(هفتهنامه اميد جوان ـ 1390/07/09 ـ شماره 742 ـ صفحه 18)
تحليلي درباره حساسيتهاي سياسي به پارهاي گفتارها و رفتارهاي سياستمداران تركيه
اردوغان، دستور داد مرزها را به روي پناهندگان سوري باز كنند و براي جمعيتي بيش از 10 هزار نفر اردوگاه برپا كرد. اين تصميم در آستانه انتخابات پارلماني اتخاذ شد و در حالي كه ميتوانست موجب استفاده تبليغاتي احزاب رقيب حزب عدالت و توسعه قرار گيرد، اين مخاطره را پذيرفت. با اين حال، جمهوري اسلامي به خاطر ملاحظات همسايگي و ستايشهاي پيشين بر سر مواضع اردوغان در قبال اسراييل و نقش ويژه در اعزام كشتي حامل كمكهاي انساني به باريكه غزه، واكنشي نشان نميداد تا اين كه دو اتفاق افتاد: يكي همكاري آنكارا در استقرار سپر موشكي بود كه ناتو را تا پشت مرزهاي ايران ميآورد و ديگري آنچه اردوغان در مصر گفت. توصيه او به ايدئولوژيك نشدن انقلاب مصر، اعتراض قديميترين جمعيت اسلامي در اين كشور را هم برانگيخت و در ايران، مقامات سياسي و مذهبي در انگيزههاي نخستوزير تركيه ابراز ترديد كردند.
يك بستر و دو رويا
رجب طيب اردوغان، يك سياستمدار ماهر است كه در يك بستر، دو رويا را در سر ميپروراند. يكي پيوستن تركيه به اتحاديه اروپاست و ديگري احياي نفوذ و شكوه دوران امپراتوري عثماني. اما آيا او بر آن سر است كه محور آنكارا ـ قاهره را به جاي تهران ـ رياض بنشاند؟ پاسخ اين پرسش به درستي روشن نيست اما تلاش او براي معرفي مدل سياسي تركيه به عنوان يگانه شكل ممكن و مفيد رقابت دموكراتيك به جاي الگوهاي ديگر قابل انكار نيست. مردمان كشورهاي عربي درگير جوش و خروش انقلاب و خيزش و جنبش جوانان طبعاً از الگوي استبداد شخصي حاكميتهاي مورد انتقاد و نفي خود خسته شدهاند كه عليه آنها شوريدهاند. بنابراين نميتوانند در پي مدلي باشند كه طي دههها تجربه كردهاند و براي حذف آن ميكوشند. در دنياي واقع، آنان سه گزينه ديگر دارند: يكي الگوي جمهوري اسلامي است كه چند ويژگي دارد: يكي نقش رهبري در آن است در حالي كه هيچ يك از اين حركتها رهبري روشن مذهبي و حتي غير مذهبي ندارد. ديگري وجه شيعي است. اما به جز بحرين، شيعيان حضور و ظهوري در اين خيزشها ندارند و سومي نحوه توزيع قدرت سياسي است. اگر اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوري سال 88 به شكل ديگري رقم خورده بود، احتمالا تصوير مردم مسلمان منطقه از «مردمسالاري ديني» ـ اصطلاح ابداعي سيدمحمد خاتمي كه پس از اصلاحات نيز در گفتمان رسمي باقي ماند ـ واحد بود اما با اتفاقات و التهابات سال 88 مخدوش شد و از همين رو يكي از گناهان كانديداهاي مغضوب، «آسيب به آبروي نظام» قيد ميشود. الگوي ديگر اسلام طالباني است و تجربه حكومت طالبها در افغانستان كه قرائت خاصي را به نمايش گذاشتند. بر اين پايه ميتوان احتمال داد كه تحليل دولت تركيه اين است كه با نفي سلطه فردي كه در بطن اعتراضات مستتر است و قرائتهاي غير دموكراتيك از دين دو الگو باقي ميماند كه يكي جمهوري اسلامي در ايران است و ديگري جمهوري سكولار در تركيه كه البته مديران آن به لحاظ شخصي مسلمان هستند و شايد هم دوست داشته باشند جمهوري مسلمان ناميده شوند.
در اين كه تركيه به تحولات منطقه و سرنگوني بن علي در تونس، مبارك در مصر و قذافي در ليبي به مثابه يك «فرصت» مينگرد ترديدي نيست اما آيا با قاطعيت ميتوان رهبران تركيه را نيز به فرصتطلبي سياسي ـ در معني منفي كلمه ـ متهم كرد؟
درست همزمان با ديدار سران ايران و تركيه در نيويورك، در برخي شهرهاي ايران، امامان جمعه بدون ذكر نام از «دورهگردي» ياد ميكردند كه مردمان مسلمان منطقه را از برپايي حكومت اسلامي برحذر ميدارد. اصطلاحي كه پيش از اين تنها درباره ملك حسين پادشاه پيشين اردن به خاطر سفرهاي متعدد مربوط به مناقشه اعراب و اسراييل به كار ميرفت اكنون درباره شخصيتي به كار ميرود كه پيش از اين به خاطر حجاب همسرش، موضعگيري صريح در برابر اسراييل و جدال لفظي با رييس اين رژيم در داووس سوييس، كاهش برنامههاي مستهجن از شبكههاي تلويزيوني، اجازه تحصيل دختران با پوشش اسلامي و حمايت از برنامه هستهاي ايران ستايش ميشد.
از اربكان تا اردوغان
در سال 1987/ 1366، نجمالدين اربكان با حزب رفاه در عرصه علني سياست تركيه ظاهر شد. او «فرصت» همهپرسي را مغتنم شمرده و با اين حزب به صحنه بازگشته بود. 6 سال بعد، تورگوت اوزال معمار اقتصاد نوين تركيه درگذشت و «مسعود يلماز» رهبر وقت حزب مام وطن نيز شكست خورد. در بوسني كشتار ميشد و بوي باروت در اروپا ميپيچيد. در سال 1994 انتخابات شهرداريها برگزار شد و حزب رفاه نزديك به يك پنجم آرا (19 درصد) را به دست آورد و در نتيجه كنترل 329 شهرداري و از جمله استانبول و آنكارا به دست حزب رفاه افتاد. اين در حالي بود كه اين حزب از 4 سال قبل مفهوم «شهرداري اجتماعي» را ابداع كرده بود تا بتواند معضل فقر را با ايجاد شبكههاي افقي كمك به نيازمندان حل و رفع كنند. شهرداريها با برپايي «ميزهاي سفيد»، شهروندان را به حكومت شهري پيوند زدند و به پرسشها و ابهامات فوري مردم پاسخ دادند.
پاركهاي عمومي جديدي ساختند و با پارهاي محدوديتها از جمله در عرصه مشروبات الكلي در مراكز مورد استفاده خانوادهها در سواحل افكار عمومي را جذب كردند. يك سال بعد 21 درصد كرسيهاي پارلمان را به دست آوردند. با شكست ائتلاف «تانسو چيللر» و «مسعود يلماز» اربكان براي آن كه به قدرت برسد با «چيللر» ائتلاف كرد كه امري عجيب بود. هرچند اربكان به نخستوزيري رسيد اما كودتاي نرم نظامي او را از دولت كنار زد.
شعر و زندان
در سال 1997، رجب طيب اردوغان شهردار محبوب استانبول متهم شد كه با قرائت چند بيت شعر در يك نطق عمومي در شهر «سيرت» احساسات ديني را تحريك و تهييج كرده است:
«مساجد، پادگانهاي ما ـ گنبدها، كلاهخودهاي ما ـ منارهها، سرنيزههاي ما و مومنان سپاهيان ما هستند.» دادگاه امنيتي ايالتي در 21 آوريل 1998 او را به 10 ماه زندان محكوم و از تصدي مجدد مناصب انتخابي محروم ساخت. بدين ترتيب تصور ميشد كه اردوغان به نقطه پايان فعاليت سياسي رسيده است. اما، مادام كه افكار عمومي در قلب و روح خود فردي را محكوم نكند يا محكوماش نداند، حكم حبس به عكس محبوبيتافزا ميشود و اين اتفاق براي رجب طيب اردوغان نيز رخ داد كه در آن زمان 44 سال داشت. تقدير اما چنين بود كه حزب او ـ عدالت و توسعه ـ در غياب نيروهاي سياسي مقبول ديگر و به موازات وخامت وضعيت اقتصادي در پي بحران سال 2001 به يگانه گزينه دلخواه رايدهندگان تبديل شود. سه سال بعد از آن حبس و عزل، «بلند اجويت» سياستمدار پرنفوذ با مرگ دستوپنجه نرم ميكرد و مردم تركيه ميدانستند اگر يك سياستمدار جاي او را پر نكند نظاميان، درنگ نخواهند كرد. نظامياني كه هر قدر هم داعيه ثبات و امنيت ميداشتند از رفاه اقتصادي و توسعه و خروج از ركود نميدانستند.
روند فزاينده محبوبيت اردوغان در حالي بود كه دادگاه قانون اساسي حزب رفاه را به عنوان «مركز فعاليتهاي مخالف اصل سكولاريسم» منحل كرد. شكايت اربكان به دادگاه اروپايي حقوق بشر نيز نتيجه نداد چرا كه اين دادگاه نيز راي داد: «رفتار مغاير با اصل سكولاريسم در پوشش آزادي دين لزوماً مقبول نيست.» اين اتفاقات اما تجربهاي بسيار مهم براي اردوغان و عبدالله گل شد تا از «در» ديگري وارد شوند و از اين رو تمركز خود را بر اقتصاد گذاشتند. زلزلهاي با 30 هزار كشته در سال 1999 و بحران فراگير اقتصادي در دو سال بعد وضعيت تركيه را به شدت بيثبات كرده و سختگيريهاي بعدي در قبال حزب فضيلت هم نيروها را به سمت حزب عدالت و توسعه سوق داده بود. «شريف مردين» جامعهشناس ترك، حزب عدالت و توسعه را زاده چهار ميراث جمهوري ميداند: «تلاش در راستاي باز تفسير اسلام و رويش اسلام مدرن و پرنشاط از بطن آن، گذار از مفهوم امت به شهروندي، ايجاد فرصتهاي تازه اقتصادي و بسط انديشه انتقادي در نظام نوين آموزشي.»
ضد فساد
با فروپاشي دولت، حزبي كه ايده آن در زندان به ذهن اردوغان خطور كرده بود 363 كرسي از مجموع 550 كرسي پارلماني را به دست آورد و در انتخابات پيروز شد. نام تركي حزب عدالت و توسعه، «آك پارتي» است يعني پاك و ناآلوده و براي مردم همين كفايت ميكرد. رهبران حزب نيز در زندگي شخصي خود را مقيد به شريعت نشان ميدادند و بدين ترتيب هيچ بهانهاي به دست مخالفان ندادند كه از اسلام براي مقاصد سياسي استفاده ميكنند. از آن پس پيروزيهاي انتخاباتي دو بار ديگر نيز تكرار شده دولت در اختيار اين حزب ماند. [مجلس در ساختاري معني دارد كه احزاب و نيروهاي مستقل و منفرد بتوانند رقابت كنند و چنانچه حزبي اكثريت كرسيها را به دست آورد راساً دولت تشكيل دهد و اگر واجد اكثريت نشد، با ائتلاف با يك حزب ديگر دست به تشكيل دولت ائتلافي بزند. در غياب احزاب يا در حالي كه رياست دولت با رييسجمهور است معلوم نيست به دست آوردن كرسيهاي مجلس با اين شيوه اهداف پارلمانتاريسم را تامين ميكند يا نه]. با اين كه روند تحولات در تركيه سرعت داشته اما در يك جستار سريع نميتوان از آتاتورك به كودتاي ژنرال كنعان اورن رسيد و پس از آن به قدرت رسيدن تورگوت اوزال را يادآور شد كه كوشيد قدرت را از نظاميان به سياسيون منتقل كند.
با
اين حال هرچند انتخابات پارلماني برگزار ميشد اما با چهار مشكل اساسي روبهرو
بودند، نخست اين كه با اصرار بر لاييسيته و نفي نمادهاي مذهبي كار به جايي رسيد كه
تانسو چيللر نخستوزير وقت تركيه از اين كه به اسراييل برود و در مراجعه به كنيسهها
آداب آنان را رعايت كند ابايي نداشت اما از سفر به تهران تنها به اين خاطر كه بايد
روسري به سر ميكرد ميپرهيخت. اين ديگر عرفي شدن دين و جدايي نهاد دين از سياست
نبود. نوعي دينستيزي بود كه در هيچ جاي ديگر دنيا شبيهي نداشت. دوم اين كه سايه
نظاميان سنگيني ميكرد و براي كشوري كه به خاطر يك بخش كوچك خود را اروپايي ميدانست
و آرزوي عضويت در اتحاديه اروپا را در سر ميپروراند تصوير مناسبي نبود. ضمن اين
كه مشكل، بيثباتي نبود كه نظاميان امنيت بياورند. تورم شديد بود كه با كودتا
درمان نميشد، مشكل سوم جلوگيري از هر گونه فعاليت احزاب با اعضاي مسلمان، اصل
دموكراسي را نيز تهديد ميكرد و زمينه فعاليت افراطيها را فراهم ميساخت. چهارمين
مشكل نيز اين بود كه آرا خرد ميشد و در تركيه نيز مانند ايتاليا، احزاب متعدد
آراي لازم را براي تشكيل دولت به دست نميآوردند و ناگزير از ائتلافهاي شكنندهاي
ميشدند كه عمر دولتها را كوتاه ميكرد و امكان برنامهريزي بلندمدت را از دولتها
ميستاند.
حكايت رياست جمهوري رييس ديوان عالي كشور ـ احمد نجدت سزر ـ و اختلافات
او با نخستوزير و بحران اقتصادي نيز مفصل است. خوشبختانه ميتوان شرح اين
اتفاقات و روندي را كه به نقطه كنوني رسيده و موجب بركشيدن چهرهاي چون رجب طيب اردوغان
در اندازهها و آوازههاي جهاني شده است در قالب يك كتاب مستقل و خواندني پي گرفت
و نويسنده «آيينه هفته» نيز پرهيز يا پنهان نميكند و سنديتبخش و اعتبارافزا هم
ميداند كه يادآور شود: نقل قولهاي اين گفتار از كتاب خواندني «سكولاريسم و
دموكراسي اسلامي در تركيه» است. كتابي كه پرفسور «م.هاكان ياووز» ـ استاد بخش علوم
سياسي و مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه تويا در آمريكا ـ نوشته و آقاي احمد عزيزي
آن را به فارسي برگردانده و نشر ني نيز منتشر كرده است و مطالعه آن به هر پرسشي
درباره روند جاري در تركيه و شخصيت و موقعيتشناسي رجب طيب اردوغان پاسخ ميدهد.
با اين همه جان كلام در اين كتاب كه ميتواند روح و نتيجه اين گفتار باشد نوع نگاه
به مقوله مسلماني و نيز تعريف متفاوت و محلي از سياست است. درباره اولي دقت كنيم
مهمترين تفاوت اردوغان با اسلامگرايان اين است كه اصرار دارد بر «مسلماني» خود
تاكيد كند و نه بر «اسلامگرايي». تفاوت اين دو در اين است كه اسلامگرايي جنبه
ايدئولوژيك دارد و طالب جلوه بيروني اسلام است كه به درون همه چيز رسوخ و نفوذ ميكند.
مثلاً اسلامگرايان در پي سينماي اسلامي هستند اما در نگاه مدل مطلوب حزب عدالت و
توسعه «كارگردان مسلمان» طبعاً فيلم مناسب مسلماني ميسازد و سياستمدار مسلمان
نميتواند دغدغه مردم فلسطين را نداشته باشد.
تفاوت اردوغان حتي با سلف خود اربكان هم در اين است كه اربكان، با سكولاريسم درافتاد ولي اردوغان، سكولاريسم را به مفهوم «آزادي دين از دخالت و حمايت از حقوق ديني» تفسير ميكند و ميگويد: «حكومت ميتواند سكولار باشد اما افراد ميتوانند نباشند.» او ميگويد: من قبل از هر چيز يك مسلمانم و به عنوان يك مسلمان ميكوشم تا با الزامات دين سازگار باشم. من در برابر خداوندي كه مرا آفريده مسئول هستم و سعي در اداي اين مسئوليت دارم. در حال حاضر نيز سخت ميكوشم تا دين را به عنوان امري خصوصي در زندگي سياسي خود دخالت ندهم، يك حزب سياسي نميتواند ديندار باشد چرا كه دين به افراد تعلق دارد. در غير اين صورت از آن سوءاستفاده خواهد شد و دين والاتر از آن است كه مورد سوءاستفاده يا بهرهبرداري قرار گيرد.»
ميتوان
گفت در باور او دين با آدمها كار دارد و وقتي آدمي مسلمان بود در سياست و اقتصاد
و اجتماع بايد اصول مسلماني را رعايت كند. در نگاه ايدئولوژيك اما علوم و هنرها و
ورزش نيز ميتوانند و بايد علوم اسلامي و هنر اسلامي و ورزش اسلامي باشند. تفاوت
اين دو نوع قرائت، تهران و آنكارا را وارد رقابتي ميكند كه در زير پوست سياست
جريان مييابد و شايد هيچ گاه دو طرف را به صورت مستقيم روياروي هم قرار ندهد.
نياز به توضيح نيز ندارد كه غرب نيز اين مدل را بر سه مدل ديگر ترجيح ميدهد. مدل
اول حكومت فردي و نقض دموكراسي است كه اگر مطلوب مردم بود عليه آن نميشوريدند.
اين پادشاهي گاه به صورت جمهوريهاي مادمالعمر نيز جلوه ميكند. اين كه مبارك در
پي به قدرت رساندن پسرش ـ جمال ـ بود و قذافي ميخواست پسرش ـ سيفالاسلام ـ را به
تخت بنشاند و بشار اسد به جاي چشم پزشكي در لندن به دمشق بازگشت تا جاي پدرش را
بگيرد هيچ شباهتي با الزامات و اقتصائات جمهوريها ندارد. در مدل جمهوري اسلامي،
مسلماني كافي نيست و اسلام به مثابه يك برنامه عمل اجتماعي و سياسي مطرح است كه
دين را به ايدئولوژي تبديل ميكند و در مدل ديگر نيز روشهاي خشونتآميز مجال رشد
مييابند.
تفاوت ديگر همان گونه كه گفته شد در تعريف خود «سياست» است چندان كه در فصل «زبان سياسي اردوغان» در كتاب پيش گفته ميخوانيم: «وي به عنوان يك فعال سياسي مسلمان در درون جنبش ديدگاه ملي اربكان، و سپس در مقام شهردار استانبول دريافته بود كه سياست، لزوماً امري محلي است. سياستورزي در اين سطح ربطي به افكار بزرگ با ايدئولوژيهاي رهاييبخش ندارد و بيشتر، ارايه خدمات اجتماعي و تامين نيازهاي اساسي مردم را در كانون توجه قرار ميدهد. سياست براي اردوغان، به معني رفع حاجات روزمره و نيز ابزاري سواي پاسخ به مطالبات عمومي است. او بنابر تجربه خود در استانبول به اين نتيجه رسيده بود كه منبع اصلي مشروعيت حزب عدالت و توسعه رفع نياز مردم و تامين «عدالت براي همه» است. چنين رويكردي اردوغان را به عنوان عملگراترين رهبر در تاريخ تركيه با نازلترين پايبندي به ايدئولوژي شناسانده است. سياستهاي حزب عدالت و توسعه، معطوف به مسايل محلي و نيازهاي عملي تركيه و در واقع سياستي محلي ـ محور در مقياس ملي است.» جالب اين كه رييسجمهور اصولگراي جمهوري اسلامي نيز در پي يك دوره تجربه شهرداري تهران به رياست جمهوري رسيد.
اما دغدغه او چنانچه در 7 نطق سازمان ملل نيز انعكاس يافته «اصلاح و تغيير مديريت جهاني» است. آيا بخشي از رقابت موجود بين ايران و تركيه را بايد در تفاوت اين دو نوع نگاه دانست؟
واقعيت اين است كه اردوغان فعلي نيز به سياستهاي محلي بسنده نميكند و از اين رو درباره مصر و ليبي و سوريه به صراحت نظر ميدهد. تفاوت اما در اين است كه او به سراغ نقاطي ميرود كه پيشينه نفوذ عثماني را به خاطر دارند. حال آن كه ايران، گستره وسيعتري را برگزيده است. ديگر اين كه اردوغان، اهداف اقتصادي هم دارد و در ليبي در پي بازارگشايي هم هست. ايران اما نفت دارد.
محمود احمدينژاد، سياست را در غافلگيرسازي رقيبان داخلي و متهم كردن و در جايگاه پرسش و مدعيالعموم نشستن در عرصههاي خارجي تعريف ميكند. همتاي او اما سياست را استفاده از فرصتها و موقعيتها ميداند. هم رجب طيب اردوغان و هم محمود احمدينژاد هر دو در جواني فوتبال بازي ميكردند. سياستمدار ترك اما به صورت حرفهاي و به عنوان گلزني كه قدر لحظهها و فرصتها را ميداند و سياستمدار ايراني غير حرفهاي و در تيم دانشگاه. آيا ميتوان سياستمدار كشوري ديگر را به خاطر رصد و شكار كردن فرصتها شماتت كرد؟
اردوغان، در نطق خود در سازمان ملل عبارت «سلام بر عشق و آزادي» را بر زبان نياورد اما كوشيده يا وانمود كرده هر مقولهاي را با اين دو مفهوم ارزيابي ميكند. در سياست، آزادي با رقابت احزاب و فعاليت رسانهها جلوه ميكند و در اجتماع با امكان فعاليتهاي اجتماعي و در اقتصاد با كاهش دخالت دولت.
رييسجمهور ايران نيز البته در اجلاس 66 سازمان ملل گفت: «آزادي حقيقي، عدالت، حق انتخاب، عزت، رفاه و امنيت پايدار حق همه ملتهاست و كسب اين ارزشها نه از طريق اتكا به مديريت ناصالح جهاني موجود يا دخالت مستكبران و يا از مجراي تفنگهاي ناتو بلكه در سايه استقلال و پذيرش حقوق متقابل و همدلي و همكاري به دست خواهد آمد.»
توهم توطئه
اين نكته نيز قابل اشاره است كه در نيمه دهه 70 خورشيدي كه نجمالدين اربكان از حزب رفاه به قدرت رسيد و اندكي بعد به ايران سفر كرد، پس از امضاي قرارداد 25 ساله صادرات گاز ايران به تركيه به ميزان هر سال 10 ميليارد متر مكعب اين شايعه در هر دو كشور درگرفت كه توطئه يا توافقي در داخل تركيه صورت پذيرفته بود تا راه به قدرت رسيدن نجمالدين اربكان را هموار سازند تا با توجه به حمايتهاي او از انقلاب اسلامي ايران در سالهاي اول استقرار جمهوري اسلامي و ذهنيت مثبت تهران به او، بتواند به اقتصاد تركيه ياري رساند و پس از امضاي اين قرارداد بود كه با دخالت نظاميان و كودتاي نرم كنار گذاشته شد.
چند سال بعد كه حزب عدالت و توسعه در انتخابات پيروز شد و رجب طيب اردوغان به قدرت رسيد كه نام فرزند خود را از علاقه به رهبر معنوي «نجمالدين» انتخاب كرده است روشن شد كه توطئهاي در كار نبوده منتها اربكان، چهرهاي سنتي بود و در تور سكولاريسم و قانون اساسي تركيه گرفتار شد اما اردوغان، به مثابه يك ماهي لغزان و زيرك از اين تور جسته است و حالا كار به جايي رسيده شركت گاز تركيه ناز ميكند و اين بار آنان درخواست توقف صادرات گاز به تركيه را مطرح كردهاند و مشخص نيست واقعاً مشكلات امنيتي دارند و ميخواهند خط لوله واردات گاز را كنترل و رفع عيب كنند يا حال كه ايران به درآمد صادرات سالانه 7 ميليارد متر مكعب گاز به تركيه خود كرده شرايط تازهاي را تحميل كنند.
رقيب، الگو و شريك
رجب طيب اردوغان، در ايران يا در هيات يك «رقيب» جلوه كرده يا به عنوان «الگو» حساسيت برانگيخته است. حال آن كه گزينه سومي هم هست و ميتوان او را در قامت يك «شريك» ديد. با اين همه اتهامزنندگان و انكاركنندگان به اين پرسش پاسخ نميدهند كه آيا رقابت دموكراتيك احزاب متعدد در قالب انتخابات پارلماني الگوي نامناسبي در توزيع قدرت سياسي است يا اين كه احزاب به محاق بروند و رهبران آنان گرفتار شوند و عدهاي خودشان با خودشان رقابت كنند و فرمول هفت به اضافه هشت و شش به اضافه پنج ابداع كنند، الگوي مطلوبي است؟ اين كه درآمد كشوري از توريسم و گردشگري باشد و از صادرات منسوجات و پوشاك، الگوي نامطلوبي است و اين كه نفت خام فروخته شود و سهم شهري چون اصفهان از گردشگر خارجي تنها يك نفر در روز باشد مطلوب است؟
مردماني كه طي 70 سال دو بار انقلاب كردهاند و دو بار قانون اساسي نوشتهاند البته خود الگوهاي مدوني دارند اما با نفي ديگران و متهم كردن آنان ولو فرصتها را بشناسند راه به جايي نميتوان برد. در كوي و خيابان، در شهر و روستا ميان عامي و خاص و نخبه يك پرسش ذهن همه را درگير خود ساخته كه اين سه هزار ميليارد تومان را با چه مكانيسمي از بانكها مكيدند و به كام خود ريختند و اين گروه سر در كدام آبشخور داشتند. به اين پرسش ساده، پاسخ نميدهيم و ميباليم به اين كه يك قطار سوال را در پشت تريبون سازمان ملل رديف ميكنيم.
در اين فضا آقاي اردوغان خودي مينمايد چون به جاي پرخاش و پرسش بيحاصل، به ياد روزهايي كه فوتبال بازي ميكرد، در پي فرصتي است تا گلي وارد دروازه رقيب يا حريف كند و امتيازي به دست آورد؟ آيا اين فرصتطلبي همان اپورتونيسم مذموم در عرف سياسي ماست؟ آيا ميتوان نگاه او به ديگر كشورهاي اسلامي را ولو همراستا با برخي سياستهاي غربي باشد يك سره نكوهش كرد؟ سرزنشكنندگان احتمالاً از ياد بردهاند در دوراني كه شهردار استانبول بود سالگرد فتح قسطنطنيه در سال 1453 را بهانهاي براي تكريم ميراث عثماني ساخت و به سرعت ويرانههاي آن دوران پرداخت. خوشبختانه اين پاسداشتها تعارضي با هويت ملي ما ندارد و ميتوانيم به چشم شريك هم نگاه كنيم و از فرصتها براي شراكت بهره ببريم. واقعاً اين كه مردم در انتخابات پارلماني، به يكي از احزاب راي دهند يا مستقلها و منفردها را انتخاب كنند به دموكراسي پارلماني نزديك نيست؟ رجب طيب اردوغان و حزب او از دل اين مكانيسم، از دل هويت مسلماني مردمان ترك، از دل اعتدال آب و هوايي استانبول و نه خشكي و تفتيدگي سرزمينهاي گرم، برآمده است و انكار و انگ زدن او به آساني. ديگر انگها و رنگها نيست. در منطقهاي كه مردمان مردان سياست را آغشته به فساد مالي ميدانند، اثبات پاكيزگي كار دشواري است. خاصه هنگامي كه منابع ملي درآمد را عدهاي در دست گيرند و با منت توزيع كنند و ديگران را از چون و چرا برحذر دارند. گاه مراد از اصرار بر عرفي شدن سياست، سكولاريسم و نفي هويت ديني و اسلاميت يك ملت نيست. بيان اين واقعيت است كه گرداگرد خود هالهاي از قداست نكشيد و اجازه دهيد مردمان به عملكردتان سرك بكشند و چون و چرا كنند...
ش.د900518ف