تاریخ انتشار : ۰۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۰  ، 
کد خبر : ۳۰۲۱۹۷
آسیب‌شناسی جریان انقلابی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری

غلبه ترس بر خشم

پایگاه بصیرت / دکتر سجاد صفارهرندی
(ويژه‌نامه روزنامه صبح نو - 1396/03/08 - شماره 246 - صفحه 7)

در یک رقابت انتخاباتی، همچون هر ‌فرایند یا موضوع انسانی دیگری، نهایتاً این برآیند اراده‌ها و تصمیم‌هاست که سرنوشت امر را محقق می‌کند. جهان انسانی قلمرو عمل آگاهی‌ها و اراده‌هاست و این واقعیت خود را در تعیین سرنوشت سیاسی از طریق صندوق‌های رأی‌گیری متجلی می‌سازد، اما در مقام تحلیل می‌توان از نیروهایی سخن گفت که به این آگاهی و اراده‌ها جهت و شکل می‌دهد. اراده‌ها در مقابل این نیروها و جریان‌ها منفعل و بی‌دفاع نیستند ولی در‌عین‌حال، از آنها تأثیر می‌پذیرند و به نوبه خود در تقویت و تشدید آنها عمل می‌کنند.

نیروهای مؤثر در شکل‌دهی به اراده و عمل انسانی می‌توانند در لایه‌ها و سطوح متعددی مورد بحث قرار گیرند. در اینجا مقصود ما از نیروها بیشتر عواطف، انفعالات و هیجاناتی است که در ساحت فردی و بین فردی بازیگران اصلی جهت‌دهی به افعال و اراده‌ها هستند.

از این منظر، تصور می‌کنم انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم عرصه هماوردی دو نیروی عمده بود: نیروی ترس و نیروی خشم/نارضایتی. به تعبیر دیگر، دو سویه اصلی رقابت هر کدام یکی از این دو نیروی اصلی که در فضای ذهنی و اجتماعی ما دارای زمینه هستند را به‌عنوان نقطه ثقل تبلیغ و دعوت خود قرار دادند. مقصود البته به هیچ‌روی این نیست که ترس و نارضایتی تنها نیروهای موجود و زمینه‌مند در فضای ذهنی و اجتماعی ما هستند و مثلاً امید، غرور، عشق و امثال آنها فاقد زمینه‌اند ولی تقدیر این صحنه آن بود که رقابت سیاسی بیش از هر چیز بر محور دوگانه ترس و خشم رقم خورد و بازیگران سیاسی خواه آگاهانه و خواه ناخودآگاه بیشتر بر این اساس موقعیت خود را تعریف و تثبیت کردند. از این جهت، رقابت انتخاباتی ما مثل اغلب اوقات و شاید حتی بیش از اغلب اوقات سویه‌ای سلبی داشت. هر یک از طرفین، بیش از آنکه در مقام اثبات خود، توانایی، ایده‌ها و برنامه‌های خود باشند، در صدد نفی و سلب طرف مقابل بودند؛ یک طرف با دست گذاشتن بر «ترس» از آینده و دیگری با تمرکز کردن بر «خشم/نارضایتی» از لحظه حال.

با امتداد این تحلیل در نتیجه حاصل از صندوق‌های رأی می‌توان از چربیدن نیروی ترس بر خشم در موقعیت کنونی جامعه ایران سخن گفت. اگر بر اساس کلیشه مشهور بپذیریم که هر یک از دو جناح اصلی سیاسی میزانی بین 15 تا 20 درصد وزن اجتماعی ثابت و ایدئولوژیک دارند، موضوع مبارزه انتخاباتی همراه ساختن 60 تا 70 درصد باقیمانده جامعه بر اساس نوع دعوت و راهبرد تبلیغی و اقناعی است. این راهبرد هر چند در هفته‌ها یا نهایتاً یکی دو ماه آستانه انتخابات ظهور و بروز بیشتری می‌یابد ولی بر اساس تناسبی که با پیشینه و کارنامه و تصویرهای گذشته یک جریان یا به‌طور خاص‌تر کاندیدای انتخاباتی آن دارد، می‌تواند قرین توفیق شود. با نوعی ساده‌سازی افراطی، در انتخابات اخیر رأی 70-60 درصد به اصطلاح خاکستری یا غیر ایدئولوژیک که تعیین‌کننده نتیجه انتخابات است به نسبت دو به یک میان جریان پیروز و مغلوب تقسیم شده است. به عبارت دیگر، به ازای هر یک نفری که خشم و نارضایتی از وضع موجود رأیش را شکل داده، دو نفر بر اساس ترس و نگرانی نسبت به آینده رأی داده‌اند. حاصل جمع این توزیع با پایگاه‌های سنتی دو طرف پیروزی حافظان وضع موجود با نسبت تقریبی 60 به 40 را نتیجه داده است.

بی‌تردید آنچه غلبه ترس بر خشم را در فضای تصمیم و انتخاب اکثریت پدید آورد، اولویت یا تقدمی ذاتی و گریزناپذیر نبوده است و از این‌رو همیشگی و لایتغیر نیز نخواهد بود. آنچه رخ داد محصول کشاکش این نیروها در موقعیت خاص اکنونی جامعه ما و در نسبت با استراتژی‌های تبلیغی، پیشینه عملکردها، تصویرهای موجود و صورتبندی فعلی توزیع علایق و عواطف و ترجیحات در بخش‌های مختلف پیکره اجتماعی است.

به‌طور طبیعی از منظر نیروهای انقلابی که این انتخابات را با عدم موفقیت انتخاباتی پشت سر گذاشته‌اند (هر چند که به پاره‌ای توفیقات سیاسی و اجتماعی خرد و کلان دست یافته باشند)، اکنون باید این پرسش‌ها در دستور کار قرار گیرد: چرا جریان مقابل در برجسته‌سازی و سازماندهی ترس به سوی کنش سیاسی و اجتماعی سازی آن توفیق بیشتری یافت؟ این مدیریت ترس بر چه پیشینه، تصویر و صورتبندی‌ای از علایق، عواطف و ترجیحات موجود در فضای اجتماعی سوار شد؟ این همه چگونه به‌وجود آمده است و تا چه اندازه قابل‌ترمیم و اجتناب است؟ از سوی دیگر، چرا در تبدیل خشم و نارضایتی از وضع موجود -که به واقع فراگیر و گسترده بود و هست- به کنش سیاسی فراگیر توفیق کامل حاصل نشد؟ چرا بسیاری از مردمان با وجود آنکه عمیقاً از وضع موجود ناراضی و نسبت به تجلیات آن همچون فقر و رکود و بی‌عملی و فساد گسترده و صاحب‌منصبان کاسب و وارداتچی، حقوق نجومی و انکار وعده‌های آشکار و... خشمگین بودند، با رأی خود عملاً به تداوم آن حکم دادند؟

پاسخ به هر یک از این پرسش‌ها نیاز به تأمل و تحقیق و البته گذشتن ایام و فرونشستن غبار حوادث و رخدادها دارد. به‌عنوان ایده‌ای اولیه می‌توان ضعف راهبرد تبلیغاتی کاندیداهای انقلابی در تمرکز مفرط و یکجانبه بر خشم و نارضایتی بدون تلاش بر همراه ساختن آن با امید به امکان تغییر و همچنین غفلت کامل از طراحی تاکتیک‌ها و ضد تاکتیک‌هایی برای خنثی‌سازی راهبرد مبتنی بر ایجاد ترس و نگرانی رقیب را مورد توجه قرار داد. البته همچنان که پیشتر اشاره شد؛ توجه صرف به استراتژی و تاکتیک‌ها و وجوه تکنیکی و تبلیغاتی دوره انتخابات، بدون توجه به روندهای پیشین و تصویرهای رسوب کرده موجود در فضای اجتماعی برای فهم و تحلیل آنچه رخ داد، وافی به مقصود نخواهد بود. بدون مواجهه‌ای جامع، مسوولانه، غیر احساسی و صریح و بی‌پرده‌پوشی با این پرسش‌ها و موارد مشابه آن راهی برای تغییر وضع موجود پیش روی ما گشوده نخواهد شد.

http://sobhe-no.ir/newspaper/246-1/7/9212

ش.د9600601

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات