چنانچه قابل پيشبيني بود خالي شدن جايگاه شهرداري تهران ميتواند نزاع جديدي ميان طيفهاي مختلف اصلاحطلبان ايجاد کند. در حالي که هنوز «افشاني» به طور رسمي اين جايگاه را ترک نکرده و از عدم استعفايش سخن ميگويد، برخي از اصلاحطلبان بر شخصيتهايي خارج از شوراي شهر که نام آخوندي و ربيعي دو وزير تازه برکنار شده وزارت راه و شهرسازي و کار و رفاه اجتماعي نيز در بين آنها وجود دارد، تأکيد دارند.
با توجه به اصرار اصلاحطلبان بر لزوم تغيير در کابينه و نارضايتي عمومي از عملکرد وزراي برکنار شده، اکنون اين سؤال مطرح است که آيا طرح چنين گزينههايي جدي و واقعي است، يا اهداف سياسي پشت آن وجود دارد؟ به ويژه آنکه کارنامه آخوندي در بخش مسکن و شهرسازي به دليل تورم بيش از حد قيمت مسکن و افزايش اجاره بها در دوره تصدي او، عدم تکميل مسکن مهر و همچنين بيتوجهي به طرح ساخت مسکن در بافت فرسوده ابهام فراواني در توان مديريت شهري وي ايجاد ميکند.
ميتوان گفت طرح برخي از اسامي براي شهرداري تهران ريشه در رقابتهاي درونگروهي اصلاحطلبان داشته که بخشي از آنها رسانهاي و بخشي ديگر بيان نميشود که از جمله آنها ميتوان به تلاش يک طيف وسيع از اصلاحطلبان تندرو براي جلوگيري از ورود محسن هاشمي به شهرداري تهران اشاره کرد. بر اين اساس به نظر ميرسد مطرح کردن برخي از اسامي مشهور صرفاً براي جلوگيري از تحقق برنامه کارگزارانيها باشد.
از جمله دلايلي که اصلاحطلبان مطرح ميکنند، يکي حفظ يک دستي ترکيب شوراي شهر تهران است که با رفتن يک نفر از اعضاي فعلي ميتواند اين ترکيب را به هم ريخته و زمينه ورود فردي اصولگرا را فراهم کند. نکته ديگر کاهش هزينههاي سياسي عبور از هاشمي است که ميتواند در ريزش پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان مؤثر باشد.
مدافعان هاشمي که اغلب طيف کارگزارانيها، اعتداليون و بخشيهايي از دولتيها را در بر ميگيرد، بر نظر خود اصرار داشته و حتي ميگويند مردم تهران وقتي به وي رأي دادهاند در واقع او را براي شهرداري تهران انتخاب کردهاند. اما دلايل ديگري نيز دارند که از جمله آنها؛ يکي بحث ناکارآمدي جريان اصلاحات است. از نظر کارگزاران به عنوان بخش تکنوکرات و عملگراي اصلاحات، يکي از مشکلات اصلي اين جريان ناکارآمدي است که مصاديق آن را ميتوان در مجلس شوراي اسلامي، شوراي شهر، شهرداريها و دولت مورد حمايت آنها مشاهده کرد. همين امر سبب عدم ارتباط اصلاحطلبان با تودههاي اجتماعي و بيتوجهي به نيازهاي آنها شده است که نتيجه طبيعي آن عدم اقبال عمومي به اين جريان است. از اين منظر حضور افراد سياسي در مشاغل کاري مانند شهرداري ميتواند به ادامه ناکارآمدي اين جريان در حل مشکلات جامعه به ويژه کلانشهرها منتهي شود.
دليل دوم کارگزاران موضوع پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان است که از نگاه کارگزارانيها به ترميم نياز داشته و راه آن برقراري ارتباطاتي از کانال شوراها، شوراياريها، فرهنگسراها و سراهاي محله است. بر همين اساس رسانههاي وابسته به اين طيف تلاش ميکنند هاشمي را حلقه مفقوده اصلاحات و مردم معرفي کنند.
نکته مهمتري که مدنظر اين جريان ميباشد، ظرفيتسازي براي آينده است. استفاده از وجهه خانواده هاشمي و فرصت حضور در بهشت، ميتواند سکوي پرشي به پاستور باشد؛ جايي که دقيقاً حساسيت اصلاحطلبان را دوچندان ميکند. اگر چه اين اتفاق بعيد است در 1400 نتيجه مستقيمي داشته باشد، اما آنها نميتوانند نسبت به آثار درازمدت آن و ارتباط غير مستقيمي که ميتواند در همين دوره نيز داشته باشد، غفلت کنند.