تقویم تاریخ انقلاب اسلامی گواهی میدهد که در بهار سال 1361 مناطق اشغال شده به دست رژیم متجاوز بعث حاکم بر عراق یکی پس از دیگری آزاد میشد و به موازات آن هم نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی به سازمان منافقین خلق ـ که مکمل صدام در داخل کشور عمل میکرد ـ ضربات کاری وارد میکردند. گفتنی است، در طول سال 1360، منافقین در داخل کشور مرتب درصدد ضربه زدن به جمهوری اسلامی بودند و در کسب اطلاعات و انجام عملیات دست برتر را داشتند. «سردار محسن رضایی» فرمانده کل سپاه وقت که با حفظ سمَت مسئولیت اطلاعات سپاه را هم عهدهدار بود، در کتاب خاطراتش در این باره آورده است: «سازمان منافقین پیچیدهترین سازمانی بود که اطلاعات سپاه با آن مواجه میشد؛ زیرا آنها خودشان را با محیط فرهنگی ایران تطبیق داده بودند، مذهبیها را می شناختند و خودشان سالها در میان مذهبیها زندگی کرده بودند و بعضاً پدر و مادرهایشان مذهبی بودند. از طرف دیگر، قبل از انقلاب تجربه مبارزه را داشتند و آن را بعد از انقلاب به کار میگرفتند.» با همه سختیهایی که وجود داشت، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی هم در طول سال 60 روند رو به رشدی را طی کرده بودند؛ به گونهای که پس از ضربه 19 بهمن سال 1360به خانه تیمی که موسی خیابانی و دیگران در آن کشته شدند، ابتکار عمل را به دست گرفتند و در 12 اردیبهشت سال 1361 ضربه سنگین دیگری به سیستم منافقین وارد کردند. آنها به طور قاطع دست برتر را داشتند و در ادامه پس از آزادسازی خرمشهر عملیات سنگین دیگری در 10 مرداد 1361 انجام دادند و چنان ضربهای وارد کردند که سردار محسن رضایی در این باره میگوید: «سال 1361 سال ناامیدی سازمان مجاهدین خلق [منافقین] از امکان براندازی جمهوری اسلامی بود.» در واقع، سازمان منافقین به این نتیجه رسیدند که براندازی جمهوری اسلامی ایران کار سادهای نیست و باید از کشور خارج شوند و به اصطلاح خودشان استراتژی خروج از ایران را در دستور کار قرار دهند. این گروهک تروریستی با این راهبرد بیشتر نیروهایش را به بیرون از ایران برد تا در چارچوب قدرتهای بینالمللی علیه ایران برنامهریزی کند. آمادهترین موقعیت بینالمللی برای آنها قرار گرفتن در کنار صدام و رژیم بعث حاکم بر عراق بود. بر همین اساس، «مسعود رجوی» به بغداد رفت و با صدام وارد گفتوگو شد و با دولت رژیم بعث حاکم بر عراق توافقنامه همکاری امضا کرد. البته بخشی از نیروهای سازمان منافقین در ایران برای عملیاتهای نفوذی مانده بودند که پس از آن توافقنامه در جمعآوری اطلاعات و در امور جاسوسی برای ارتش متجاوز بعث فعال شدند و سعی کردند برای ایران و نیروهای رزمنده مشکلاتی به وجود آورند؛ از جمله اینکه آنها اطلاعات زیادی از داخل ایران به پشت جبهه میبردند و به ارتش بعث عراق منتقل میکردند. به این ترتیب امکان اطلاعاتی فوقالعادهای به نفع عراق فراهم شده بود؛ یعنی درگیری نیروهای سپاه و بسیج از خیابانهای تهران به میدان نبرد و جبهه و جنگ کشیده شده بود و آنها در داخل هم نقش ستون پنجم را ایفا میکردند.