در عالم سیاست، نظریه ها نقش اساسی دارند و به عینکی تشبیه می شوند که با آن می بایست زاویه دید پیدا کرد و به کمک آن پدیده¬های سیاسی را تحلیل نمود. به عبارت دیگر در بررسی پدیده های سیاسی، داشتن رهیافت و نظریه مناسب ضروری است و باید پذیرفت که بدون این رهیافت ها نمی توان درک و فهم درستی از جهان پیرامون داشت. بدون نظریه های سیاسی چیزی از دنیای سیاست را درک نخواهیم کرد.
از مهم ترین پدیده های سیاسی سال 1396 انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری بود که علی رغم گذشت چندین ماه از آن، ولی هنوز تحلیلی که بر اساس یک رهیافت و نظریه بتواند این پدیده سیاسی را واکاوی نماید، در فضای سیاسی کشور ارائه نشده است تا بر اساس آن بتوان آسیب شناسی کلانی از این انتخابات ارائه داد و مسیر آینده را مشخص نمود.
به بیان ساده تر قیل و قال هایی که در تشریح این موضوع شکل گرفته است، از عرصه توصیف پدیده، فراتر نرفته است و نمی توان از آن تعبیر به تحلیل کرد و سپس به مرحله تفسیر رسید. بدیهی است مفروضاتی از قبیل اینکه اگر فلان کاندیدا می ماند، نتیجه بهتری حاصل می شد یا اگر فلان دیدار صورت نمی گرفت یا فلان کلام به زبان آورده نمی شد و... همه و همه جزئیاتی هستند که در درجه دوم اهمیت هستند ولی متأسفانه جریان ارزشی با نگاه خرد به موضوع انتخابات درگیر چنین موضوعاتی شده است و از پردازش عوامل اصلی غافل مانده است.
واضح است که پرداختن به چنین موضوعاتی جز هدر دادن وقت و انرژی جریان انقلابی و ایجاد یأس و تفرقه در بین آنها، هیچ نتیجه مطلوب دیگری به بار نخواهد آورد تا این نتیجه یا نتایج در انتخابات بعدی مد نظر قرار گیرد.
این در حالی است که اگر از دریچه یک رهیافت و نظریه به انتخابات بنگریم، خواهیم توانست رابطه بین پدیده ها را کشف کرده و از لابلای آنها قانون علمی استنباط نماییم تا چراغی برای مسیر آینده گردد. اساساً کارکرد نظریه ها همین است که با تبیین رابطه بین پدیده ها به کشف قوانین می پردازند، البته زمانی به یک قانون می رسیم که آن رابطه مستمر و پایدار باشد.
متن حاضر با همین رویکرد در دو شماره نگاشته شده است و تلاش شده است تا در پرتو رهیافت گفتمان به سطح تحلیل کلان انتخابات 96 پرداخته شود. از این رو با مبنا قرار دادن روش گفتمانی، انتخابات اخیر در سه مرحله توصیف، تحلیل و تفسیر سیاسی بررسی شده است.
در شماره اول به توصیف سیاسی پرداخته شده است و در مرحله توصیف، کاربرد رهیافت گفتمان در انتخابات مختلف بررسی شده است و استمرار رابطه علی و معلولی بین توانایی طرح و نشر گفتمان و پیروزی در انتخابات طی سال های گذشته نشان داده است.
در شماره دوم تحلیل و تفسیر سیاسی گفتمانی انتخابات شرح داده شده است. در مرحله تحلیل سیاسی، این قانون کلی استنباط شده است که عامل اصلی پیروزی در هر انتخاباتی طرح و بسط یک گفتمان به معنای واقعی کلمه و نمایندگی مناسب این گفتمان می باشد. به بیان علمی تر، عامل اصلی پیروزی در انتخابات، شناسایی دال تهی در افکار عمومی بوده است و هر جریانی قادر به شناخت این دال تهی گردیده و آن را به گفتمان خود افزوده است، توانسته است رأی اکثریت را به دست آورد. از این رو چرایی و ریشه عدم توفیق جریان ارزشی کشور در انتخابات اخیر را می بایست ضعف در ارائه گفتمانی کارآمد و ملموس دانست.
در مرحله تفسیر سیاسی انتخابات 96، در پاسخ به سوال برای آینده «چه باید کرد؟» بر ضرورت پرداختن به گفتمانی که دارای دال و مدلول های متناسب باشد، تأکید گردیده است و رسالت هادیان سیاسی در این حوزه مشخص شده است. به عبارت دیگر این تحول در منظومه فکری جریان ارزشی کشور باید صورت گیرد که از هم اکنون به جای دغدغه داشتن در مورد اینکه «چه کسی در انتخابات بعدی می تواند رأی بیاورد؟» به دغدغه مهم تر «چه چیزی(گفتمانی ) در انتخابات بعدی می تواند رأی بیاورد؟» تغییر نگرش دهند.
توصیف سیاسی (کاربرد گفتمان ها در انتخابات های گذشته)
گزارش دقیق از چگونگی و روند رویدادهای سیاسی را توصیف سیاسی گویند، لذا توصیف سیاسی به دنبال چیستی پدیده بوده و به حریم علت ها راه نمی یابد. بنابراین در سطح توصیف سیاسی، مروری کوتاه به نقش گفتمان ها در انتخابات های گذشته خواهیم داشت تا اهمیت آن روشن گردد.
1- گفتمان توسعه اقتصادی
در پنجمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در سال 1368 برگزار شد، با توجه به مطالبات شکل گرفته برای ترمیم ویرانی های جنگ که پس از پذیرش قطعنامه 598 شکل گرفت و همچنین کاهش درآمدهای نفتی، رشد جمعیت و کاهش تولید، مسئله اقتصاد در رأس امور قرار گرفت و آقای هاشمی توانست با تشخیص این نیاز و طرح گفتمان توسعه اقتصادی، هشت سال کرسی قدرت را در دست گیرد. دولت هاشمی مفهوم جدیدی از ام القری مطرح کرد و بر لزوم افزایش توانمندی های ملی برای دستیابی به قابلیت الگوپذیری جمهوری اسلامی تأکید می کرد. گفتمان وی بر اولویت توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی تأکید داشت و دال مرکزی آن الگوسازی نظام از طریق توسعه اقتصادی بود که از طریق دال های شناوری همچون الگوی اقتصاد آزاد و تجدید مناسبات با غرب در این گفتمان مطرح می شد.
2- گفتمان توسعه سیاسی
با تغییر وضعیت اقتصادی مردم در دولت سازندگی، نیازهای جدیدی مطرح گردید. رشد طبقه متوسط شهری منجر به شکل گیری کانون های متنوع قدرت گردید که در دوران هاشمی به شدت سرکوب می شدند، لذا آزادی های مدنی در رأس مطالبات افکار عمومی قرار گرفت و مطالبات سیاسی و فرهنگی که در دوره سازندگی از ان غفلت شده بود، به یکباره سر برآورد. این با آقای خاتمی بود که توانست با تشخیص این نیاز عمومی، دال تهی آن را در گفتمان خود مطرح کند و با طرح گفتمان توسعه سیاسی پرچم دار این مطالبات گردد و رای بالایی کسب کند.به راحتی قابل فهم است که آنچه درهفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376 رأی آورده است یک گفتمان بوده است نه یک شخص؛ چنان که شخص آقای خاتمی در آن زمان شهرت سیاسی خاصی نیز نداشته است تا بر جایگاه کاریزماتیک وی در رأی آوری تأکید گردد.
3- گفتمان عدالت محور
این گفتمان آنتی تزی در برابر گفتمان های دولت سازندگی و دولت اصلاحات بود. مرکز ثقل این گفتمان که در دولت نهم مطرح شد، عدالت اسلامی بود. دولت سازندگی تحقق عدالت را پسآیند رشد تولید و سرمایه گذاری تلقی می کرد، بنابراین از توجه به عدالت اجتماعی مغفول گشت. دولت اصلاحات نیز با محور قرار دادن توسعه سیاسی و آزادی های اجتماعی و سیاسی از توجه به موضوع عدالت اجتماعی فاصله گرفت، لذا احمدی نژاد توانست با طرح گفتمان عدالت محوری و عدالت گستری که در گفتمان سال های اول انقلاب وجود داشت، اقبال عمومی را متوجه خود کند. اتخاذ یک گفتمان مناسب که دارای دال تهی زمانه خویش بوده است از یک سو و نمایندگی مناسب این گفتمان از سوی دیگر در سال 1384 باعث گردید تا نتیجه انتخابات تغییر یابد. به عبارت دیگر قدرت یک گفتمان آن قدر زیاد است که یک شخص عادی همچون احمدی نژاد با نمایندگی این گفتمان می تواند چهره ای چون هاشمی رفسنجانی را از صحنه خارج سازد. بنابراین گفتمان احمدی نژاد است که به وی بها می دهد و او را مطرح می کند و چه بسا اگر افراد دیگری نیز قابلیت نمایندگی این گفتمان را داشتند پیروز انتخابات می بودند.
گفتمان عدالت محور دولت نهم و دهم در عرصه داخلی با معرفی حکومت عدل اسلامی و در سیاست خارجی، در مقابله با نظم بین المللی مستقر که ناعادلانه به شمار می رود تجلی می یافت از این رو دال مرکزی این گفتمان عدالت بود که در عرصه داخلی مدلول هایی چون مسکن ارزان قیمت، سهام عدالت و هدفمندی یارنه ها پیدا کرد و در عرصه خارجی مدلول های آن تأکید بر جایگاه برابر تمامی کشور ها و عدم اعتنا به نظم سلسه مراتبی قدرت در عرصه جهانی بود. آن گفتمان در اصل بازگشتی دوباره به گفتمان قبض و بسط انقلابی بود و بر صدور انقلاب و احیای ارزش های انقلابی و اسلامی که در دوران اصلاحات کمرنگ شده بود تأکید می کرد.
گفتمان عدالت محور آنچنان در بین مردم نفوذ پیدا کرد که حتی در حال حاضر نیز احمدی نژاد در کنش های سیاسی خود تلاش می کند تا همچنان بر این گفتمان موج سواری کند. هدف قرار دادن قوه قضاییه به عنوان مجری عدالت، تحصن در حرم حضرت شاه عبدالعظیم(ع) به عنوان جایی که روزی محل تحصن برای تأسیس عدالتخانه بوده است و ... نمونه هایی هستند که بازیگری وی را در قالب این گفتمان قابل تحلیل می کند و بیانگر سوء استفاده وی از یک گفتمان کارآمد است.
4- گفتمان اعتدال محور
با ایجاد تورم لجام گسیخته در اواخر دولت دهم، افزایش اجماع جهانی علیه ایران و افزایش تحریم ها و از سوی دیگر نرمش ناپذیری دولت در عرصه سیاست خارجی، زمینه ها برای افراطی خواندن دولت دهم فراهم شد و منتقدین به مدلول های گفتمان عدالت محور دولت دهم حمله کردند و آنها را عامل ایجاد تورم و تحریم ها دانستند( از جمله سفرهای استانی را هزینه بر و مسکن مهر را تورم زا می دانستند و دیپلماسی تهاجمی را علت ارجاع پرونده هسته ای ایران از شورای حکام آژانس بین المللی به شورای امنیت سازمان ملل و افزایش تحریم ها می دانستند.)
در چنین فضایی که گفتمان های جریان اصولگرا و اصلاح طلب در طول سال ها اداره کشور را بر عهده داشتند و هر یک به گونه ای ناکارآمد شدند و یا در افکار عمومی ناکارآمد نشان داده شدند، دلسردی و ناامیدی مردم از گفتمان های موجود پدید آمد و همین زمینه ای گشت که یک گفتمان جدید که خود را فارغ از دو گفتمان اصلی مسلط کشور می داند( هر چند فقط در ظاهر این چنین بود) شکل گیرد و با شعار تدبیر و امید مردم را از سرگردانی نجات دهد! برگزیدن دال تهی اعتدال در یک گفتمان، آن هم در زمانی که دولت دهم به افراط گرایی متهم شده بود، کافی بود تا بتواند آن را گفتمان مسلط در کشور کند و کسی را که خود نیز معتقد بود رؤیای پیروزی در انتخابات برایش تعبیری ندارد را بر مسند قدرت بنشاند.
ادامه دارد...