بیتوجهی و نداشتن اهتمام کافی به ظرفیتهای اقتصاد ایران، از جمله نکات مهمی است که همواره در محافل علمی و دانشگاهی به آن اشاره میشود. بخش کشاورزی از آن بخشهایی است که تنها با ایجاد یک تحول علمی و بدون افزایش میزان آب مصرفی یا سطح زیر کشت این ظرفیت را دارد که ارزش افزودهای چندین برابر وضعیت فعلی برای اقتصاد ایران ایجاد کند. صبح صادق در گفتوگویی با دکتر محمدحسن وکیلپور، معاون دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس وضعیت کشاورزی را در اقدامات دولت سیزدهم بررسی کرده است.
لطفا کمی درباره وضعیت کشاورزی ما طی چند دهه اخیر و سالهای پس از انقلاب توضیح دهید. به نظرتان نقاط قوت و ضعف ما در چند دهه اخیر در این حوزه چه بوده است؟
آمار تولید محصولات کشاورزی در ابتدای انقلاب ۲۷ میلیون تن بود که در حال حاضر به حدود ۱۳۰ میلیون تن با همان میزان سطح زیر کشت رسیده است. مسئلهای که در افزایش تولید محصولات کشاورزی در چهار دهه گذشته تأثیر داشته، ایجاد سازمانها و نهادهایی، مانند جهاد سازندگی بوده است. به نظر من، نقش جهاد سازندگی در این زمینه بسیار اهمیت دارد. به هرحال یکی از مباحثی که در توسعه مطرح است، توسعه در بخشهای زیرساختی است، جهاد سازندگی در این بخش وارد عمل شد و توانست انقلاب خوبی در کشاورزی ایجاد کند. به نظرم ادغام وزارت کشاورزی با وزارت جهاد سازندگی اشتباه بزرگی بود که با این ادغام هر دوی این سازمانها فشل شدند. در سالهای اخیر هم دولت برنامه مناسبی برای بخش کشاورزی نداشت؛ برای نمونه، مشکل قیمت در بخش کشاورزی کاملاً بیبرنامه مدیریت میشود؛ به گونهای که یا قیمت پایین است و کشاورز انگیزه خود را از دست میدهد یا قیمت بالاست و همه به سمت کشت محصول گران میروند. در نتیجه پس از یک سال افزایش تولید در یک محصول خاص کشاورزی را با شکست مواجه میکند. اگر دولت در سالهای اخیر بحث کشت مکانیزه را دنبال میکرد، بسیاری از مشکلات حل میشد؛ چرا که بر اساس مدل کشت مکانیزه تمام اطلاعات کشاورزان ثبت میشود تا میزان نیاز کشور به محصولات کشاورزی و الگوی کشت مشخص شود؛ اما متأسفانه در یک دهه اخیر، بسیاری از افراد مسئول اصلاً اعتقادی به بخش کشاورزی نداشتند و بعضی از آنها حتی خودکفایی در بخش کشاورزی را بیفایده میدانستند. طبیعتاً این تفکر اجازه نمیدهد که بگوییم باید کشاورزی را توسعه داد و در این بخش پیشرفت کرد.
دیدگاه شما درباره نبود نظام برنامهریزی برای بخش کشاورزی و نبود الگوی کشت چیست؟ به نظرتان دولت سیزدهم برای حل این مشکل باید به چه اولویتهایی توجه کند؟
تعیین الگوی کشت از وظایف دولت و حاکمیت است. دولت میتوانست در سالهایی که گذشت، روی این برنامهها کار کند. یکی از بندهای سیاستهای اقتصاد مقاومتی، محور قراردادن رشد بهرهوری در اقتصاد با تقویت عوامل تولید، توانمندسازی نیروی کار، تقویت رقابتپذیری اقتصاد، ایجاد بستر رقابت بین مناطق استانها، بهکارگیری ظرفیتها و قابلیتهای متنوع در جغرافیای مزیتهای مناطق کشور است. کشور ما از ۱۴ اقلیم دنیا ۱۲ اقلیم را دارد. این یعنی ما میتوانیم ۱۲ نوع الگوی کشت داشته باشیم و ۱۲ کارگروه کشاورزی در این بخش ایجاد کنیم. اگر خاطرتان باشد در گذشته، یک مدت این طور بود که وقتی تابستان تمام میشد ما با محصول خیار خداحافظی میکردیم، بعد دوباره در فروردین ماه خیار به بازار میآمد؛ یعنی شش ماه از سال اصلاً خیاری در کشور وجود نداشت. تا اینکه بالاخره یکسری این موضوع را متوجه شدند که ما میتوانیم در پاییز و زمستان در جنوب کشور خیار بکاریم، همچنین از کشت خیار در گلخانهها حمایت کنیم تا در تمام طول سال خیار داشته باشیم. در حال حاضر، مانند گذشته نیست و بیشتر کشاورزان تلفن همراه دارند، با نصب یک برنامه در تلفن همراه کشاورزان میتوان آنها را راهنمایی کرد و از این طریق، میزان مصرف کشور و صادرات را مدیریت کرد. برای نمونه، در حال حاضر، بسیج سازندگی برنامهای را در این زمینه در دستور کار قرار داده و در یک استان به صورت پایلوت دنبال میکند. در سیاستهای اقتصاد مقاومتی موضوع سهمبری عادلانه عوامل در زنجیره تولید تا مصرف خیلی بند مهمی است. اختلاف قیمت برخی از محصولات از مزرعه تا مصرفکننده خیلی بالاست، مثلاً در مقطعی گیلاس را از باغدار استان فارس کیلویی ۱۲۵۰۰ تومان میخریدند و در تهران کیلویی ۱۴۰ هزار تومان میفروختند؛ روندی که همچنان نیز تا حدودی وجود دارد و ما در این سالها روال بازاررسانی محصولات را اصلاح نکردهایم.
این موضوع چه پیامدهایی برای اقتصاد کشاورزی کشور دارد؟
ببینید این موضوعات از وظایف دولت است. برای نمونه، از این ۱۴۰ هزار تومان شاید ۱۰ درصد هم سهم کشاورز نباشد، این یعنی هیچ ارزش افزوده و هیچ کاری در زنجیره تولید تا مصرف گیلاس انجام نشده و محصول مستقیم با این قیمت به دست مصرفکننده رسیده است. در حالی که در کشورهای توسعه یافته به ازای تولید یک تن محصول غذایی کشاورزی ۱۸۵ دلار ارزش افزوده ایجاد میشود؛ اما این رقم در کشورهای در حال توسعه حدود ۴۰ تا ۴۵ دلار است. این یعنی حدود ۱۴۰ دلار در رقم ارزش افزوده اختلاف وجود دارد که اگر ما میزان تولید محصولاتمان را ۱۲۰ میلیون تن در نظر بگیریم و این میزان را در ۱۴۰ دلار ضرب کنیم، حدود ۱۷ میلیارد دلار میشود؛ یعنی ما میتوانیم ۱۷ میلیارد دلار ارزش افزوده ایجاد کنیم که نمیکنیم.
با وجود اینکه ما در گذشته در تولید محصول گندم خودکفا بودیم؛ اما دوباره به سمت واردات گندم رفتهایم. نظرتان درباره خرید تضمینی گندم چیست؟
ما تحقیقی روی موضوع خرید تضمینی گندم انجام دادیم. دولت یک سال نرخ ۱۱۰۰ تومان را برای خرید گندم در نظر گرفت. برخی اعتراض کردند که چرا این رقم ۱۱۰۰ تومان است؛ در حالی که گندم در سیلوی تهران ۷۰۰ تومان تحویل داده میشود. در تحقیقات ما خطر نکاشتن گندم ارزشیابی شد. همچنین، در این تحقیقات بررسی شد که مثلاً تولید گندم به واردات آن از لحاظ قیمتی چه مزیتی دارد؟ همه این مسائل نشان داد افزایش قیمت خرید تضمینی گندم کار معقول و درستی است. در بحث اهمیت تولید گندم به این نکته دقت کنید که اگر طرفهای خارجی میدانستند ما توانایی تولید گندم را نداریم، به ما گندم نمیدادند و برای نمونه ممکن بود آن زمان اگر گندم هزار تومان بود، آن را از طرف خارجی ۵ هزار تومان میخریدیم. در حال حاضر برخی از کشورها مانند آمریکا در حوزه گندم دامپینگ میکنند؛ به نحوی که گفته میشود آمریکا و چند کشور دیگر در تعیین قیمت گندم ۳۰ درصد دامپینگ میکنند. دلیل این مسئله این است که گندم یک غذای مهم است. کسانی که میگویند این قیمتها برای گندم صرفه ندارد، گندم را با چه قیمتهایی مقایسه میکنند؟
طبیعتا با قیمتهای جهانی!
خب قیمت جهانی را چه کشوری تعیین میکند؟ آمریکاییها تعیین میکنند. جالب است که آمریکاییها هم با دامپینگ قیمت را پایین میآورند. دامپینگ به مقایسههای مزیت نسبی آسیب میزند. به اعتقاد من، یکی از بحثهایی که در تولید کشاورزی خیلی موثر است، بدنه وزارت جهاد کشاورزی است. دولتها خیلی سیاستهای محکمی در بحث خودکفایی در برنامههایشان ندارند؛ ولی بدنه وزارت جهاد اعتقاد محکمی به این موضوع دارد. هر دولتی که در ایران بر سر کار باشد، فارغ از سیاستهایی که دارد با همت بدنه وزارت جهاد میتواند خودکفایی در تولید محصولاتی، مانند گندم را رقم بزند.
ظرفیت کشور ما برای کشت نهادههای دامی چقدر است؟ به هر حال خودکفایی در تولید گوشت و مرغ ما وابسته به تأمین این نهادههاست.
توان تولید کشور ما محدود است. در زمینه آب و زمینهای آبی محدودیت داریم. اگر همه زمینها را به سمت کشت دانههای روغنی سوق دهیم، از آن طرف نمیتوانیم گندم تولید کنیم و دانههای روغنی جایگزین گندم میشوند. تنها عاملی که میتواند به ما در افزایش تولید نهادهها کمک کند، این است که ما با استفاده از روشها و فناوریهای جدید بتوانیم تولیدمان را افزایش دهیم. برای نمونه ما قبلاً وارد کننده مرغ بودیم و جزء کشورهایی بودیم که محصول نهایی مرغ را وارد میکردیم. یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی میگوید ما باید برای تکمیل زنجیره ارزش از وارد کردن محصول نهایی خودداری کنیم و سعی کنیم محصول نهایی وارد نکنیم و ماده خام وارد کنیم. اگر هم میخواهیم صادر کنیم باید محصول نهایی را صادر کنیم. ما چند سالی به این اصل عمل کردیم؛ به نحوی که نه تنها مرغ برای مصرف کشور تأمین کردیم؛ بلکه توانستیم صادرات هم انجام دهیم. درست است که در سالهای اخیر به مشکلاتی برخوردیم؛ ولی در حال حاضر با وجود اینکه نمیتوانیم خوراک دام را در داخل کشورمان تولید کنیم، به جای آن میتوانیم خود مرغ را تولید کنیم. اینکه خوراک دام را وارد کرده و مرغ تولید میکنیم، برای اقتصاد ما ارزش افزوده ایجاد میکند و نیروی کار زیادی در مسیر تولید مرغ از جوجه یک روزه تا کالاهای نهایی مشغول به کار میشوند؛ در حالی که اگر ما مرغ را وارد میکردیم، باید این ارزش افزوده را در خارج از کشور میگذاشتیم و به افراد دیگر میدادیم. پس برای حل مشکل نهادهها باید بررسی کنیم و ببینیم کجاها میتوانیم تغییر کشت داشته باشیم.