تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۷۲۹۵۶

مروری بر توطئه‌ها، فتنه‌ها و جنایت‌های پنجاه سال حکومت پهلوی (بخش سی و دوم)


تهیه و تنظیم: سیدمهدی حسینی

ارتش در سال ۱۳۵۷ روزهای بسیار سخت و دشواری را گذراند. از یک طرف تحت محاصره و فشار شدید دستگاه حاکمیت رژیم شاه و ساواک و سازمان‌های اطلاعاتی و عوامل آمریکا قرار داشت و از طرف دیگر زیر فشار روحی و روانی حاکم بر جریان انقلاب بود، به‌ویژه آن مجموعه‌ای از ارتش که سال‌ها با عنوان سازمان سیاسی ـ نظامی مخفی در ارتش فعالیت داشت و با شخصیت‌هایی چون امام خامنه‌ای، آیت‌الله طالقانی، شهید محمد منتظری، شهید یوسف کلاهدوز، شهید سیدعلی اندرزگو مرتبط بودند که در مسیر رهنمودهای حضرت امام به مبارزات خود ادامه می‌دادند. اینها شامل افسران و درجه‌داران معتقد به اسلام و انقلاب بودند که با رعایت اخلاق اسلامی و ضوابط شرعی پایبند بودند و تابع دستورهای مراجع دینی، به‌ویژه حضرت امام قرار داشتند. در واقع آنها مجموعه گسترده‌ای در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و سایر نقاط بودند که با تحمل سختی‌ها، بار مظلومیت ارتش را در آن مقطع تحمل کردند و با صبر، درایت و بصیرت انقلابی، اهداف فرهنگی، دینی، سیاسی و خط‌مشی امام خمینی(ره) را دنبال می‌کردند و به جرئت می‌توان ادعا کرد در تاریخ معاصر ایران هیچ کسی به اندازه امام راحل دغدغه حفظ ارتش با مرام و مسلک اسلامی را نداشت. ایشان همواره در سخنان و رهنمودهای خود شأن و جایگاه و منزلت ارتش را خواستار بودند و مرتب و مکرر از تسلط بیگانگان بر ارتش ابراز نگرانی می‌کردند. البته بر تصفیه ارتش تأکید داشتند. در سخنرانی انقلابی روز ۱۲ بهمن ۵۷ در بهشت زهرا(س) از آن جمعی که با مردم هم‌صدا شده بودند قدردانی کردند و ضمن نصیحت به سران ارتش فرمودند: «آقای سرلشکر، اقای ارتشبد! شما نمی‌خواهی مستقل باشی؟ می‌خواهی وابسته باشی.» با جملات اینچنینی به سران ارتش پند و اندرز می‌دادند. در همان روزها گروهک‌ها، عربی‌ها، آمریکایی‌های باقی‌مانده رژیم شاه با دسیسه‌ها و توطئه‌هایی، قصد از بین بردن ارتش انقلاب اسلامی را داشتند که به برخی از موارد آن در زیر اشاره می‌شود.

آمریکایی‌ها در پی ایجاد کودتا

اولین جریان توطئه‌گر که قصد داشت ارتش انقلاب اسلامی را هزینه منافع خودش کند، آمریکایی‌ها بودند. این موضوع در ایام پیروزی انقلاب همواره در دستور کارشان بود که با مروری بر یادداشت‌ها و نوشته‌های برژینسکی، مقام ارشد و مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور وقت آمریکا بسیاری از نکات روشن می‌شود.

او در این‌باره نوشته است:‌ «ما سه راه‌حل را مورد بررسی قرار دادیم؛ اول اینکه از فرماندهان نظامی بخواهیم با مهدی بازرگان نخست‌وزیر منتخب آیت‌الله[امام] خمینی(ره) به جای بختیار کنار بیایند. دوم آنکه از ارتش بخواهیم در جریان انتقال قدرت کنار کشیده و در پادگان‌های خود به حال آماده‌باش بمانند. سوم اگر فرماندهان نظامی توانایی دست زدن به کودتا و کنترل اوضاع را در این شرایط داشته باشند از آنها بخواهیم دست به کار شوند. استنباط من از گزارش‌های رسیده این بود که نظامیان در شرایط فعلی نمی‌توانند کاری بکنند و حمایت از بختیار را هم بی‌فایده می‌دانند... من باز به فکر اول خودم برگشتم و گفتم اگر در ارتش ایران هنوز آن اراده و توانایی مانده باشد که کنترل اوضاع را به دست بگیرد ما باید در مقام یک قدرت بزرگ از آنها پشتیبانی کنیم. او در ادامه خاطرات و نوشته‌هایش با اشاره به اظهارات سایر مقامات آمریکایی آورده است: «من سپس گفتم که ما هنوز باید به راه‌حل نظامی به عنوان آخرین چاره بیندیشیم. هر چند که در این فرصت آخر ریسک بزرگ به شمار می‌آید؛ ولی اگر موفق شویم موقعیت آمریکا در منطقه تقویت خواهد شد. ژنرال جونز گفت: درباره امکان موفقیت کودتای نظامی در وضع فعلی خوش‌بین نیست.» بنابراین آمریکایی‌ها در پی ایجاد کودتا بودند تا موقعیت‌شان در منطقه حفظ شود.

توطئه شوروی‌ها با استفاده از نفوذی‌ها

کشور روسیه (شوروی سابق) به عنوان سردمدار قطب شرق در مقابل آمریکا و اروپا برنامه‌ریزی کرده و عوامل خود را در ایران به کار گرفته بود تا از بازار آشفته روزهای بحرانی ایران اطلاعات نظامی به دست آورد. آنها می‌خواستند دستگاه‌های نظامی که در اختیار ایران بود، به‌ویژه آنهایی که محرمانه تلقی می‌شد را در اختیار بگیرند و در مقابل رقیب خود یعنی آمریکا قدرت‌نمایی کنند. هواداران شوروی در ایران گروه‌های مختلف مارکسیستی و کمونیستی بودند که مشهورترین و پرنفوذترین آنها جریان حزب توده بود و اینها با اعزام تیم‌هایی به ستادهای ساواک و شهربانی و ارتش اقدام به جمع‌آوری اسناد و مدارک فراوانی کردند و با کامیون‌های متعددی به نقاط نامعلومی انتقال ‌دادند. اسناد، شواهد و قرائن نشان می‌داد که این اقدامات طراحی‌شده از طرف سازمان‌های اطلاعاتی شوروی معروف به کا.گ.ب و دیگر عوامل اطلاعاتی به قصد تصرف و به یغما بردن سیستم‌های ارتش برنامه‌ریزی کرده بود. بعدها پاره‌ای از حوادث، عوامل نفوذی شوروی‌ها را آشکار کرد. نظیر دستگیری گروهی از اعضای حزب توده در ارتش و ماجرای محمدرضا سعادتی که برای سازمان اطلاعاتی روسیه و شوروی سابق نوکری و جاسوسی می‌کردند که دلالت بر اقدام توطئه‌گرانه شوروی‌ها علیه ارتش انقلاب اسلامی داشت. گفتنی است ضربات نفوذی‌های شوروی سابق از طرح کودتای آمریکایی‌ها کمتر نبود.

توطئه شعار انحلال ارتش

از مسائل مهمی که در همان روزهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی را مورد هدف حمله قرار داده بود و طرح و دسیسه از پیش تنظیم شده را شعار کرده بود، «انحلال ارتش» بود، اما امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی با صراحت تمام از سازمان و ساختار ارتش حمایت می‌کردند. حتی شخصیت‌هایی چون آیت‌الله طالقانی در سخنرانی‌هایش با صراحت از حفظ ساختار ارتش حمایت می‌کرد. اما گروهک‌های سیاسی مسلح و توطئه‌گر مکرر شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند و در نشریات کذایی‌شان این موضوع را تحلیل می‌کردند. کسانی مانند مسعود رجوی، سرکرده منافقین که هر یک از آنان «پدر طالقانی» از دهان‌شان نمی‌افتاد، در دانشگاه تهران در جمع هواداران خود با گفتن اینکه بدون انحلال ارتش، انقلاب ناقص است، اظهار داشت: «انحلال ارتش و تجدید سازمان انقلابی ارتش مبرم‌ترین مسئله کنونی ماست. اگر صحبت از انقلاب است، یعنی دگرگون کردن... در قدم اول باید با انحلال و تجدید سازمان ارتش شروع شود و الا صحبت از انقلاب، به‌خصوص صحبت از انقلاب اسلامی نکنید. خود انقلاب به اندازه کافی مسئولیت دارد، چه رسد به انقلابی که اسلامی باشد.» این موضوع منافقانه آشکار است که با اسلامی شدن انقلاب و جامعه و حکومت سر سازگاری نداشته و مرتب از مجاهدین، تفسیر قرآن و... دم می‌زدند. از طرفی انقلاب با هر پسوند دیگری مانند دموکراتیک، سوسیالیستی و... را دنبال می‌کردند و اگر صحبت از اسلام، روحانیت، ولایت‌فقیه، انقلاب اسلامی، ارتش انقلاب اسلامی به میان می‌آمد ارتجاعی خوانده می‌شد. در همان ایام روشن بود که شعار انحلال ارتش بهانه‌ای است که نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) شکست بخورد.

هجوم به پادگان‌های ارتش

در روزهای پیش از پیروزی و هم چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجموعه گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی، نظامی به سرعت اعلام موجودیت می‌کردند و بسیاری از آنها با خط‌مشی مسلحانه وارد عرصه فعالیت می‌شدند. تقریباً در مرکز همه استان‌ها، به‌خصوص استان‌های مرزی با حمایت از کشورهای خارجی یا تحریک قومیت‌ها جریان پیدا کرده بودند. بارزترین آنها در استان آذربایجان غربی و کردستان نمایان شدند. گروهک‌هایی مانند حزب دموکرات، کومله و روحانی‌نماهای وابسته به دربار پهلوی. شخصی معروف به نام شیخ عزالدین حسینی در آذربایجان غربی با طرح شعار ارتش خلقی به پادگان هجوم آورد. پادگان مهاباد در شامگاه روز ۲۴ بهمن سال ۱۳۵۷ در محاصره نیروهای وابسته به عزالدین حسینی قرار گرفت و تمام امکانات آن را غارت کردند. این واقعه هنگامی رخ داد که از سوی امام و هیئت دولت برای تشریح اهداف انقلاب اسلامی وارد مهاباد شده بودند. شیخ عزالدین حسینی، این اقدام ضدانقلابی را حرکتی برای خلع سلاح هواداران رژیم سابق دانست و در ادامه گفت‌وگوهایش گفت: در جریان مذاکرات با هیئت اعزامی از تهران شورش مهاباد پیش آمد و سربازان و افسران انقلابی، بعضی از افراد نظامی طرفدار رژیم سابق را خلع سلاح کردند.

پس از این، حمله به سایر پادگان‌ها شروع شد که هر یک در قالب طرح و توطئه‌ای علیه ارتش انقلاب اسلامی صورت می‌گرفت. در مقابل شهید ارتشبد قرنی اقدامات حماسه‌انگیزی را شروع کرد.

توطئه فشار روانی بر ارتش

از دیگر اقدامات بارز دشمنان انقلاب علیه ارتش وارد کردن فشارهای روانی به کل سازمان و تشکیلات و کادر زحمتکش ارتش بود؛ کسانی که پیوند خود را با انقلاب اسلامی اعلام کرده بودند. گروه‌های سیاسی که رسانه و مطبوعات در اختیار داشتند همواره ارتش را در معرض هجوم شایعات و اتهامات غیراخلاقی قرار می‌دادند و معمولاً به کار بردن ارتش طاغوتی، ارتش شاهنشاهی، ارتش غیر خلقی از این قبیل فشارهای روانی. سعی می‌کردند پیوند ارتش را با انقلاب و مردم و رهبری(امام خمینی) جدا کنند و جو روانی ناخوشایندی را دامن می‌زدند. در مواردی با فحاشی، تهمت، دروغ بستن و شایعه‌سازی، بدبینی ایجاد می‌کردند. برای نمونه مهدی طالقانی درباره سفر پدرش، آیت‌الله طالقانی به کردستان و درگیری‌هایش با شهید قرنی می‌گوید: «آقا [مرحوم آیت‌الله طالقانی] می‌خواستند حقیقت را کشف کنند، به همین دلیل با تیمسار قرنی تماس گرفتند، در حالی که خیلی عصبانی بودند گفتند چرا دستور داده‌اید بر سر مردم سنندج بمب بریزند؟ تیمسار قرنی گفت: ما چنین دستوری نداده‌ایم. آقا با عصبانیت به یکی دو افسر ارشد نظامی آنجا گفتند که چرا بر سر مردم بمب می‌ریزید؟ آنها گفتند اینها بمب نیست، منور است. آقا پرسیدند: منور چیست؟ آنها گفتند غروب تشریف بیاورید ببینید. غروب به پادگان رفتیم، آنها منور را رها کردند و توضیح دادند که ما این منورها را روشن می‌کنیم تا بفهمیم که تیراندازی‌ها از کجا صورت می‌گیرند. بعد پوکه منور را نشان دادند. خلاصه بر همگان معلوم شد که ضدانقلاب راجع به قضیه بمب‌ها دروغ می‌گوید.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات