ویژگی خاص سومین میزگرد ایران و پاکستان حضور آقای معیری معاون پژوهشی وزارت امور خارجه در صدر هیأت دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی مشتمل بر آقایان دکتر سجادپور مدیرکل دفتر مطالعات، خطیبزاده و سرکار خانم فرزیننیا کارشناسان ارشد آن دفتر بود که بر جایگاه پژوهش و تحقیقات سیاسی فیمابین تأکید نمود.
در جریان این میزگرد سخنرانان در طی سه جلسه کاری به بحث و تبادل نظر پیرامون آخرین وضعیت روابط دو جانبه و دورنمای همکاریهای آتی، ارزیابی تحولات منطقهای و بینالمللی به ویژه بازسازی افغانستان و بحران عراق، روابط با کشورهای آسیای مرکزی، مبارزه با تروریسم و فرقهگرایی، دکترین جدید امنیتی آمریکا و چالشهای فراروی جهانی شدن پرداختند. کلیات مباحث مطرح شده در زیر میآید.
جناب آقای معیری معاون محترم آموزش و پژوهش در سخنانی اظهار داشت: در طول سالی که گذشت جهان شاهد تحول بود. حملات تروریستی 11 سپتامبر مباحث جدیدی را در عرصه سیاستهای جهانی پدید آورده است و در یک چنین شرایطی مفاهیم جدیدی در عالم سیاستهای جهانی در حال شکلگیری است. در حال حاضر ائتلاف جهانی ضد تروریسم و بازدارندگی تولید تسلیحات کشتار جمعی به عنوان وجه غالب مباحث تلقی میشوند. در شرایطی که اقدامات ضد تروریستی میتواند به ارتقاء همکاریها در جامعه بینالمللی بیانجامد لیکن بحث استراتژی آمریکا به طور فراگیری محور بحث قرار گرفته است.
آمریکا به عنوان قدرت فائقه جهانی در جهت مخالفت با چند جانبهنگری و نظامات بینالمللی برخاسته و با پیگیری سیاست دوگانه خیرات و شرور وارد میدان عمل گردیده است. موضوع مبارزه علیه تروریسم به عنوان ابزاری جهت ایمنی بخشی ماهیت منافع ملی آمریکا در آمده با این که مبارزه علیه تروریسم جهانی صرفاً یک جنگ آمریکایی نبوده بلکه خطری جهانی است که به عنوان یک معضل اجتماعی ـ اقتصادی فراروی جامعه بینالمللی قرار گرفته است. در امر مبارزه با تروریسم میبایستی تمامی اقدامات صرفاً از طریق سازمان ملل متحد به عنوان نماینده اصلی جامعه بینالمللی صورت پذیرد.
خلع سلاح و عدم تکثیر تسلیحات کشتار جمعی همچنان یک مشکل اساسی فراروی امنیت جهانی محسوب میشود و در این عرصه پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران جهت خلع سلاح اتمی منطقه خاورمیانه را میتوان فرصتی مناسب برای خلع سلاح اسرائیل تلقی نمود. ایران و پاکستان بر ضرورت اتخاذ ترتیبات بینالمللی در قبال تهدیدات فراروی امنیت جهانی توافق نظر دارند. امروزه جهان اسلام مواجه با برهه حساسی است که ضرورت همبستگی کشورهای مسلمان را بیش از هر زمانی ایجاب مینماید.
ایران و پاکستان به عنوان دو کشور مسلمان میتوانند به ارتقاء زمینه تحقق "جامعه مدنی اسلامی" کمک نمایند چرا که هر دو کشور از جمله نقشآفرینان اصلی دارای ارزشهای مشترک آسیایی و اسلامی هستند. مفهوم جامعه مدنی اسلامی مبتنی بر یک ماهیت جمعی است که به برکت مساعی پیگیر متفکران و اندیشمندان حاصل میشود. اندیشه گفتگوی تمدنها که از سوی جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران مطرح گردیده قرائت روشنی از یک چنین راهکاری است که فرهنگها و تمدنها را به سوی گفتمان رهنمون میسازد.
"ائتلاف برای صلح" نیز در همان مسیر چارچوبی را برای ارتقاء تعامل فرهنگها و منافع مختلف جامعه جهانی تداعی مینماید. ایران با داشتن مرز مشترک آبی و خاکی با 15 کشور و قرار داشتن در محیطی ناآرام و متحول تمامی مساعی خویش را جهت برقراری صلح و ثبات در منطقه به کار گرفته است. تضمین جریان آزاد نفت در خلیج فارس و ابتکار برقراری صلح در مناطق مختلف بر پایه سیاست خارجی مبتنی بر تنشزدایی است. بهبود روابط با کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و به ویژه با عربستان از جمله موفقیتهای درخشان سیاست خارجی ایران محسوب میشود.
در سطح منطقهای بحران عراق و فلسطین مهمترین تهدید فراروی امنیت بینالمللی به شمار رفته و تمامی اقدامات در خصوص بحران عراق بایستی از طریق سازمان ملل صورت پذیرد زیرا اساساً هرگونه اقدام یک جانبه وضعیت متغیر منطقه را رو به وخامت خواهد گذارد. در غرب آسیا و به ویژه در افغانستان بایستی اقدامات زیادی به منظور برقراری صلح و ثبات صورت پذیرد و در تمامی این زمینهها ایران و پاکستان میتوانند به عنوان دو بازیگر مهم در سطوح دو جانبه و چندجانبه با یکدیگر همکاری نمایند.
به واسطه جایگاه حیاتی و موقعیت ممتاز جغرافیایی ـ سیاسی، اقتصادی و ترانزیتی ایران فرصت مناسبی برای سایر کشورها و بهویژه پاکستان جهت دسترسی به بازارهای بزرگ تجاری و سرمایهگذاری فراهم شده است. ایران و پاکستان دارای پتانسیلهای بسیار زیاد همکاری در سطوح مختلف منطقهای و دوجانبه بوده و سفرهای متقابل مقامات ��الیرتبه دو کشور و بازدید اخیر جناب آقای سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور ایران از پاکستان نشانه روشنی از روابط دوستانه ایران و پاکستان به شمار میرود.
جناب آقای دکتر سجادپور مدیر کل دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی اظهار داشت: آمریکا دارای جایگاه مهمی در نظام بینالمللی است اما همه چیز در گرو این کشور نیست. به واسطه پاسخ به سه سؤال زیر تصویر روشنی در خصوص جایگاه کنونی و آتی خود بدست خواهیم آورد:
1. گرایشات جهانی کدامند؟
2. گرایشات جهانی را چگونه میتوان تجزیه و تحلیل نمود؟
3. چشماندازهای آینده کدامند (وظیفه ما چیست)؟
پاسخ به سؤال اول: گرایشات عدیدهای در جهان وجود دارند. این گرایشات سیاسی، استراتژیک، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوده و میتوان آنها را به سه دسته تقسیم نمود:
الف. گرایشات دنبالهدار؛1 ب. گرایشات متعارض؛2 ج. گرایشات شکلدهنده3.
الف. گرایشات دنبالهدار تداوم گرایشات سیاسی بینالمللی در سطح جهانی است که از گذشته جاری بودهاند مانند دولت ملی (این سیستم در طول چهار قرن گذشته جریان داشته)، سازمان ملل و یا سازمانهای مختلف بینالمللی که دارای نقشهای مختلفی میباشند.
ب. گرایشات متعارض: گرایشاتی وجود دارند که به طور همزمان جریان داشته ولی با یکدیگر تعارض دارند. نظام بینالمللی به سمت یکجانبهگرایی سوق نداشته و حتی آمریکا نیز یکپارچه نمیباشد. نشست آنکارا میان همسایگان عراق یک گرایش چند جانبه است. اتحادیه اروپا نیز چنین بوده و اساساً یک جانبهگرایی و چندجانبهگرایی در جهات مخالف یکدیگر در حرکتند. جهانیسازی و منطقهگرایی نیز در مقابل یکدیگر در حال صفآرایی بوده اما با این همه ما شاهد همکاری در عرصه روابط بینالملل میباشیم.
ج. گرایشات شکلدهنده مهمترین گرایش موجود بوده و اساساً این گرایش درصدد بنا نهادن نظام نوین بینالمللی است و امروزه ما شاهد انواع مختلف آن میباشیم مانند: نظام اسلامی و گرایش بنیادگرایی خواهی نخواهی این گرایشات وجود داشته و به دنبال شناسایی دشمنان خود هستند. آنها ولو به اندازه کافی قوی نبوده اما به هر حال درصدد ساختن نظام جدیدی هستند. چیزی که امروزه مهمتر است ساختن یک نظام بینالمللی نوین توسط آمریکا است.
برخی از انواع ساختارها عقیدتی بوده و برخی اصولی و برخی در خصوص مسائل بسیار دقیق، اما همگی سر بر آستان بنیان نهادن یک نظام نوین میسایند. گروه جدید در آمریکا مسلکگراترین گروهی است که تاکنون واشنگتن به خود دیده و آنها به رغم تعداد اندک دارای افکار خاصی در خصوص نظام بینالمللی بوده و درصدد تحمیل یک جهان نوین بر پایه این واقعیت هستند که قدرت نظامی آمریکا دارای برتری است. آنها در اندیشه طراحی یک فوق جامعه میباشند. آنها از شکلگیری خاورمیانه از طریق ورود به عراق به هر طریق ممکن سخن رانده و این در حالی است که انگیزههای اقتصادی، سیاسی، روانی برای انجام این کار وجود دارد.
خاورمیانه مهمترین منطقه برای آنها به شمار میرود. این گرایشات به نحوی دچار سرخوردگی شدهاند به این که چرا آمریکا با یک چنین هیمنه نظامی ـ اقتصادی مورد احترام قرار نمیگیرد. آنها درک نمیکنند که این امر به دلیل راهبردهای آمریکا است لذا درصدد اصلاح دیگران هستند. آمریکا معتقد است که دیگران بایستی ذهنیت خویش را نسبت به این کشور اصلاح نمایند. اتحادیه اروپا نیز درصدد بنا نهادن نظام جدیدی است. امروزه دیدگاهها، ارزشها و ایدههای اروپا با آمریکا متفاوت گردیده است. در این مجال گفتگوی تمدنها نیز درصدد بنیان نهادن یک نظام جدید است.
پاسخ به سؤال دوم: در اینجا سه مفهوم به عنوان ابزار تجزیه و تحلیل وجود دارند:
1. گذار1 2. آشفتگی2 3. تنش3
الف. گذار: ما شاهد وجود تحول و گذار چشمگیری در هر کجای جهان میباشیم. طولانیترین گذار در نظام بینالمللی پس از فروپاشی اتحاد جماهری شوروی در جریان است. هنوز ما در حالت سردرگرمی به سر برده و نمیدانیم همانند گذشته آیا یک نظام چندقطبی حاکم است و یا اینکه یک نظام یک قطبی در جریان است؟ جهان دیگر نظام یکپارچه 20 سال قبل نیست. بچههای ما اساساً با دوره کودکی ما متفاوتند. این گذر طولانی بوده و اصولاً گذرها از نقطهنظر ماهیت سخت میباشند.
ب. آشفتگی: گذار آشفتگی به دنبال دارد. همه چیز تغییر ننموده اما همه چیز تحت آشفتگی قرار دارند. مانند یک هواپیما که در مسیر هموار خود به دلیل بروز یک آشفتگی بستن کمربندها را ایجاب مینماید. این آشفتگی در تمامی سطوح اعم از سطح نهاد حاکم، نهاد بینالمللی، نهاد منطقهای، نهاد ملی و نهاد خانوادگی تأثیرگذار خواهد بود. این امر به ما کمک میکند تا تداوم و تحول، گرایشات مخالف و متعارض را درک نماییم.
ج. تنش: گذار و آشفتگی تنش را به دنبال خواهند داشت. ما در سطح بینالمللی دارای تنش هستیم. اخبار روزمره بیبیسی و سیانان حاکی از تنش بینالمللی میان گرایش یک جانبهگرایی آمریکا و گرایش چندجانبهگرایی جهان است. حتی در درون دستگاه حاکمه آمریکا میان جناح راست محافظهکار نو و مسیحیان جدید جنوب و نهاد ملیگرای آمریکا تنش وجود دارد. تنش در تمامی جوامع وجود داشته و حتی تنش افراد امروزه به مراتب بیش از تنش افراد در یک دهه قبل است.
پاسخ به سؤال سوم: یک حالت بحران دائم در سراسر عالم مشاهده میشود و آنچه که ما بدان نیازمندیم عبارت از سه چیز است:
1. مدیریت بحران
2. ظرفیتسازی (براساس مدیریت بحران و حل مشکلات) سازمان ملل، سازمانهای منطقهای و کشورها ظرفیتهایی برای کشف و بهرهبرداری دارند. ارتباط دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی و موسسه مطالعات استراتژیک اسلامآباد در عمل یک اقدام ظرفیتسازی است. این امر مجالی را برای تعامل بیشتر کشورها پدید خواهد آورد و در این زمان تحول و گذار به سوی نظام بینالمللی به منظور ظرفیتسازی مناسب صورت گیرد.
3. مفاهیم: مفاهیم جدیدی بایستی ساخته شوند زیرا مفاهیم کهنه و جامد دیگر کارایی خود را از دست دادهاند. ما به مفاهیم قابل انعطافی نیاز داریم. زمانی جنگ یک مفهوم بود سپس گفتگوی تمدنها مطرح شد و اکنون مفهوم تروریسم بر روی پرده نمایش است. جنگ بر ضد تروریسم یک کلان مفهوم است. تروریسم مورد تنفر است اما بایستی به سایر جنبههای نظام بینالملل نیز نظری افکند چرا که مفاهیم در خدمت جنبههای مختلف خواهند بود.
آنچه که بیان شد در زمینه فرایند است گرچه سعی بر آن بود تا پیرامون "سیستم" سخن گفته شود. در هر حال نگاه به سوی آینده بایستی همراه با احساس مسئولیت باشد. ما شدیداً نیازمند درایت هستیم. جنگها زاییده افکار انسانها هستند اما ما نیازمند آرامش درونی و ذهنی هستیم و این را نیز به جورج بوش و تمام کسانی که گرایشات را میسازند، توصیه مینماییم. در هر حال آمریکا به واسطه مواجهه با واقعیت تعدیل خواهد شد.
دکتر شیرین مزاری مدیرکل موسسه مطالعات استراتژیک ضمن تبیین استراتژی نظامی آمریکا اظهار داشت که دکترین جدید امنیتی آمریکا به زمان ظهور آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت نظامی ـ سیاسی جهان بازمیگردد. پس از 11 سپتامبر این دکترین توسعه یافت و براساس گرایشات استراتژیک دوره پس از نظام دو قطبی جهتگیری شد. حال پس از طرح جنگ بر ضد تروریسم این گرایشات چه بوده و بر چه امری تأکید دارند؟
1. فروپاشی شوروی نقشه آسیا را به واسطه ایجاد کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز دگرگون ساخت. منابع، اعتقادات مذهبی، گرایشات روسیه، جنبشهای اسلامی مانند چچن، جنگ بر ضد تروریسم و حضور نیروهای خارجی در منطقه همگی بر بیثباتی منطقه افزودهاند. حضور نیروهای خارجی تهدیدات جدیدی را متوجه کشورهای چین و ایران ساخته و همکاری روسیه و آمریکا در آسیای مرکزی نیز احتمالاً به رقابت خواهد انجامید. در صورتی که آمریکا منطقه را به صحنه نمایش موشک دفاعی تبدیل نماید بیثباتی منطقه شدیدتر خواهد شد.
2. دکترین اتمی هند با تمرکز بر موشک آگنی2 و موشکهای اتمی مستقر در زیردریایی و سیستمهای فضایی، محدوده جغرافیایی جنوب آسیا را نشانه رفته است. برد توان هستهای هند کشورهای چین، آسیای مرکزی، افغانستان، ایران، عمان، میانمار، تایلند، مالزی، اندونزی و اقیانوس شمالی هند را در بر میگیرد. حوادث پس از 11 سپتامبر منطقه جنوب آسیا به ویژه دو کشور هند و پاکستان را که به عنوان بخشی از ائتلاف بینالمللی ضد تروریسم درآمدهاند را از کشورهای همسایه آسیایی جدا ساخت و بدین ترتیب حضور نیروهای نظامی خارجی در آسیای مرکزی و اقیانوس هند تقویت گردید. حضور نظامی مستقیم هند در آسیای مرکزی و ایجاد پایگاه هوایی در منطقه فرخار تاجیکستان از جمله مشکلات موجود است.
3. پیوند هند، اسرائیل و آمریکا پس از فروپاشی امپراطوری شوروی و در طول دهه اخیر نمایانتر گردیده است. تشکیل سه گروه راهبرد دفاعی، گروه مشترک فنی و کمیته مأمور تهیه دستور کار از جمله اقدامات مشترک دو کشور هند و آمریکا بوده است. آزمایشات هستهای هند نیز مانع این همکاریها نبوده و این دیدگاه وجود دارد که موقعیت تسلیحات اتمی هند به عنوان یک ح�� قانونی از سوی آمریکا و متحدانش به رسمیت شناخته شده است.
آمریکا با مسدود نمودن داراییهای مالی کشورها مداخله در امور سایر کشورها را مشروعیت بخشیده است و اگر چنین روندی تداوم یابد منابع مالی کشورها به ویژه جهان اسلام، کشورهای عربی و گروههای نامطلوب از نظر غرب شاهد تأثیرات منفی خواهند بود. دولت آمریکا در حال حاضر 3 بعد اصلی عملیاتی که عبارتند از ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای سیاست امنیتی خود در نظر گرفته است. از دیدگاه آمریکا دشمنان این کشور نبایستی دارای سلاحهای سنگین و توانمندیهای عظیم صنعتی باشند زیرا احتمال مواجهه آمریکا با خطر از سوی ایشان وجود دارد.
ویژگیهای کشورهای شرور از دیدگاه آمریکا عبارت است از: کشورهای دارای رفتار خشن با مردم خود، کشورهای بیتفاوت نسبت به حقوق بینالملل، کشورهای خواستار کسب تسلیحات کشتار جمعی، کشورهای حامی تروریسم در سطح بینالمللی، کشورهایی که ارزشهای انسانی و آمریکا را نادیده میانگارند. با این اوصاف اسرائیل در ردیف این کشورها قرار میگیرد لیکن به دلیل عدم دشمنی با آمریکا از این گروه خارج میشود. از سوی دیگر مداخله بازدارنده در سه جنبه مطرح میباشد:
1. جنبه سیاسی: آمریکا در حال حاضر جداً به دنبال شکلدهی ساختارهایی در درون کشورها با انگاره دمکراسی آمریکایی است. آمریکا احساس مینماید که واجد قدرت و نفوذ ساختن دنیایی جدید با محرکههای داخل کشورها بوده و لذا به دنبال حمایت از «دولتهای مدرن و میانهرو» به ویژه در درون جهان اسلام است تا بدین وسیله زمینه مساعد رشد تروریسم را بخشکاند. این کشور در عین حال درصدد ربط دادن اسلام و تروریسم است.
2. جنبه اقتصادی: بهرهوری از ابزار اقتصادی در راستای پیشبرد دستور کار امنیتی آمریکا است. استفاده ابزاری از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، انسداد داراییهای کشورها و گروهها، تجارت آزاد و اقتصاد بازار و توجه به پدیده امنیت انرژی از جمله راهکارهای امنیتی آمریکا در بعد اقتصادی است. این سیاست بیشتر در خصوص کشورهای مسلمان و مسلمانان به اجرا درآمده است.
3. جنبه نظامی: آمریکا دیگر نمیخواهد بسان گذشته براساس «حالت واکنشی» اقدام نماید چرا که دیگر نظام دو قطبی و خطری فراسوی این کشور فرض نمیگردد. از دیدگاه آمریکا حملات بازدارنده از مشروعیت حقوقی در نظام بینالملل برخوردار بوده و حمله به کشورها به بهانه امحاء تسلیحات کشتار جمعی در این ردیف میگنجد. آمریکا معتقد به پیشگیری بوده و پیش از شیوع تهدید درصدد بازدارندگی است. گزارش بررسی وضعیت اتمی چاپ آمریکا در ژانویه 2002 کشورهای کره شمالی، عراق، ایران، سوریه و لیبی را کشورهای هدف میخواند. بدین ترتیب ثبات استراتژیک که در طول دهههای متمادی پیریزی شده رو به انحطاط گذارده است.
ـ تبعات دکترین بازدارندگی آمریکا برای جنوب آسیا: این دکترین تبعات شدیدی را برای پاکستان به طور خاص و برای منطقه جنوب آسیا به طور عام در بر دارد. تفاوت فاحش جایگاه دو کشور پاکستان و هند در دیدگاه استراتژیک آمریکا به خوبی نمایان است.
پاکستان صرفاً شریک ائتلاف ضد تروریسم آمریکا است و بس. دوستی با پاکستان مشروط بوده و ائتلاف شومی در رسانههای آمریکایی و متحدان این کشور پدیدار گشته که در نهایت هدف قرار دادن سرمایههای اتمی پاکستان آرزوی ایشان است. ارتباط دادن تسلیحات اتمی پاکستان با کره شمالی در این راستا قابل توجیه است.
ـ روابط استراتژیک میان هند و آمریکا به معنای تضاد منافع پاکستان با منافع آمریکا و هند از جمله بر سر مسأله کشمیر خواهد بود. پیشنهاد «پذیرش خط کنترل» پیشتر از سوی سازمانهای غیردولتی وابسته به آمریکا و غرب ارائه شده است. فروش تجهیزات فوق مدرن آمریکا به هند و انعقاد قراردادهای بلندمدت استراتژیک نیز در همین راستا میباشد.
ـ تمرکز بر امحاء تسلیحات کشتار جمعی، پاکستان را نگران تأسیسات هستهایاش نموده است.
ـ دکترین بازدارندگی متمرکز بر اسلام و تروریسم بوده که این بدان معنا است که کشورهای اسلامی نظیر پاکستان همیشه در معرض مداخلات آمریکا قرار خواهند داشت. بدتر آنکه این دکترین میتواند آلت دست سایر کشورها نیز شده و به طور مثال اسرائیل و هند بدینوسیله خواهند توانست طرحهای نظامی تجاوزکارانه خود را تحت عنوان دفاع از خویش توجیه نمایند.
ـ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دارای طرحهای توسعهطلبانهای میباشند.
ـ تسلیحات اتمی پاکستان احتمالاً در آینده در معرض خطر دستاندازی غرب و آمریکا قرار گرفت.
ـ مشکلات مرزی هند و نپال و دکترین هند در قبال کشمیر خطر نظامیگری در منطقه را افزایش داده است.
ـ از آنجایی که جنگ بر ضد تروریسم بخشی از دکترین جدید امنیتی آمریکا میباشد. محرکههای استراتژیک افغانستان دچار تحول گردیده است. منطق تغییر حمایت از طالبان و پیوستن به ائتلاف ضد تروریسم از سوی پاکستان مبتنی بر حفظ سرمایههای استراتژیک کشور و حاکمیت ملی بود. تقاضای آمریکا از پاکستان با گسترش جنگ در افغانستان رو به فزونی گذارد اما متأسفانه تعهدات اقتصادی آمریکا هنوز جامه عمل به خود نپوشیده است. خطر کنونی رویکرد امنیتی آمریکا به سوی پاکستان متعاقب دستگیری چند عضو کلیدی القاعده در پاکستان است.
پاکستان به همین دلیل خط دیوراند را مستحکم نموده و ارتش پاکستان برای نخستین بار به داخل محدوده قبایلی نفوذ نموده است. همکاری آمریکا با آژانسهای امنیتی پاکستان افزایش یافته ولی با روی کار آمدن دولت مجلس متحده عمل در استان سرحد این همکاری بایستی به صورت مخفی صورت پذیرد. گرچه پاکستانیها عقلانیت همراهی با ائتلاف بینالمللی بر ضد تروریسم را پذیرفتهاند لیکن تغییری در دیدگاه مردم نسبت به آمریکا پدید نیامده است.
اساساً به واسطه تحولات جاری در افغانستان و هند دیوار بیاعتمادی نسبت به آمریکا یک بار دیگر پیرامون اذهان اکثریت جامعه مدنی پاکستان کشیده شده است. یک انعکاس عمده منفی متعاقب 11 سپتامبر در پاکستان ظهور موج جدید تروریسم در داخل کشور در قالب بمبگذاری انتحاری و هدف قرار دادن بیرحمانه خارجیان است. به واسطه حمایت آمریکا از به قدرت رسیدن اتحاد شمال در افغانستان، پاکستان با آثار آن مواجه بوده و به رغم تلاشهای به عمل آمده برای نزدیک نمودن دو کشور، نزدیکی رهبری اتحاد شمال و هند بر نگرانیهای پاکستان افزوده است.
اخباری وجود دارد که آمریکا درصدد جلب جنگسالاران افغان از طریق پول و سلاح است. عامل مهم بیثباتی حاشیهنشین شدن جمعیت پشتون از ساختار قدرت است. در نهایت حضور گسترده نیروهای آمریکایی در جنوب، غرب و مرکز آسیا در دریا و خشکی نشانگر آن است که مداخله آمریکا عامل تعیینکنندهای در مسائل منطقهای بوده و این حضور در درازمدت عامل تشتت بیشتر در آسیا خواهد شد که این امر احتمالاً چین را به ایفای نقش استراتژیکی در جنوب آسیا و اقیانوس هند وا خواهد داشت.
آقای سعید خطیبزاده کارشناس دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، نخستین سخنران جلسه دوم این میزگرد بود که در تشریح سیاست خارجی و دیدگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران ضمن تبیین سیاست خارجی ایران براساس مؤلفههای ساختاری نظیر موقعیت جغرافیایی و جغرافیایی ـ استراتژیک و مجاورت با قلب منطقه آسیا و اروپایی و حلقه اتصال دو منبع انرژی یعنی مناطق خلیجفارس و آسیای مرکزی عامل هویت ایرانی را به عنوان یک سنت بسیار کهن تعامل، اندیشه و دارای حسن معاشرت برشمرد. از دیدگاه ایشان سیاستهای جهانی پس از 11 سپتامبر شاهد تحولاتی چند بوده و 11 سپتامبر حکم عامل شتابدهنده رهیافت یک دشمن فرضی به جایگزینی فقدان استراتژی و تعیین حدود خط فاصل جدید صفبندی نوین پس از دوره جنگ سرد را داشته است.
در یک چنین وضعیتی کسب حداکثر امنیت بحث غالب سیاستهای جهانی بوده و واژه محیط امنیتی با شرایط پیچیدهای مواجه شده است. ما از سویی با مفاهیم توسعه، "امنیت مثبت"، همزیستی مسالمتآمیز، گفتگوی میان تمدنها و ائتلاف برای صلح مواجه هستیم و از سوی دیگر حکایت جاری قدرت جهانی در راستای بازسازی تفکر "امنیت منفی" دوران جنگ سرد که مبتنی بر دوگانگی خیرات و شرور است، قرار دارد. در سطح منطقهای شیوع جنگ در افغانستان، بحران عراق و خلیجفارس و حوادث دیگر حاکی از ترتیبات جدید سیاسی ـ امنیتی در حال ظهور در منطقه است.
یکی از منافع آنی منطقهای آمریکا دستاندازی به منطقه حائل اوراسیا و خلیجفارس مشتمل بر کشورهای افغانستان، عراق و ایران است. این امر کنترل بر منابع عظیم انرژی و منابع استراتژیک این منطقه را به دنبال خواهد داشت. محیط امنیتی خاورمیانه در طول بیست سال گذشته دو تحول متوالی را تجربه نموده است:
1. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جایگزینی کشورهای مشترکالمنافع که شرایط سیاسی ـ جغرافیایی جدیدی را برای منطقه پدیدار ساخته است.
2. پیامدهای منطقهای پس از 11 سپتامبر در نظام بینالمللی که دارای تأثیراتی بر نظامهای منطقهای بوده است.
دیدگاه آمریکا دائماً نسبت به منطقه در حال تحول است. زیرا امنیت اسرائیل برای آمریکا حیاتی بوده و دیگر اینکه چشماندازهای اقتصادی منطقه جذاب است. راهکار جدید آمریکا مبتنی بر سه امر است:
1. امنیتسازی برای هویت خاورمیانه
2. تغییر رژیمها
3. فقدان سازوكار موثری برای پیشگیری و مهار بحرانها در خاورمیانه.
در مجموع فقدان نظم و ترتیب استراتژیک در منطقه نمایان است که این امر برای منطقه خطرناک بوده و موجبات بدگمانی جدی میان کشورهای عرب و مسلمان نسبت به آمریکا را فراهم ساخته است. کسب پیروزی سریع خالی از ایجاد حساسیتها نخواهد بود و ما شاهد اقدامات تروریستی بیشتری در منطقه خواهیم بود. ایدئولوژی افراطی در آمریکا پاسخی افراطی را در بر داشته و این به معنای فعالیتهای تروریستی بیشتر، ستیز بیتناسب و طالبانیسم جدیدی میباشد. آمریکا با امن ساختن منطقه در تلاش برای یافتن توجیه مناسبی جهت ماندن در منطقه است.
این رویکرد سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر شکلگیری مجدد توازن قوا در منطقه خواهد بود که با توجه به شکل مصنوعی کار، صلح و ثبات منطقه را در معرض خطر قرار خواهد داد. بحران عراق، حضور آمریکا در آسیای مرکزی، پیوند سیاسی ـ امنیتی تلآویو و آنکارا و در نهایت مشکلات افغانستان یک چیز بوده و مسأله امنیت اسرائیل و مشکل فلسطین چیز دیگری است. با توجه به تحولات جدید و عوامل مورد اشاره اصول سیاست خارجی ایران در قبال منطقه اساساً عبارت از: چندجانبهگرایی، ظرفیتسازی، اعتمادسازی در قالب تنشزدایی و رفع حصر و محدودیت است. این اهداف به طور اصولی از طریق اندیشه گفتگو میان تمدنها و ائتلاف برای صلح به عوض برخورد تمدنها دنبال شده است.
دیدگاه ایران در قبال خلیجفارس
اهمیت استراتژیک خلیجفارس ریشه در نقش این منطقه در ثبات جهانی دارد. حدود 65٪ ذخایر به ثبت رسیده نفت خام و 33٪ گاز جهان در این منطقه قرار دارد. ایران همواره به دنبال جریان آرام نفت از این منطقه حتی در دوران جنگ تدافعی با عراق بوده است. اصول سیاست خارجی ما در قبال این منطقه عبارتند از:
1. تضمین جریان نفت به بازارهای بینالمللی
2. حمایت از استقلال و تمامیت ارضی تمامی کشورهای خلیجفارس
3. مخالفت با هرگونه سیطره خارجی بر کشورهای منطقه
4. ایجاد ترتیبات جمعی منطقهای جهت همکاری و امنیت هشت کشور ساحلی
5. آزادی کشتیرانی تجاری در منطقه.
6. ارتقاء و تحکیم سیاست تنشزدایی در قالب اعتمادسازی
7. مبارزه مشترک با پدیدههای قاچاق مواد مخدر، تروریسم و جرایم سازمانیافته
8. تقویت اعتماد و همکاری چند جانبه از طریق ایجاد توافقات منطقهای
ایران برای حفظ تمامیت ارضی عراق از طرق مسالمتآمیز اهمیت زیادی قائل است. ایران تنها کشوری است که عمیقاً تهدیدات صدام حسین و نقش مخرب تسلیحات کشتار جمعی عراق را درک مینماید. ایران صدام و همچنین آمریکا را به خوبی میشناسد.
دیدگاههای ایران در قبال آسیای مرکزی
متأسفانه در طول ده سال گذشته قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای از یک چشمانداز امنیتی به این منطقه نظر نمودهاند. ایران از نخستین روزهای استقلال با اولویت بخشیدن به برقراری روابط حسنه به سوی ایجاد جو تفاهم و اعتماد در منطقه گام برداشته است. ایران به عنوان کوتاهترین، امنترین و اقتصادیترین راه ترانزیت منابع انرژی این منطقه از طریق دسترسی به آبهای بینالمللی و اروپا، شبهقاره و شرق آسیا است. 3 محور: 1. تقویت و توسعه اکو 2. حلوفصل منازعات منطقهای 3. تدوین رژیم حقوقی دریای خزر، اصول سیاست خارجی ما در قبال این منطقه را شکل میدهند.
دیدگاه ایران در قبال افغانستان
تخصیص 600 میلیون دلار در طول پنج سال آینده اساس حمایت ایران در بازسازی افغانستان به شمار میرود. نقش ایران در نشستهای ژنو، بن و لویه جرگه اضطراری ارزشمند بود. مشورت با کشورهای همسایه و ترغیب گروههای افغانی به حفظ آرامش و همکاری با سازمان ملل و دولت مرکزی افغانستان از جمله اقدامات ایران بوده است. در هر حال ایران و پاکستان دلایل زیادی برای همکاری بر سر موضوعات منطقهای دارند.
دکتر بابر شاه پژوهشگر موسسه مطالعات استراتژیک اسلامآباد، سخنران بعدی جلسه دوم بود که در سخنان خود با اشاره به ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا در افغانستان که تحولات اساسی را در چشمانداز جغرافیایی ـ استراتژیک منطقه رقم زده به ورود سربازان آمریکایی به منطقه و ایجاد پایگاه در افغانستان و آسیای مرکزی، سرنگونی طالبان و برچیدن بساط القاعده، نصب یک حکومت طرفدار آمریکا در کابل اشاره نمود.
وی در ادامه افزود: سربازان آمریکایی عمدتاً در قندهار، بگرام، خوست، شاندیز، گردیز و مزار شریف مستقر بوده و اخیراً یک پایگاه کوچک نظامی در هرات در نزدیکی مرز ایران ایجاد نموده و شمار اندکی از سربازان در نقاط مختلف مرز پاکستان و افغانستان به دنبال بقایای القاعده و طالبان میباشند. عملیات کوچکی نیز در استانهای شرقی در کنر، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا در جریان است. سربازان آمریکایی از عملیات جستجوی بیفایده خسته شدهاند و محافل غربی معتقدند که بایستی حضور نیروهای ایساف را قویتر ساخته، دولت نسبتاً مدرنی را بر سر قدرت نشاند و نهایتاً با انتخاب یک جنگسالار قدرتمند همگی کشور را ترک نمایند، حتی کنگره آمریکا نیز با توجه به شرایط موجود خواستار نقش فعالتر آمریکا شده است.
از سپتامبر 2002 شعار آمریکا از جنگ بر ضد تروریسم به مبارزه با بقایای طالبان و القاعده، کمک به بازسازی و ایجاد آرامش و ثبات در افغانستان تغییر یافته و هدف آمریکا حاکم گردانیدن دمکراسی غربی و به حداقل رسانیدن اختفای عناصر تروریست است. تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان در حال حاضر بین 8 تا 9 هزار نفر مشتمل بر 3000 نیروی هوابرد است. ضمناً 600 نفر نیروی غیر نظامی قبلاً به این کشور گسیل شدهاند. فرماندهان نظامی آمریکایی با مراجعه مستقیم به جنگسالاران پیشنهاد میانجیگری، کمک و جلبنظر ایشان در جنگ علیه القاعده و طالبان را مطرح ساخته و مهمترین مورد میانجیگری میان اسماعیلخان و گلآقا شیرزایی در غرب افغانستان در سپتامبر 2002 بوده که طی همان ماه نیز ایجاد یک پایگاه کوچک آمریکایی در منطقه دو پشته در 25 کیلومتری اسلام قلعه (مرز ایران و افغانستان) مورد توافق قرار گرفته است.
طرح ایجاد پایگاه هوایی در استان مرزی نیمروز در جنوبغرب افغانستان و تلاش برای ایجاد فاصله میان جوامع پشتون و فارسیزبان و حضور در مرز ایران و افغانستان و توزیع سلاح میان جنگسالاران در استانهای شرقی افغانستان از جمله طرحهای آمریکا است. در فقدان ارتش ملی و پلیس بزرگ، آموزشدیده و مجهز حفظ امنیت سراسری یک معضل عظیم تلقی میشود. تا به حال هیچ طرح قابل توجه و کمک مالی خارجی ارزشمندی به افغانستان تخصیص داده نشده و جنگ قدرت میان نیروهای مردمی منطقهای که یاور دولت به شمار میروند نیز مشکل دیگری به شمار میرود. میزان کمک مالی تخصیص یافته به دولت افغانستان ناامیدکننده است.
از مجموع 18 میلیارد دلار کمک وعده داده شده در کنفرانس توکیو برای سال 2002 تنها مبلغ 890 میلیون دلار آن پرداخت شده که از این میزان تنها 90 میلیون دلار به حساب دولت افغانستان واریز شده و 800 میلیون دلار باقیمانده مستقیماً به مؤسسات رفاهی پرداخت شده است. در حال حاضر کارایی، اقتدار و اعتبار دولت کابل زیر سؤال است. دولت مرکزی به دلیل فقدان ارتش و پول در حاشیه قرار گرفته و ورود بازیگران منطقهای، آشوب داخلی و حضور درازمدت نیروهای آمریکایی در منطقه از جمله چشماندازهای آتی به شمار میرود.
آسیای مرکزی: پس از فروپاشی شوروی سابق، آسیای مرکزی به واسطه عواملی چند کانون توجه گردید. این عوامل به طور مثال عبارتند از:
ـ جایگاه استراتژیک و نزدیکی به روسیه، چین و ایران
ـ منابع عظیم نفت و گاز
ـ اشتیاق دولتهای محلی جهت دستیابی به آرمان آمریکایی بازار آزاد اقتصادی
در طول دهه 90 روابط دوستانه و مناسبی میان آمریکا و دولتهای آسیای مرکزی رقم خورد. حمایت نظامی، سیاسی و اقتصادی ابزار اصلی سیاست آمریکا در قبال این منطقه بوده و حوادث 11 سپتامبر این روابط را شتاب بخشیده و مرزهای مشترک و قرب جغرافیایی آنها با افغانستان آنها را به کشورهای خط مقدم در جنگ بر ضد تروریسم آمریکا مبدل ساخته است.
استفاده آمریکا از پایگاههای هوایی قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان از این جمله بوده و حتی ترکمنستان که رسماً اعلام بیطرفی نموده بود حاضر به واگذاری پایگاه و حریم هوایی خود به آمریکا شد. در حال حاضر حدود 1500 سرباز آمریکایی در ازبکستان، 3000 نفر در قرقیزستان و شمار نامعینی در تاجیکستان و قزاقستان حضور داشته و در مقابل این کشورها از کمک فزاینده سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا برخوردار گردیدهاند.
دلایل اقتصادی: عقبماندگی اقتصادی ناشی از دوران شوروی و فروپاشی آن اقتصاد این کشورها را ناتوان ساخته است. در سال مالی 2002 کمک اقتصادی آمریکا به این کشورها بدین شرح بوده است:
کشور |
کمک مالی در سال 2001 |
کمک مالی در سال 2002 |
ازبکستان |
55/9 میلیون دلار |
161/8 میلیون دلار |
قرقیزستان |
40/6 میلیون دلار |
49/0 میلیون دلار |
تاجیکستان |
56/4 میلیون دلار |
85/3 میلیون دلار |
قزاقستان |
71/5 میلیون دلار |
81/6 میلیون دلار |
علاوه بر این دریافت وجه برای واگذاری پایگاه منبع مالی دیگری است که به طور مثال میتوانا به تعرفه دریافت مبلغ 7هزار دلار برای هر سورتی پرواز، هزار دلار برای بار کامیون و 500 دلار حق وروديه خودرو به فرودگاه از سوی قرقیزستان اشاره نمود. ورود به بازارهای بینالمللی و صادرات نفت و گاز از جمله انگیزههای این کشورها در همکاری با آمریکا است.
دلایل امنیتی: تهدیدات اصلی امنیتی عبارت از: تروریسم، وفور مواد مخدر و تسلیحات، امکان سرقت و قاچاق مواد اتمی، نظامیگری مذهبی و منازعات قومی میباشند. کمک اطلاعاتی و تسلیحاتی به این کشورها در قالب همکاری تحت برنامه مشارکت برای صلح ناتو بوده است. یک بار دیگر قدرتهای بزرگ با چشمداشت به منابع عظیم اقتصادی منطقه رویکرد به مشارکت نموده و در این راستا اهداف بلندمدت استراتژیک آمریکا با منافع ایران، روسیه و چین همخوانی نخواهد داشت. مشترکات منافع پاکستان و ایران در سناریوی تغییر یافته منطقهای عبارتند از:
ـ ارتقاء سطح روابط و اعتماد متقابل پس از سقوط طالبان
ـ کار مشترک در بازسازی افغانستان و بازگشت پناهجویان به کشورشان
ـ انجام اقدامات مشترک در صورت بروز تهدید آمریکا نسبت به امکانات اتمی دو کشور به ویژه با توجه به حضور نزدیک این کشور در مرزهای افغانستان و آسیای مرکزی
ـ تلاش برای گسترش بیشتر همکاری میان کشورهای منطقه شامل روسیه، چین، کشورهای آسیای مرکزی و افغانستان جهت تضمین ثبات، امنیت، اقتصاد و توسعه اجتماعی پایدار در منطقه.
خانم فرزیننیا کارشناس ارشد دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، نخستین سخنران جلسه پایانی میزگرد، روابط دو کشور ایران و پاکستان را در مقطع حساس کنونی که مسلمانان با تهدید فراگیری مواجه میباشند با اهمیت خواند. ایشان در این خصوص متذکر شدند که پاکستان و ایران به عنوان همسایگان منطقهای که هنوز بر آثار دهههای آشفتگی فائق نیامده مسئولیت سنگینی را جهت تضمین صلح و ثبات در منطقه بر دوش خود احساس مینماید. دو کشور دارای پیوندهای مشترک مذهبی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی بوده که در طول 50 سال گذشته استحکام یافته است. دو کشور علاوه بر عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی و اکو، عضو مجامع اقتصادی و منطقهای دیگر نیز میباشند. عامل دیگری که به ارتقاء وابستگی و همبستگی روابط کمک نموده، حمایت از افغانستان در طول 20 سال گذشته بوده است.
در هر حال ایران و پاکستان نمیتوانند واقعیت استراتژیک قرب جغرافیایی و همسایگی را تغییر داده و بنابراین به رغم فراز و نشیبهای موجود در روابط، دو کشور بایستی به عنوان همسایگان خوب با یکدیگر پیوند و همکاری مطلوبی را داشته باشند. در طول دهه 90 میلادی روابط دو کشور به دنبال تشدید اقدامات تروریستی در پاکستان بهویژه ترور دیپلماتهای ایرانی و متعاقباً به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان دچار رکود گردید. به صحنه آمدن ژنرال مشرف در سال 1999 و سفر وی به تهران و مهار اقدامات تروریستی و سپس سقوط طالبان متعاقب 11 سپتامبر به بهبود روابط کمک نمود. بازدید اخیر ریاست محترم جمهور سیدمحمد خاتمی از پاکستان نویدبخش نقطه عطفی در روابط بود که تلخی سیاست افغانی پیش از 11 سپتامبر اسلامآباد را زدود.
تبادل دیدگاهها و امضاء چهار سند همکاری به ارتقاء سطح روابط دو جانبه انجامید. به دلیل وجود مشترکات جغرافیایی، فرهنگی و مذهبی هیچ کشوری نمیتواند با منافع حاصله از دوستی و همکاری چندجانبه به مخالفت برخیزد. همکاری فیمابین در توسعه اقتصاد منطقه مؤثر بوده و دو کشور را در مقابله با آثار تروریسم، قاچاق مواد مخدر و خشونت فرقهگرایانه یاری خواهد نمود. اما چالشها و فرصتهای فراروی این همکاری عبارتند از:
1. چالشهای دوجانبه
نخستين چالش موجود بر سر راه روابط اقتصادي قرار دارد. سطح مبادلات اقتصادي دو كشور بسيار پايين بوده و در طي سال 2002 – 2001 نسبت به سال قبل از رقم 394/580 ميليون دلار به 166/444 ميليون دلار كاهش يافته است. پاكستان بازار ايران را به دليل تأخير در حمل كالا و نيز كيفيت نازل آن از دست داد. دليل عمده كسري تراز تجاري پاكستان، واردات نفت خام و كوره از ايران به ارزش 299/20 ميليون دلار است. ايران در جهت تشويق بخش خصوصي به انجام تجارت با كشورهاي همسايه از جمله پاكستان گام برداشته است. سيزدهمين نشست كميسيون مشترك همكاري كه در دسامبر 2002 در اسلامآباد تشكيل شد كار خود را با موفقيت بزرگي به پايان رسانيد.
دومين چالش فراروي ارتقاء روابط مسأله قاچاق بنزين است كه در سال گذشته تشديد گرديد. انگيزه اين كار عمدتاً به دليل تفاوت قيمت بنزين در دو كشور ميباشد.
2. چالشهاي منطقهاي
ايران و پاكستان به عنوان همسايگان نزديك افغانستان از برآيند تحولات شگرف دهههاي گذشته اين كشور كه ميليونها پناهجو را شكل داده، متأثر گرديدهاند. افغانستان همچنان تشنه آرامش و ثبات است. تهران و اسلامآباد به بهبود بناي روابط مخدوش دهه 90 كه عمدتاً به دليل اختلاف سياستها بر سر افغانستان بوده، همت گماردهاند.
دو كشور بايستي از نزديك در بازسازي افغانستان و نهادينهسازي يك آرامش پايدار و بازگشت پناهجويان از ايران و پاكستان به كشورشان همكاري نمايند. استقرار آرامش و ثبات در افغانستان به سود منافع ملي دو كشور همسايه بوده و دو كشور بايستي حمايت كامل خود را از روند سياسي افغانستان كه نشأت گرفته از توافق بُن بوده و از دولت حامد كرزاي و تقويت پايههاي صلح و ثبات در افغانستان به عمل آورند.
قاچاق مواد مخدر كه منبع عمده مالي گروههاي افراطگرا است از جمله مخاطرات روبه رشد در اين كشور محسوب ميشود. شبكههاي غيرقانوني قاچاق مواد مخدر به عنوان مجاري انتقال سلاحهاي سبك، مواد منفجره و قاچاق انسان مطرح بوده و دو كشور بايستي اقدامات اساسي را به منظور مبارزه و ريشهكني پديده قاچاق مواد مخدر به عمل آورند. ايران و پاكستان بايستي نسبت به جذب كمكهاي جهاني در اين خصوص اهتمام ورزند چرا كه اين مسأله مشكلي جهاني و نه منطقهاي است.
روابط با هند چالش ديگر منطقهاي در روابط ايران و پاكستان محسوب ميشود. پاكستان نگران احداث كريدور شمال ـ جنوب كه ايران درصدد ايجاد آن با مشاركت هند و روسيه ميباشد، است. ايران داراي روابط خوبي با هند بوده و از اين رو پاكستان خواستار ايفاي نقشي كليدي از سوي ايران جهت كشانيدن هند به پاي ميز مذاكره بر سر مسأله كشمير است. ايران نيز احساس مينمايد كه زمان حل و فصل مسأله كشمير فرا رسيده و خواستار ميانجيگري در اين زمينه ميباشد.
خط لوله ايران به هند از طريق پاكستان مشكل بعدي است. در وهله نخست بايستي نگرانيهاي امنيتي هند را برطرف ساخت. اين خط لوله از نقطه نظر اقتصادي عملي بوده و مطمئناً به سود سه كشور خواهد بود.
مسأله بعدي حضور قدرتهاي خارجي در منطقه است. ايران نگران روابط نزديك آمريكا و پاكستان به ويژه پس از 11 سپتامبر ميباشد. دو كشور تجربه حضور نظامي و سياسي آمريكا را داشتهاند.
بحران عراق و حمله قريبالوقوع آمريكا به اين كشور احتمالاً به شكلگيري تحولات زيادي در منطقه منجر خواهد شد. اگرچه هر دو كشور داراي موضع مشترك در اين خصوص ميباشند اما حوادث آتي ممكن است به اين موضع لطمه وارد سازد. منافع ما مشترك و مخاطرات فراروي اما نيز بسيار شبيه به يكديگر ميباشند. امنيت پاكستان همواره در ديدگاه ما از اهميت والايي برخوردار بوده و به اين دليل ما از آمادگي كامل جهت ارتقاء همكاريهاي همهجانبه استراتژيك با پاكستان برخورداريم.
خانم نسيم زهرا (تحليلگر مسائل امنيتي پاكستان)، به عنوان آخرين سخنران اين ميزگرد به تحليل جنبههاي مفهومي و عيني روابط آرماني پرداخته و اظهار داشت: دوستي به معناي وفاداري بوده و اين وفاداري مزاياي ارزشمند امنيت ملي را به دنبال خواهد داشت. كشانيدن روابط دو جانبه به سمت دوستي يك روند هوشمندانهاي است كه كشور و مقامات دولتي بايستي آن را رقم بزنند. دو عامل اساسي در اين راستا توجه به الزامات و شرايط است. حال نظري به چارچوب روابط دو كشور از اين منظر ميافكنيم:
1. الزامات: الزامات در گرو عوامل پايدار و ناپايدار است. الزامات پايدار مانند 700 كيلومتر مرز مشترك ميان ايران و پاكستان كه الزام مثبتي براي روابط به شمار ميرود چرا كه مرز مشترك ميتواند داراي الزامات مثبت يا منفي بوده كه اين امر بستگي به سياست دولتها خواهد داشت. اگر سياستهاي كشورهاي همسايه داراي تأثيرات منفي تجاري، امنيتي و سياسي براي يكديگر باشد در اين صورت همكاري بالقوه تا حد مقابله تنزل خواهد يافت. بدين ترتيب عوامل ناپايدار كه الزاماتي را به دنبال خواهند داشت توان تغيير راهبردهاي امنيتي، اقتصادي و اعتقادي طرف مقابل را خواهند داشت. به عنوان مثال ارتقاء سطح روابط امنيتي با كشور ثالث مانند پاكستان با آمريكا و ايران با هند در اين رديف ميگنجد.
مواضع دو كشور در قبال تحولات جديد سياسي ـ جغرافيايي منطقهاي يا فرامنطقهاي بر الزامات روابط دوجانبه تأثيرگذار خواهد بود كه در اين خصوص ميتوان به حضور نظامي آمريكا در افغانستان، طرح محور شرارت از سوي آمريكا، جنگ عليه به اصطلاح «تروريسم اسلامي»، مسابقه موشكي در منطقه، توسعه توان هستهاي تهاجمي هند، تأكيد بر سياست خلع سلاح يك جانبه، نظاميگري مخرب و كاربرد گزينشي حقوق بينالملل اشاره نمود.
2. شرايط: شرايط به معناي عناصر خاص تسهيلكننده گفتگوي سازنده و پيوسته در عرصه روابط است. چهار عامل: اراده سياسي، گفتگوي نهادينه شده، توافقات و مطبوعات مستقل و فعال در اين امر دخيل بوده كه به تحليل آن ميپردازيم:
1. اراده سياسي: در خصوص ايران و پاكستان از نوامبر 2001 اراده عاليه سياسي در اسلامآباد و تهران احساس ميشود كه ميتوان به سفرهاي متقابل رؤساي جمهور دو كشور اشاره نمود گرچه سفر جناب آقاي خاتمي پاسخ ديرهنگامي به دعوت دو سال قبل رئيسجمهور پاكستان بود اما در هر حال نقطه عطفي در روابط محسوب ميشود. شالودهريزي اراده سياسي را ميتوان با تشكيل يك گروه ضربت فعال كه رياست آن با رئيس اجرايي كشور يا نماينده وي بوده و هر ماه يا سه ماه تشكيل جلسه ميدهد به پيش برد. وظيفه اين گروه در دو امر: الف. ايجاد هماهنگي ب. مبارزه با كاستيها و سستيها خلاصه ميشود.
2. گفتگوي نهادينه شده: روابط فيمابين در دهه گذشته شاهد بياعتمادي بوده و اين بياعتمادي آغازگر جنگ رسانهها شده است. حمله به سياستهاي طرف مقابل در قبال افغانستان، مسيرهاي تجاري، سياستهاي صادراتي، فرقهگرايي، روابط با هند و آمريكا از آن جمله ميباشند. پس از نوامبر 2001 گفتگوهاي زيادي به عمل آمد كه ميتوان به كميسيون مشترك همكاري دفاعي، ارتباطات، تجارت، امنيت، كميته ويژه امنيتي و مرزي، مذاكرات وزراي امور خارجه و تعامل منظم مقامات امنيتي دو كشور (حول محور آينده افغانستان و نقش هنديها در شهرهاي داراي موقعيت استراتژيك ايران) اشاره نمود.
3. توافقات: توافقات دوجانبه چارچوب حركت رو به جلوي روابط را تعيين مينمايند. در اين زمينه يادداشت تفاهمهايي در سال گذشته ما بين دو كشور به امضا رسيد و در همين رابطه موافقتنامه دفاعي سال 1989 را داريم.
4. مطبوعات مستقل و فعال: تا همين اواخر رسانههاي دو كشور منعكسكننده جو بدگماني حاكم بر دو كشور نسبت به يكديگر بودند. به طور مشخص در طي سه ماهه اخير دو ملاقات ميان مسؤولان امنيتي دو كشور در خصوص ضرورت توقف تبليغات منفي رسانهها بر ضد يكديگر صورت پذيرفته است.
وضعيت كنوني روابط: از نوامبر سال 2001 روابط ايران و پاكستان رو به بهبود گذارده است. اعتمادسازي متقابل عنصر حياتي گذار از بهبود روابط به عالم دوستي است. وضعيت جاري روابط:
ـ روابط تجاري: به دليل واردات نفت خام از ايران تراز تجاري دو كشور به شدت به سود ايران است.
ـ روابط دفاعي: دو كشور درگير توليد مشترك تجهيزات دفاعي شامل تانكهاي الخالد، بالگرد و خودروهاي بدون سرنشين ميباشند. بحث بر سر امضاء يك موافقتنامه همكاري دفاعي هماكنون در جريان است. عدم نيل به سطح مطلوب از همكاري دفاعي معلول عدم حل و فصل موضوعات اساسي است.
همكاري دفاعي نتيجه درك مشترك و همكاري در زمينههاي ژئوپلتيكي است كه به عنوان مثال ميتوان به موافقتنامه همكاري دفاعي هند و ايران كه در تاريخ 19 ژانويه 2003 در تهران بين رئيس نيروي دريايي هند و وزير دفاع ايران به امضا رسيد، اشاره نمود.
ـ انرژي: واردات نفت خام پاكستان از ايران افزايش يافته و از دسامبر 2002 واردات برق از ايران براي مصرف مردم بلوچستان آغاز گرديده است. پاكستان براي امتداد "خط لوله صلح" از ايران به پاكستان و هند تضمينهاي بينالمللي جهت امنيت اين خط لوله را به هند ارائه داده است.
ـ مسائل برجسته (نگرانيهاي دو كشور):
ـ نگرانيهاي ايران:
الف. حضور نظامي آمريكا در منطقه
ب. مسأله فرقهگرايي (ترور 9 نفر ايراني شامل ديپلماتها، كارآموزان نيروي هوايي و مهندسان در پاكستان كه نخستين ايشان مرحوم صادق گنجي مسؤول خانه فرهنگ ايران در لاهور بود. شكست روند قضايي از صدور حكم نهايي عليه عاملان اين قتلها روابط را رو به وخامت كشانيد. از فوريه 2001 با اعدام قاتل مرحوم صادق گنجي ديدگاه دولت ايران در قبال پاكستان رو به بهبود گذارد).
ـ نگرانيهاي پاكستان:
الف. كريدور شمال ـ جنوب (اختلاف ديدگاهها بر سر افغانستان، تأخير در تكميل راهآهن 550 كيلومتري زاهدان ـ كرمان، نوسازي بندر چابهار به منظور فعال ساختن مسير بنادر بمبئي ـ چابهار جهت تقويت تجارت هند با آسياي مركزي و محروم ساختن پاكستان، از جمله نگرانيهاي پاكستان به شمار ميروند). در خصوص خط آهن زاهدان ـ كرمان در جريان كميسيون مشترك اقتصادي در تاريخ 13 ژانويه 2003 اعلام شد كه از اين مسير 550 كيلومتري 250 كيلومتر آن احداث شده و مابقي آن تا سال 2005 تكميل خواهد شد.
ب. افغانستان: تهران جوياي سياستهاي پاكستان در قبال بقاياي القاعده و فرماندهان سابق نظير حكمتيار بوده و اسلامآباد از حمايت نظامي تهران از رهبران سابق نظير اسماعيلخان والي هرات و خليلي حزب وحدت اسلامي ميپرسد. نقش ايران در تسهيل ورود «هند» به افغانستان موجب نگراني دولت پاكستان است.
ج. موانع تجاري: اين ادراك وجود دارد كه ايران در زمينه افزايش واردات از پاكستان جدي نميباشد و در عوض ما شاهد قاچاق برنج، گندم و انبه پاكستان و ورود آن به بازارهاي ايران هستيم.
د. عامل هند: مقامات پاكستاني دلواپس حضور رو به رشد هند در ايران و توسعه پيوندهاي دفاعي ايران و هند هستند. به عنوان مثال ميتوان به حضور كنسولگري قوي هند در زاهدان با 80 نفر پرسنل اشاره نمود و يا اينكه افتتاح كنسولگري هند در بندرعباس در ماه مه 2002 پس از بستن كنسولگري خود در شيراز را ميتوان در جهت كنترل هند بر جريان كشتيراني در خليجفارس به ويژه در تنگه هرمز ارزيابي نمود. البته ايران بيشتر به پاكستان پيشنهاد افتتاح كنسولگري در بندرعباس را ارائه داده بود.
ـ راه فراروي: به منظور بنا نهادن يك روابط ساختاري بايستي:
1. برقراري يك گفتگوي استراتژيك در هر شش ماه
2. قاعدهمند ساختن نشستهاي ساليانه
3. ايجاد يك گروه ضربت از سوي دو كشور
4. انجام پروژههاي تحقيقاتي مشترك
5. احياء برنامههاي متبادل آموزشي
6. تبادل برنامههاي علمي ميان دانشگاهها و متفكران دو كشور را به مورد اجرا گذارد.
* تصوير سال 2005: هرگونه تلاش به منظور سوق دادن روابط به سوي روابط دوستانه بايستي با اين ديدگاه همراه باشد كه سطح اعتماد و همكاري به حدي برسد كه همگان امنيت ملي دو كشور را وابسته به يكديگر بدانند. از سوي ديگر تمامي محصولات آسياي مركزي راهي به بنادر كراچي و بندر عباس داشته و در اين زمينه احداث راهآهن زاهدان ـ كرمان به معناي دسترسي زميني پاكستان به كشورهاي اروپاي غربي و آسياي مركزي خواهد بود.
ملاحظات
1. سفر جناب آقاي معيري معاونت محترم پژوهشي وزارت امور خارجه به پاكستان فصل جديدي را در بسط روابط دوجانبه در زمينههاي علمي ـ تحقيقاتي و ارتقاء باب گفتگو ميان انديشمندان دو كشور گشود. نكته قابل ذكر دور سوم ميزگرد سياسي بررسي روابط ايران و پاكستان فضاي مطلوب و شفافيت مباحث ارائه شده از سوي دو هيأت حول محور الزامات امنيت ملي و منافع ملي دو كشور همسايه بود. حضور فعال، پر نشاط و شايسته هيأت ايراني كانون توجه حضار و مسؤولان موسسه مطالعات استراتژيك پاكستان و مايه مباهات براي انديشمندان ايراني بود كه جاي تقدير فراوان وجود دارد.
2. جناب آقاي انعام الحق وزير سابق مشاور در امور خارجي پاكستان به دليل اهميت مباحث مطرح شده و نيز به منظور ارجگذاري به حضور هيأت دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي در سه جلسه سمينار حضور به هم رسانيده و فعالانه در مباحث شركت نمود. اخيراً شايعه انتصاب ايشان به سمت سفير پاكستان در سازمان ملل مطرح گرديده بود.
3. در حاشيه برگزاري سومين دور ميزگرد ايران و پاكستان جناب آقاي معيري ملاقاتهايي با خانم زبيده جلال وزير آموزش و پرورش، عبدالستار وزير سابق امور خارجه، عزيز احمدخان معاون وزير و سخنگوي وزارت امور خارجه، مدير كل موسسه مطالعات استراتژيك اسلامآباد و اساتيد زبان فارسي در پاكستان به عمل آوردند. ايشان همچنين ضمن بازديد از دانشگاه بينالمللي اسلامي نشستي با رئيس و اساتيد برجسته داخلي و خارجي اين دانشگاه داشتند. يادآوري مينمايد كه ملاقات تنظيمي با خورشيد احمدقصوري وزير امور خارجه پاكستان به دليل سفر زودهنگام ايشان به آمريكا لغو گرديد.
4. هيأت دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي در روز نخست از سفر دو روزه خود به اسلامآباد در سميناري كه با همكاري موسسه تحقيقات سياسي اسلامآباد (IPRI) تحت عنوان «دورنماي مسائل منطقهاي و جهاني» ترتيب يافته بود، شركت نمودند.
5. جناب آقاي معيري و هيأت همراه در ضيافت شام سفارت كه از طرف سفير محترم جمهوري اسلامي ايران در اسلامآباد به افتخار ايشان ترتيب داده شده بود، شركت فرمودند. در اين مراسم جمعي از رجال سياسي و فرهيختگان پاكستاني حضور داشتند. ضمناً دو ضيافت شام و ناهار نيز از سوي موسسه مطالعات استراتژيك و تحقيقات سياسي اسلامآباد در طي اقامت هيأت در اسلامآباد به افتخار ايشان برقرار گرديد. در مجموع ميتوان مراتب ميهماننوازي و برگزاري دور سوم ميزگرد ايران و پاكستان را كاملاً مطلوب ارزيابي نموده و آن را گامي بلند به سوي تحقق اهداف عاليه دو كشور در گشودن صفحه نويني در دفتر روابط در دوره حساس كنوني قلمداد كرد.
6. انعكاس اخبار سفر معاونت محترم پژوهشي وزارت متبوع و هيأت همراه در مطبوعات پاكستاني قابل توجه بوده است.
7. مساعي ارزشمند جناب آقاي سيد سراجالدين موسوي سفير محترم و جناب آقاي علايي معاون محترم سفارت پيش از انجام سفر و به هنگام حضور هيأت معاونت محترم پژوهش در اسلامآباد شايان تشكر و تقدير ميباشد.
8. به منظور ارتقاء كيفي سطح گفتگوهاي فيمابين مقرر گرديد چهارمين دور ميزگرد ايران و پاكستان كه در سال آينده در تهران برگزار خواهد شد با برنامهريزي هرچه دقيقتر و موضوعبندي اولويتهاي قابل طرح همراه باشد تا انشاءالله شاهد نتايج ثمربخش بيشتري از اين مراودات پژوهشي در عرصه روابط دو كشور مسلمان و همسايه باشيم.