تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۹۴۱۴۴
انگاره مرگ سركرده سازمان منافقين و پيامدهاي آن در گفت و شنود «جوان» با سيدجواد ‌هاشمي‌نژاد

رجوي سال‌هاست كه مرده هرچند زنده باشد

اشاره: در روزهاي اخير اعلام خواسته يا ناخواسته مرگ مسعود رجوي توسط تركي فيصل، بار ديگر توجه تحليلگران را به سازمان منافقين جلب كرده است. اينكه اين اعلان تا چه حد واقعي است يا ساختگي و در چنين شرايطي از چه امري نبايد غافل كرد؟ محور سؤالاتي است كه از سيد‌جواد‌هاشمي‌نژاد دبيركل بنياد ‌هابيليان پرسيده‌ايم. او افزون بر اين سمت، فرزند شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌عبدالكريم ‌هاشمي‌نژاد از شهداي ترورهاي منافقين است.
پایگاه بصیرت / احمدرضا صدري

(روزنامه جوان – 1395/05/02 – شماره 4866 – صفحه 10)

* شايد بهتر باشد درباره موضوع گفت‌وگو، از اين نقطه آغاز كنيم كه ماجراي اعلام خبر مرگ سركرده سازمان از كجا و چگونه كليد خورده است؟

** بسم الله الرحمن الرحيم. «تركي فيصل» كه از مسئولان سابق امنيتي عربستان بوده، در سخنان خود در اجتماع سالانه منافقين، درباره سركرده جنايتكار منافقين، اصطلاح «مرحوم» را به كار برده است. البته پس از آن جلسه، اين كلمه در ترجمه منافقين نيامد و در سايت‌هايي هم كه صحبت‌هاي تركي فيصل را منتشر كرده‌اند، لفظ مرحوم را حذف كردند. با توجه به اينكه اين گروهك نسبت به گروهك‌هاي تروريستي ديگر در ايران، جنايات بيشتري را مرتكب شده است، طبعاً اين نوع اخبار حساسيت‌هاي بيشتري را برمي‌انگيزد و انعكاس بيشتري هم دارد. به نظرم علت بازتاب سخنان فيصل نيز، همين موضوع بود، مضافاً بر اينكه ابهام هم دارد.

* به نظر شما چقدر بايد اين خبر را جدي گرفت؟

** به نظرم در اين موضوع بايد به منابع رسمي خودمان متكي باشيم. دليلش هم واضح است. بعضي وقت‌ها ممكن است اشتباهاتي در برداشت‌ها يا بيان‌هاي سياستمداران اتفاق بيفتد. سابقه هم دارد. چند وقت قبل بعضي از سياستمداران غربي اين دو سركرده منافقين را خواهر و برادر تصور كردند! اين يك اتفاق محتمل است، به‌خصوص اينكه اين گروهك ابزار است و وقتي ابزار است از ديد فردي كه آن را به كار مي‌گيرد، شايد اين موضوعات مهم نباشند. علاوه بر اين وقتي مي‌گوييم كشور ايران امن‌ترين كشور خاورميانه است كه هيچ، نسبت به پايتخت‌هاي كشورهاي اروپايي هم امن‌ترين است، اين ادعا يك لوازمي دارد. مثلاً ما به لطف خدا توانسته‌ايم نفوذهاي چندجانبه داعش را كشف و خنثي كنيم و اروپا نتوانسته است.

وقتي اين را مي‌گوييم، نشانه تسلط بسيار دقيق دستگاه‌هاي امنيتي ما بر گروه‌هاي مسلحِ ضدانقلاب است. وقتي چنين احاطه كامل و دقيقي هست، بعيد مي‌دانم نيروهاي اطلاعاتي امنيتي ما، اين تسلط كامل را بر سركرده منافقين نداشته باشند. همه مي‌دانند كه چند سال پيش با كار پيچيده‌اي كه نهادهاي امنيتي ما انجام دادند، چگونه توانستيم سركرده گروهك ريگي را دستگير كنيم. قطعاً در مورد سرنوشت سركرده گروهكي كه در ريختن خونِ افراد بي‌شماري از ملت ايران دست داشته، آگاهي‌هاي دقيق‌تري وجود دارد. لذا به نظر من بيش از آنكه به اين‌گونه حرف‌ها و اخبار متكي باشيم و بخواهيم تولد يا مرگ آدم منفوري مثل رجوي را بر اساس اين‌گونه اظهارات كشف كنيم، بهتر است منتظر اظهارات رسمي مقامات كشور خودمان باشيم.

* قطعاً واقعيت‌ها را دستگاه‌هاي امنيتي ما رصد مي‌كنند، ولي از يك سو ما هم مي‌خواهيم ارزيابي درستي از استراتژي طرف مقابل داشته باشيم. عربستان با وجود تمام عداوتي كه با جمهوري اسلامي دارد، چطور مي‌تواند خبر مرگ رهبر منافقين را از زبان يكي از چهره‌هاي امنيتي خود بيان كند؟ زدن اين حرف در شرايط كنوني، چه فرضي را ايجاد مي‌كند؟

** اگر فرض كنيم اين موضوع سهو لسان و اشتباه يك سياستمدار نيست كه البته روي دادن چنين اشتباهاتي هم محتمل است، بايد بگوييم گاهي اوقات خودِ گروهك‌ها اين كار را انجام مي‌دهند! ما در سال‌هاي گذشته هم سابقه اين كار را توسط گروهك منافقين داشتيم. گاهي اوقات از همين طريق، نظرسنجي و بازتاب‌ها را بررسي مي‌كنند. در چند سال گذشته هم يكي دو بار...

* چنين خبري منتشر شد...

** بله، از طريق واسطه‌هاي غيرمستقيم چنين شايعه‌هايي را منتشر مي‌كنند كه واكنش‌ها و بازتاب‌ جامعه را بسنجند. سابقه دارد كه اين گروهك از اين طريق بخواهد اهداف اين‌چنيني خود را پوشش بدهد، با اين همه اينگونه ترفندها ارزش پرداخت ندارند. به نظرم موضوعات بسيار مهم‌تري در اين ميان وجود دارد كه بهتر است رسانه درباره آنها بررسي كند و آن شكل و فرم حضور عربستان در اين‌گونه رسانه‌هاست. به نظرم اين توفيق خط مقاومت است كه توانست كشور عربستان را از زير پوسته‌اي كه پشت آن پنهان شده بود، كاملاً بيرون بياورد. امروز وضعيت حركت‌هاي تروريستي در منطقه به‌گونه‌اي است كه انگشت اتهام به سمت پشتوانه‌هاي حركت‌هاي تروريستي در منطقه گرفته شده است و اين حاميان كاملاً مشخص شده‌اند.

اين تشخيص از سطح گروه‌هاي نخبگاني خارج و به سطح عمومي مردم كشيده شده است، به‌طوري كه در حال حاضر هر كسي مي‌تواند حاميان و پشتوانه‌هاي اين حركت‌هاي تروريستي در منطقه را نشان بدهد. وقتي فردي نظير «تركي فيصل» در چنين اجتماعي شركت مي‌كند، معلوم مي‌شود كشور خود را از مرحله مخفي كاري، رد شده حساب كرده است و آن هم نسبت به گروهك بي‌آبرويي نظير منافقين! در سال 2003 كه امريكايي‌ها كشور عراق را اشغال كرده بودند، يكي از مقامات امنيتي كشور امريكا گفته بود ما بعضي از كارهايي را كه خودمان خجالت مي‌كشيم انجام بدهيم، مي‌دهيم به منافقين انجام بدهند! بنابراين منافقين ديگر آبرويي ندارند كه بخواهند خرج كنند.

حضور در جمع گروهكي كه طبق گزارش‌هاي امريكايي‌ها و گزارش‌هاي علني مقامات اروپايي، به‌شدت مورد نفرت ايراني‌هاست، معناي خاصي دارد. وقتي عربستان در مورد حمايت از داعش و كودك‌كشي در كشور يمن، به‌قدري در تنگنا قرار مي‌گيرد كه مجبور مي‌شود با رشوه‌دهي آشكارا به دبيركل سازمان خود را از زير بار اتهاماتي كه متوجه اوست رها كند، هيچ آبرويي برايش باقي نمانده است و كارت ديگري براي بازي كردن ندارد. در چنين شرايطي وقتي عربستان در چنين جلساتي شركت مي‌كند، يعني هيچ آينده‌اي را براي خود در كشورهاي اسلامي نمي‌بيند.

به نظرم اين حركت كاملاً استيصال عربستان را نشان مي‌دهد كه مقامي از عربستان در جمعي حاضر شود كه نزد ملت ايران منفورترين گروهك در بين گروهك‌هاي سياسي است و آن هم نه‌تنها به خاطر جنايت‌هايي كه انجام داده، بلكه به خاطر خيانت‌هايي است كه نسبت به نوعِ بشر داشته است. هيچ اپوزيسيوني را در هيچ ملتي پيدا نمي‌كنيد كه تا اين حد منفور و به اين شدت هم مفلوك شده باشد.

* اين اولين بار بود كه مسئولان عربستان، به اين آشكاري در چنين جمعي حاضر شده بودند. اينطور نيست؟

** بله، اين چيزي نيست كه آنها ندانند و وقتي حضور پيدا مي‌كنند، يعني اين آخرين تيرهاي تركش آنهاست.

* به اصل موضوع برگرديم. در طول ده‌ها سال، تلاش زيادي شد تا مسعود رجوي به عنوان چهره كاريزماتيك سازمان باقي بماند. فلسفه غيبت و فرار او از اوايل دهه 80 چيست؟ سال‌هاست كه تصوير جديدي از او پخش نشده و هر چه پخش مي‌شود مربوط به گذشته و قبل از دهه 80 است. صداهايي هم كه در سال‌هاي اخير از او منتشر مي‌كنند، بدون تصوير و ترديد‌برانگيز است. علت اين غيبت و حوالت همه چيز به مريم قجرعضدانلو چيست؟ چه چيز رجوي را از صحنه تبليغات سازمان خارج كرد؟

** عملكرد سازمان منافقين را طي 35 سال گذشته و از زماني كه عليه جمهوري اسلامي اعلام جنگ مسلحانه كرد، بايد در دو بخش بررسي كنيم. تقريباً نيمي از اين فرصت به جنگ و خونريزي‌ گذشته و ترورهايي كه انجام مي‌دادند و همدستي با صدام و اقدام عليه نيروهاي رزمنده و خيانت‌هايي از اين دست تا مقطع سقوط صدام. در مقطع دوم فعاليت‌هاي منافقين به‌طور غالب، شكل تبليغات به خود گرفته‌اند و مأموريتي كه غرب از آنها مي‌خواهد، عملكرد تبليغاتي عليه جمهوري اسلامي ايران است. اينها در مقاطع مختلفي كه غرب مي‌خواهد پروژه‌اي را عليه كشور ما اجرا كنند، به تحرك درمي‌آيند و در قالب سياست‌هاي صهيونيست‌ها و عربستان عمل مي‌كنند، نظير آنچه كه در بحث‌هاي هسته‌اي، چه در اصل ماجرا و چه در توافقاتي كه قرار بود انجام شود، از آنها ديديم.

به نظرم وجود سركرده منافقين با توجه به حضور پررنگ‌ترش در بعد نظامي، با نقشي كه قرار شد منافقين در اين مرحله بازي كنند، نا‌همخوان بود. از سوي ديگر مسعود رجوي شخصاً آدم بسيار بزدل و ترسويي است و اين حالت در مقاطع حساس بروز و ظهور پيدا كرده است. موقعي كه سركرده‌هاي اوليه منافقين توسط ساواك دستگير شدند، همكاري بسيار قوي مسعود رجوي با ساواك، باعث شد آنها به دام بيفتند...

* اخيراً پرويز ثابتي نيز خاطراتي را در اين‌باره منتشر كرده است...

** بله، اينها مواردي است كه كاملاً مشخصند و مدارك و اسناد ساواك در اين زمينه موجود است. امثال ثابتي هم، اينجا نيستند كه اين حرف‌ها را بزنند، بلكه در دل غرب و امريكا دارند اينها را مي‌گويند‌ يا به عنوان شاهدي ديگر بر بزدلي رجوي، به محض اينكه منافقين اعلام جنگ مسلحانه مي‌كنند، او بلافاصله از ايران خارج مي‌شود، ولي زن و بچه‌ خودش را نمي‌برد، چون فقط برايش اين مهم بود كه جان خودش را به در ببرد و از معركه خارج شود. البته اين حركت چندان معلول تصميم شخص او نيست. همان‌طور كه ساواك در آنجا باعث نجات جان او شد، سيستم‌هاي امنيتي غرب هم وقتي دستور مأموريت كشتار ملت ايران را از زبان او صادر كردند، قبلاً فكر خروج او از كشور را هم كرده بودند. هنگامي كه صدام به ايران حمله كرد، شرايط جولان رجوي هم در عراق فراهم شد، او به عراق رفت و به محض اينكه شرايط دشوار شد، باز غيبش زد! بعد كه شرايط كلاً عوض و غرب از اينكه بتواند ملت ايران را از طريق نظامي از پا درآورد كاملاً نااميد ‌شد، طبعاً ابزار شكل كاركرد خود را عوض مي‌كند و تبديل به سازماني مي‌شود كه بايد در جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شود.

در شرايط جديد لازم بود پوسته سازمان يك مقدار عوض شود. اختفاي سركرده منافقين در اين مدتِ 12، 13 سال، بدون همكاري و پوشش امريكا امكان‌پذير نبود تا او بتواند به اين صورت مخفي و از دسترس خارج شود. اين شكل ظاهري جديد منافقين طبعاً شرايط جديدي را مي‌طلبيد و آنان با انكار جنايات قبلي تلاش مي‌كنند جاي قاتل و مقتول را عوض كنند. اينها تمام شيوه‌هايي را كه امروز داعش دارد انجام مي‌دهد، در دهه 60 عليه ملت ما انجام دادند! اين سازمان با اين پيشينه، حالا مدعي حقوق بشر شده و سياستمداران مزوّر امريكايي كه پرونده جناياتشان عليه ملت ايران بسيار سنگين است، براي ادعاهاي خود به ابزار نياز دارند و از اين جانيان به عنوان ابزار استفاده مي‌كنند.

طبيعي است كه در شرايط جديد، بايد شكل اين ابزار عوض و بزك شود و شمايل آن تغيير كند. بنابراين اگر قرار است مسعود رجوي همچنان حضور داشته باشد، بايد نقش پشت پرده خود را ايفا كند و منافقين شكل بزك‌كرده و تغيير يافته‌اي را پيدا كنند. به همين دليل هم هست كه در شوهايي كه منافقين هر ساله در پاريس برگزار مي‌كنند، اين مسخره‌بازي‌ها را درمي‌آورند تا با شكل و شمايل جديد فريبكاري كنند، در حالي كه اين تحركات حتي يك كودك را هم در بين ملت ايران نخواهد فريفت، چون همه ماهيت اينها را مي‌شناسند.

* پس با تحليلي كه ارائه كرديد، مسعود رجوي قاعدتاً ديگر نبايد خودش را نشان بدهد، چون بناي سازمان بر پوست‌اندازي و ارائه يك چهره جديد است كه ديگر آن خشونت‌هاي سابق را تداعي نكند، بنابراين رجوي بايد تا آخر در پرده بماند و قاعدتاً يك مرده به حساب مي‌آيد، حتي اگر زنده باشد. اينطور نيست؟

** به لحاظ شخصي بود و نبود رجوي در شرايط فعلي، خيلي تفاوتي نمي‌كند. آنچه كه غرب در حال حاضر از اين ابزار مي‌خواهد، شكلي است كه اينها الان در قالب آن حضور دارند. شما مي‌بينيد شرايط حضور اينها در تمام پارلمان‌هاي غربي آماده است. اين امكان برگزاري ميتينگي كه اينها همه ساله در پاريس دارند، حتي براي يك دولت هم فراهم نيست و مضاف بر اين، به هيچ‌يك از كشورهاي غربي اجازه چنين كاري را نمي‌دهند، اما سيستم‌هاي امنيتي غرب تصميم گرفته‌اند به اين شكل از اين ابزار استفاده كنند و به آن هم مجال مانور بدهند. لذا در چنين شرايطي، انتظاري كه آنها از سازمان دارند، شكل و وضعيت فعلي آن است و لذا نتيجه بود و نبود رجوي يكي است! تا وقتي كه قرار است اين ابزار چنين نقشي را ايفا كند، چنين وضعيتي براي سركرده منافقين ادامه خواهد داشت.

* اگر بخواهند تغيير چهره بدهند و دو‌باره ماهيت جنگ‌طلبانه به خود بگيرند، احتمال اينكه رجوي برگردد هست؟

** اين تشكيلات اساساً ديگر توان كار نظامي ندارد. تعداد اينها نهايتاً 2500 نفر بيشتر نيست. حدود هزار نفر با همه سختي‌ها و محدوديت‌هايي كه وجود داشت، در سال‌هاي اخير از اين مجموعه جدا شده‌اند!

* اين رقم اعم از عراق و ساير كشورهاست؟

** در ساير كشورها همه اينها را كه سر هم كنيد، شايد 300، 400 نفر بيشتر نباشند! بخشي از اينها هواداراني هستند كه وجود آنها، لزوماً به معناي حضور در اين تشكيلات نيست.

* يعني صرفاً وابستگي كاري دارند؟

** بله، وابستگي كاري دارند. بعضي‌ها انگيزه‌هاي ديگري هم دارند. به عنوان مثال، چون شرايط زندگي در اروپا يك مقدار مشكل است، اينها را با پول‌هاي فراواني كه سيستم‌هاي امنيتي در اختيار سازمان قرار مي‌دهد، نگه مي‌دارند. در گردهمايي اخير اينها، فردي حضور داشت كه در مبادلات اخير هسته‌اي، با بعضي از امريكايي‌ها تعويض شد. او يكي از كساني بود كه تا چندي پيش در زندان‌ ما بود. او عضو سازمان نيست، منتها چون آنجا محلي براي ابراز وجود كسي است كه براي جاسوسي به ايران آمده بود و عملاً مهره‌اي سوخته محسوب مي‌شود، طبيعتاً در اين نوع مجامع شركت مي‌كند. با اين مقدمات و با حدود 2500 نفر انساني كه ميانگين سني آنها بالاي 50 سال است، چنين فرضي در مورد اين گروهك‌ها منتفي است و حداقل شرايط كنوني آنها اجازه بازگشت به خشونت را نمي‌دهد.

* از جوانان جذب نداشتند؟

** الان منافقين گرفتارتر از اين حرف‌ها هستند كه بخواهند جذب كنند، چون سيستم جذبشان بايد در جايي تخليه شود كه قبلاً كشور عراق بود، ولي الان كه دولتِ عراق نسبت به زماني كه امريكايي‌ها در اين كشور بودند، تسلط بيشتري پيدا كرده، اين امكان را از آنها گرفته است. جذب در اروپا هم خيلي جواب نمي‌دهد. لذا دست اينها در اين حوزه چندان باز نيست. بنابراين همه كاركرد آنها، منحصر به حوزه جنگ نرم و تبليغات شده است.

* آيا اين نشانه‌ها نمي‌تواند مخاطبان را قانع كند كه كار منافقين را تمام‌شده تلقي كنند؟

** به نظر من نبايد با اين موضوع خوش‌خيالانه برخورد كنيم. رجوي چه زنده باشد چه نباشد، نبايد اين موضوع منافقين را كوچك تلقي كنيم. دشمن هر قدر هم كوچك باشد، بايد تا نابودي او تلاش و اقدام كرد، به‌خصوص گروهكي مثل منافقين كه تا وقتي سلاح در دست دارد، كم‌خطرتر است تا وقتي كه در صدد خدعه و فريب است. خاصه اينكه اين سازمان به دليل شرايطي كه قبلاً وجود داشت، براي يكي دو نسل ناآشنا و ناشناخته است و الان كه يك جوان با اين گروهك مواجه مي‌شود، چهره فعلي او را مي‌بيند نه چهره قبلي را، لذا بايد به اين مسئله توجه كنيم و هوشيار باشيم. وضعيت رسانه‌ها الان مثل سابق نيست و رسانه‌هاي مجازي، فضاي مناسبي براي حضور جانيان است.

يكي از مشكلاتي كه در حال حاضر در دنيا مطرح هست، اين است كه گروه‌هايي مثل داعش از اين طريق نيرو جذب مي‌كنند. اين فضا در اختيار اين جانيان هم هست و لذا تأثيرگذاري اينها روي افكار عده‌اي و فريب آنها، همان‌طور كه قبلاً اتفاق افتاده، ممكن است باز هم اتفاق بيفتد. به نظرم مشغول شدن اذهان ما به اين موضوع كه رجوي مرد يا مرده محسوب مي‌شود، پس ديگر اين گروه را مرده فرض كنيم، واقع‌بينانه نيست. درست است كه ما الان كشور قدرتمندي هستيم و امنيت ما سطح بسيار بالايي دارد اما نبايد اين موضوعات باعث شوند فكر ما از بعضي از اين موضوع‌ها منصرف شود و دشمن را هر قدر هم كه كوچك باشد، ناديده بگيريم. اين حالت نبايد در ما به وجود بيايد. به هر حال منافقين 50 سال سابقه فريب دارند. در بدو تشكيلشان هم با فريب پيش آمدند. به جملات حضرت امام توجه كنيم كه سران اينها خدمت ايشان رفتند و سه روز صحبت كردند تا امام را تشويق به پشتيباني خود كنند و در آنجا تيزهوشي امام باعث شد در مقابل اينها بايستند. منافقين حتي در همان دوراني كه جنايت مي‌كردند، كارهاي تبليغاتي و فريبكاري‌هاي خودشان را داخل كشور انجام مي‌دادند.

توجه كنيد كه در دهه 60 منافقين دست به اقدامات جنايتكارانه زدند، اما همزمان‌ سراغ قائم‌مقام رهبري آقاي منتظري هم رفتند و توانستند او را فريب بدهند و حرف خودشان را از زبان او بزنند! در سال 1388 آشكارا شاهد بوديم پس از به وجود آمدن غائله، سران فتنه در دام اين جريان خطرناك افتادند و منافقين توانستند از زبان آنها حرف خودشان را بزنند و اين سران آن‌قدر پيش رفتند كه در كنار آنها واقع شدند و سركرده منافقين گفت: ما ديگر با جمهوري اسلامي، حرف بيشتري از آنچه كه اينها مي‌گويند، نداريم! اين نشان مي‌دهد اينها در همان زمان هم كارهاي تبليغاتي را از دستور كار خود خارج نكرده بودند، چه رسد به الان كه مأموريتي كه سيستم‌هاي امنيتي غرب به اينها داده‌اند، كلاً دارد در اين قالب تعريف مي‌شود و امكانات، پول و دستگاه‌هاي تبليغاتي فراوان در اختيار آنها قرار مي‌دهند و با كمك سياستمداران خودشان شرايطي را فراهم مي‌كنند تا بتوانند در دايره اهداف سياسي مثلث امريكا، اسرائيل و عربستان عليه جمهوري اسلامي تحركاتي را داشته باشند. به نظر من بايد روي اين موضوع‌ متمركز باشيم و به هيچ عنوان فكر و خيالمان را مصروف بود و نبود سركرده منافقين نكنيم.

* اينكه بايد حواسمان به منافقين باشد سر جاي خودش محفوظ، اما در عين حال نقش رجوي در سازمان خيلي قابل مطالعه است. اين آدم عامل انحراف سازمان از مقطعي به بعد آن هم به شكل بسيار آشكار بود. اگر از بدو تشكيل نوعي التقاط در لايه‌هاي پنهان اين سازمان ديده مي‌شد، خيلي‌ها معتقدند او از مقطعي سازمان را از مؤسسين اصلي آن ربود و طبيعتاً سرنوشت اين آدم هم بي‌اهميت نيست. حدس شما چيست؟ سرنوشت رجوي از اين به بعد، با توجه به رويكردي كه سازمان در پيش گرفته است، چه خواهد بود؟

** به هر حال اين تشكيلات سابقه‌ای بيش از 50 سال دارد. بعد از سال 1354 و تغيير ايدئولوژيك سازمان، رجوي اين گروه را جمع و جور و به سمتي هدايت كرد كه خود مي‌خواست. البته خود اين كار هم خدعه بود و الان خيلي‌ها مي‌دانند كه سركرده منافقين هم جزو همان تغيير ايدئولوژي‌ داده‌ها بود. در حال حاضر هم در نظراتشان، چيزي به اسم ايدئولوژي اسلامي وجود ندارد. همين منش و روش هم بود كه باعث شد آنها در داخل زندان، پشتيبانان مذهبي خود را از دست بدهند، چون سلوك آنها در حبس، كاملاً ماركسيست بودن آنها را نشان مي‌داد. به نظرم با وضعيتي كه سازمان منافقين دارد، خيلي نبايد روي شخص ِرجوي مانور داد و حضور و عدم حضور او را مهم تلقي كرد. مهم سيستم و روش نهادينه شده در اين سازمان و تشكيلات است.

سركرده منافقين چه باشد چه نباشد، چارچوب اين سيستم مشخص است و ابزاري در دست قدرت‌‌هاست. وقتي گروهكي وارد حزب بعث در عراق مي‌شود، كاملاً مشخص است بايد در چه كريدور و مسيري حركت كند و لذا چه تفاوتي مي‌كند كه سركرده آنها باشد يا نباشد؟ مهم اين است كه تشكيلاتي باشد كه بتواند از درون، اين سيستم را هدايت و نگهداري كند و سمت و سوي آن با امكاناتي كه در اختيارش قرار مي‌دهند، تعيين مي‌شود. الان هم وضع به همين ترتيب است. به اظهارات مريم رجوي در شوي تبليغاتي هر ساله‌شان دقت كنيد. چارچوب و برنامه‌شان كاملاً مشخص و اظهاراتش به‌طور كامل توسط سياستمداران مختلف القا شده است. همه اينها را كه سر جمع مي‌كنيم، مشخص است حول دو سه موضوع بيشتر نمي‌چرخد.

لذا بود و نبود رجوي چندان تغييري در اصل موضوع نمي‌دهد، چون مأموريت و رويكرد اصلي در اين گروهك نهادينه شده و برنامه كاري اينگونه محافل تبليغاتي، جمع‌آوري چهره‌هاي ضد ايراني و جنگ‌طلب به هر شكلي و از هر كشوري است‌ چون هيچ گروهي وجود ندارد كه ظرفيت ضد ايراني در اين حد در او وجود داشته باشد و هيچ گروهكي هم نيست كه قيد همه چيز را در مورد ملت و كشور خودش زده باشد و اين‌طور بتواند راحت خود را با تمام شرايط ضد ايراني هر كشوري تطبيق بدهد. اين خاصيت در مورد گروهك منافقين وجود دارد و لذا ضد‌ايراني‌ترين چهره‌ها در اين گردهمايي‌ها حضور پيدا مي‌كنند كه شايد در جاهاي ديگر نتوانند به اين صورت حضور يابند.

http://javanonline.ir/fa/news/799104

ش.د9501441

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات