پیروزی مردم مظلوم غزه و فلسطین قهرمان در برابر رژیم غاصب و کودک کش صهیونی بر ملت های مسلمان و آزاده جهان مبارک باد
پنجاه و پنجمین نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد (WEF) با شعار «همکاری برای عصر هوشمندی» و با حضور مقامات ارشد دولتی و بخش خصوصی برخی کشورها برگزار شد. حضور ترامپ در راس معادلات سیاسی و اجرایی واشنگتن، بر فرامتن این نشست سایه انداخته و مولد دغدغه های آشکار و پنهانی در خصوص سرنوشت قوانین و قواعد متعارف در حوزه تجارت آزاد ( بر مبنای چندجانبه گرایی) بود. تهدیدات ترامپ و ایلان ماسک علیه سازمان تجارت جهانی و تکیه آنها بر یکجانبه گرایی در اقتصاد بین الملل، شکل گیری دیالوگهای پایدار و قابل اتکا در این نشست از سوی کشورهای غربی را میسر نساخته است.
صورتبندی رایزنی ها در داووس
سفر محمد جواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور درست در چنین فرامتن و بستری صورت گرفت. دیدار وزیر خارجه سابق کشورمان با نخست وزیر نروژ، رئیس مجمع جهانی اقتصاد ، رئیس جمهور صربستان و دیگر سیاستمداران غربی، بر لزوم تقویت مناسبات دوجانبه تاکید کرد. شاید یکی از پیشنهادات صریح را «یورگه برنده» رئیس مجمع جهانی اقتصاد خطاب به ظریف مطرح کرد،وی با اشاره به توانمندیهای ایران در زمینه زیرساختهای قوی و نیروهای با تجربه، پیشنهاد کرد نشستهای منطقهای داووس در ایران برگزار شود یا ایران در اجلاسهای منطقهای با مشارکت تجار و بخش خصوصی و اتاق بازرگانی حضور داشته باشد.همچنین در جریان برگزاری نشستی در داووس با موضوع چشمانداز آینده آسیای غربی و شمال آفریقا، محمدجواد ظریف بهعنوان دومین سخنران این نشست مواضع کشورمان را خطاب به وزرای امور خارجه منطقه و برخی کشورهای فرامنطقه ای و غربی تشریح کرد.
جدال فرامتن و متن در داووس
بدیهی است که رایزنی های دیپلماتیک با کشورهای دیگر ، یکی از ضروریات و بایسته های سیاست خارجی یک کشور محسوب می شود و کمتر کسی در اصل این مسئله شبهه دارد. با این حال، زمانی که نسبت میان مواضع اعلامی و اعمالی کشورها و مختصات بازی آنها در فرامتنهای گذشته، جاری و آتی در نظام بین الملل به درستی درک نشود، انتظارات واقع بینانه ، جای خود را به خواسته های ایده آل گرایانه خواهد داد. پس از انعقاد توافق هستهای در سال 2015 میلادی و اجرایی شدن آن از سال 2016 میلادی، بسیاری از کشورهای اروپایی در مجامع مختلف جهانی از جمله نشست داووس، مونیخ و مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر لزم عادی سازی روابط تجاری و اقتصادی با تهران تأکید داشته و خود را ملزم به تقویت مناسبات دوجانبه و چندجانبه با تهران نشان میدادند. با این پس از گذشت مدت زمانی اندک، سران کشورهای غربی مدعی شدند که نمیتوانند شرکتهای اقتصادی را ناچار به سرمایهگذاری در تهران یا حتی سرمایهپذیری از بخش خصوصی و دولتی کشورمان کنند! ماجرا به این نقطه ختم نشد.
پس از خروج ترامپ از توافق هستهای ( برجام) در سال 2018 میلادی، کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بیانیهای 11 ماده ای موسوم به «بیانیه بروکسل» مدعی شدند که عزم خود را جهت تامین مطالبات و حقوق حقه ایران در عرصه اقتصادی را در ازای بقای جمهوری اسلامی ایران در برجام جزم کردهاند. محصول این اراده غربیها، چیزی جز راه اندازی ساختار نامرئی، غیرکاربردی و انتزاعی SPV و اینستکس نبود. جایی که نه تنها خبری از تامین مطالبات ایران در آن نبود، بلکه شاهد همراهی حداکثری بازیگران اروپایی با آمریکا در راهبرد فشار حداکثری علیه تهران بودیم.
اروپائیان واستراتژی مهار حداکثری ایران
بیانیهها و قطعنامههای تنظیم شده در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و حتی بیانیههای ظاهرا مستقلی که از سوی تروئیکای اروپایی در خصوص لزوم بازگشت یکجانبه ایران به همه تعهدات برجامی خود در طول سالهای اخیر مطرح شده، نشات گرفته از همپوشانی و هم افزایی دو سوی آتلانتیک در تقابل با ایران است. در جریان جنگ غزه نیز استراتژی نابودی و مهار همه جانبه جبهه مقاومت تبدیل به نقشه راه مشترک بازیگران غربی در مواجهه مطلق با اضلاع این جبهه ( از حماس و انصارالله گرفته تا حزب الله و ایران ) شد. حمایت مطلق دولتهای آلمان، انگلیس، فرانسه و دیگر دولتهای اروپایی از نسل کشی کودکان و زنان غزه و استفاده از تعبیر وقیحانه «دفاع مشروع» در قبال این حجم از جنایت و خباثت، بیانگری مناسبات واقعی دو سوی آتلانتیک( حداقل در قبال ایران ) است. بنابراین، در اینجا نباید پیش فرضی تحت عنوان «تفاوت اروپا و آمریکا» تبدیل به یک انگاره یا حتی تصور در حوزه سیاست خارجی کشورمان شود.
تجربه ده سال اخیر به وضوح نشان داده است که اروپا نه تنها عزمی برای مهار سیاستهای ضد ایرانی آمریکا و حتی عهد شکنی های مسجل واشنگتن در قبال یک سند بین المللی ( برجام ) ندارد، بلکه خود را ملزم به استمرار بازی راهبردی -تاکتیکی خود در زمین کاخ سفید می داند. هر گونه مذاکره و رایزنی دیپلماتیکی میان تهران و بازیگران اروپایی باید بر اساس چنین ملاحظه ای صورت گیرد.
قاعدهای که باید درک شود
در چنین وضعیتی، محاسبه تهدیدات و فرصتهای مذاکره با اروپا باید با نوعی واقع بینی و ریزبینی توأمان همراه شود به نظر میرسد حداقل در رویکرد سیاسی و دیپلماتیک آقای ظریف نسبت به این موضوع تفکیک و تمایز واقع بینانهای وجود ندارد. البته امیدواریم پس از اثبات یک دهه بدعهدی مطلق غرب (آمریکا -اروپا) در قبال توافق هستهای و حمایت آشکار آنها از براندازی نظام جمهوری اسلامی و تشدید تحریمها بر پیکره اقتصادی ایران، آقای ظریف با گارد بسته تر، محتاطانهتر و از آن مهمتر، واقع بینانه تری در رایزنی های دیپلماتیک متعارف با اروپاییان حضور پیدا کند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در برهه حساس و سرنوشت ساز کنونی، مجالی برای آزمون خطا و محاسبات نادرست راهبردی و حتی تاکتیکی به ما نمی دهد.اصرار تروییکای اروپایی بر استراتژی مهار حداکثری ایران در جریان مذاکرات اخیر ژنو، نشان می دهد که ما با بازیگرانی مستقل و عادی در حوزه روابط بین الملل سر و کار نداریم. وحشت اروپاییان از سرکارآمدن ترامپ ، اگرچه نباید در تنظیم تاکتیکهای ما مغفول باقی بماند، اما نباید مترادف با غیریت سازی آنها و واشنگتن تلقی شود. در صورت لحاظ نمودن این قاعده مهم، قطعا قدرت مانور بیشتری در میادین دیپلماتیک و سیاسی و اعلام مواضع صریح خود در هرگونه رایزنی دوجانبه و چندجانبه ای با این بازیگران غیرمستقل خواهیم داشت.