی آرمانی ما در آینده است. البته الگویی نیز در گذشته و در صدر اسلام داریم، یعنی در سنّت نبوی و سنّت علوی. امّا این الگوها به دلیل شرایط تاریخی خاص خویش نتوانستند آرمان نهایی نظام اسلامی را محقّق کنند و همواره چالش ها و مشکلاتی در برابر آن ها وجود داشته است. اما مدینه فاضله مهدوی کامل ترین نظام سیاسی اسلام است. در واقع می بایست هم با نگاه به گذشتة محقّق و هم آیندة آرمانی، زندگی سیاسی امروز خویش را سامان بخشیم. البته امروزه کسانی پیدا شده اند که در سنّت گذشته تردیدهایی کرده اند. مثل این تردید که آیا اصلاً پیامبر گرامی اسلام مأمور به تشکیل حکومت دینی بوده است یا نه؟ آیا حضرت علی? صرفاً به جهت انتخاب مردم و بیعت آنان حکومت را پذیرفت یا مأموریتی الهی داشت؟ هر چند یک راه رویارویی با چنین مباحث و شبهاتی، ارائه استدلال های تاریخی و کلامی برای توضیح گذشته است، راه دیگر نیز ارجاع به آینده است. بسیاری از این افراد که در گذشته تردید می کنند در آینده تردیدی ندارند. در این تردیدی ندارند که سرانجام منجی موعود از جانب خداوند برانگیخته خواهد شد و حکومت دینی جهانی تشکیل خواهد داد. برای بحث با این افراد می توان به آینده شناسی روی آورد و آرمان نهایی را توضیح داد.
البته شناسایی آینده از جهت دیگری نیز ضرورت دارد. همواره آینده راهنمای امروز است. اگر ما آینده شناسی قوی ای داشته‌ باشیم، حال شناسی ما هم قوی شکل خواهد گرفت. کسانی که نگاه روشنی به آینده ندارند، حال خویش را نیز نمی توانند خوب بشناسند. از این جهت آینده شناسی ارتباط وثیقی با زندگی امروز دارد و برای ساختن و تنظیم زندگی سیاسی امروز خویش باید به آینده موعود روی آورد.
6. بحران عدالت و توجه به منجی گرایی در جهان امروز. یکی دیگر از دلایل لزوم پرداختن به مباحث سیاسی مهدویت، بحران عدالت در عصر حاضر است. امروزه بحران عدالت به تدریج به بحرانی فراگیر تبدیل می شود. ما در روایات داریم که منجی موعود هنگامی ظهور خواهد کرد که زمین از ظلم و جور پر گردد. تلقّی من این است که ظلم و جور در روزگاران گذشته، این طور نبود که کل جهان را بتواند یکجا در بر بگیرد. در واقع وضع جهان از این حیث چند هوایی بوده است. مناطق جهان به دلیل فاصله مکانی ـ زمانی نسبتاً مستقل بودند. یک جا عدالت بود، یک جا ظلم. امّا این تعبیر که می‌گوید جهان را ظلم و جور فرا خواهد گرفت، با شرایطی که ما در حال حاضر زندگی می‌کنیم، به سمت و سویی می‌رویم که دیگر ظلم، متعلق به منطقه خاصی نیست. ظلم چیزی می‌شود که کلّ جهان را در بر می‌گیرد. از این جهت من فکر می‌کنم که بحث ظلم و بحرانِ عدالت دارد یک بحث جهانی می‌شود. یعنی این طور نیست که یک عده راحت باشند و یک عده ناراحت. عامل اصلی گسترش بحران عدالت و جهان شمول شدن آن نیز خود پدیده جهانی شدن است. حتی آن کسی که در غرب زندگی می‌کند، مسأله عدالت برایش مطرح است. چرا راهپیمایی‌های گسترده‌ که علیه جهانی شدن اقتصاد صورت می‌گیرد، در غرب بیش تر است؟ این بدان جهت است که حتّی مردمان عادی در غرب نیز تحت تأثیر بی عدالتی در جهان امروز هستند. البته این بدان معنا نیست که آن شرایط فراگیر شدن ظلم و جور الان محقّق شده است و ظهور محقّق خواهد شد. بلکه مراد آن است که رفته رفته جهان به سمت بی عدالتی و ظلم فراگیر در حال حرکت است و لازمه رفع و مبارزه با این بی عدالتی ها نیز، معرفی آرمان عدالت مهدوی است.
7. جهانی شدن و چشم انداز فرج. بحث جهانی شدن هم خود دلیل دیگری برای ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت است. جهانی شدن ایجاب می‌کند انسان ها الان در شرایطی زندگی کنند که صحبت از یک جامعه آرمانی و فراگیر جهانی است. آیا ماهیت این زندگی جهانی چگونه خواهد بود؟ آیا با جامعه موعود جهانی ادیان چه نسبتی دارد؟ این بحث هم اقتضا می‌کند که به مباحث سیاسی مهدویت بیش تر بپردازیم.
البته بحث های مربوط به جهانی شدن و ارتباط آن با بحث مهدویت اسلامی بسیار گسترده است که نمونه هایی از آن در این اثر مطرح شده است و برخی از مسائل آن نیز در این نوشتار توضیح داده خواهد شد.
8. فعالیت گروه های انحرافی مهدویت نیز ضرورت تبیین صحیح ابعاد سیاسی مهدویت را ایجاب می کند. بحث جریانات انحرافی هم که الان بیش تر است و از قبل هم بوده به نوعی بحث‌هایی مثل انجمن حجتیه، بهائیت، البته بهائیت بعد سیاسی‌اش کمتر است و بیشتر بعد اعتقادی و دینی‌اش است. اما همین بعد اعتقادی تاثیرات سیاسی هم دارد. ولی مستقیما جریانات انجمن حجتیه، شاید آن دیدگاههای تعلیق حکومت و ... در آنها مستقیما بحث سیاست مطرح است.
در نهایت، آخرین دلیلی که من احساس می‌کنم بدان جهت طرح مباحث سیاسی مهدویت ضرورت دارد، این است که غرب با آموزه‌های مهدویت ما به منازعه و چالش برخاسته است. در واقع، غرب برای این که خودش را توجیه کند، آموزه ما را به صورت منفی ارائه می‌دهد. یعنی امام زمانی که ما داریم، شمشیر و قهر و جنگش برجسته است. یا به صورت کلی، آن تلقی‌های نادرستی که آن ها نسبت به مهدویت القا می‌کنند، این هم اقتضا می‌کند که ما خودمان این آموزه را شفاف‌تر و دقیق‌تر ارائه دهیم.
طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت
برای طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت می توان به دو شیوه عمل کرد: شیوه اول این است که به تناسب همه رشته‌ها و گرایش های مطالعات سیاسی، مباحث سیاسی مهدویت را شناسایی نماییم. این جا نیز باید بین شاخه های اصلی مطالعات سیاسی و مطالعات بین رشته ای تمایز قائل شد. طبق این شیوه اگر ما علم سیاست، جامعه شناسی سیاسی، فلسفه سیاسی داریم، یا اگر گرایش های میان رشته ای همانند جغرافیای سیاسی، اقتصاد سیاسی و روانشناسی سیاسی داریم، در هرکدام مسائل مربوط به مهدویت راشناسایی و احصا کنیم و در پژوهش های سیاسی مهدویت استفاده نماییم.
این شیوه هر چند خیلی ایده آل و فراگیر است، اما فایده و کاربرد آن در شرایط کنونی خیلی کم است. شاید در میان مدت یا در بلند مدت بتوانیم مسائل جغرافیای سیاسی مهدویت را بررسی کنیم، اما در کوتاه مدت هنوز زمینه های بررسی این مسائل کاملا شفاف و روشن نیست. این بدین معنا نیست که هیچ مسأله مهم و حایز اهمیت سیاسی در این زمینه وجود ندارد، بلکه مراد این است که در شرایط کنونی به رغم مطالعات انجام شده و زحماتی که علمای بزرگوار ما در وادی معارف مهدوی متحمل شده اند، هنوز مسائل بسیاری در حوزه های اصلی باقی است که ابتدا باید بدانها پرداخت و به لحاظ نگرش کاربردی و اولویت دادن به مسائل مهم تر، صرفاً به شناسایی و بررسی مسائلی پرداخت که امروزه در وادی مباحث سیاسی مهدویت بیش تر مبتلا به هستند و بررسی آن ها ضرورت بیش تری دارد.
شیوه دوم شناسایی مسائل سیاسی مهدویت این است که به جای پرداختن به تمامی حوزه ها و گرایش های مهم سیاسی، صرفاً به مسأله شناسی حوزه های مهم و کاربردی مباحث سیاسی مهدویت بپردازیم. این کار را می توان با شناسایی حوزه های اصلی اندیشه سیاسی اسلام انجام داد. البته در فرصت مناسب و با توسعه مباحث مهدویت لازم است در رویکردی مجدّد، مباحث مهدویت را بر اساس تمامی حوزه ها و گرایش های سیاسی مهدویت بررسی کنیم. مزیت شیوه دوم این است که ما را به مباحث مورد نیاز امروز جامعه اسلامی نزدیکتر می کند و طبعا تأمین نیازهای امروز را مد نظر قرار می دهد. چنین نگرشی را می توان به نوعی نگرشی کاربردی و مبتنی بر ضرورت ها دانست. البته چنان که گذشت، هر چند چنین شیوه ای از مزیت کاربردی بودن برخوردار است، شیوة جامعی نیست و مباحثی از قلمرو بررسی خارج می ماند که لازم است در فرصت مناسب تکمیل شود.
طبقه بندی مسائل سیاسی مهدویت
پیش از طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت توجّه به این نکته ضروری است که برخی از مسائل سیاسی مهدویت را می توان از زوایای مختلف بررسی کرد. از این جهت شاید مسأله خاصی را بتوان از منظرها و در نتیجه در طبقه بندی های مختلف مطرح کرد. به عنوان مثال ضرورت وجود امام و رهبر در جامعه که عنوانی خاص است، گاه از منظر کلام سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاه از منظر فقه سیاسی یا فلسفه سیاسی. لذا این امر موجب تداخل طبقه بندی مسائل سیاسی مهدویت نمی شود و باید به بُعد و حیثیت بررسی یک مسأله در جایگاه و طبقه بندی خود توجه نمود. به نظر می رسد می توان مباحث مهدویت را از منظر کاربردی در شش گروه عمده طبقه بندی نمود.
الف) کلیات و مبانی مباحث سیاسی مهدویت
در این بخش مباحث زمینه ساز که مقدمات مباحث سیاسی مهدویت اسلامی را تشکیل می دهند، بررسی می شوند. مباحثی چون مستندات و منابع آموزه مهدویت اسلامی و هم چنین برخی ازمباحثی را که نمی توان دردیگر بخش های مباحث سیاسی مهدویت مطرح نمود، می توان در این بخش مطرح نمود. عمده ترین مباحث سیاسی مهدویت در این بخش عبارتند از:
1. طبقه بندی مفاهیم سیاسی احادیث مهدویت اسلامی؛
2. بررسی تحولات نشانه شناختی مفاهیم سیاسی مهدویت در تاریخ اسلام؛
3. منبع شناسی مباحث سیاسی مهدویت؛
4. نقش عقل در مباحث سیاسی مهدویت؛
5. نقش نقل در مباحث سیاسی مهدویت؛
6. نقش شهود و امور ذوقی در مباحث سیاسی مهدویت؛
7. نقش تجربه در مباحث سیاسی مهدویت؛
8. تحلیل معنی شناختی مفاهیم سیاسی دعای ندبه؛
9. تحلیل معنی شناختی مفاهیم سیاسی ادعیه مهدویت (به جز دعای ندبه)؛
10. نقش اخبار موضوعه در تحریف مباحث سیاسی مهدویت در تاریخ اسلام؛
11. بررسی رویکردها و عملکردهای حکّام جور در باب احادیث مهدویت؛
12. مفهوم شناسی نجات در منجی گرایی اسلامی؛
13. تحلیل مفاهیم سیاسی توقیعات شریف؛
14. مفهوم شناسی استضعاف و حاکمیت مستضعفان در قرآن کریم؛
15. بررسی مصادیق سوء استفاده حاکمان غاصب و جائر از اخبار ملاحم؛
16. بررسی و تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در قرآن کریم؛
17. بررسی تأثیرات اخبار مهدویت در تحولات سیاسی صدر اسلام؛
18. تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در کلام نبوی(ص)؛
19. تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در نهج البلاغه؛
20. تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در صحیفه سجادیه؛
21. تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در کلام امامان معصوم(ع) (به تفکیک)؛
22. و ... .
ب) مباحث کلام سیاسی مهدویت
کلام سیاسی یکی از حوزه های اصلی معرفت سیاسی اسلامی است. در تعریفی اجمالی می توان کلام سیاسی را چنین تعریف کرد: «کلام سیاسى شاخه‏اى از علم کلام است که به تبیین وتوضیح آموزه‏هاى ایمانى ودیدگاه‏هاى کلان دین درباب مسائل وامور سیاسى می پردازد و از آن‏ها در قبال دیدگاه‏ها و آموزه‏هاى رقیب دفاع مى‏نماید.» برخی هم کلام سیاسی را به آموزهای سیاسی برگرفته از وحی تعریف کرده اند. چنین تعریفی به نوعی شامل مباحث فقه سیاسی نیز می گردد و در نتیجه مانع نیست. دغدغه اصلی کلام سیاسی سه امر است: شناسایی دقیق مواضع و دیدگاه های کلان دین در باب زندگی سیاسی؛ تبیین و استدلال برای آن ها؛ و در نهایت دفاع از این دیدگاه ها در قبال شبهات و دیدگاه های رقیب. چنان که از تعریف کلام سیاسی بر می آید، کلام سیاسی معطوف به دیدگاه های کلان سیاسی اسلام است و هرگز وارد مسائل جزئی نمی شود. پرداختن به مسائل سیاسی جزئی از منظر حقوق و تکالیف، چنان که توضیح خواهیم داد، شأن فقه سیاسی است. البته گرایش های دیگری نیز در استخراج دیدگاه های سیاسی دین اسلام وجود دارد مانند حدیث شناسی سیاسی؛ تفسیر سیاسی؛ عرفان سیاسی. تفاوت کلام سیاسی نیز با هر کدام از این حوزه ها، دغدغه دفاعی کلام سیاسی از اصول و مبانی دینی است. کلام سیاسی با فلسفه سیاسی نیز متفاوت است که در بخش فلسفه سیاسی آن را توضیح خواهیم داد.
به نظر می رسد بسیاری از مباحث سیاسی مهدویت از منظر کلام سیاسی قابل طرح و بررسی است. در نگاهی کلان می توان حداقل سه حوزه اصلی را برای مباحث کلام سیاسی مهدویت شناسایی نمود: تبیین اصل آموزه مهدویت در اسلام؛ بررسی مسأله عصر غیبت و زندگی سیاسی در آن؛ تبیین مدینه فاضله مهدوی و مباحث مربوط به آن. مهدویت یک آموزه اعتقادی دینی است و با توجه به ارتباط آن با مسأله امامت و رهبری در جامعه اسلامی از یک سو و تجلّی مدینه فاضله اسلامی در دولت مهدوی، ابعاد سیاسی مهمی دارد. از این حیث کلام سیاسی می بایست ضمن تبیین مسائل مهدویت اسلامی به عنوان آموزه اعتقادی، استدلال های مناسب را به شیوه های مختلف عقلی، نقلی و تجربی برای آن ارائه نماید و از آن در برابر دیدگاه های رقیب دفاع نماید. از این رو اصل اثبات آموزه مهدویت در اسلام یک مسأله کلامی است. مسأله اساسی دیگر در این زمینه تبیین ضرورت، خصوصیات و ویژگی های مدینه فاضله مهدوی است. مسأله غیبت و وضعیت سیاسی جامعه اسلامی در این عصر نیز بحث سیاسی مهم دیگری است که لازم است در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد. البته مسأله مهدویت در اسلام مانند اصل مسأله امامت و رهبری در جامعه اسلامی دارای مسائل ریز و فرعی تری نیز می باشد که برخی از این مسائل عبارتند از:
ب- 1) مبانی و مباحث بنیادین سیاسی مهدویت در اسلام
1. مهدویت و مبانی مشروعیت نظام اسلامی در اسلام؛
2. مبانی انسان شناختی آموزه مهدویت در اسلام؛
3. مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی آموزه مهدویت در اسلام؛
4. غایت زندگی سیاسی در آموزه مهدویت اسلامی؛
5. مفهوم شناسی سیاست در آموزه مهدویت؛
6. مفهوم جامعه و زندگی اجتماعی در مهدویت اسلامی؛
7. نقش و جایگاه مهدویت در اندیشه سیاسی اسلام؛
8. مهدویت و نسبت دین و سیاست در اسلام؛
9. مهدویت و مسأله انتظار بشر از دین در عرصه سیاسی ـ اجتماعی؛
10. مفهوم شناسی منجی گرایی در عرصه سیاسی ـ اجتماعی؛
11. مهدویت و مسأله انتصابی بودن امام معصوم؛
12. مهدویت و ضرورت حکومت دینی؛
13. ادله انتصاب امام مهدی عج به امامت؛
14. صفات و ویژگی های سیاسی منجی در اسلام؛
15. محدودیت های شناخت بشری در گزینش منجی؛
16. نقش مردم در شناخت و گزینش منجی موعود؛
17. مردم سالاری و مهدویت اسلامی؛
18. مفهوم شناسی آزادی و عدالت در آموزه مهدویت اسلامی؛
19. مهدویت و تحزب در جامعه اسلامی؛
20. مهدویت و نظام سیاسی امامت؛
21. مهدویت و نظام سیاسی خلافت؛
22. مهدویت و فضیلت گرایی سیاسی؛
23. مهدویت و تجلّی انسان کامل در رهبری سیاسی ـ اجتماعی؛
24. مهدویت و مسأله انسان کامل در تفکر اسلامی.
ب- 2) مهدویت و وضعیت سیاسی شیعه در عصر غیبت
برخی از مسائل کلام سیاسی مهدویت به دوره غیبت امام معصوم(ع) مربوط می شوند. این مباحث شامل مباحث گسترده ای می شوند ک نمونه هایی از آن عبارتست از:
1. بررسی عوامل سیاسی- اجتماعی غیبت حضرت مهدی(عج)؛
2. چگونگی ارتباط امام غایب با جامعه اسلامی؛
3. استراتژی انتظار در عصر غیبت؛
4. نقش وجایگاه نوّاب خاص درتنظیم زندگی سیاسی جامعه اسلامی عصرغیبت صغرا؛
5. وظایف سیاسی جامعه منتظر در اسلام؛
6. وظایف سیاسی منتظران در اسلام؛
7. ولایت فقیه و مسأله حکومت در عصر غیبت؛
8. بررسی نظریه های سیاسی شیعه در عصر غیبت؛
9. بررسی و نقد نظریه تعلیق حکومت در عصر غیبت؛
10. کار ویژه های سیاسی ـ اجتماعی امام غایب؛
11. جانشینان امام غایب در عصر غیبت؛
12. ماهیت شناسی زندگی سیاسی در عصر حضور و غیبت؛
13. جایگاه عصر غیبت در تکامل انسانها از منظر کلام سیاسی شیعه؛
14. ابعاد سیاسی ـ اجتماعی فلسفه عصر غیبت در حکمت الهی؛
15. نقش طولانی شدن عصر غیبت در تحول و تکامل بشری؛
16. نقش و جایگاه غیبت منجی در اندیشه سیاسی اهل سنت؛
17. ابعاد سیاسی ـ اجتماعی فقدان لطف تصرّف درعصر غیبت و جایگزین های آن در عدل الهی؛
18. ولایت فقیه و نقش فقها در تنظیم زندگی سیاسی عصر غیبت؛
19. حدود اختیارات فقها در تنظیم زندگی سیاسی عصر غیبت؛
20. ظرفیت های حکومت ولایی در تحقّق آرمان های نظام سیاسی مهدوی؛
21. نقش مردم در نظام سیاسی عصر غیبت؛
22. مفهوم شناسی غصب و جور در عصر غیبت؛
23. زمینه ها و عوامل سیاسی ـ اجتماعی غیبت در اسلام؛
24. حدود آزادی سیاسی در نظام ولایی؛
25. کارویژه های نظام ولایی در عصر غیبت؛
26. الگوی بیعت با امام غایب؛
27. چیستی و ماهیت بیعت در نظام ولایی؛
28. اصول و مبانی رأی اکثریت در نظام های سیاسی عصر غیبت.
ب- 3) مهدویت و مدینه فاضله اسلامی
1. نقش رهبری دینی در نظام مهدوی؛
2. مهدویت و حاکمیت مستضعفان در اسلام؛
3. مهدویت و ضرورت حکومت دینی در پایان تاریخ؛
4. وجوه نابسندگی سکولاریسم در مدینه فاضله اسلامی؛
5. مفهوم شناسی حکومت در مدینه فاضله مهدوی؛
6. ضرورت های دولت و حکومت در مدینه فاضله مهدوی؛
7. آینده سیاست و دولت در مدینه فاضله مهدوی؛
8. نقش علم و دانش بشری در زمینه سازی مدینه فاضله و آرمان شهر؛
9. ساختار نظام سیاسی مهدوی؛
10. جهانی شدن و زمینه های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)؛
11. مهدویت و جهانی شدن؛
12. نقش مردم در نظام سیاسی مهدوی؛
13. حدود آزادی های سیاسی در نظام سیاسی مهدوی؛
14. الگوی توسعه سیاسی در نظام سیاسی مهدوی؛
15. الگو و حقوق شهروندی در نظام سیاسی مهدوی؛
16. ابعاد سیاسی ـ اجتماعی عدالت در نظام سیاسی مهدوی؛
17. ابعاد سیاسی ـ اجتماعی امنیت در نظام سیاسی مهدوی؛
18. ساز و کار تأمین عدالت در نظام سیاسی مهدوی؛
19. ساز و کار تأمین امنیت در نظام سیاسی مهدوی؛
20. نسبت سنجی عدالت و آزادی در مدینه فاضله مهدوی؛
21. نظام سیاسی مهدوی و نظام های سیاسی نبوی، علوی و حسنی؛
22. کرامت انسانی و عدالت مهدوی؛
23. کرامت سیاسی در دولت مهدوی؛
24. آزادی سیاسی و کرامت مهدوی؛
25. کرامت انسانی و اقتدار دولت در نظام مهدوی؛
26. نظارت همگانی و کرامت انسانی در دولت مهدوی؛
27. مهدویت و مفهوم شهروندی؛
28. ویژگی های دولت کریمه.
ج) مباحث فلسفه سیاسی مهدویت و منجی گرایی
فلسفه سیاسی یکی از حوزه های دیرین دانش سیاسی است. تمدن های مختلف در طول تاریخ، نگرش ها و فلسفه سیاسی خاص خویش را ایجاد نموده اند. اندیشمندان اسلامی نیز با الهام از آموزه های وحیانی در نخستین سده اسلامی، مباحث عقلی را از کتاب و سنّت آموختند و گسترش دادند. دانشِ کلام دانشی بومی در تمدّن اسلامی بوده است که تا پیش از عصر ترجمه، نمایانگر گرایش مسلمانان به مباحث عقلی بوده است. تشویق اسلام به فراگیری دانش و تحمّل مشقّت های آن حتّی با سفر به اقصا نقاط جهان آن روز، همچون چین، سبب اقبال مسلمانان به دانش های تمدّن های همجوار همچون تمدّن ایران باستان و یونان باستان گردید. مسلمانان با تأمّل در تعالیم عقلی حکمای یونان و با اخذ و گسترش آن در تمدّن اسلامی، مباحث فلسفه سیاسی را نیز در تمدّن اسلامی وارد کردند. برخی همچون لمبتون معتقدند که تمدّن اسلامی به دلیل غلبه وحی و آموزه های دینی، فاقد فلسفه سیاسی بوده و عملا کلام سیاسی جای فلسفه سیاسی را گرفته است ، یا کسان دیگری از زوال فلسفه سیاسی در تمدّن اسلامی سخن گفته اند، امّا باید اذعان نمود که اندیشمندان اسلامی به ویژه متفکّران شیعی با رویکرد عقلی به بسط و گسترش مباحث فلسفی پرداخته و در حد امکان خویش آن را در سنت اسلامی تداوم بخشیدند. در این راه موانعی وجود داشته است، امّا نمی توان تلاش های صورت گرفته را در احیای فلسفه سیاسی در دوره های مختلف از جمله در سنّت حکمت متعالیه صدرالمتألهین نادیده گرفت.
فلسفه سیاسی در صدد کشف و تبیین حقایق سیاسی است. از یک منظر، فلسفه سیاسی در صدد نشاندن یقین و علم به جای ظن در عرصه سیاسی ـ اجتماعی است . فیلسوف سیاسی برخلاف متکلّم سیاسی، در صدد تحرّی حقایق است و دغدغه او، اثبات یا دفاع از آموزه های دینی به هر روش ممکن نمی باشد. بدین جهت اولاً فیلسوف سیاسی در صدد تحرّی حقیقت است و سعی می کند بدون دغدغة اثباتِ موضع یا مدّعای خاصی، کار خویش را آغاز کند؛ و ثانیا صرفاً به روش عقلی به بررسی پدیده های سیاسی می پردازد.
مباحث فلسفه سیاسی به دلیل عقلی بودن، جهان شمول و کلّی هستند و احکام عقلی، خاصِّ مردمان و جغرافیای مشخصی نیست، اما عملاً در طول تاریخ، گونه ها و مکاتب مختلف فلسفه سیاسی ظهور کرده است.
گاه به دلیل ماهیت اعتقادی- باورمبنا بودن آموزه های دینی و رواج آنان در اجتماعات دیندار، این ادعا مطرح شده است که نمی توان در این جوامع از فلسفه سیاسی سخن گفت. یا حداقل در صورتِ امکانِ طرحِ فلسفه سیاسی در این جوامع، نمی توان از فلسفه سیاسی مسیحی یا اسلامی سخن گفت و تعبیر فلسفه سیاسی اسلامی تعبیری تناقض آمیز است. زیرا فلسفه سیاسی حاکی از تعقّل آزاد است در حالی که قید دین خاصی چون اسلام، سبب تقیّد تعقّل آزاد می شود.
در پاسخ به چنین اشکالی باید گفت اگر صرف زمینه های اجتماعی مانعِ تفکّر عقلی و آزاد باشد، نمی توان هیچ فلسفه سیاسی آزاد داشت. زیرا هر جامعه ای دارای ویژگی های خاصِ خود بوده و در نتیجه بر نحوه تعقّل آن جامعه تأثیر می گذارد. ثانیا مراد از فلسفه سیاسی اسلامی، نه تفکّر محدود بلکه بهره گیری ازبرخی آموزه های وحیانی برای مساعدت به عقل در استدلال های خود می باشد. از این جهت، قید اسلامی در فلسفه سیاسی اسلامی صرفاً بیانگر پیش فرض ها و برخی از مبادی خاص پذیرفته شده در فلسفه سیاسی اسلامی است. چنین مبادی ای در هر فلسفه سیاسی وجود دارد. ثالثاً در صورتی که فلسفه را صرفاً یک فعالیت بشری ندانیم و هرگونه تفکّر منتظم عقلانی را در عرصه سیاسی فلسفه سیاسی بدانیم، در متون اسلامی نیز بسیاری از آموزه ها و تبیین های عقلانی از پدیده های سیاسی ـ اجتماعی را می توان یافت. از این جهت می توان از فلسفه سیاسی اسلامی مبتنی بر متون دینی سخن گفت.
با این توضیح می توان وارد مباحث فلسفه سیاسی مهدویت شد. هر چند مهدویت از منظری صرفاً یک اعتقاد اسلامی می باشد، از منظری دیگر، کلان آموزه فراگیر بوده و حتی در مکاتب بشری نیز گونه ای از تحقّق جامعه آرمانی در آینده مطرح است. اگر مهدویت را معادل منجی گرایی بدانیم آموزه نجات در بسیاری از مکاتب و اندیشه های آینده نگر مطرح است. البته به رغم اشتراک این مکاتب در اصل آموزه نجات و تحقق جامعه آرمانی در آینده، در جزئیات و چگونگی آن اختلاف وجود دارد. فلسفه سیاسی مهدویت با عنوان کلان آموزه آرمان شهر و منجی گرایی قابل بررسی است. از این جهت برخی از موضوعات کلان فلسفه سیاسی مرتبط با مباحث مهدویت را می توان شناسایی کرد:
1. ضرورت یوتوپیا و آرمان شهر بشری؛
2. آرمان شهر، رؤیا یا واقعیت؛
3. مهدویت و مبانی آرمان شهر؛
4. ساختار آرمان شهر بشری؛
5. قلمرو آرمان شهر: منطقه ای یا جهانی؛
6. عوامل و زمینه های تحقّق آرمان شهر؛
7. نقش رهبران و قهرمانان در تحقّق آرمان شهر؛
8. آرمان شهر، زمینی یا آسمانی؟ بررسی عوامل آسمانی در تحقّق آرمان شهر بشری؛
9. سیما و ویژگی های آرمان شهر؛
10. نقش و جایگاه مردم در آرمان شهر؛
11. شیوه های تحقّق آزادی و عدالت در آرمان شهر؛
12. الگوی توزیع قدرت در آرمان شهر؛
13. غایت زندگی سیاسی در آرمان شهر؛
14. جامعه مدنی در نظام سیاسی مهدوی؛
15. نقش و جایگاه رهبران در آرمان شهر؛
16. کارویژه های ساختار سیاسی در آرمان شهر؛
17. مفهوم فضیلت در آرمان شهر؛
18. مضادات آرمان شهر؛
19. ضرورت منجی گرایی در تاریخ؛
20. آموزه نجات در فلسفه سیاسی؛
21. مفهوم نجات در آرمان شهر؛
22. چیستی و ضرورت نجات در آرمان شهر؛
23. عوامل محرّک در تاریخ و نقش منجی؛
24. سنّت ها و قوانین تاریخ و جایگاه نجات؛
25. آرمان شهر و بازگشتِ به حاشیه رانده شدگان (مستضعفان)؛
26. آرمان شهر، پایان نزاع قدرت؛
27. منجی گرایی، همسویی خردگرایی و قدسی گرایی؛
28. و ... .
د) مباحث فقه سیاسی مهدویت
فقه سیاسی دانشی است که همانند کلام سیاسی در بستر تمدّن اسلامی شکل گرفته و بالندگی یافته است. فقه سیاسی محصول تأمّل مسلمانان در چگونگی تنظیم جزئیات برنامه زندگی سیاسی خویش بر اساس آموزه های شرعی است. از این جهت یکی از اصیل ترین دانش های سیاسی مسلمانان است. اگر دانش های سیاسی دیگر محصول تعلّم و یادگیری مسلمانان از تمدّن های دیگر و پرورش آن ها در تمدّن اسلامی بوده است، امّا فقه سیاسی دانشی کاملا بومی ـ اسلامی است. در جهان معاصر بحث از حقوق به شیوه های مختلفی دنبال می شود، فقها نیز در تمدّن اسلامی با تلاش سترگ خویش این دانش را در مهد تمدّن اسلامی بارور کرده اند. روزگاری فقه سیاسی متناسب با نیازهای روزمره جهان اسلام رونق داشته و فعال بوده است، امّا در دو سده اخیر در جهان اسلام با رکود هایی مواجه شده است که رشد و احیای اسلام گرایی خود زمینه های احیا و بالندگی مجدّد آن را فراهم ساخته است.
فقه سیاسی در صدد تبیین تکالیف سیاسی جامعه اسلام در سطح فردی، گروهی و اجتماعی است. فارابی در کتاب الملّة فقه سیاسی را با فلسفه مدنی در یک ردیف قرار داده است و از مجموعه فلسفه مدنی و فقه مدنی به عنوان علم مدنی عام یاد کرده است. ا ز نظر وی «فقه در بخش عملی ملت شامل چیزهایی است که آن ها جزئیات مباحث و مفاهیم کلی در علم مدنی [خاص] هستند و بنابر این، جزئی از اجزای علم مدنی عام بوده و در ذیل فلسفه عملی قرار دارد.» در تعریفی دیگر، عمید زنجانی معتقد است: «در فقه مباحثی تحت عنوان جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حسبه، امامت و خلافت، نصب اُمرا و قُضات... و نظایر آن به طور مستقیم یا غیر مستقیم مطرح شده است که به آنها احکام السلطانیه یا فقه سیاسی گفته می شود.» در یک نگرش مباحث فقه سیاسی به چهار بخش تقسیم شده است: مباحث مربوط به کلیت نظام سیاسی، مسائل سیاست داخلی، مسائل سیاست خارجی و تاریخ اندیشه سیاسی فقها .
با چنین نگرشی، فقه سیاسی را می توان در مباحث مهدویت نیز مطرح کرد. ویژگی دانش فقه سیاسی تمرکز بر جزئیات و بیان تکالیف عملی است. از این حیث در مباحث فقه سیاسی مهدویت باید از تکالیف سیاسی مربوط به نظام سیاسی و حاکمان و تکالیف سیاسی افراد و گروه های اجتماعی بحث نمود. نمونه هایی از مباحث فقه سیاسی مهدویت عبارتند از:
1. صفات و ویژگی های امام در مهدویت اسلامی؛
2. کارویژه ها و وظایف امام در عصر غیبت و ظهور؛
3. وظایف سیاسی ـ اجتماعی حکومت مهدی نسبت به مردم؛
4. حقوق و وظایف مردم نسبت به امام مهدی در عصر غیبت و ظهور؛
5. جایگاه فرد در دولت مهدوی؛
6. شیوه انتخاب و گزینش کارگزاران نظام مهدوی؛
7. حقوق و وظایف گروه ها و تشکّل های سیاسی در نظام مهدوی؛
8. الگوی امر به معروف و نهی از منکر در نظام مهدوی؛
9. حقوق و وظایف شهروندی در نظام مهدوی؛
10. مسؤولیت های سیاسی ـ اجتماعی دولت مهدوی در قبال تأمین عدالت در جامعه؛
11. ضرورت جنگ و جهاد با مخالفان در عصر ظهور؛
12. مسأله جهاد در عصر غیبت امام معصوم(ع)؛
13. حقوق اقلیت ها در نظام مهدوی؛
14. شیوه انتقاد از عملکرد کارگزاران در نظام مهدوی؛
15. ضرورت و چگونگی نظارت سیاسی در نظام مهدوی؛
16. نقش و وظایف زنان در نظام مهدوی؛
17. وظایف سیاسی منتظران در عصر غیبت؛
18. وظایف سیاسی جامعه منتظر در عصر غیبت؛
19. مبانی فقهی نظام ولایی در عصر غیبت؛
20. وظایف و اختیارات جانشینان عام امام معصوم(ع) در عصر غیبت؛
21. اصول و آداب جهاد در عصر ظهور؛
22. حقوق معارضان در انقلاب مهدی(عج)؛
23. تکالیف سیاسی کارگزاران نظام ولایی؛
24. راهکارهای عدالت و آزادی در نظام ولایی؛
25. حدود آزادی سیاسی در نظام مهدوی؛
26. تکالیف سیاسی نوّاب خاص امام در عصر غیبت صغرا؛
27. امکان و حدود اعتراض و مخالفت در نظام ولایی؛
28. امکان و حدود اعتراض و مخالفت سیاسی در نظام مهدوی؛
29. وظایف و مسؤولیت های نظام ولایی در زمینه سازی نظام مهدوی؛
30. چگونگی تفکیک یا ادغام قوا در نظام سیاسی مهدوی.
ه ) مباحث جامعه شناسی سیاسی مهدویت
مباحث جامعه شناسی سیاسی مهدویت نیز یکی از حوزه های مهم مطالعات سیاسی مهدویت می باشد. در گذشته دانش تجربی مستقلی به شیوه علوم اجتماعی جدید نداشته ایم، امّا برخی از مطالعات و تحقیقات انجام شده در قالب سیاست نامه ها و اندرزنامه ها را می توان نوعی تجویزات ناشی از تجربه آن ها در گذشته بدانیم. البته گاه مطالعات تجربی نیز در تمدّن اسلامی دنبال شده است. نمونه بارز چنین روش هایی را می توان در علمِ عمران ابن خلدون و مباحث ابن طقطقی یافت. امروزه مطالعات تجربی سیاسی در رهیافت های مختلف جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصادی، و جغرافیایی و غیره قابل پیگیری است.
جامعه شناسی سیاسی به عنوان علم سیاسی تجربی و بارز، محصول تأمّل اندیشمندان در چند قرن اخیر است. در مورد ماهیت این علم اختلافاتی وجود دارد. برخی همانند موریس دورژه، جامعه شناسی سیاسی را با علم سیاست یکسان دانسته اند که در هر دو، از نهادهای سیاسی بحث می شود. گاه جامعه شناسی سیاسی متفاوت از علم سیاسی دانسته شده است . حسین بشیریه تمایز علم سیاست را با جامعه شناسی سیاسی در نوع نگاه از منظر رابطه قدرت دانسته است. در علم سیاست قدرت از بالا به پایین نگریسته و اِعمال قدرت از سوی دولت و نهادهای سیاسی جامعه بررسی می شود، ولی در جامعه شناسی سیاسی روابط قدرت از پایین به بالا و از طریق اعمال قدرت از سوی نیروهای اجتماعی بر نهادهای سیاسی قدرت در جامعه مد نظر می باشد . در این نگرش جامعه شناسی سیاسی معطوف به مطالعه قدرت در بین نیروهای اجتماعی است. البته در نگرش های متأخر و بر اساس چرخش پسامدرن در مطالعات جامعه شناسی سیاسی، آن گونه که کیت نش نیز بخوبی گزارش داده است، جامعه شناسی سیاسی معطوف به رابطه قدرت در عرصه اجتماعی است . در این نگرش، قدرت صرف رابطه رسمی قدرت نیست و به لایه های مختلف و پنهان قدرت در عرصه زندگی سیاسی توجه می شود. در کل، رهیافت جامعه شناسی سیاسی را می توان نوعی مطالعه تجربی روابط قدرت در عرصه اجتماعی دانست.
مباحث جامعه شناسی سیاسی مهدویت مجموعه مسائلی هستند که به مطالعه و تحلیل روابط قدرت در جامعه اسلامی در ارتباط با آموزه مهدویت اسلامی می پردازند. از این حیث در جامعه شناسی سیاسی مهدویت می بایست بر اساس چگونگی این روابط و تأثیر آموزه مهدویت در تحوّل و شکل گیری روابط قدرت بحث نمود. مباحث جامعه شناسی سیاسی مهدویت را می توان در سه دوره عصر حضور امامان معصوم(ع)، عصر غیبت، و آستانه ظهور بررسی کرد. گاه مباحثی نیز به صورت جامعه شناسانه در مورد عصر ظهور مطرح می شود که به نظر می رسد این بحث ها عمدتاً به مباحث کلام سیاسی، فقه سیاسی و فلسفه سیاسی مربوط می شود و طبعاً مطالعه تجربی در مورد آینده بی معنا خواهد بود. نمونه هایی از مباحث جامعه شناسی سیاسی مهدویت عبارتند از:
ه ـ 1) عصر ائمه:
1. سیره سیاسی معصومان(ع) در آماده سازی جامعه اسلامی برای عصر غیبت؛
2. وضعیت سیاسی جامعه اسلامی در آستانه غیبت؛
3. نهاد وکالت و سیره معصومان در نهادسازی برای عصر ظهور؛
4. نقش آموزه مهدویت در تحولات سیاسی اجتماعی صدر اسلام؛
5. تأثیر روابط قدرت در شکل گیری جریان های مدّعی مهدویت در صدر اسلام؛
6. نقش آموزه منجی گرایی در مقاومت شیعیان در برابر خلفای اموی و عباسی؛
7. شیوه های امامان معصوم(ع) در ترویج و جامعه پذیر سازی فرهنگ مهدویت؛
8. شیوه شیعیان در آستانه عصر غیبت در مواجهه با مسأله غیبت؛
9. چگونگی الگوپذیری شیعیان از آموزه مهدویت در عصر معصومان(ع)؛
10. نقش شاگردان و اصحاب ائمه معصوم در گسترش فرهنگ مهدوی؛
11. شیوه های تعامل مردم با نمایندگان و وکلای ائمه در عصر حضور؛
ه ـ 2) عصر غیبت:
1. وضعیت سیاسی جهان اسلام در آستانه عصر غیبت؛
2. وضعیت سیاسی شیعیان در عصر غیبت صغرا؛
3. چگونگی تعامل شیعیان با نوّاب خاص؛
4. چگونگی تعامل خلفا با نوّاب خاص؛
5. میزان گسترش و نفوذ فرهنگ مهدوی در عصر غیبت صغرا؛
6. تأثیر مکاتب با حضرت ولی عصر(عج) درعصر غیبت صغرا بر رفتارسیاسی شیعیان؛
7. شیوه های کنترل ومقابله حاکمان عباسی بافرهنگ مهدویت درعصرغیبت صغرا؛
8. نقش آموزه مهدویت در مقاومت شیعیان در عصر غیبت؛
9. نقش مهدویت در زندگی سیاسی معاصر اسلامی؛
10. استراتژی انتظار؛
11. نقش آموزه مهدویت در حرکت ها و نهضت های اسلامی (مصادیق این حرکت ها هر کدام مستقلا قابل بررسی هستند، مثل سربداران)؛
12. مهدویت و سیمای سیاسی منتظران؛
13. فرایند جامعه پذیری سیاسی فرهنگ مهدویت در جامعه اسلامی؛
14. نقش روشنفکران درگسترش وجامعه پذیرسازی فرهنگ مهدویت در عصر غیبت؛
15. نقش خانواده و زنان در جامعه پذیری فرهنگ مهدوی؛
16. نقش آموزه منجی گرایی و مهدویت در حرکت های رهایی بخش در جهان اسلام؛
17. نقش رسانه ها در ترویج فرهنگ مهدوی در عصر غیبت؛
18. بررسی نقش اماکن مقدس منسوب به حضرت مهدی درگسترش فرهنگ مهدوی؛
19. بررسی شعائر شیعیان در بزرگداشت فرهنگ مهدوی و تأثیرات آن؛
20. نقش اینترنت و ماهواره در گسترش فرهنگ مهدوی؛
21. الگوهای ترویج فرهنگ مهدوی در جوامع غیر اسلامی؛
22. شیوه های ترویج فرهنگ مهدوی در جوامع اسلامی؛
23. وجوه رویارویی و برخورد فرهنگ های منجی گرایانه در جوامع چند فرهنگی؛
24. نقش هنر و سینما در فرهنگ سیاسی مهدویت؛
25. تأثیر فرهنگ سیاسی مهدوی بر الگوی مشارکت سیاسی مردم در عصر غیبت؛
26. شیوه های برخورد با جریانات سیاسی انحرافی مهدویت؛
27. نقش جریانات مدّعی مهدویت در تحوّلات سیاسی اجتماعی جوامع اسلامی؛
28. عوامل و زمینه های سیاسی ـ اجتماعی شکل گیری جریانات انحرافی مهدویت؛
29. نقش استعمار در شکل گیری جریانات انحرافی مهدویت در جهان اسلام.
ه ـ 3) آستانه ظهور و قیام حضرت مهدی(عج):
1. زمینه های سیاسی اجتماعی تحقق حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)؛
2. جهانی شدن و چشم انداز فرج؛
3. ماهیت انقلاب و قیام حضرت مهدی(عج)؛
4. وجوه ضرورت قیام مسلحانه برای تحقّق مدینه فاضله اسلامی؛
5. نقش قومیت ها و ملل مختلف در انقلاب حضرت مهدی(عج)؛
6. نیروهای مخالف حضرت مهدی(عج)؛
7. ویژگی های جنگ آخرالزمان و استراتژی قیام و جهاد لشکر حضرت مهدی(عج)؛
8. الگوی تحوّل و نوسازی در فرهنگ مهدوی؛
9. نقش آموزه مهدویت در فرهنگ سیاسی جوامع شیعی.
و) مسائل روابط بین الملل
حوزه مطالعات روابط بین الملل یکی از حوزه های مهم مطالعات سیاسی است. این حوزه شامل مطالعات مختلف در باره ارتباط واحدهای سیاسی در عرصه بین المللی و روابط خارجی آن ها با یکدیگر، سیاست خارجی دولت ها و سیاست بین الملل می شود. با تحوّلات چند دهه اخیر و تضعیف دولت ملت ها در فرایند جهانی شدن، عرصه روابط بین الملل به تدریج جای خود را به سیاست جهانی می دهد . در حالی که روابط بین الملل بر اساس محوریت دولت های ملی شکل می گرفت و تعریف می شد، با تضعیف واحدهای ملی از یک سو و پیدایش بازیگران مهم در عرصه سیاست جهانی متفاوت از نقش آفرینی انحصاری دولت ـ ملت ها در گذشته، عرصه جهانی شاهد پدیده ی جدیدی به نام سیاست جهانی شده است. البته در بحث های مهدویت این امر به صورت یک مسأله قابل بررسی است که اصل ماهیت ارتباط حکومت جهانی مهدوی با دیگران چگونه خواهد بود؟ آیا حکومت ها یا ملت های دیگری متفاوت از حکومت جهانی مهدوی و امّت اسلامی در این دوران حضور خواهند داشت تا شاهد مفهوم روابط بین الملل باشیم یا نه؟ برخی از مباحث سیاسی مهم مهدویت در ارتباط با عرصه بین الملل و سیاست جهانی عبارتند از:
1. وضعیت جهان در آستانه عصر ظهور؛
2. وضعیت قدرت ها و دشمنان حضرت در آستانه ظهور؛
3. مهدویت و چالش های معاصر جهان اسلام؛
4. وضعیت دولت ها و ملل در عصر مهدوی؛
5. مفهوم شناسی سیاست بین الملل در عصر ظهور؛
6. جنگ آخرالزمان و نقش نیروهای حق و باطل در آن؛
7. بررسی ابعاد استراتژیک منطقه جنگی در آخرالزمان؛
8. عصر ظهور و ضرورت جنگ و جهاد؛
9. تاکتیک های نیروهای باطل در مواجهه با لشکر حضرت مهدی(عج)؛
10. استراتژی غرب در مواجهه با آموزه مهدویت اسلامی؛
11. ماهیت جنگ و تسلیحات آن در آخرالزمان؛
12. راهکارهای تأمین امنیت جهانی در آستانه ظهور؛
13. راهکارهای تأمین امنیت جهان در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)؛
14. تروریسم و منجی گرایی در جهان امروز؛
15. اهداف غرب در طرح شعار تروریسم در مقابله با آموزه های آخرالزمانی اسلام؛
16. نقش نیروهای یهودی ـ مسیحی در آخرالزمان و تدارک جنگ آرماگدون؛
17. فتنه یهود و مسیحیان صهیونیست در آخرالزمان؛
18. چشم انداز آخرالزمان و لشکر سفیانی در روایات اسلامی؛
19. چگونگی تعامل و رویارویی ادیان ومکاتب آینده نگر در ارتباط با وقوع آخرالزمان؛
20. آخرالزمان و مسأله جنگ بین ادیان؛
21. نقش جهانی شدن در گسترش منجی گرایی در جهان امروز.
ز) مطالعات سیاسی تطبیقی مهدویت و منجی گرایی
برخی از مباحث سیاسی مهدوی به بررسی تطبیقی موضوعات مشترک مهدویت در مکاتب و ادیان مختلف مربوط می شوند. این مطالعات عمدتاً براساس مباحث مطرح در محورهای پیشین صورت می پذیرد. از این رو با حذف مسائل خاص مهدویت در اسلام، بسیاری از مباحث سیاسی مهدویت قابلیت بررسی تطبیقی را دارند. بررسی های تطبیقی، گونه ای از حوزه مطالعات دین پژوهی است که محقِّق در آن صرفاً به بررسی وجوه اشتراک و امتیاز دیدگاه ها در ادیان مختلف می پردازد و از این جهت این گونه مطالعات در ابتدای امر در صدد اثبات صحّت و سقم یا حقانیت این دیدگاه ها نیست. البته می توان در برخی از مطالعات تطبیقی به بررسی مزایا و برتری های یک آموزه نسبت به دیگر آموزه ها اقدام نمود یا در کاری چند بُعدی، ضمن مقایسه و تطبیق دیدگاه ها به ارزیابی و داوری بین آن ها نیز پرداخت. بدیهی است چنین شیوه ای خود گونه ای ترکیبی در مطالعات مهدویت بوده و فراتر از مباحث تطبیقی می باشد. با توسعه قلمرو مطالعات تطبیقی به مکاتب بشری مانند مدرنیسم، مباحث تطبیقی می تواند به صورت گسترده تری مطرح شود.
1. سیمای منجی در اسلام و دیگر ادیان؛
2. نگرش ادیان به فرایند ظهور منجی؛
3. اقدامات ادیان در عرصه مباحث منجی گرایی؛
4. نقش و تأثیر منجی گرایی بر روابط بین ادیان؛
5. سیمای مدینه فاضله در ادیان مختلف؛
6. نگرش ادیان به پیروزی مستضعفان و مظلومان در پایان تاریخ؛
7. مدینه فاضله اسلامی و نظام لیبرال دموکراسی؛
8. نقد و بررسی نظریه لیبرال دموکراسی به مثابه پایان تاریخ؛
9. برخورد تمدن ها و نگرش های آینده نگر ادیان؛
10. نقش و جایگاه مردم در نگرش های ادیان در باب حکومت آخرالزمان؛
11. نقش و جایگاه احزاب و گروه ها در نگرش های ادیان در باب حکومت آخرالزمان؛
12. منجی گرایی و ادیان بشری؛
13. بررسی تطبیقی نگرش اسلامی ویهودی ـ مسیحی درباره بازگشت حضرت مسیح?؛
14. بررسی سیمای دجّال در اسلام و آیین مسیح؛
15. چگونگی رویکرد منجی به دجّال در آخرالزمان در اسلام و آیین مسیح؛
16. کار ویژه های حکومت جهانی منجی موعود در ادیان مختلف؛
17. سیمای منجی موعود و انسان کامل در ادیان مختلف؛
مجدد گرایی و هزاره گرایی در اسلام و مسیحیت.
خاتمه سخن
تحلیل ماهیت زندگی سیاسی در پرتو آموزه مهدویت برای جامعه اسلامی به ویژه در شرایط امروز، بسیار حیاتی و ضروری است. تحولات جهانی در آستانه قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی از یک سو و رشد و گسترش اقبال به منجی گرایی و مباحث آخرالزمان از سوی دیگر، سبب شور و تحوّلی جدّی در جهان امروز شده است. گرایش مطالعات سیاسی ـ اجتماعی مهدویت نیز خود همانند دیگر حوزه های مطالعات مهدویت حاوی مباحث و مسائل گسترده ای است که لازم است با احصای این مسائل زمینه تحقیقات بعدی در این زمینه فراهم شود. البته آنچه در این نوشتار مطرح شد، تلاشی اندک برای شناسایی برخی از مهم ترین مباحث مطرح در حوزه گرایش مطالعات سیاسی مهدویت بوده است. البته ضروری است در فرصت مناسب با بررسی و مطالعة تمامی گرایش ها و حوزه های مطالعات سیاسی و حتی گرایش های بین رشته ای، مباحث و مسائل مطرح حوزه مطالعات مهدویت احصا شوند. امید است این امر خطیر در آینده با همّت محققان و صاحب نظران مباحث مهدویت پی گیری و کامل شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات