پایگاه بصیرت،عقلانیت بهعنوان یک راهحل دینی در مسائل مختلف حکومتی همواره در رفتار و گفتار حضرت امام(ره) وجود داشت. از همینرو، ما عقلانیت در منظر امام خمینی(ره) را در دو بخش معرفتشناسی و اندیشه و سیره سیاسی بررسی میکنیم.
الفـ معرفتشناسی
در میان تشیع درباره نقش و جایگاه عقل، دو نحله اصلی وجود دارد؛ اصولیون و اخباریون. اخباریها در مقابل اصولیها جایگاه پایینتری برای عقل در مصاحبت با نقل قائلند و عمدتاً عقل را به نقل تأویل میکنند و بعضاً به تحلیل میبرند، اما اصولیون منزلت والایی برای عقل قائلند.
امامخمینی(ره) عضو نحله اصولیون شیعه است.
۱ـ منزلت عقل در هستی: در منظر امام، عقل از دو حیث منزلتی منحصربهفرد دارد. در هستی، عالم عقل، برترین مرحله هستی و ماوراء عالم طبیعت است. در انسانشناسی امام، عقل زینت آدمی و والاترین موهبت الهی به انسان است. در این نگاه، تعالی و کسب فضایل جز با وساطت عقل امکانپذیر نیست. تجربهگیری، تبعیت از بهترین آرا، پذیرش حقیقت، اصلاح فکر و اندیشه، سودبخشی علم، ایجاد امنیت، عزتمندی، رشد فضایل اخلاقی، عدالتپیشگی، مدارا، واقعنگری، آرامش، میانهروی، تقدیر معیشت و... از دستاوردهای استقرار عقلانیت در انسان و جامعه است.
۲ـ وحدت حقیقی علوم: امامخمینی(ره) در نقد به رویکردهای علمی خودمحورانه و تکبعدی مراکز علمی مسلمانان که هریک از فقها، عرفا، فلاسفه و... گمان میکنند که علم فقه همان است که آنان به آن میپردازند، این باور را یک حجاب بزرگ میداند و بر همه علوم وحیانی، شهودی، عقلی و تجربی تأکید میکند. در این منظر، این علوم نهتنها متعارض و متنازع نیستند، بلکه در یک وحدت حقیقی به سر برده و معتبرند و قابلیت اعتبارسنجی دارند.
بـ اندیشه و سیره سیاسی
این نگرش به جایگاه عقل در هستیشناسی و معرفتشناسی، ویژگیهای خاصی به اندیشه و سیره سیاسی امامخمینی(ره) میبخشد.
۱ـ تلفیق آرمان و واقعیت: از مسائل و بهتبع معضلات اندیشه و عمل سیاسی مسلمانان تا به امروز بحث درباره نسبت آرمان و واقعیت بوده است. در اندیشه و سیره سیاسی امامخمینی(ره) موارد متعددی نشانگر تلفیق آرمان و واقعیت است که عامل تمایزبخشی ایشان از واقعگرایی، آرمانگرایی و ملیگرایی اسلامی است. این امکان تلفیق آرمان و واقعیت، به ماهیت عقلانیت در اندیشه و سیره امام برمیگردد که آن را هم از منظر ابزارگرایانه و هم در وادی طرد واقعیت نمیاندازد.
۲ـ رهیافت فرهنگی انقلاب: رهیافت انقلاب امام، فرهنگی است. به بیان دیگر، امام پایه اساسی نهضت خود را بر رشد عقلانی و فکری جامعه برای فهم و برونرفت از وضعیت موجود و جابهجایی قدرت سیاسی بنا کرد؛ لذا از روشهایی چون مبارزه مسلحانه، ترور و... و یا اتکا به گروهها و احزاب خاص برای پیروزی یا مدیریت دوری میکردند و تمامیت جامعه ایرانی را در برنامه خود محور و مخاطب قرار میدادند.
۳ـ نظم سیاسی مطلوب؛ جمهوری اسلامی: اتکا به عقل جمعی و شوری و نمودهای سیاسی ـ اجتماعی آن، نه یک تاکتیک مقطعی که پایه اصیل اندیشه سیاسی امامخمینی(ره) است. ایشان بارها حتی در موارد بسیار حساس، رأی جمعی را بر نظر شخصی خود ترجیح دادند و از ابتدا نظام سیاسی را بر انتخاب مردم بنا کردند.
۴ـ مدیریت بحران: از نتایج استقرار عقلانیت در سیره سیاسی امام، نوع خاص مدیریت بحران از سوی ایشان است که ضمن کاهش هزینهها، بحرانها را به فرصت تبدیل میکردند. در این زمینه میتوان به بحرانهایی چون؛ جابهجاییهای سریع دولتهای متفاوت، ترور، جنگ، منازعات بینالمللی همچون؛ تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و... اشاره کرد که امام آنها را بهخوبی مدیریت کردند.
۵ـ مصالح و اولویتهای ملی و اسلامی: عقلانیت، عامل ارتقای جایگاه مصلحت در سیاستگذاری امامخمینی(ره) بوده است. نمونه بارز این امر، وحدت ملی و اسلامی است. از دیدگاه امام(ره) وحدت، در عین طبیعی دانستن اختلافها و پرهیز از رویکردهای حذفی، یک ضرورت ملی و اسلامی است.
۶ـ همزیستی مسالمتآمیز جهانی: در منظر امام، اسلام و انقلاب اسلامی از یکسو نقد عقلانی به نظام بینالملل، سازمان و قواعد و قوانین حاکم بر آنها دارد و از سوی دیگر، اولویت را به روابط مسالمتآمیز میدهد، زیرا عقل حکم میکند اسلام و انقلاب در فضای صلح میتواند تسری پیدا کند و در راستای اصلاح نظام جهانی گام بردارد.
نتایج
اولاً؛ نظام جمهوری اسلامی نیازمند بازخوانی مستمر و روزآمد اندیشه و سیره سیاسی امام است. تحولات درونی و بیرونی، این امر را روشن کرده است.
ثانیاً؛ از موضوعات بسیار مهم در این مسیر، درک درست از ماهیت منزلت عقلانیت در منظر امام، بهویژه در امر سیاست است. بحرانها و ناگواریهای مسلط بر جهان اسلام ناشی از تنزل و به حاشیه راندن و فهم نادرست از عقلانیت است. گروههای افراطی چه در نمونههای داخلی و چه در سطح منطقهای، نمود تقلیل و انحلال عقلانیت در معرفت و عملند.