بر اساس آمارهای جهانی، جمهوری اسلامی ایران از لحاظ تعداد کاربران اینترنت و ضریب نفوذ فضای مجازی در بین شهروندان خود، رتبه اول را در غرب آسیا کسب کرده است که این دستاورد، ماحصل بیش از دو دهه سرمایهگذاری ویژه دولتها در توسعه زیرساختهای دسترسی شهروندان به فضای مجازی است، اما در کنار تمام مواهب ناشی از فراگیری فضای مجازی در کشورمان نمیتوان و نباید بر این واقعیت مهم چشم پوشید که بیتوجهی به توسعه سواد سیاسی و رسانهای کاربران فضای مجازی، در حال تبدیل شدن به یکی از مهمترین معضلات پیش روی نظام و جامعه اسلامی کشورمان است و بیتوجهی به آن میتواند در آیندهای نه چندان دور هزینههای غیر قابل جبرانی را به کشورمان تحمیل کند. برای بررسی چیستی و چرایی این مسئله در ابتدا باید به این نکته توجه کرد که اینترنت، دیگر مانند سالهای اولیه ابداع و توسعه خود محدود به تریبون یک طرفه، یعنی سایتهای خبری و اطلاعرسانی مبتنی بر «وب ۱» نیست و به واسطه فراگیری رسانههای اجتماعی تعاملی برخواسته از نسل دوم وب، فضای مجازی را به یکی از مهمترین مراکز ظهور و بروز مشارکت شهروندان در مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی تبدیل کرده است. در این فضا و شرایط، دیگر تریبونهای یک طرفه کارایی سابق خود در جهتدهی به افکار عمومی را از دست دادهاند و ناگزیر در حال واگذاری عرصه مدیریت افکار عمومی به رسانههای نو پدید هستند که نمونه شاخص و ملموس آن کاهش اقبال افکار عمومی به رسانههای سنتی از جمله «تلویزیون» است. دلیل این مسئله هم توان بالای رسانههای اجتماعی در ایجاد کنش متقابل یا interactivity در مخاطب است، یعنی دیگر بر خلاف گذشته مخاطب مجبور به نشستن منفعلانه مقابل تلویزیون و شنیدن پیامهای یک سویه آن نیست، بلکه در فضای نوپدید شبکههای اجتماعی فارغ از هر محدودیتی توان اعلام نظر و دریافت بازخوردهای دیگران را دارد و حتی میتواند به راحتی دیدگاههای سایر اعضای جامعه را فارغ از طبقه اجتماعی و سیاسی آنها، نقد کند. یک ویژگی مهم دیگر رسانههای اجتماعی امکان تعریف هویتهای مختلف غیر از هویت واقعی است؛ به این معنا که هر کاربر پس از عضویت در شبکههای اجتماعی قادر است تا «من»های متعددی را تعریف کند و «من» حقیقی خود را پشت این هویتهای ساختگی پنهان کند و به واسطه این پنهانکاری چیزهایی را که در زندگی حقیقی توان بیان و انجامشان را ندارد، به راحتی بیان کند و انجام دهد. متأسفانه با وجود تمام این ویژگیهای منحصربهفرد، فضای مجازی هنوز نتوانسته است موجب تعالی اجتماعی و فکری جامعه بشری شود؛ بلکه بلعکس در عمل، جامعه کاربران فضای مجازی بیش از هر زمانی به سمت عامی شدن در حرکتاند، این مسئله هم ناشی از حاکم بودن فقر شدید سواد رسانهای و بصیرت سیاسی بر کاربران فضای مجازی است و به همین دلیل نیز عمده کاربران بیش از اینکه کنشآفرین باشند، خود تحت تأثیر کنشهای عمده ایجاد شده در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی که روند یا Trend خوانده میشوند، دست به تصمیمگیری و حتی انجام کنش اجتماعی میزنند. به عبارت دیگر، کاربران فاقد سواد و بصیرت رسانهای و سیاسی در فضای مجازی به دلیل ضعف در تشخیص و تحلیل پیامهای رسانهای به راحتی تحت تأثیر عملیاتهای روانی و ادراکی گروهها و جریانات سیاسی قرار میگیرند و بر مبنای نظر آنها اقدام میکنند. برای نمونه هفته گذشته پس از اعلام خبر تأیید حکم اعدام سه اغتشاشگر حوادث آبان ماه ۱۳۹۸، جریان معاند با ایجاد هشتگ «اعدام نکنید» و ارائه تصویری ساختگی از سه محکوم اخیر، که حاوی پیام جعلی مظلومیت آنها در جریان محاکمه ایشان بود اقدام به تحریک افکار عمومی کردند و به واسطه آن، طوفانی توئیتری را علیه تصمیم دستگاه قضایی به راه انداختند آن هم در حالی که بخش عمدهای از کاربران و سلبریتیهای همراه با این طوفان، هیچ اطلاع دقیقی از پرونده و جرائم این افراد نداشتند. از این رو ماجرای اخیر را میتوان زنگ هشداری برای مسئولان رسانهای و فرهنگی کشور و جلب توجه آنها به ناکارآمدی سیاستهای سنتی مدیریت افکار عمومی دانست و امیدوار بود ماجراهای اخیر موجب بازنگری آنها در سیاستهای رسانهای فعلی کشورمان شود.