تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۳  ، 
کد خبر : ۲۷۰۶۶۶
عیسی سحرخیز در گفت‌وگو با آرمان:

اصلاح‌طلبان نیاز به کاریزمای جدید ندارند

احسان انصاری – مقدمه: در جریان‌های سیاسی هنگامی از «نئو» یا تغییر گفتمان سخن به میان آورده می‌شود که آن گفتمان تاریخ مصرفش گذشته باشد و شرایط زمانی با ماهیت گفتمان سنخیت نداشته باشد. این در حالی است که به تازگی برخی از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب از ضرورت تغییر گفتمان اصلاح‌طلبی سخن به میان آورده‌اند و به اشکال مختلف به فربه کردن گفتمان نئو اصلاح‌طلبی پرداخته‌اند. در نگاه اول شاید تئوریسین‌های اصلاح‌طلب این نکته را فراموش کرده‌اند که در دنیای تفکر یک جریان باید از درون به این نتیجه برسد که به تغییر نیاز دارد در صورتی که جریان اصلاح‌طلبی هیچگاه در ایران به دلیل فشارهای بیرونی موفق نشده است از درون گفتمان‌سازی کند و به پیشبرد اهداف گفتمان نائل شود. به همین دلیل و برای بررسی و واکاوی نئو‌اصلاح‌طلبی، ضرورت و کیفیت آن و همچنین چالش‌های پیش روی دولت روحانی با عیسی سحرخیز گفت‌وگو کردیم. سحرخیز معتقد است: « باید دید وقتی صحبت اصلاح اصلاحات را که مطرح می‌کنیم از ادامه و حلقه زنجیر اصلاحات سخن می‌گوییم یا از یک جریان منقطع صحبت می‌کنیم. آیا کسانی که این مسائل را مطرح کرده‌اند هزینه داده اند؟چگونه موضع گرفته اند؟چه رابطه‌ای با رهبران اصلاحات داشته اند؟از چه کسانی حمایت کرده اند؟ پس از اینکه به این سوالات پاسخ داده شد ما می‌توانیم مدعی ایجاد تشکیلات جدیدی باشیم. کسی نمی‌تواند با به وجود آمدن تشکیلات جدید مخالفت کند بلکه همه باید از آن استقبال کنند. هر جریانی که بخواهد اتفاق بیفتد باید خود را ابتدا تعریف کند یا از طرف رهبران آن جریان مورد پذیرش باشد». در ادامه متن گفت‌وگوی آرمان با عیسی سحر خیز را از نظر می‌گذرانید.

* شما با«نو اصلاح‌طلبی» موافق هستید؟ به نظر شما در شرایط فعلی اصلاحات به اصلاح نیاز دارد؟

** طبیعی است اصلاحات که حرکتی رو به جلو و پیشرفت است در درون خود نمی‌تواند سکون داشته باشد وگرنه رو به اضمحلال می‌رود. هر حرکتی نیازمند اصلاح است ولی باید دید هنگامی که صحبت از نئو اصلاحات می‌شود چه چیزی باید نو و جدید شود؟ آیا می‌خواهیم یک تشکیلات جدید بیاوریم و جایگزین کنیم یا اینکه همان افراد با رویکرد مثبتی که دارند قرار است چهره جدید‌تر، مدرن‌تر و امروزی‌تری را از اصلاحات ارائه دهند که مبتنی بر مردم‌سالاری است.

* در این زمینه واکنش‌های مختلفی در بین اصلاح‌طلبان وجود داشته است. برخی به صراحت تاکید به اصلاح اصلاحات داشته‌اند و برخی نیز در نقطه مقابل قرار گرفته‌اند که از اساس با مطرح شدن گفتمان نواصلاح‌طلبی مخالف هستند و ضرورتی برای طرح چنین مسائلی در شرایط فعلی نمی‌بینند. البته نباید از جریان‌های مقابل اصلاحات نیز غافل شد که با سوءاستفاده از این وضعیت به هر حال اصلاح‌طلبان را دچار دو‌دستگی و سردرگمی به افکار عمومی معرفی می‌کنند. نظر شما درباره واکنش‌های مختلف نسبت به این مساله چیست؟

** موقعی ما یک بحث نظری مطرح می‌کنیم که شرایط متفاوتی نسبت به اینکه ما نگاهمان به یک تشکیلات جدید است، خواهد داشت. این دو رویکرد متفاوت است و نیاز به دو نوع نگاه و دیدگاه دارد. باید دید که ما درباره چه چیز بحث می‌کنیم. آیا کسانی این مسائل را مطرح می‌کنند که هیچ پیشینه‌ای نداشته‌اند و هیچ هزینه‌ای نداده‌اند و هم‌اکنون مسائلی را مطرح می‌کنند که در قامت آنها نیست یا اینکه در درون یک حرکت، زایش‌هایی در حال شکل‌گیری است که نیاز زمانه و شرایط موجود است. باید دید صحبت اصلاح اصلاحات را که مطرح می‌کنیم از ادامه و حلقه زنجیر اصلاحات سخن می‌گوییم یا از یک جریان منقطع صحبت می‌کنیم.

آیا کسانی که این مسائل را مطرح کرده‌اند تلاش داشته‌اند وچه رابطه‌ای با بزرگان اصلاحات داشته اند؟از چه کسانی حمایت کرده اند؟ پس از اینکه به این سوالات پاسخ داده شد ما می‌توانیم مدعی ایجاد تشکیلات جدیدی باشیم. کسی نمی‌تواند با به وجود آمدن تشکیلات جدید مخالفت کند بلکه همه باید از آن استقبال کنند. هر جریانی که بخواهد اتفاق بیفتد باید خود را ابتدا تعریف کند یا از طرف رهبران آن جریان مورد پذیرش باشد وگرنه راحت‌تر است که خود را با یکی از جریان‌های اصولگرا، محافظه‌کار یا حتی محافظه‌کار اصلاح‌طلب تعریف کند.

* اگر بخواهید یک نگاه آسیب شناسانه به جریان اصلاحات در سال‌های اخیر داشته باشید به نظر شما چه نکاتی واقعا نیاز به بازبینی و اصلاحات دارد؟

** به نظر من اصلاحات از همان ابتدا راهش را گم کرد و اصلاح‌طلبان با دو رویکرد به این جریان نگاه کردند. یک جریان اصلاح‌طلبی بود که نگاه به قدرت داشت؛ یعنی در پی کسب یا حفظ قدرت بود و یک جریان که به دنبال اصلاح ساختار رویکرد بود. کسانی که دیدگاه ساختاری در کشور داشته‌اند از همان ابتدا این دو رویکرد را مقابل هم می‌دانستند و به دلایلی خاص که مربوط به مسائل سیاسی و واکنش جریان‌های مقابل بود دیدگاه‌های مختلفی را دنبال می‌کردند. این مساله نشان داد که حرکت‌ها از ابتدا یک حرکت یک دست نیست. اشکالی هم نداشت که یک حرکت جدید در درون خود جریان‌های مختلفی را داشته باشد و بین کسانی که به آقای خاتمی رای دادند و به دنبال تحول بودند دو نوع فراکسیون شکل بگیرد.

ما در سال 76 یک گام به سمت جلو گذاشتیم و به سال80 رسیدیم که تحولات جدیدی را در کشور شاهد بودیم. در سال 80 جریانی که به دنبال اصلاح ساختار بود ضعیف شد و در نهایت از بین رفت و جریانی که نمایندگی‌اش را تکنوکرات‌ها، بروکرات‌ها، دیوان سالاران و فن‌سالاران برعهده داشتند توانست یکه تاز میدان سیاسی شود. در آن زمان این تصور وجود داشت اگر دولت خاتمی مباحث سیاسی و فرهنگی را در حاشیه قرار دهد و در اولویت قرار ندهد جریان مقابل با آنها کاری نخواهد داشت و مقابله نمی‌کند و درنتیجه دولت این اجازه را پیدا خواهد کرد که به نقایص اقتصادی و معیشتی مردم رسیدگی کند. با این روش جریان مقابل کل اصلاحات را دچار نقص کرد؛ چرا که به هر حال اولویت اول اصلاحات تغییرات فرهنگ سیاسی ایرانیان بود که تلاش می‌کرد گفتمان مردمسالاری را در ایران تقویت کند.

پس از آن به انتخابات سال 84 رسیدیم که در آن زمان طبیعتا دوران آقای خاتمی به پایان رسیده بود. در آن زمان یک جهشی در اصلاح‌طلبی روی داد و داوطلبان پیشرو نمایندگان خود را معرفی کردند، اصلاحات دچار تفرقه شد، نمایندگان وحدت لازم را نداشتند، دوستان ما نتوانستند به صورت یکپارچه عمل کنند، چند شاخه شدند و طبیعتا شکست خوردند. رأی مردم در میان آنها خرد شد و آنجا بود که همگان به این نکته اذعان کردند که اصلاحات نیاز به تحول دارد. پس از اینکه محمود احمدی‌نژاد بر سر کار آمد کسانی که به دنبال تحول جدید در فضای سیاسی کشور بودند با درس گرفتن از اشتباهات گذشته خود را مهیای حضور یکپارچه و قدرتمند در انتخابات سال88کردند.

در سال 88دیگر از اشتباهات سال 84خبری نبود. به همین دلیل همه خود را در یک جریان و یک حرکت تعریف می‌کردند و نه در چند جریان. در نتیجه کسانی که هم‌اکنون قصد دارند تعریف جدیدی از اصلاحات ارائه دهند باید خود را در تطور تاریخی جریان اصلاح‌طلبی جست‌وجو کنند و ببینند در مقاطع مختلف حرکت اصلاح‌طلبی در چه جایگاهی تعریف شده‌ است. این جریان اگر بخواهد خودش را نو اصلاحات معرفی کند باید بگوید که در این تحول و حرکت رو به جلو کجا قرار دارد؟ آیا می‌خواهد این حرکت را ادامه دهد یا می‌خواهد خودش را در پشت نقاب قرار دهد و به شرایط پیش از دوم خرداد76 منتقل کند. به نظر من برخی از اصلاح‌طلبان می‌خواهند به شرایط قبل از خرداد76 برگردند.

* یکی از مسائلی که پس از خرداد76 همواره باعث پیشبرد اهداف اصلاح‌طلبان می‌شد کاریزمای آقای خاتمی بود. به نظر می‌رسد در شرایط فعلی یکی از نقاط ضعف جریان اصلاح‌طلبی نبود یک کاریزما است. اصلاح‌طلبان نیاز به یک کاریزمای جدید یا باز تولید خود آقای خاتمی ندارند؟

** محبوبیت آقای خاتمی از نظر من نه تنها کمتر نشده بلکه بیشتر هم شده است. اگر آقای خاتمی در انتخابات سال 92نامزد می‌شد من قول می‌دادم با بالا‌ترین رأی نسبت به بسیاری از انتخابات جهان ایشان برنده می‌شدند. جریان مقابل، این مساله را متوجه شده بود و به همین دلیل از حضور آقای خاتمی در صحنه سیاسی استقبال نمی‌کند. آقای خاتمی هنوز کاریزمای لازم را دارند. منتقدان آقای خاتمی هم اگر چه به برخی از اقدامات ایشان انتقاد داشته باشند اما به مشی و راهبرد آقای خاتمی احترام می‌گذارند و به فرهیختگی ایشان اذعان دارند. من فکر می‌کنم توده مردم هم همچنان خود را همراه آقای خاتمی می‌دانند. در نتیجه گمان نمی‌کنم که مشکل ما کاریزما باشد و نیاز به یک کاریزمای جدید داشته باشیم.

ما جریانی داریم که در انتخابات سال 92توانست با موفقیت حرکت خود را به سمت جلو پیش ببرد و طرف مقابل را شکست دهد. قطعا آقای خاتمی و جریانی که در کنارشان هستند، چه آنهایی که شورای هماهنگی را تشکیل می‌دهند و چه آنهایی که به صورت غیر مستقیم در کنار آقای خاتمی هستند حرکت تحول خواهی را مدیریت می‌کنند. جریانی که تلفیقی است از خاتمی، هاشمی، ناطق نوری، عبدا... نوری و سید حسن خمینی هدایت حرکت مردم را برعهده دارند و پیش برنده امور است. هم‌اکنون آنها بالا‌ترین نقش را در تحولات سیاسی برعهده دارند که امیدواریم به نتایج مثبتی در آینده ختم شود.

* برخی از ائتلاف هاشمی، عارف و خاتمی برای انتخابات مجلس آینده خبر می‌دهند. به احتمال زیاد انتخابات مجلس دهم بزنگاه‌های سیاسی برای تمام جریان‌های سیاسی و البته یکی از مهم‌ترین انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی خواهد بود. آیا این ائتلاف قدرت پیروزی در انتخابات را خواهد داشت؟

** من اعتقاد به چنین ائتلافی ندارم و بعید هم می‌دانم که آقای هاشمی به صورت مستقیم خود را وارد یک ائتلاف انتخاباتی کند. حتی درباره آقای خاتمی هم‌چنین نظری دارم. اما هر دوی این شخصیت‌ها به انحای مختلف سعی می‌کنند که از جریان‌های مورد نظر خود حمایت‌های معنوی و فکری کنند.

* حسن روحانی در شرایطی دومین سفر خود به آمریکا برای شرکت در شصت و نهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل را انجام داده است که گمانه زنی‌های زیادی مبنی بر دیدار وی با باراک اوباما رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا وجود داشته است. ارزیابی شما چیست؟

** روال کار نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اینگونه است که در نخستین روز اجلاس سران کشورها که همیشه در سومین چهارشنبه ماه سپتامبر آغاز می‌شود و حدود سه هفته ادامه می‌یابد، طبق یک سنت تاریخی رئیس‌جمهور برزیل نخستین سخنران خواهد بود و سپس نوبت به رئیس‌جمهور آمریکا می‌رسد و در ادامه دیگران سران کشورها. براساس برنامه منتشرشده در مقر سازمان ملل در نیویورک، در اجلاس سال جاری حسن روحانی به عنوان دومین سخنران نشست صبح روز پنجشنبه، پس از رئیس‌جمهور کامرون نطق خود را ایراد خواهد کرد. در این شرایط، نه رئیس‌جمهور ایران در زمان سخنرانی باراک اوباما در نشست مجمع عمومی در نیویورک حضور خواهد داشت و نه رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند پای نطق حسن روحانی بنشیند.

در بهترین شرایط تنها می‌توان انتظار داشت که وزرای خارجه دو کشور به عنوان بالاترین عضو هیات اعزامی، افراد حاضر در زمان سخنرانی رئیس‌جمهور کشور مقابل باشند. این امر خواه ناخواه موجب خواهد شد که موضوع ملاقات یا گفت‌وگوی حسن روحانی و باراک اوباما به عنوان یک سوژه جذاب از دستور کار پوشش خبری رسانه‌های حاضر در مقر سازمان ملل حذف یا کم رنگ شود و توجه روزنامه‌نگاران بیشتر روی مفاد نطق دو رئیس‌جمهور و اشاراتی باشد که آنها به مسائل دو جانبه یا منطقه‌ای خواهند داشت؛ از جمله تحولات خاورمیانه و چگونگی حمایت‌های نظامی، لجستیکی و مستشاری از دولت عراق یا چگونگی برخورد با نیروهای مسلح داعش. از آن جایی که ادامه مباحث مربوط به مذاکرات هسته‌ای نیز در حال حاضر در سطح وزرای خارجه ایران و گروه ۵+۱ در نیویورک پی گرفته شده است، پیش بینی می‌کنم که اصلی‌ترین موضوعی که درنیویورک در برابر حسن روحانی قرار خواهد گرفت، مبحث حقوق بشرباشد.

* چالش‌های پیش روی دولت آقای روحانی را با توجه به اینکه بیش از یک سال از عمر دولت می‌گذرد چه می‌دانید؟ مخالفان با استیضاح یکی از وزرای کابینه و تهدید وزرای دیگر به استیضاح و همچنین با استفاده از تریبون‌های مختلف تلاش می‌کنند که عرصه را بر دولت روحانی تنگ کنند. به نظر شما تندروها چه اهداف کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدتی را در سر می‌پرورانند؟

** تندروها شاد از پیروزی خود در جریان استیضاح وزیر علوم حسن‌روحانی، همانطور که مشاهده می‌کنیم خط و نشان‌های جدیدی را برای دولت اعتدال و نمایندگان معتدل مجلس می‌کشند. راهبرد اساسی همانا ناامید ساختن اقشار مختلف جامعه مدنی و به خانه فرستادن حامیان اصلی حسن روحانی است. آنها از طریق اجرای این برنامه می‌خواهند با یک تیر دو نشان بزنند. از یک طرف هم پایه‌های اجتماعی دولت منتخب را ضعیف سازند و هم توانایی خودرا درمجلس به رخ هواداران خویش بکشانند و از این راه نمایندگان معتدل مجلس را به حاشیه بفرستند. رفتاری که در پی استیضاح فرجی دانا در صحن مجلس و جایگاه هیات رئیسه از جانب چهره‌های شناخته شده این جریان به نمایش گذارده شد همگی نشانه‌های بیشتری از کلید خوردن چنین برنامه است که گویا تا حدودی نیز موثر واقع شده است.

اقدام فوری حسن روحانی در معرفی محمد علی نجفی به عنوان سرپرست وزارت علوم و دادن حکم مشاوره به فرجی دانا در گام اول و اعلام عدم تغییر برنامه‌های وزیر پیشین به ویژه در زمینه بازگرداندن حقوق حقه دانشجویان ستاره‌دار و استادان اخراجی و پیگیری بورس تحصیلی غیرقانونی در گام‌های بعدی، کار مهمی در این مسیر بوده که درخور تقدیر است. از سوی دیگر، زنده شدن بحث تشکیل فراکسیون اعتدال در مجلس که طی یک سال گذشته دائم حرف آن مطرح بوده اما اقدام عملی درباره آن صورت نگرفته است می‌تواند در بازسازی جریان معتدل در ساختار سیاسی کشورو آماده ساختن آن برای انجام حرکت‌های تهاجمی به جای اقدام‌های واکنشی موثر باشد. به نظر می‌رسد که در این شرایط مصلحت دولت آن باشد که هرچه زودتر گام‌های تکمیلی را بردارد. می‌توان پیش از آنکه تندروها برنامه خود برای برکنار کردن وزیر جدید را اجرایی کنند، تکلیف وزیر علوم آینده را روشن ساخت. دست حسن روحانی در این زمینه بسیار باز است.

محمد علی نجفی اگرچه پارسال با اختلاف یک رای نتوانست نخستین وزیر آموزش و پرورش دولت اعتدال شود، اما این نکته را ثابت کرد که رای نیاوردنش باعث انگشت حسرت به دندان گرفتن بسیاری از نمایندگان معتدل شد؛ همان‌هایی که اکنون آمادگی دارند رفتار گذشته را به گونه‌ای جبران کنند. این موضوع از هم‌اکنون برای راه یافتگان به مجلس باید روشن شود که توفیقی و میلی منفرد نامزدهای جایگزین نجفی برای پست وزارت علوم دولت اعتدال هستند. آنها در شرایط جدید رای آوری بالایی دارند، جریان معتدل مجلس خوب می‌داند که جعفر توفیقی مدیری توانا است که در بدنه جامعه دانشگاهی محبوب، شناخته شده وامتحان پس داده است.

انتظار می‌رود تا آن زمان تکلیف تشکیل فراکسیون اعتدال نیز روشن شود و کلیه نمایندگان طرفدار دولت تدبیر و امید، - اعم از اصلاح‌طلب، مستقل و محافظه‌کار میانه‌رو- در جبهه‌ای واحد در برابر تندروها بایستند و اجازه ندهند که تندروها به اهداف خود برسند. اکنون عقل و درایت است که می‌تواند در فضای سیاسی کشور حرف اول را بزند و مشخص سازد که در ماه‌های آینده تقابل با یکدیگر است که کارساز خواهد بود یا تعامل میان دولت اعتدال و نمایندگان معتدل. در این میان تکلیف مردم روشن است، تنها باید تدبیر به خرج داد و کاری کرد که امید از دل آنان رخت نبندد و ملت اطمینان کامل پیدا کند که کلید دولت روحانی تنها برای حل مشکل هسته‌ای ساخته نشده است- تازه اگر اجازه دهند- بلکه توانایی باز کردن قفل‌های بسته امور داخلی درحوزه سیاسی واقتصادی را نیز دارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات