علی سرهنگی
میانه شما با واژه های «عشق» یا «نفرت» چیست؟ آیا می شود عطای رفاقت های دنیای مجازی را به سادگی خوردن آب و فقط با یک «کلیک» به لقایش بخشید؟ در ارتباطات از نوع «چهره به چهره» شاید نشود به این راحتی به کسی، «نه» یا «آری» گفت، اما در ارتباطات «چهره بی چهره» چطور؟ ارتباطی را که از طریق یک «سرچ» و با دکمه Add کلیک شده، آیا به هر قیمتی باید حفظ کرد؟ آیا می شود به هر Friendیک «نه» قاطع گفت؟ برای اینکه بنشینیم با کسی که اکثرا نمی دانیم از کجا و کی هست و گاه اسم مجازی و گاهی هم عکس مجازی دارد، چایی بخوریم وگپی بزنیم و نظری را جلب کنیم، از تنهایی دربیاییم یا وارد تنهایی کسی بشویم، اصلاما این اجازه را داریم که خودمان را به این بالماسکه باشکوه دعوت کنیم؟
آیا برای هر نمایشی که از عکس و نوشته و شعر و سوال و جواب و فال و تبریک و به اشتراک گذاشتن انواع موسیقی و فیلم و ویدئو و خلاصه هرگونه اطلاع رسانی که در این شهر فرنگ دیجیتالی روی صحنه می آید باید «لایک» بزنیم و بگوییم «می پسندم»؟ آیا وقتی ما به درخواست دوستی مجازی یک نفر پاسخ می دهیم، واقعا با او دوست شده ایم و همه کارهای او را باید تایید کنیم؟ (نمی دانم چرا وقتی به دوستی های مجازی فکر می کنم فیلم «آگراندیسمان» آنتونیونی یادم می افتد،... سکانس آخر، بازی با توپ خیالی روی چمن... خاطرتان هست؟ وقتی عکاس در جست وجوی حقیقت فیلم خم شد و توپ خیالی افتاده در جلوی پایش را برداشت و برای افرادی که به طور فرضی تنیس بازی می کردند، انداخت!) آیا نوشته های هر کسی در فضای مجازی نشان دهنده شخصیت واقعی اوست؟
واژه های دروغ، فریب، توطئه، کلاهبرداری و... تعهد، احترام، «صداقت» و خلوص و... در این شبکه بین المللی تا چه اندازه کاربرد عملی دارد؟ آیا تعداد دوستان جذب شده در رسانه های اجتماعی نشانه یی از توانایی است؟ آیا هرکسی که با افراد بیشتری خصوصا با چهره های سرشناس سیاسی، فرهنگی، علمی، ورزشی و... در ارتباط است، محبوب تر است و اعتبار بیشتری دارد؟ آیا دوستی با تعدادی اندک از افراد فرهیخته و فهیم بهتر از داشتن هزاران دوست به درد نخور و سیاهی لشکر نیست؟ آیا چنانچه دوستی اسامی و چهره دوستان مجازی خود را می پوشاند، معنی و مفهوم آن این است که نمی خواهد کسی نگاه بد به آنها بیندازد...؟ یا اینکه آب را گل آلود کرده تا تعداد اندک ماهی ها معلوم نشود؟... و اگر معلوم شد، آیا کاربر احساس حقارت خواهد کرد؟
آیا رعایت مسائل ایمنی در رسانه های اجتماعی (مثل بستن دیوار، مسدود کردن مشخصات دوستان و...) می تواند فرد، پروفایل و یاران مجازی اش را از دستبرد دیگران مصون نگه بدارد؟ آیا وقت در رسانه های اجتماعی هم طلاست؟ آیا رسانه های اجتماعی یک خیابان دوطرفه است یا یک طرفه...؟ آیا دیالوگ یا گفت وگویی برابر و منصفانه در این شبکه از محبوبیت بیشتری برخوردار است یا مونولوگ و تک گویی ولو به صورت جبر یا تعارف و حتی ترس...؟ آیا خلاقیت در این رسانه مجازی محلی از اعراب دارد؟ آیا زندگی انگلی در رسانه های اجتماعی هم مثل بیرون رایج است؟ فرق میان افراد تولید کننده، زحمتکش، متخصص و حرفه یی (شامل روزنامه نگار، شاعر، نویسنده، مترجم، عکاس، نقاش، کاریکاتوریست و....) با افراد مصرف کننده و معمولی در رسانه های اجتماعی چیست؟
آیا مرض سیاست زدگی در دنیای مجازی رسانه های اجتماعی به اندازه دنیای واقعی پیرامون ما کاربران مختلف را آلوده است؟ آیا گوش وچشم ودهان همه ساکنان این محله بین المللی، به درستی و باانصاف و به دور از هرگونه شائبه نژادی، زبانی، ملی، مذهبی، قومی، قبیله یی و... همه صداها، تصاویر و واژه ها را می شنوند، می بینند و می گویند؟ و آخرین سوال... حالاکه اینترنت و شبکه های اجتماعی جزوی از زندگی بسیاری از مردم جهان شده است. صفحه های شخصی افراد در سایت هایی مثل رسانه های اجتماعی پر است از اسناد، نوشته ها و عکس هایشان... اما بعد از درگذشت یک نفر، چه بر سر این صفحه ها و میراث دیجیتال افراد می آید؟
در سال 2010 اضافه شدن دکمه «Like» یا «پسندیدم» به برخی شبکه های اجتماعی غوغای عجیبی را در دهکده جهانی به پا کرد. بعد از گذشت دو سال و در پی درخواست مکرر کاربران، آقای «مارک زوکربرگ» بنیانگذار و مدیرعامل فیس بوک به تازگی اعلام کرده قرار است دکمه «Hate» یا «متنفرم» هم به این شبکه اجتماعی اضافه شود. کسی چه می داند شاید این دکمه جدید پرطرفدار تر از دکمه قبلی باشد! «زوکربرگ» در اظهار نظر دیگری همچنین اعلام کرده است: انتظار می رود در 24 ساعت اول، بیش از 2 میلیارد بار از این دکمه استفاده شود! البته این پیش بینی غم انگیزی است که علاقه مندان به فیس بوک از واژه «نفرت» بیش از «دوست داشتن» استقبال کنند. ضمنا دکمه های دیگری همچون «چه کسی اهمیت می دهد؟» و «خیلی دوست داشتم» هم تحت بررسی است.
جا دارد در اینجا چند پیشنهاد هم ما به آقای «زوکربرگ» بدهیم: اول آنکه فیس بوک حتما باید موتور سرچ خودش را راه بیندازد تا بتوان خیلی راحت افراد مختلف و آنلاین را جست وجو کرد. دوم اینکه شیوه «اد» کردن و «بلاک» کردن افراد باید اصلاح و عوض شود: به این دلیل ساده که اگر این شبکه وسیله یی برای یافتن دوستان جدید تر و ارتباطات متفاوت تر است، چرا سایت مذکور بعضی وقت ها از کاربر مربوطه می پرسد که «آیا این فرد را می شناسید؟» و در صورتی که فرد «اد» کننده ناشناس باشد، کاربر مربوطه و بی خبر از همه جا در پاسخ می نویسد: نه نمی شناسم و همین مساله باعث خواهد شد که فرد «اد» کننده به مدت چهار روز تا یک ماه جریمه شده و بلاک شود...!
حال سوال این است: اگر قرار بود که هر فردی فقط با دوستان اندک خود در کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه و اداره و فامیل رابطه داشته و به آنها قناعت کند، دیگر چه نیازی به شبکه یی «عریض و طویل» و مدعی برای یافتن دوستان جدید بود؟!... از این نوع تناقضات و پارادوکس ها در فیس بوک زیاد به چشم می خورد. من فقط به یکی دو مورد مشکل ساز اشاره کردم. امیدوارم که مسوولان شبکه مربوطه، در این باره تصمیم مقتضی را اتخاذ کنند چون با رفع این مشکل که مشکل صدها هزار کاربر در ایران و جهان است، در واقع بخشی از ایرادات فیس بوک را اصلاح کرده و جایگزین مناسبی برای آن پیدا خواهند کرد.!
اگرچه این شبکه قرار است به اشتراک گذارنده ارتباطات سالم، دوستانه، فرهنگی و انسانی باشد وبه قول «ژاک برک» فرانسوی این واژه fb یک مفهوم درست جامعه شناسی است، مثل فرهنگ است، نوعی معرفت مشترک و... اما شاید برای برخی (فقط برخی و نه همه) این نوعی فرصت طلبی نوین باشد که بخواهند در کوچه پس کوچه های «فیس بوک» ولگردی کنند، متلک گویند و با ترویج فحش، ابتذال، هک، هرزه نگاری، خرافات، بی اخلاقی و شعارهای توخالی، آرامش ساکنان بافرهنگ، شریف، ساده و نسبتا آزاد این دهکده جهانی را به هم بریزند.
فیس بوک برای افرادی مثل من اتاق کار است. من یک روزنامه نگارم و در زمینه های دیگر ادبی و هنری مثل سینما، گرافیک، شعر و عکس هم کار می کنم. فیس بوک برای من گاهی حیاط خلوت هست و گاهی تریبونی کوچک برای بیان حرف های احساسی و نقد های ادبی- هنری گوناگون و.... من عاشق مربع های قرمز اعداد در قسمت فوقانی پروفایل (روی کره زمین) هستم یعنی همان notification یا اتفاقاتی که برای ما در فیس بوک می افتد، ... گاهی دنبال یک سند و تصویر در جایی می گردم، یا مطلبی در یک کتاب خاص یا مصاحبه و خبر در نشریات مختلف و.... بنابراین به جز مخاطبانی که در نشریه، تلویزیون و فیلم می توانم به طور طبیعی و با تیراژ نامحدود یا محدود داشته باشم، به همان نسبت هم می توانم با همکارانم و نیز مخاطبانی تازه در فیس بوک ارتباطی فرهنگی، سالم و منطقی داشته باشم که خود نوعی استراحت با معنی و مطبوع است و خستگی آدم را از بین می برد.
برای تعدادی هم استفاده از این وسایل جدید ارتباطی فقط جنبه سرگرمی و وقت گذرانی دارد که البته آن هم فی نفسه نه تنها بد نیست بلکه گاهی حتی لازم است: اما برای تعدادی دیگر ماجرا بالکل فرق می کند. آنها به دنبال مسائل و مطامع دیگری در این وادی هستند و این بسیار خطرناک است، هم برای جامعه بزرگ شهری و هم برای خانواده ها و افراد: خصوصا جوانان و بالاخص دختران معصوم و بی دفاع، کم سن و سال و کم تجربه....
رسانه های اجتماعی مدتی است که بر سر زبان هاست و تاثیرات شگرف آن بر زندگی آدمی انکارناپذیر است. دستگاهی ساده اما عریض و طویل و جادویی... نه می شود آن را رد کرد و نه می شود به طور کلی آن را پذیرفت. حضور برند هایی همچون گوگل، اپل، فیس بوک در بازار خود موجب ایجاد تجارت گسترده یی برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی شده است.... فیس بوک در سال مشخصی وارد ایران نشد، مثل رادیو و تلویزیون. اصلاخود این سایت به طور رسمی کارش را از فوریه 2004 در دنیا آغاز کرد. ولی در سال 2008 اتفاق عجیب و غریبی افتاد، به این معنی که تعداد کاربران فارسی زبان ایرانی و تاجیکی به طور ناگهانی افزایش چشمگیری یافت، تاجایی که این موضوع مدیرعامل شبکه را واداشت تا زبان فارسی را هم به آن اضافه کند.
امکانات ویژه و گسترده ارتباطی اینترنت و فیس بوک، توییتر، وبلاگ و... این شبکه ها را در میان هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان، سیاستمداران، دانشجویان، جوانان و زنان (بالاخص زنان) جای داده است. 12 سال از حضور جدی اینترنت در ایران می گذرد. اینترنت نسبت به رسانه های دیگر امکان تعامل بیشتر و بهتری دارد و فراگیر است اما به همان نسبت که آزاد و سریع و فراگیر است، مشکلاتی هم دارد. البته در کنار اینترنت، فیس بوک، توییتر، وبلاگ نویسی و... هم مشتریان پروپا قرص خود را دارد، به خصوص فیس بوک که گویا نسبت به همتایان دیگر خود از جذابیت بیش از حدی در نگاه علاقه مندان خود برخوردار است. نخستین وبلاگ ها قبل از شهریور سال 1380 راه افتادند. اول تعدادشان کم بود اما الان در هر ساعت یک وبلاگ ایجاد می شود.
ایرانی ها از جمله افرادی هستند که نسبت به جمعیت کل دنیا، بیشتر از وبلاگ استفاده کرده اند و... ظاهرا این «کشتی وبلاگ» حالاحالاها قرار است به راهش ادامه دهد. شبکه رویترز تعداد وبلاگ های فارسی زبان را چندی پیش، یک میلیون و 600 هزار اعلام کرد. سرویس دهنده ها هم مثل «پرشین وبلاگ» و... از همان موقع راه افتادند. نخستین مجلات اینترنتی هم همین طور: به طور مثال نخستین مجله با نام «کاپوچینو» از تیرماه 1381، کارش را شروع کرد و... اگر در میان پایگاه های اینترنتی ایرانی گشتی بزنید، با سیلی از صفحات وبلاگی مواجه می شوید که دانش آموزان، دانشجویان، روزنامه نگارها، هنرمندان، برخی از ورزشکاران و جالب تر از همه «طلبه ها و روحانی ها» راه انداخته اند و کلی «پا منبری» اینترنتی دارند. این حرکت در واتیکان و مراکز دینی دیگر هم دیده می شود.
حال در کنار مسائل و مشکلات عدیده و متنوعی که مطبوعات کشورمان با آنها درگیر است... یکی از سوالات اساسی و تکنیکی که در ذهن اکثر روزنامه نگاران و اهل رسانه مطرح می شود مرگ و فقدان خلاقیت در روزنامه نگاری سنتی و اخیرا هم آنلاین ایران است که همراه با خود عملامی تواند زنگ خطری برای تشییع جنازه روزنامه نگاری سنتی به صدا درآورد... چراکه از دید اهل رسانه مدرن و امروزی... مرگ روزنامه نگاری چاپی نزدیک است؟
روزنامه نگاری سبک گوتنبرگی یا سنتی با قدمت حدود 400 سال، در حال حاضر همچنان جزو وسایل اصلی ارتباطات جمعی به شمار می آید. اما طی سالیان گذشته به دلیل پیشرفت ارتباطات و پدید آمدن وسایل جدید ارتباطی همچون رادیو، تلویزیون و سینما، روزنامه نگاری چاپی با رها به طور جدی به چالش فراخوانده شده است و حال رقیب اصلی اش در این چالش روزنامه نگاری آنلاین است. از اواسط دهه 1990 و با پیشرفت قابل ملاحظه اینترنت، مطبوعات در عرصه اینترنت هم حضور یافتند. این امر با قرار دادن «نسخه چاپی» روزنامه ها بر وب شروع شد. به طوری که بسیاری روزنامه ها نسخه چاپی روزنامه خود را روی این فضا قرار داده اند.
این موضوع هنوز درباره روزنامه های ایرانی صدق می کند و عمده روزنامه های ایرانی، هنوز نسخه چاپی شان را بر سایت های خود قرار می دهند. اما وضع به این حالت باقی نماند. به طوری که بسیاری روزنامه های مشهور دنیا مانند واشنگتن پست، تایمز، نیویورک تایمز و...، دست به ایجاد سایت های آنلاین ژورنالیستی زدند و نسخه چاپی خود را از صفحات وب برداشتند. دلیل این کار این بود که شرایط فضای وب با شرایط مطالعه روزنامه در فضای واقعی کاملامتفاوت است. سوالی که معمولادر این شرایط از ذهن می گذرد این است: آیا مرگ روزنامه های چاپی نزدیک است؟
گروهی هم عقیده دارند امروزه با آمدن ابزار های ارتباطی جدید همچون اینترنت، فیس بوک، موبایل و... مراکز و محافل تجمع مردم مثل جشن های تولد، میهمانی های خانوادگی، مراسم ختم، تالارهای سخنرانی و... جای خود را به پیام های دیواری فیس بوک، پیامک و... داده است. عده یی نیز معتقدند این شبکه ها باعث شکاف عظیم میان نسل جدید و جوان با نسل گذشته وکهن سال شده است. گروهی هم می گویند امکان دستیابی به اطلاعات خصوصی و خانوادگی شخص و دیگران در حافظه کامپیوتر به سادگی موجود است و این اطلاعات دائما در معرض دستبرد افراد و موسسات ویژه است. این موضوع را در فیلمی همچون «بلای کامپیوتر» ساخته «اریک تیل» و ده ها فیلم دیگر می توان دید. البته این ناامنی و شکاف، فقط در مورد تاثیرات فیس بوک و... نیست.
هر وسیله مدرن و تازه که قدم به بازار کشور ما می گذارد، این مشکل را ایجاد می کند. و اغلب مشکل ایجادشده ربطی به خود آن وسیله یا ابزار خاص ندارد. سرمایه گذاران بخش خصوصی که اقدام به این تجارت می کنند، اکثرا بینش و تعهد لازم برای این کار را ندارند و فقط دنبال پر کردن جیب های خود و اطرافیان خود هستند. دولت هم که در این باره معمولااقدامی نمی کند. این طبقه سنتی یا نوکیسه، اغلب دانش لازم برای انجام این کار را هم ندارند که اگر داشتند، خوب می دانستند هر ابزار جدیدی که وارد می کنند، باید فرهنگ استفاده از آن را هم در میان طبقات مختلف به شکلی مناسب ترویج دهند، اما این کار را نمی کنند و اصلاخلاآن را هم احساس نمی کنند که هر وسیله یی، بار معنایی- احساسی خاصی را در میان اقشار مختلف ایجاد می کند و ممکن است موجب کژروی و ایجاد هنجار های نامناسب در جامعه نیز باشد.
ابزار هایی مانند آسانسور، موبایل، رسیور، تردمیل و... از جمله وسایلی هستند که دارای مشکلاتی مشابه اند. هیچ وقت در ارتباط با این وسایل و ضرورت نیاز جامعه، فرهنگ سازی نشده و اگر هم شده، در حد لازم نبوده است. شناخت این موضوع می تواند یکی از اساسی ترین سوالات را در ارتباط با بحث کاربردی مدرنیته و سنت به صورت عملی پاسخ دهد. بحثی که از مشروطه تا به امروز درگیرش هستیم... به یاد بیاوریم نقش تلگراف را درشکل گیری مشروطه و کاربرد آن را در میان طبقات گوناگون مردم...
... بنابر این به نظر می رسد که باید خودمان را برای رودررویی با این پدیده بزرگ و علمی آماده کنیم و از روی لجاجت خود را به ندانستن نزنیم و از ورود به میادین تکنولوژی و رقابت در هر زمینه یی نترسیم. در مباحث رسانه یی و ارتباطات، هم رسانه مهم است و هم مخاطب... زمانی دوست و همکار عزیزم مهندس «مهدی فیروزان» سردبیر مجله هفتگی «سروش» در باب «صراحت، مفاهمه و رشد» در نشریه نوشته بود: «جامعه نیازمند صراحت در کلام و نوشته است.
صراحت برای مشارکت همگانی در رفع مشکلات اجتماع، برای برنامه ریزی، برای جلوگیری از خطاها، برای پرورش صحیح استعداد ها، برای بارور کردن شعور اجتماعی، برای ایجاد حس مسوولیت در افراد و برای یافتن ارزش واقعی وقت و زمان... صراحت با هتاکی و بی ادبی و عدم رعایت شئونات دیگران مغایر است و تعارف، ملاحظه، پرده پوشی و مصلحت حقیقت را به طور واقعی در لابه لای اوراق همان تعارف، ملاحظه، پرده پوشی و مصلحت مدفون می کند.»
پس باید با صراحت در سیاست هایمان بازنگری کنیم و امکان رقابت و تعامل را به وجود آوریم. از تولیدات تکنولوژی خوب دیگران استفاده کنیم، مثل ماشین، تلفن، یخچال، جاروبرقی، موبایل و... و خودمان را با تکنولوژی روز وفق دهیم. به خواسته های مردم توجه کنیم. از تغییر نترسیم، اتفاقات و رویداد های مهم را در فضای مجازی پوشش دهیم. رقابت ایجاد کنیم. به ویژگی های فرهنگی ملی و بومی خودمان بیشتر توجه و دقت کنیم. ممنوعیت استفاده را یک راه حل ندانیم. شبکه های ملی، آزاد و مناسب خودمان را راه اندازی کنیم. ارتباطات جهانی را حفظ کنیم. شبکه خصوصی را فعال کنیم. در سیاست های فرهنگی و رسانه یی بازنگری کنیم، فضا های تفریحی و اطلاع رسانی را بیشتر کنیم و با رسانه های مختلف همچون صدا وسیما، مطبوعات و... به مردم آگاهی های لازم را بدهیم...
استفاده از اینترنت و فیس بوک از نظر شرعی و مسائل دینی در ایران حرام نیست اما مشروط به مستهجن نبودن وسایل مذکور و خلاف مقررات عمل نکردن آن ابزار ها شده است. خود دولت چند وقت پیش سایتی را به تقلید از فیس بوک به نام irfacebook ولی با محتوای متفاوت به مخاطبان علاقه مند ارائه کرد ولی تا به امروز چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. اکنون هم بحث اینترنت ملی است و در این باره حتی شورایی تشکیل شده تحت عنوان «شورای نظارت بر فضای مجازی» که درصدد است قوانین خاصی را در این باره تدوین کند.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم اخیرا در اظهارنظری پیرامون شبکه اینترنت و فیس بوک با بیان اینکه انفجار اطلاعات در زمان انقلاب ما نبود، تصریح کرد: امروز در سایه اینترنت و ماهواره ها دیگر نمی توان جلوی اطلاعات را گرفت، البته عوارض بدی هم دارد، اما اگر بخواهیم جلوی چیزی گرفته شود ده تای دیگر سبز می شود و وقتی مردم راه اطلاعات را پیدا کردند نمی شود آنها را متوقف کرد که این امر روزافزون است و در انقلاب های اتفاق افتاده در دو سال اخیر در منطقه این رسانه ها فعال بوده اند.
وی همچنین گفته است: شاهدیم یک صفحه فیس بوک که برای مردم هزینه ندارد، تبدیل به چندین دستگاه تلویزیون و رادیو می شود که میلیون ها نفر را تحت تاثیر قرار می دهد و یک ویدئو تصویری که با موبایل ها گرفته می شود، به دنیا منتقل می شود که به نظر من این امری مبارک برای دنیاست که گرچه برخی خوش شان نمی آ ید اما اگر اساسی به سعادت بشریت فکر کنیم و علیه ظلم و ستم و بیداد و ستمگری حرکت کنیم، شاهد خواهیم بود که اگر این رسانه ها وجود نداشته باشند، خطرناک خواهد بود...
حال سوال اساسی این است که آیا شبکه های اجتماعی تهدیدی برای جامعه به حساب می آیند؟ آیا دشمنان هر کشوری می توانند با استفاده از این ابزارهای دیجیتال، سیاست های استعماری خود را پیش ببرند؟ آیا این شبکه ها موجب شکاف میان مردم می شود؟ تجربه یی عملی که در انقلابات و جنبش های اسلامی مردم خاورمیانه انجام گرفت، به بخشی از این سوال پاسخ می دهد. اما مشکلات استفاده از این وسایل مدرن فقط به این مورد محدود نمی شود و حتی حریم شخصی افراد را هم تهدید می کند به این صورت که ابزار های موجود اطلاع رسانی درباره اشخاص در دستگاه های موجود، باعث تعدی و تجاوز به حریم شخصی شده به طوری که می تواند مورد استفاده یا سوءاستفاده بسیاری از افراد، سازمان ها و حتی ماموران و جاسوسان خارجی شود...
حتی مشکلاتی عاطفی و روانی همچون فاصله گرفتن از واقعیات پیرامونی را در هر جامعه یی بر ای فرد استفاده کننده به وجود می آورد که همین ممکن است فرد را به بیراهه بکشاند و تاثیرات مخرب روی روح و روان او بگذارد. پژوهشگران می گویند ممکن است زمانی برسد که بر مبنای چگونگی استفاده فرد از اینترنت بتوان دریافت که او افسرده شده است یا نه. این بررسی نشان داد که افراد افسرده به طور متفاوتی نسبت به دیگران از اینترنت استفاده می کنند، و زمان بیشتری را به چت کردن آنلاین یا به اشتراک گذاشتن فایل ها می گذرانند. به گفته پژوهشگران این یافته ها ممکن است به ایجاد یک سیستم هشدار اولیه منجر شود که به افراد خبر دهد که در حال افسرده شدن هستند.
بررسی های قبلی نشان داده بودند استفاده بیشتر از اینترنت با افسردگی ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفته بودند گذراندن زمان بیش از حد پای کامپیوتر ممکن است عامل ایجاد مشکلات بهداشت روانی باشد: اما این پژوهشگران معتقدند استفاده بیش از حد از اینترنت صرفا علامتی از بروز یک مشکل روانی مانند افسردگی است.
گروهی نیز معتقدند، یکی از نابسامانی های فیس بوک، حضور کاربرانی است که دارای صفحه های متعدد با اسامی و عکس های متعدد و جعلی هستند. یعنی یک نفر به تکرار، با مشخصات جعلی و استفاده از عکس های متعدد، تعداد زیادی صفحات فیس بوکی دارد و خودش هم باور دارد که واقعا چند نفر است. این کاربران که می توان آنها را هزارچهره های فیس بوکی نامید، با این اسامی و صفحات جعلی برای خود در فیس بوک نیز یک شبکه جعلی بنا نهاده و از این طریق رویای سازماندهی یک باند دیجیتالی را در سر دارند. این افراد از این طریق می توانند به آزار و اذیت کاربران دیگر، گسترش جو عدم اعتماد، ارسال راپورت های متعدد غیرواقعی علیه کاربران دیگر، تهمت و افترا به دیگران و... اقدام کنند.
اخیرا در یک کشور اروپایی، یک کاربر شکایتی را علیه کاربری دیگر ارائه داده است که می تواند جالب باشد. این کاربر ادعا کرده که یک کاربر، با استفاده از اسامی و صفحات جعلی، از طریق شایعه پراکنی و انتشار اطلاعات غیرواقعی، برای او مشکلاتی ایجاد کرده است.
برای بررسی این موضوع که آیا همه این افراد دارنده صفحات و پروفایل های خود، یک نفر با مشخصات متعدد جعلی است، شرکت ارائه دهنده خدمات اینترنتی از طریق پیگیری «آی. پی» آدرس اینترنتی کاربری که از او شکایت شده بود، تایید کرد همه این صفحات برای ورود به اینترنت از یک «آی. پی» آدرس استفاده کرده اند که آدرس و مشخصات دقیق مصرف کننده که در کشور دیگری بوده، نیز مشخص است. بنابراین، از طریق پیگیری «آی. پی» آدرس توسط شرکت ارائه دهنده سرویس اینترنتی، می توان در صورت لزوم به نتیجه رسید. به لحاظ روانشناسی، افرادی که از نابسامانی روانی رنج می برند، از مشخصات متعدد جعلی درون فیس بوک استفاده می کنند و درصدد آزار و اذیت دیگران برمی آیند.
چاره در تعطیلی صفحه نیست، که فضا را در اختیار افراد ماجراجو و شرور قرار دهیم. اظهارات و ادعاهای افراد شرور و ماجراجو و فاقد هویت مشخص، قابل اعتماد و استناد نیست.
اما با همه این بایدها و نبایدها، ارتباطات مجازی به صورتی گسترده و فراگیر به نزدیک تر شدن نسل بشر به یکدیکر کمک شایانی کرده است. به قول آن بزرگ... «اگر انسا ن ها را گرد هم آورید، آنها را تعالی بخشیده اید»... اگرچه افراد، بیشتر در حوزه یی قرار گرفته اند که نوعی خرد جمعی تعیین کننده همه چیز است و فرد تنها و بی کس، در فضایی تجریدی و به دور از خانواده، بدون هیچ راهنمایی مثل «آلیس» قدم در سرزمین عجایب راهی تخیلی گذاشته است به نام «اتوپیای» فیس بوک: شبکه یی فانتزی که بیشتر از 850 میلیون عضو در سرتاسر جهان دارد و سومین کشور پرجمعیت بعد از هند و چین به شمار می آید وبه عبارتی، دارد کم کم تبدیل به یک «کشور مجازی جدید» در سازمان ملل می شود. قاره یی واقعی، چهار فصل و وسیع که بیشتر به یک سرزمین الکترونیکی طنز، کاریکاتور و رویا شباهت دارد، حال سوال من این است که آیا همه ساکنان این قاره مجازی جزو دوستان ما هستند یا می توانند باشند؟
آقای «دیوید فینچر» در فیلم اخیرش به نام «شبکه اجتماعی» که تولد fb را به جشن نشسته است، پاسخ این سوال را با کمی دستکاری به این صورت و با این شعار می دهد: «نمی توانید به 500میلیون دوست دسترسی داشته باشید، بدون اینکه دشمنی برای خود بتراشید!» نمی دانم شما چه نظری دارید اما به نظر من می رسد آدم مدرنی که حالش از تنهایی مدرنش در دنیای ابزورد و «بکت»گونه فعلی به هم می خورد، دوست دارد روی مبل بنشیند و پایش را روی پای دیگرش بیندازد و کتاب دیجیتالی اش را بخواند و اصلاهم بدش نمی آید قبیله گرایی قدیمی اش را حتی اگر شده در اینترنت، احیا کند...! و با یک کلیک خود را به دنیایی که رئال و واقعی است، یا دنیایی که سوررئال و خودساخته است، وصل کند...! کجایی «مارشال مک لوهان» که یادت به خیر...!