صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۳:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۶۴۶۰۷

رابطه‌سنجی پوپولیسم و لیبرالیسم

شهاب زمانى ـ مقدمه: در ادامه بحث شماره پیشین به بررسی رابطه پوپولیسم با نظام‌های سیاسی پرداختیم، لازم است در این شماره که آخرین مقاله از سلسله مقالات مربوط به پوپولیسم است، به تأثیر توده‌گرایی بر مباحث و مقولات سیاسی بپردازیم و با ارزیابی کلی و جمع‌بندی از مطالب ارائه شده درخصوص پوپولیسم این مطلب را به پایان ببریم.

دوانگاری سیاسی و پوپولیسم
از تأثیرات عمده پوپولیسم بر بحث‌های سیاسی این است که با دو پاره کردن موضوعات آنها را با معیارهای له یا علیه بیان می‌کند. گرایش به دوگانگی سیاسی در جوهر پوپولیسم است. این موضوع تا حدی ناشی از تلاش آن برای ایجاد سیاست‌های روشن و ساده‌ای است که نمایندگی مستقیم را ممکن می‌سازد، اما همچنین نشانه پدیده‌ای عمیق‌تر در پوپولیسم است. دوگانه‌انگاری شیوه دیگری برای قطبی کردن نخبگان و توده‌ها در کل است. در این شیوه هر دو قطب نسبتاً به‌گونه‌ای یک‍پارچه توصیف می‌شوند و از آنجا که پوپولیسم شکاف میان نخبگان را نمی‌پذیرد در نتیجه نسبت به تمایزات و شکاف میان «مردم» هم بی‌اعتناست. پوپولیسم در حالی که بر ویژگی‌های کلی نخبگان و مردم به شدت تأکید می‌کند، جزئیات و ظرافت‌های این مقولات را به نحو چشمگیری نادیده می‌گیرد.(۱)
پوپولیسم موضوعات و منافع موجود در دنیای سیاست را با معیارهایی دوگانه قالب‌بندی می‌کند. همان‌طور که دو نیروی رقیب را در دنیای سیاست حاکم می‌داند با همین معیار متوجه موضوعات سیاسی است. سیاست برحسب بازیگران و شیوه بازی تقسیم‌بندی می‌شود. این امر سیاست ساده خیر و شر و درست و نادرست را شکل می‌دهد. بر همین سیاق می‌توان دریافت که چرا پوپولیسم به سادگی در پندارهای غیرمذهبی تا بنیادگرایی اخلاقی و شبه‌مذهبی ریشه می‌گیرد.
پیچیدگی جامعه و تصمیماتی که باید گرفته شود، بخشی از پایه عقلانی سیاست‌های دموکراتیک است و کاربرد ویژه دموکراسی مبتنی بر نمایندگی یکی از نشانه‌های آن است. شهودی‌ترین دلیل در دفاع از حق تصمیم‌گیری نمایندگان این نیست که مردم نباید تصمیم‌ بگیرند، اما ضرورتاً برخی افراد به‌طور انحصاری این تصمیمات را می‌گیرند. ضرورت وجودی نمایندگان حاکی از آن است که ملزومات سیاست با فعالیت‌های معینی سازگار است که مانع دخالت دائمی ما در تصمیم‌گیری‌های سیاسی می‌شود. تعلق ما به «مردم» به این معناست که فعالیت‌های سازنده دیگری مانند کار کردن و زندگی خانوادگی داریم و بنابراین نمی‌توانیم منحصراً خود را وقف سیاست کنیم.(۲)
البته در نظام‌های سیاسی مبتنی بر نمایندگی جایگاه پوپولیسم با سایر ایدئولوژی‌ها تا حدی متفاوت است، زیرا اساساً نتیجه واکنش به نهادهای این نظام‌ها است و نه نتیجه بحث‌های درون این نهادها. پوپولیسم عمیقاً در روندها و روش‌های نظام‌های سیاسی مبتنی بر نمایندگی ریشه دارد، اما گه‌گاه نمودی نظام‌مند پیدا می‌کند. پوپولیسم زمانی پا به میدان می‌گذارد که اوضاع برای ترجمان احساسات پوپولیستی به جنبش‌ها یا احزاب پوپولیستی وجود دارد. با این همه، بخشی از عنصر اعتراضی پوپولیسم از احساساتی پدید می‌آید که در نظام‌های مبتنی بر نمایندگی نبود آن احساس می‌شود. پوپولیسم در اشکال افراطی خود می‌تواند با دوری از دموکراسی و دگرگونی به خودکامگی، پدیده خطرناکی شود. در شماره گذشته این موضوع را در پرونیسم و ساختارهای برخی از احزاب پوپولیستی جدید ملاحظه کردیم.
پوپولیسم و لیبرالیسم
ورای توصیف پوپولیسم به‌عنوان پدیده‌ای خوب یا بد، پوپولیسم محکی است که با آن می‌توان سلامت نظام‌های سیاسی مبتنی برنمایندگی را مورد ارزیابی قرار داد. به این معنا که هرگاه پوپولیسم که ذاتاً از دخالت در سیاست اکراه دارد، به‌عنوان جنبش‌ یا حزب فعال می‌شود، دلایل قوی برای بررسی عملکرد نظام‌‌های سیاسی مبتنی برنمایندگی وجود دارد و باید شک کرد که اوضاع بر وفق مراد است. البته این امر، الزاماً به مفهوم پذیرش راه‌حل‌های پوپولیستی نیست، اما ناگزیر باید نسبت به حضور پوپولیسم حساس بود.
امروزه بسیاری از اندیشمندان اعتقاد دارند که چیرگی نظام‌های سیاسی مبتنی بر نمایندگی و نهادهای آن قدرت اندیشه‌های لیبرالی را نشان می‌دهد. لیبرالیسم به‌عنوان مجموعه‌ای از اندیشه‌ها در دفاع از شهروندان در مقابل دولت و برای پایه‌گذاری دولت بر مبنای وفاق عمومی پدیدار شد. اگر اندیشه‌های اصلی لیبرالیسم را بررسی کنیم، روشن می‌شود که پوپولیسم، در کلی‌ترین معنای خود، واکنشی برضد آن است. جهان‌بینی لیبرالیسم افراد را سنگ بنای خود قرار می‌دهد، حال آنکه پوپولیسم با ستایش از مردم به‌عنوان کلی ارگانیک، جمع را مبنای خویش می‌داند. لیبرالیسم برای دفاع از آزادی افراد در مقابل دخالت ناموجه دولت حقوق بیشتری را برای آنها قائل است، اما پوپولیسم دشمن گفتمان حقوق افراد است. لیبرالیسم ذاتاً بازار را بر دولت به‌عنوان عامل تنظیم اقتصاد ترجیح می‌دهد، حال آنکه پوپولیسم از دخالت دولت در اقتصاد نگران نیست و بنابراین حتی با گرایش به رژیم‌های خودکامه بالقوه به شدت دخالت‌گرا است.(۳)
بنابراین پوپولیسم واکنش تناوبی اما تکراری به سیاست‌های لیبرالیستی در روش‌ها، شیوه‌ها و ساختارهای نظام‌های مبتنی بر نمایندگی است. پوپولیسم درون این نظام‌ها رشد می‌کند و در آنها و به دلیل آنها گسترش می‌یابد. طنز ماجرا در این است که پوپولیسم این امکان را می‌یابد تا صرفاً در نظام‌های سیاسی مبتنی بر نمایندگی به شکل جنبش‌های فراگیری رشد کند، اما نیروی محرک آن از سرخوردگی از همین نظام‌ها مایه می‌گیرد. جدا از جایگاه تقریباً هژمونیک اندیشه‌های لیبرالی، نظام‌های سیاسی معاصر دستخوش تغییرات عمده‌ای هستند. در نظام‌های سیاسی مدرن، نهادهای سیاسی شگرفی پا گرفته‌اند که دیگر با دولت ـ ملت‌ها پیوندی ندارند. ساختارها و سیاست‌های نهادهایی مانند اتحادیه اروپا ویژگی‌های یک دولت را دارند، اما به‌عنوان جایگزین دولت ـ ملت‌ها و یا نهادهای بین‌المللی شمرده نمی‌شوند. افزایش دامنه این نهادها به معنای کنار گذاشته شدن نظام‌های سیاسی نیست، بلکه نشان از افزایش دامنه و پیچیدگی این نظام‌ها دارد. این موضوع امکان شکل‌گیری پوپولیسم را به عنوان واکنش به اشکال جدید آنها افزایش می‌دهد.(۴)
شکل و ساختار احزاب سیاسی به‌عنوان سازوکاری برای پیوند بخش‌های نظام‌های مبتنی بر نمایندگی نیز تغییر کرده‌اند. با تو خالی شدن احزاب هسته فعال آن تنزل یافته و کوچک شده‌ است. افراد با استفاده از رسانه‌های جمعی و دسترسی به ثروت می‌توانند احزاب نسبتاً ساده‌ای را با سرعت و کارآیی چشمگیری به وجود آورند. پوپولیست‌های معاصری نظیر پروت و برلوسکونی از امکانات برآمده از این تغییر استفاده بسیاری کرده‌اند. نمونه‌های مطالعه شده از پوپولیسم در غرب و آمریکای لاتین نیز نشان داد که تغییر مضمون سیاست‌های معاصر زمینه را برای رشد پوپولیسم فزونی بخشیده است. از شماره آینده مشرب فکری دیگری را در این ستون مورد مطالعه و بررسی قرار خواهیم داد.
پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات