* در اين برهه زماني با توجه به تحولات خاورميانه به ويژه بهار عربي، به نظر مي رسد موضوع فلسطين که مسأله نخست جهان اسلام است به فراموشي سپرده شده است. چه بايد کرد که اين موضوع مهم تحت الشعاع رويدادهاي خاورميانه قرار نگيرد؟
** متأسفانه بايد گفت که بله تحولات منطقه، مساله فلسطين را به حاشيه برده است ولي اگر مردم تحليل دقيقي از عمق تحولات داشته باشند نه تنها نسبت به مساله فلسطين بي تفاوت نخواهند بود، که حمايت از آرمان آزادسازي فلسطين را تنها راه براي خروج از بحران هاي ملي خود خواهند دانست. دشمن در حال حاضر براي همه کشورهاي منطقه بويژه کشورهاي نزديک به سرزمين فلسطين بحران سازي کرده است. به عبارت دقيق تر، مردم اين کشورها به علت درگيري داخلي، بحران فلسطين را از اولويت خود خارج ساخته و بحران هاي ملي خود را در اولويت قرار داده اند.
اين تصور بر پايه جداسازي دو بحران از يکديگر است در حالي که اين بحرانها با بحران فلسطين ارتباط مستقيمي دارند و از يکديگر تفکيک ناپذير هستند. رژيم صهيونيستي از سال 1948 که موجوديت غاصبانه خود را در فلسطين اشغالي اعلام کرد تا زمان جنگ 33 روزه سال 2006 در حفظ و استمرار موجوديت خود متکي به برتري نظامي بود و دکترين هاي امنيتي خود را بر پايه داشتن قدرت بازدارندگي متکي به برتري نظامي تعريف کرده بود و هرگاه چالشي براي اسرائيل ظهور و بروز پيدا ميکرد با اين توان برتري نظامي آن را برطرف مي ساخت. حمله اسرائيل به نيروگاه اتمي «اوزيراک» عراق در سال 1980، حمله به مقر سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) در تونس در سال 1988، ترور خليل ابراهيم الوزير ملقب به «ابوجهاد» سياستمدار و تئوريسين نظامي فلسطيني و حمله نظامي به سودان در اوايل هزاره سوم حاکي از اين نوع رفتار است که رژيم صهيونيستي به کشورهاي دور و نزديک با اعتماد به برتري نظامي خود حمله کرده و تصور مي کرد تهديدها عليه خود را از بين برده است. ولي از سال 2006 که جنگ 33 روزه لبنان اتفاق افتاد و حزب الله موفق شد برتري نظامي اسرائيل را ناکارآمد کند و اولين شکست نظامي را بر اين رژيم تحميل کرد، رژيم صهيونيستي ناگزيز در دکترينهاي امنيتي خود بازنگري کرد.
اين رژيم بعد از جنگ 33 روزه، گروهي را متشکل از نظاميان ارشد به رهبري ژنرال «وينوگراد» تشکيل داد تا علل شکست نظامي اسرائيل در اين جنگ را بررسي کند. بعد از شش ماه اين گروه گزارشي را منتشر کرد که گزارش وينوگراد نام گرفت و به سران رژيم صهيونيستي توصيه کرد که دکترين امنيتي خود را تغيير دهند. اين گروه اعلام کرد که تاريخ مصرف دکترين بازدارندگي متکي به برتري نظامي به سر آمده و اين جنگ نشان داد که به علت ابتکار جنگ نامتقارن از سوي حزب الله، برتري نظامي ديگر ناکارآمد شده و رژيم صهيونيستي بايد دکترين جديدي براي حفظ امنيت خود تعريف کند. در سال 2008 توصيه اجلاس هرتزليا که يک اجلاس راهبردي براي صهيونيستها به شمار مي آيد اين بود که رژيم صهيونيستي راهبرد امنيتي خود را در چارچوب جديدي تعريف کند و اين راهبرد تاکيد داشت که امنيت اسرائيل در ناامني منطقه است .
از اين مقدمه مي توان نتيجه گرفت که بحران ناامني در سوريه، لبنان، عراق، مصر و حتي يمن نتيجه برنامه ريزي رژيم صهيونيستي است که متاسفانه کشورهايي مانند ترکيه ، عربستان، قطر و اردن نقش پيمانکاران اين رژيم را در گسترش ناامني درسطح منطقه ايفا مي کنند. اين واقعيت نشان مي دهد که ناامني در کشورهاي سوريه، عراق و غيره ارتباط مستقيمي با بحران فلسطين دارد و نتيجه برنامهريزيهاي اين رژيم است. بنابراين با توجه به اين تحليل نمي توان اين بحران ها را از بحران فلسطين جدا کرد. بررسي دقيق و موشکافانه اين واقعيت، به مردم کمک مي کند تا علل واقعي ناامني را درک کنند و بر آرمان آزادسازي فلسطين براي حل بحرانهاي ملي خود اصرار ورزند. البته اين تحليل آن قدر آشکار است که نياز به استدلال زياد ندارد و همکاري معارضان سوريه با رژيم صهيونيستي در ابعاد سياسي و نظامي و حتي درمان مجروحان معارض سوري توسط رژيم صهيونيستي، صحنه را کاملا شفاف مي کند.
* تنش هاي فتح و حماس و اجرايي نشدن روند آشتي ملي فلسطين چه تأثيري بر وضعيت فلسطين دارد و ادامه جدايي غزه از کرانه باختري چه پيامدهايي در بلندمدت بر جامعه فلسطين خواهد داشت؟
** شکي نيست که جنبشهاي فتح و حماس بزرگ ترين جريانهاي سياسي در سرزمين فلسطين اشغالي هستند و کليد واگرايي و همگرايي در اين جامعه به نوع رابطه ميان اين دو جنبش ارتباط دارد. متاسفانه در حال حاضر فتح با همکاري دشمن صهيونيستي بر کرانه باختري سلطه کامل دارد و رژيم صهيونيستي از استمرار حاکميت فتح در کرانه باختري حمايت مي کند. جنبش حماس نيز بر نوار غزه تسلط کامل دارد و عليرغم توافق آشتي ملي با جنبش فتح، اين منطقه تحويل دولت خودگردان به رياست محمود عباس نشده است. از طرفي گفتگوهاي اخير بين حماس و رژيم صهيونيستي از طريق دولت ترکيه براي آتش بس بلندمدت در غزه به شرط ساخت بندر شناور در بخش شرقي قبرس(ترک نشين) و آزادي تبادل کالا از طريق اين بندر به غزه مي تواند آسيب جدي به وحدت جامعه فلسطيني وارد سازد.
اين گفتگوها ميان جنبش حماس و رژيم صهيونيستي در شرايطي صورت مي گيرد که هيچ گروه ديگري از گروه هاي مبارز فلسطيني در اين گفتگوها مشارکت ندارند و با اين کار موافق نيستند. اين رفتار رژيم صهيونيستي نشان مي دهد که اسرائيل در تلاش است به طور جداگانه با فتح در چارچوب توافق اسلو همکاري امنيتي داشته باشد و با حماس در چارچوب اين توافق جديد ترتيباتي را مورد توافق قرار دهد که عملا به محاصره غزه پايان داده مي شود و در مقابل يک آتش بس درازمدت، امکان بازسازي غزه را فراهم مي سازد. اين رفتار رژيم صهيونيستي به طور آشکار نشان ميدهد که تلاش دارد ميان کرانه باختري و غزه جدايي ايجاد کند و با هر کدام به طور جداگانه توافق کند که اين ترفند، وحدت جغرافيايي و جمعيتي در فلسطين را دچار آسيب مي کند و ممکن است در آينده به رژيم صهيونيستي اين فرصت را بدهد که اعلام کند برپايي دولت فلسطيني در غزه تحقق يافته است و کرانه باختري را با شهرک سازي هاي گسترده تر به اشغال کامل خود درآورد. از اين رو وحدت جامعه فلسطيني امروز بايد هدف همه گروه هاي فلسطيني باشد و هر کس به طور جداگانه با رژيم صهيونيستي توافق کند عملا به دشمن کمک کرده تا آسيب جدي به وحدت اين جامعه وارد سازد.
* احتمال شکل گيري انتفاضه سوم فلسطيني ها را تا چه اندازه جدي مي دانيد به خصوص اينکه در هفته هاي اخير عمليات هاي شهادت طلبانه در قدس و کرانه باختري شدت يافته است؟
** جامعه فلسطيني در 30 سال اخير دو انتفاضه را به خود ديده است. انتفاضه اول در 1987 آغاز شد و چند سال به درازا کشيد و رژيم صهيونيستي تحت فشار اين حرکت فراگير اجتماعي -فلسطيني توافق اسلو را با ياسرعرفات و سازمان آزادي بخش فلسطين (ساف) امضا کرد. در سال 2000 و پس از شکست گفتگوهاي کمپ ديويد و آشکارشدن ناکارآمدي رويکرد گفتگوهاي سياسي با رژيم غاصب صهيونيستي براي حل بحران، انتفاضه دوم تحت عنوان انتفاضه مسجدالاقصي آغاز شد. اين انتفاضه چند سالي طول کشيد و سرانجام رژيم صهيونيستي تحت فشار دهها عمليات شهادت طلبانه فلسطيني ها عقب نشيني نظامي از نوار غزه را درسال 2005 آغاز کرد. در اين دو انتفاضه، جامعه فلسطيني با انسجام و وحدت به سوي انتفاضه رفت و در هر گام دستاوردهايي نيز داشت. رژيم صهيونيستي قبل از انتفاضه اول همواره ادعا مي کرد که فلسطين سرزميني بدون ملت براي ملتي (يهوديان) بدون سرزمين است و منکر وجود جامعه فلسطيني بود ولي پس از انتفاضه اول اين رژيم ناگزير شد اقرار کند که ملت به پا خاستهاي در فلسطين وجود دارد که در پي تحقق سرنوشت خود است و بر همين اساس رژيم صهيونيستي ناگزير به امضاي قرارداد اسلو شد. همچنين در انتفاضه دوم رژيم صهيونيستي ناگزير شد رفتار خود را تغيير دهد. اين رژيم تمامي سرزمين فلسطين را به زعم خود سرزمين موعود و متعلق به خود مي داند ولي تحت فشار انتفاضه از بخشي از آن يعني نوار غزه عقب نشيني کرد و اين نشان مي دهد که مقاومت مي تواند با مبارزه پيگير، رفتار و حتي باورهاي رژيم صهيونيستي را تغيير دهد.
متاسفانه در حال حاضر جامعه فلسطيني وحدت خود را از دست داده است و کرانه باختري از غزه جدا شده و اختلاف فتح و حماس علت اصلي پاره شدن بافت اجتماعي در سرزمين اشغالي است و تا زماني که اين شکاف سياسي پر نشود و وحدت اجتماعي باز نگردد، آغاز انتفاضه سراسري و مستمر امکان پذير نخواهد بود. اما در عين حال، مردم کرانه باختري به ويژه شهروندان شهر قدس، نمي توانند دست روي دست بگذارند و در برابر جنايت رژيم صهيونيستي سکوت کنند. اين مردم تلاش مي کنند توطئه هاي اين رژيم را خنثي سازند و با عمليات هاي شهادت طلبانه در قدس عليه نيروهاي صهيونيستي، نشان ميدهند که جامعه فلسطيني در مقابل دست درازي ها و تجاوزهاي رژيم صهيونيستي سکوت نخواهد کرد. اما اين عمليات زماني نويد بخش آغاز انتفاضه سوم خواهد شد که وحدت اجتماعي محقق شود و اراده سياسي همه گروه هاي مبارز فلسطيني بر مبارزه با دشمن قرار گيرد.
* توافق هسته اي ايران که سران رژيم صهيونيستي را آشفته کرده است، چه اثرات مثبتي براي فلسطينيان و منفي براي صهيونيست ها در بر خواهد داشت؟
** اين که توافق هسته اي بين ايران و غرب، بخشي از روابط اين دو را تغيير خواهد داد، درست است و فعلا توافق محدود به پرونده هستهاي است. اما نبايد فراموش کرد که اين توافق، رابطه ايران و غرب را از چارچوب تقابل به چارچوب تعامل تغيير خواهد داد و شکي نيست که ملزومات رفتاري دوران تقابل و تعامل متفاوت است. دردوره تقابل، بازي باخت- باخت يا برد- باخت است و رفتار يک جانبه گرايي بر اين مدل غالب است. در حالي که در رفتار تعاملي، بازي برد-برد تعريف شده است و دو طرف بايد به يکديگر احترام بگذارند و در جهت نفي يکجانبه گرايي و تحقق اجماع سازي حرکت کنند. يکي از دلايل نگراني رژيم صهيونيستي از اين توافق بر مي گردد به پيامد هاي اين توافق که مبتني بر برد-برد است. عبور آمريکا از تحفظ و موضع منفي رژيم صهيونيستي و عربستان حاوي اين پيام است که جايگاه اين دو در سياست خارجي آمريکا تنزل کرده است و به همين دليل اين ها به توافق هسته اي اعتراض دارند. ارتقاء استراتژيک ايران در نتيجه توافق که نخستين حامي آرمان آزاد سازي فلسطين است ميتواند به جامعه فلسطيني کمک کند تا آرمانهاي خود را تحقق بخشد.
* روابط حماس با ايران را که تحت تاثير بحران سوريه قرار گرفته بود و در عين حال ابراز تمايل محمود عباس، رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين براي سفر به ايران را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
** اختلاف نظر ايران و حماس در تحليل شرايط سوريه آزمون مهمي براي ايران و حماس بود. ايران در چهار سال گذشته عليرغم اختلاف با حماس، ارسال سلاح به مقاومت را ادامه داد و ثابت کرد که ارسال سلاح براي گروههاي مقاومت، يک اقدام تاکتيکي نيست بلکه تکليف شرعي است که ايران انجام مي دهد و اين مسأله را با توافق يا اختلاف با گروههاي فلسطيني در باره هر موضوعي گره نمي زند. در چهار سال گذشته دو جنگ (در سال هاي2012 و 2014) عليه غزه اتفاق افتاد و نشان داد که سلاح اصلي مقاومت، ايراني است و هيچ کشور ديگري به فلسطينيان حتي يک فشنگ نداده اند و اين واقعيت نشان داد که ايران از آين آزمون، سربلند بيرون آمده است. اين مسأله آزمون بزرگي براي حماس نيز بود که تا قبل از موج بيداري اسلامي، روي به قدرت رسيدن جنبش اخوان المسلمين در سوريه، مصر، ليبي و تونس شرط بندي کرد. ولي سر انجام جريان اخوان در هيچ کدام از اين کشور ها به قدرت نرسيد و حماس متوجه شد که در محاسبه اشتباه کرده است و گروه هاي مقاومت پناهگاهي جز ايران ندارند. در اين چند سال هيچ کشوري حتي آن هايي که جريان اخوان المسلمين در آنجا حکومت ميکرد مانند مصر، به فلسطينيان کمک نظامي نکردند و اين واقعيت موجب شد که فشارهايي در درون حماس بر دفتر سياسي آن وارد شود تا رابطه خود را با ايران بازسازي کند. حماس در اين آزمون دچار اشتباه شد. ولي ايران حماس را فرزند خود مي داند و درهاي خود را هيچگاه به روي حماس نبسته است که بخواهد باز کند.
اما درباره ابراز تمايل محمود عباس رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين براي سفر به ايران بايد گفت که اين ابراز تمايل يک طرفه است و ايران هيچ دعوتي براي ايشان نفرستاده است. محمود عباس با اين ابراز تمايل ميکوشد در حاشيه اختلاف ايران و حماس، بازي کند ولي ايران هوشيار است و هيچگاه نيروهاي مقاومت را قرباني بازي هاي سياسي نخواهد کرد. عباس گفتگوي سياسي با رژيم صهيونيستي را تنها راه براي حل بحران فلسطين مي داند که اين موضع با نقطه نظر ايران در تعارض کامل است و اين اختلاف ديدگاه ها مانع از همکاري اين دو مي شود.
* نهادهايي که شما دبيرکلي آن ها را برعهده داريد تا کنون چه اقداماتي در جهت احقاق حقوق فلسطينيان انجام داده اند؟
** ترديدي نيست که جامعه مدني امروز نقش سياسي مهمي ايفا مي کند و اينجانب که دبيرکلي دو سازمان «اتحاديه بين المللي سازمانهاي غير دولتي حامي فلسطين» و «جمعيت دفاع از ملت فلسطين» را بر عهده دارم، به اتفاق همکارانمان مي کوشيم در چارچوب جامعه مدني يار و ياور فلسطيني ها باشيم و از آرمان آنها در آزادسازي فلسطين دفاع کنيم. اين سازمان ها در داخل و خارج ايران نقش تبيين حقانيت آرمان فلسطين را ايفا مي کنند و مي کوشند ميزان همبستگي اجتماعي، چه در جامعه انقلابي ايران و چه در جوامع مختلف را با اين آرمان محکم تر سازند. در خارج نيز با همکاري صدها سازمان غيردولتي تلاش ميکنيم رژيم صهيونيستي را تحت فشار قرار دهيم و دامنه حمايت از آرمان فلسطين را گسترش دهيم. در «اتحاديه بين المللي» نزديک به 40 سازمان مردمي از کشورهاي مختلف در پنج قاره عضويت دارند و در تلاشند با هماهنگي در عرصه بين المللي موج سازي کنند و با تقسيم کار مثل آزادي جوانان فلسطيني از زندانهاي رژيم صهيونيستي يا شناسايي کالاهاي اسرائيلي و معرفي آن به اعضاي ديگر براي اطلاع رساني به مردم و از اين نوع يا در حد کمک به بچههاي فلسطيني کمک کنند. «اتحاديه» و همچنين «جمعيت»، سالانه با برگزاري چندين کنفرانس داخلي و خارجي مي کوشند اين همکاري با ديگر سازمان ها را نهادينه کنند و رژيم صهيونيستي را تحت فشار بيشتري قرار دهند. اين نهاد ها با چاپ جزوهها، برگزاري نمايشگاهها و سخنرانيها و خبررساني سريع از طريق خبرگزاري ها و دهها فعاليت ديگر مي کوشند در ابعاد مختلف در خدمت آرمان فلسطين باشند.