* مهمترین عرفانهایی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نفوذ میکنند و به همین راحتی فیلمهایشان را در ایران ترویج میدهند، کدام است؟ نقص یا ضعف از طرف کیست؟
** در ابتدا باید تعریف درستی از عرفانهای نوظهور و فضای حضور آنها در رسانهها یا دنیای مجازی باید داشته باشیم تا بتوانیم ریشهیابی علل نفوذشان در صدا و سیما و مباحث مربوط به رسانه ملی را با حضرتعالی مطرح کنیم. یک عده از این عرفانهای نوظهور ریشه در عرفانهای باستانی دارند و شکلهای مختلفی نیز دارند.
یک عده از آنها باز تولید آن جریانهای سنتی و ادیان سنتی و گرایشهای اخلاقی و معنویتگرایی سنتی هستند. اما یک عده از آنها ریشه در آیینها و مکاتب بشری دارند مثل بودا و بودیسم. این فرق ضاله به گونه بسیار ارزنده عمل کردهاند. به عنوان مثال نئوبودیسم که یکی از فعالترین جریانها است، رهبر منش جناب آقای دالایی لاما فرد دوم در لیست صد نفر رهبران معنوی که اعلام شده است. بنده فکر میکنم بالای سی عدد مستند را که مورد نقادی قرار گرفته شده بودند در سایتهای نقد فیلمها که امتیاز خوبی را هم گرفته بودند درباره ایشان ساخته شده است. فقط درباره زندگی بودا، و بالای این تعداد مستندهایی بود که درباره دالایی لاما ساخته شده بود. لذا ما در این میان نقش فیلم را جدیتر میدانیم هر چند که گاهی از این فیلم مستند میشوند، مانند فیلم بودای کوچک که در ظاهر فیلم است، اما گریزی به مستند زندگی بودا است. یا هفت سال در تبت یک گریزی به زندگی دالایی لاما است، اسمش فیلم است، یا مثلا داستان فیلم یک آقایی که کوهنورد بوده و زندگی او را به تصویر میکشند؛ این آقا در تبت با دالایی لاما آشنا میشود، این فیلم را میسازند. از این طریق وارد میشوند برای ترویج افکارشان. اما یک عده از این مباحث نه مستند است و نه فیلم – مستند، بلکه فیلم است و از این راه وارد شدهاند در فضای رسانه یا رسانهای ملی ما.
این فضا گاهی در داخلش تعمد است یک مثال دیگری بزنم. فکر میکنم سه سال پیش یا چهار سال پیش بود که من نتوانستم اسم آن فیلم را پیدا بکنم چون در اواسط فیلم بود و من هر چند قدر نگاه کردم ببینم که اسم این فیلم را بنویسد، آخر اسم این فیلم را نزد که نزد، داستان یک آقای ایرانی بود که به هند رفته بود و با یک زن هندی ازداوج کرده بود و در آنجا صاحب پسر شده بود و تصمیم داشت برود به پدر و مادرش سر بزند که در راه تصادف میکند و حافظه خود را به کلی از دست میدهد و سالها از آن داستان میگذرد و این آقا صاحب زندگی جدید میشود و سه پسر از همسر ایرانی دارد و این سه پسر هیچ کدامشان آبشان توی یک جوی نمیرود. نزدیک عید میشود و این پدر نمیداند که چگونه این سه پسر را سر سفره عید بگذراند و خیلی ناراحت است که ناگهان پسر هندیاش پیدا میشود که با یک رنج و درد و غمی پدرش را پیدا کرده است اسم این آقا راجی میش است اسم دوم جناب اوشو که ایشان چهار بار اسم عوض کرده است.
اسم دومش راجی میش است میآید و پدر را پیدا میکند البته نه این که حضوری بلکه تماس میگیرد و میگوید که من پسر تو هستم و حافظهاش بر میگردد و از او دعوت میکند که بیاید ایران موقعی که میآید ایران وقتی از پلههای هواپیما به پایین میآید معروفترین آهنگ مدیتیش پویای اوشو نواخته میشود و همین طور این آهنگ وقتی آقای راجی میش پایش را در خانه پدر ایرانیاش میگذارد دوباره تکرار میشود. این آقا کاری میکند که همه بچههایی که ناراضی بودند مخصوصا فرزند آخر که از همه ناراضیتر بود را دور پدر جمع میکند. که اگر آقای راجی میش هندی بیاید به خانه شما خانوادهها را دور هم جمع میکند و کانون خانواده گرم میشود و تازه بنیاد خانواده شکل میگیرد. خب این فیلم بوده که به سفارش رسانه ملی ساخته شده است. در حالی که شما در همان مقالهای که بنده نوشتم درباره اوشو مردابی با نام اقیانوس خیلی کوتاه اشاره کردم و اصلا ایشان مفهوم پدر را قبول ندارد و تاریخی را برای بشر معرفی میکند که در تاریخ سکولار هم نگفتند. تاریخ سکولار که اصلا خداوند و دین معنویت و هر چیز به خدا ربط داشته و حتی تاریخ انبیا را حذف کردهاند و تاریخ بشر را طوری نوشتند که اصلا پیامبری نیامده این آقا این حرفها را میزند و در کشور ما فیلمی ساخته میشود برای تبلیغ اوشو. خب این جز تعمد نمیتواند باشد.
من خاطره دیگری را نقد میکنم از تعمد که درباره اکی یوسان این انیمیشن معروف معناگرایی که نزدیک سیصد قسمت است و اپیزود دارد و یکی از بلندترین سریالهای انیمیشنی است. فکر میکنم سی قسمت از این انیمیشن به دست بنده رسیده که وقتی این سه قسمت را بررسی کردم متوجه شدم که از این سی قسمت دوازده قسمتش درباره کرامتهایی امیرالمومنین است. ببینید امروز ما این منش رفتار کله تاس را در چه کسانی میتوانیم ببینیم؟ رهبر بوداییان تبت آقای دالایی لاما. خب این انیمیشن زمانی پخش میشد که همزمان با این انیمیشن یک برنامه کودک به نام حسن چهار ساله که سالها در همان اول ابتدایی مانده بود و هر سری معلم از او سوال میپرسید دست و پایش را گم میکرد و میگفت آقا اجازه هولم نکن و دست و پاهایم را گم نکن و هر آدمی تو دستاش یازده تا انگشت دارد.
این انیمیشن و این برنامه کودک ضریب باوری ایرانیها را این قدر پایین میآورد که مسئله به کمیسیون تخصصی مجلس ارجاع داده میشود. آقای سالک که امروز سخنگوی جامعه روحانیت باید باشد آن زمان در مجلس بودند، ایشان نقل میکند که از یک دوستی آقای موسوی یکی از امام جمعههای شهرستان سجاس است از خود آقای سالک نقل میکرد و میگفت: این ضریب خود باوری برای ما ارجاع شد. ایشان میگفت: ما خیلی گشتیم تا رسیدیم به این دو تا و دیدیم که همزمانی این دو تا تاثیر عجیبی را گذاشته است و این ضریب خود باوری را در ایرانیها بسیار پایین آورده است. یک کودک هم میآمد. اما یک ایرانی که کودک یک نماد انسان معیار ایرانی است این قدر دست و پا چلفتی است که حتی کوچکترین کارهایش را نمیتواند انجام بدهد و از حل سادهترین مسائل هم بر نمیآید.
* پس این مسائل اتفاقی نیست؟
** بله هرگز این اتفاق نیست. ایشان میگفت ما گشتیم و دیدیم پشت پرده هر دو برنامه کودک یک خانم بهایی است که هر یکی دو ماه یک بار به مسافرت میرفت و تزهای جدیدی را میآورد و ارایه میداد و کاری میکرد که اجرایی بشود و تا اهداف شومی که دارند را بتوانند پیاده کنند.
خب یک عدهشان این است و بعدها معلوم میشود و نمیتوان گفت که نباید باشد، چون یک سازمان بزرگی مثل صدا و سیما که مخصوصا با شبکههای استانی گسترده نمیتوانیم بگوییم که باید همهشان پیغمبرزاده باشند. اما از این طرف نظارت بیشتری میطلبد طرف دوم کارنشناسی کسانی هستند که در سر کار هستند. نکته بعدی این که صدا و سیمای ما ریشه در انقلاب دارد هنوز هم شما تزهای قبل از انقلاب در این جا میبینید. تز رئالیسم و تز واکسیناسینیسم هیچ کدام از اینها اسلامی نیستند. تز رئالیسم میگوید هر چه میآید در جامعه میخواهند آن را بزرگنمایی کنند، در حالی که شاید این تز ظاهرش خوب باشد و حرف خوبی هم بگوید اما عمقش به کجا میانجامد به آنجا که تازه در حال شکل گرفتن هستند مثل یک نکته کوچکی است که صدا و سیما بیاید آن را بزرگش بکند مانند سریال قلب یخی و این سریال میخواهد بگوید فراماسونری بد است ولی چندین قسمت از این سریال سعی دارد مخاطبان را با زندگی غربی آشنا بکند و دارد این زندگی را به آنها القا میکند.
* کدام قسمتهایش را میتوانید نام ببرید؟
* همان سکانسهایی که میخواهم نام ببرم یا نماها چون بیشتر به نما تشابه دارد، نماهایی که دارد شوی لباسها را نشان میدهد. ببینید اولا شو زندگی تجملی است و بعد ما نه این که شوی لباسهای اسلامی نداریم این هم از همان گرفته شده است و خوب است که ما شوها و لباسهای اسلامی داشته باشیم. اما نوع رفتار و نوع رفت آمد این مانکنها همان غربی است که یک چادر سرشان دارند حتی چادر نیست یک روسری است که سرشان کردهاند. بحث این است که این که شوی لباس برای غربیهاست نمیتواند کافی باشد. مثلا فیلمسازی و مستندسازی نیز ابداع شده غربیهاست.
سوال این است چون آنها ساختهاند ما هم حق استفاده نداریم؟ از طرفی خب این شوی لباس به این شکل با پوشش کامل باعث جذب مردم به آن پوششهای کامل و زیبا میشود. ببینید ما میتوانیم به یک نحو دیگر تبلیغ بکنیم و من نمیخواهم وارد این فضا بشوم میخواهم بگویم چندین قسمت از یک سریال که یک فصلش حداقل ساخته شده است.
این یک فصل و با قسمتهای خیلی بالا روی تجملگرایی تاثیر دارد حتی به مد اسلامی من نمیخواهم بگویم که مد اسلامی را تبلیغ نکنیم. مانکنها میآیند و پول میگیرند و برایشان مهم نیست که بد حجاب باشند یا با حجاب و در فیلم هم نشان نمیدهد که مانکن مفید حجاب است و این فقط با پوشش اسلامی میآید و برای نشان دادن این مد آن موقع خیلی با حجاب بود ولی بعدها نه. یا شکستن قالبهای ارتباطی که یک سری مسائل وجود دارد که شاید جامعه تحمل آن را ندارد و در حال نشان دادن است و همین طور مقام معظم رهبری فرمودند که قرار نیست ما یک قالب را بشکنیم تا یک پیام بدهیم میشود با حفظ قالب حیا نشان داد که بیحیایی چه آثاری دارد و میخواهم بگویم که این یک کارنشناسی است و طرف دغدغه دارد ولی کار نیست. در همین مسئله من یک خاطره عرض کنم. فکر میکنم پارسال اسفند ماه بود ما خبردار شدیم که فیلم نبرد تایتانها قرار است در صدا و سیما اکران بشود و در روز سوم یا دوم عید بود و بنده بالای بیست بار مشاهد کردم که این فیلم را به صورت زیرنویس تبلیغ کردهاند این فیلم یکی از معناگراهای هالیوودی است و قسمت دومش هم قرار است در سال دو هزار و دوازده ساخته بشود و پخش بشود و هم استقبال خوبی داشت و هم خوب به فروش رفت و جزو معدود فیلمهای است که توانست اسطورههای یونان باستان را این قدر محبوب در دل مردم دنیا قرار دهد و به تصویر بکشد.
در این فیلم آقای پرسیوس که فرزند نامشروع خدای زئوس است قهرمان قصه فیلم است و فرد میداند که این فرزند ولد نامشروع است که یکی از خداهای اصلی اسطورههای یونان باستان است به نام زئوس و یک فرزند نا مشروعی دارد و همسر یکی از شاهزادههای زمینی به نام پاکریسیوس آن فرماندهای که آمد پای کوه المپیس برای اعتراض به خدایان و او همبستر شده برای عقاب کردن او که خدای زئوس است ولد نامشروع بودن یک کنایه به حضرت عیسی است به کل منجیهای بشری که از جانب خدا آمدهاند و این یک کنایه است.
از اول تا آخر فیلم از این جریان طعنه میزند به بحث منجی و حالا بماند بحث اسطورهگرا و باستانگرا که انتهایش به عرفان نوظهور میانجامد. در این فیلم اول تا آخر میگوید که زئوس از دسته خدایان است و خدایان دیگر را به کوچک میشمارد. بهترین خدایشان زئوس است. عاشق زن و شراب بوده و مشروبهای فراوانی همواره به همراه داشته. بنده تماس گرفتم با مسئول پخش شبکه سه با یکی دو تا واسطه و حرفم این بود این فیلم پخش نشود، ولی حاضر به مصاحبه و صحبت با بنده و شنیدن ادلههایم نشدند با منشی صحبت کردم و به ایشان پیام دادم و گفتم که این را به ایشان بگویید، منشی به بنده گفت که آقا اصلا شما فیلم را دیدهاید من گفتم بنده کارم این هست اگر نمیدانید الان بدانید که کار بنده کنترل فیلم معناگرا است. گفتم هیچ فیلی نیست که در بازار برسد و به دست ما نیاید. در جواب گفتند کار ما هم همین هست که فیلمهای معناگرا را گرفته و اسلامیزه میکنیم.
گفتم که این را به چه نحوی میخواهید اسلامیزه بکنید. بنده یک تعداد فیلم نام بردم که اسلامیزه کرده بودند ولی آسیب محتواییاش باقی مانده بود. نمونهاش نفرین مجسمه سیاه که تبلیغ بودیسم بود. فکر میکنید که صدا سیما اسلامیزه میکند چه کار میکند، اگر مویی معلوم باشد میپوشاند گاهی هم اگر مسلمان نباشد نمیپوشاند حتی اگر مسلمانها ساخته باشند نمیپوشاند. حتی در فیلمهای ترکیهای با فیلمهای مصری میبینید که روسری سر این بازیگرها نیست در حالی که تمام مراجع میگویند که اگر مسلمانزاده باشد و بخواهد فیلم بازی بکنند باید پوشش داشته باشد و گرنه حرام است. ولی اگر بازیگران وطنی باشند و موهایشان زیاد باز نباشد اشکال ندارد نهایت این است که در اسلامیزه کردن گیر میدهند تا یک چیزی سرشان بکنند اسلامیزه شدن یعنی این دوم یعنی این که اگر برهنه باشند با فرمول فتوشاب آن قسمت را میپوشانند. اسلامیزه شدنشان در همین حد است ولی یک فیلمی که دوبله شده و بنده هم مشاهده کردهام و قرار بود که از تلویزیون پخش بشود این گونه کنترل شده که در آن نشان میدهد که آقای زئوس داخل یک رختخوابی با یک خانم نشسته بودند و مخاطب متوجه میشد که این دو با یکدیگر همبستر شدهاند و در آنجا شکل عقابی میشود و پر میکشد میرود. این کجایش اسلامیزه شده است.
از آن طرف اینها میگفتند که اسلامیزه شده. یا فیلم کرهای که در داخل آن میبینیم که فرد برای گرفتن استمداد به آتش یا به روح اجدادش پناه میبرد. حالا شما بیایید و به جای این کارها اسم خداوند را بیاورید این نمیتواند کافی باشد صدا تغییر میکند ولی تصویر که سجده بر آتش هست تغییر نمیکند. من میخواهم بگویم که این کارنشناسی است و افراد در قالب گیر کردهاند و فکر میکنند که قالب را یک چادر سرش بکنیم یا برهنگیش را بپوشانیم اسلامیزه شده است. در حالی که این نیست. دعوای ما این است که اگر قالبهایمان را هم حفظ بکنیم در نگاه اسلامی ما تازه میگوییم که قالبها هم اسلامی نیست. آن چیزی که در قالب تاثیر میگذارد محتوا است.
شما چگونه میگویید که کسی میرود روح پدرش را میپرسند در فیلم کرهای به نام ایشان که یکی از پربینندهترین فیلمها در شبکه قم است که با پنجاه قسمت فاصله در شبکه فارس هم شروع به پخش شده است. دقیقا به روح پدرش در حال سجده است مفاهیم اصلی بودا را تبلیغ میکند که در این جا میگویند اسلامیزه کردهاند.
* اگر بخواهیم اینها را انحرافات بدانیم که نمیشود، چیزی را پخش کرد. مثلا غربیان معتقد هستند که در خیابان نیازی نیست که سرهایشان پوشیده باشد یا اعمال دیگری که انجام میدهند حال بگوییم چون این فیلم اعتقاد این غربی را نشان میدهد مروج انحرافات است؟
* نه، من در بحث فیلمهای کرهای بحث مفاهیم و معناگرایی را میگویم، حالا عرفان نوظهور بماند من بحث روحپرستی را عرض میکنم بحث فروش را میگویم شما در فیلم آشپزباشی مشاهده میکنید که دایی چندین بار میگویم فنگ شویی، فنگ شویی، و تبلیغ فنگ شویی میکند و یک بار بدون این که نقد کنند فنگ شویی یک نوع نماد بتپرستی است و اینها خرافهگرایی است. طوری میگوید که بهترین علم است برای دکوراسیون اما شما حقیقت فنگ شویی را بخوانید متوجه میشوید که یک نوع خرافهشویی است و یک نوع کفر است و حتی اگر شما یک جستوجوی ساده فنگ شویی ساده را در گوگل بزنید بعضی از سایتها که در حال تبلیغ این هستند میگویند که یک نوع خرافهپرستی است و آن که مبلغش است میگوید که خرافهپرستی است چه برسد ما که منتقدش هستیم. من در بحث معناگرایی دارم عرض میکنم.
یک فیلمی پخش میشد در زمان حضرت امام(ره) که یک گزارشگر آمد و از نمیپرسید که شما الگویتان در این دنیا چه کسی است؟ گفت خانم اوشین. این حرف به گوش حضرت امام(ره) رسید و امام(ره) فرمودند اگر این خانم در دست من بود اعدامشان میکردم و حتی شاید این کسی که گزارش را تهیه کرده و در تلویزیون پخش میکند. فیلمی که در آن زندگینامه یک خانم بدکاره است و چرخه رنج او را نشان میدهد این چرخه رنج که در تمام زندگیش وجود دارد منتهی به این میشود که همسرش میمیرد و بچههایش میمیرند و از صفر شروع میکند.
ولی ببینید این سکولار شده کار همان بودا است که چرخه رنج و تولدهایی پی در پی را نشان میدهد و در این جا شکل مادی را نشان میدهد، ما آمدیم همان باور را اسلامیزه بکنیم طوری از این خانم اوشین اوج و قلهای ساختیم که یک هزارم این را نه در فیلمیمان نه در داستانهایمان نه در مستندهایمان به کار نبردیم و حتی نیامدیم یک تیزری درباره حضرت زهرا(س) در یکی از این فیلمهایمان بسازیم، و باور اینها در ذهن مخاطب جا میگیرد بحث معناگرایی است بحث روحپرستی است، حالا شما ببینید یک مکاتبی مثل فالین دافا را بررسی کنید. من در همین قم شش نفر را میشناسم که پیرو مکتب فالین دافا بودهاند، که البته الان توبه کردهاند.
یکی از آنها چینی است یک جوانی که پنچ سال کار میکرد بر اثر این فیلمهایی که نشان میدادند آشنا شده بود و بعد به سراغ مکتب شان رفته، بعد یک سری قدرتها از طریق اینها کسب کرده است. جالب این جا است که از سوی حدود پانزده تن از اساتید دانشگاهش برای این کار تشویق میشد و میگفتند تو بهترین کار را انجام میدهی. حالا چه شد که خدا من را سر راه این آقا قرار داد و با این فرد صحبت کردم و عقایدش نیز برگشت. قضیه این بود که بنده رفته بودم یک رم برای گوشی بخرم و با این آقا آشنا شدم و دیدم که یک طبقه پاساژ در قم درگیر این مسئله هستند نماز شب میخوانند و فالان دافا کار میکنند و خیلی هم برایشان عادی بود این به خاطر این است که ما تعریف درستی نداشتیم. البته در رسانهها گاهی وقتها فیلمهای ما به این صورت است که تمام عرفانهای شرقی در قالب فیلمهای رزمی تولید میشود.
* پس مقصر فقط صدا و سیما نیست؟
** بله گاهی وقتها تعمد است و گاهی کارنشناسی، آن موقعی که فیلم آشپزباشی ساخته میشود کارشناس مذهبی واقعا چه جایگاهی دارد؟ کارشناس مذهبی کسی است که فقط وظیفه دارد به وجب موهاگیر بدهد و این که بیشتر از دو انگشت موها بیرون باشد گیر بدهد و یکی هم حرام و حلال بودن مباحث را در نظر گیرد والا کارشناس مذهبی جایگاهش این نیست که در صدا و سیما نظارت محتوای بکند و اجازه این کار را نمیدهد. اگر دوستانی که در زمینه کارنشناسی مذهبی فیلم کار کردهاند این سوال را بپرسید آنها میگویند شما فقط اختیاراتتان در همین حد است که به این مسائل ایراد وارد کنید و لاغیر. و به محتوا کاری نداشته باشید.
نکته سوم: من بعضی از کار گردانها را از نزدیک میشناسم و با بعضیهایشان هم صحبت شدهام درباره فیلمهای اعتقادی، گفتهاند: ما اعتقادی به ساخت فیلمهای دینی نداریم یک کار مستند بود که یکی از دوستان انجام داد و در صدا و سیما هم پخش شد که فکر میکنم در اخبار 20:30 یک گوشه اشاره غیر مستقیم به این کار صورت گرفته بود و محتوایش این بود که اصلا بعضی از کارگردانان ما اعتقادی به ساخت فیلمهای دینی ندارند خب این خطر است.
* در این زمینه راهکار مقابله چیست؟
** اگر ما بخواهیم با آنها مقابله کنیم باید عرضه معنویت اسلامی را در کنار نقد داشته باشیم و این درست نیست که تنها دشمنشناسی داشته باشیم مهم این است که محتوایمان را بتوانیم عرضه کنیم و محتوایشان را نقد کنیم تا با این کار جلوی ترویج عرفانهای کاذب را گرفته باشیم. بنده دو تز را به کلی رد میکنم یک: این که فقط به دشمنشناسی بپردازیم یا فقط به ابای معنویت اسلامی بپردازیم، اینها هر دو غلط است، کاری که قرآن انجام داده این است که دشمنشناسی دارد و همچنین مولفههای بنیادی دشمنشناسی را شناسایی میکند وقتی که میخواهد شیطان را معرفی کند میگوید نسبت به امر پروردگار خویش فسق کرده است، مقداری از تاریخچهاش را معرفی میکند و میگوید چه کسی بوده، در مقابل دستور خداوند مبنی بر این که سجده کند بر آدم سرپیچی کرد و یکی از کارهای شیطان را کان من الکافرین یعنی کفر وزرید نسبت به خدا معرفی میکند.
خب این مولفههای مهم را میگوید مولفههای مبنایی را در دشمنشناسی میگوید، درباره فرعون درباره هارون درباره هامان درباره قارون تمام متکبران و مستکبرین که در فضای اقتصادی هستند یا در فضای سیاسی هستند یا در فضای اجتماعی هستند را معرفی میکند این یکی از قدمهای اول برای مقابله با این فرق انحرافی است. اینها هر یک از مولفههای مبنایی هستند که خداوند در قرآن نقدشان میکند از این طرف معنویت اسلامی را عرضه میکند با آیات شریفه همچون «لله لا اله الا هو، الله نور السموات و الارض و...» ما باید هر دو را داشته باشیم و هر دو را همسطح بدانیم حتی گاهی دشمنشناسی لزوم بیشتری دارد. اگر ما نتوانیم از مرز دین دفاع بکنیم اصل دین به خطر میافتد هر دو را با هم داشته باشیم، ما نیاز داریم که خود پیکر صدا و سیما را تشویق کنیم که از کارگردانهای قوی که رسانهها را خوب شناختهاند دعوت کنند که کار رسانهای انجام دهند یا این تشویق را خود رسانه ملی انجام دهد فیلم دینی نه به این معنا که حتما فرد از صبح تا شب تسبیح بگیرد دستش و در خواب هم با عبا و قبا بخوابد.
منظور ما از فیلم دینی این نیست خودتان هم بهتر میدانید ما در رسانه نمادشناسی داریم نشانهسناسی داریم موارد سواد بصری داریم و مباحث دیگری که به ما کمک میکند در انتقال مفهوم به صورت غیر مستقیم همین فیلم ماتریکس را مثال بزنم همان خانمی که به نئو کمک میکند خانم تیریمیتکه اسمشان تسیمیس است اول تا آخر شما میگویید تسیمیش مفهومی که در مسیحیت میآموزیم لباسی که در تنش دارد. این لباس مختص به قشری هست که آزار جنسی میبینند حتی اگر یک بار صحنه را نشان ندهد آن لباس نشانگر این مسئله است و به دنبال این است که فرد تصویر را دیده و تصویر برایش انتقال داده میشد. حتی برخی موارد اسامی فیلمها هم مروج عرفانهای نوظهور هستند مثل فیلم: بهار تابستان، پاییز زمستان و دوباره بهار که در تلویزیون ما دوباره پخش شده است. اسمش نمایانگر تناسخ است. سه نقطه دوباره بهار یعنی زندگی دوباره پنچ عدد تیزد تولد و مرگ و دوباره تولد و مرگ در قالبهای جسم است و در همین دنیا است. تناسخی که درست نقطه نقابل معاد است.
برای این که معاد را بزند برای این که باور به زندگی دوباره در آن دنیا را بکوباند در حالی که یک بار از تناسخ به صورت مستقیم حرف نمیزند ولی ما را نشان میدهد که نشانه تناسخ است و حیواناتی را نشان میدهد که نشانه تناسخ است حالا از شما میپرسم این کارها و این فیلمها آیا تاثیر دارد؟ بله شما بروید و ببینید بعد از موج آن فیلمهای کرهای چه قدر باروهای شرقی در بین جوانها و گاهی در بین اندیشمندان رشد پیدا کرده است، مقالات توصیفی نه مقالات نقدی در این خصوص نوشته شده است. این را باید برویم و ببینیم، که چه قدر به آن سمت گرایش پیدا میکند، الان اسمگذاری بچههای ما چرا به سمت اسطورههای یونان گرایش پیدا کرده است آیا آسیبشناسی کردهاید.
چرا بیشتر اسطورههای یونانی را میگذارند و وقتی که میپرسی خانم اسم بچهاش چیست میگوید از اسامی اسطورههای یونان است و خیلی هم با افتخار میگوید که اسم بچهام را این گذشتهام. آیا جز این است که این فضاها در جامعه در حال رشد است ما دیگر این را باید آسیب چه مسئله بدانیم اگر آسیب فیلمهایشان نباشد. آسیب این که تمام جامعه اوشوئیسم بشوند یا درگیر عرفانهای نوظهور بشوند.
آسیبها اینها هستند که فکر میکنیم سرشاخه هستند نه مبنایی فرد آن قدر برایش بزرگ شده که افتخار میکند که اسم بچهاش را یکی از اسطورههای پست و پلید یونان بگذارد. به حساب این که یک اسم شنیده است و الهه بوده در یونان باستان و بگوید که الهه بد کاره است یا خوبکاره، اینها مهم نیست. نزدیک ده الی یازده بار خود بنده از نزدیک دیدهام که خانمها اسم بچههایشان را با افتخار نام یکی از الههها گذشته است آیا اینها تاثیر عرفان نوظهور و تاثیر رسانه نیست، ما نباید موقعی آسیبشناسی کنیم که جامعه با آن درگیر هستند با این که دین خود را از دست دادهاند نه این نیست، فرد وقتی که چشماندازش یا جایگاهش آن اهمیت را برایش پیدا کرده است که زندگیاش را بر این مبنا پیریزی کند آینده خودش را یا فرزند خود را با آن فرهنگ آشنا بکند. به عنوان مثال باربی که انیمیشنش را در تلویزیون پخش کردهاند. خود مسئولان سیما باید متوجه باشند و اجازه پخش به این فیلمها ندهند. در حالی که همان گویندگان و دوبلورهای رسانه ملی ما آن کار را دوبله کردهاند. همان موسساتی که از طرف جایی به اسم رسانه ملی مجوز میگیرند و در این مجموعه کار میکنند، اینها.
از انیمیشینهای باربی گرفته تا سفید برفی و سیندرلا که دوبله شدهاش هم رقص و آواز و ارتباط مختلف پسر و دختر را که موها و بوسههایش را نشان میدهد را دارد. خب آیا تاثیر ندارد بعد ما میخواهیم بچههایمان بلوغ زودرس نداشته باشند و میخواهیم فرزندانمان ارتباط جنسی یا ارتباط عاطفی جنسی نداشته باشند خب مگر میشود آیا شدنی است، همان شرکی که تبلیغش در تلویزیون و شبکههای دیچیتالی که جدیدا به بازار آمده است نشان داده شده که چندین بار ارتباط دختر و پسر را نشان داده است، حتما نباید دختر و پسر واقعی باشند همان در قالب حیوانات هم تاثیر میگذارد همان فیلمی که در صدا و سیما نشان داده است پنچ کیلومتر تا بهشت. بله پنچ کیلومتر تا بهشت با فاصلهها، در همین فیلم فاصلهها پدر خانواده یک خانمی را قبلا میخواست و حالا همسرش را از دست داده، میتوانند در این جا نامزد بکنند اما نامزد میکنند و تا آخر فیلم کش میدهند و ارتباطهای عاطفی بین این دو فرد را نشان میدهند. برای هم مردن را نشان میدهند که دو جنس مخالف نامحرم برای یکدیگر چه میکنند و متاسفانه نشان میدهد که وقتی با همدیگر ازداوج میکنند ارتباط عاطفی خاصی با یکدیگر ندارند.
لذا این که ما جلوی این فیلمها را بگیریم و در مقابل هجمه کنیم علیه آنها طبق فرموده رهبری که موضعمان نباید تدافعی باشد باید تهاجمی باشد و این که معنویت خودمان را عرضه کنیم. میتواند راهکارها باشد. در عین این که باید دشمنشناسی و تعریف درستی از آن را برای مردم ارایه دهیم.