مایکل سینگ: توافق هستهای اخیر بین ایران و گروه 1+5 پیامدهای بزرگی برای امنیت خاورمیانه به همراه خواهد داشت اما تاثیر این توافق بسیار گستردهتر از این خواهد بود. برای اثبات آثار بزرگ این توافق همین بس که «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه حتی پیش از آنکه دستیابی به توافق در نشست خبری رسمی اعلام شود، گفت این توافق لزوم استقرار سامانه موشکی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) در اروپا را- که مدتهای طولانی مساله مورد مناقشه آمریکا و روسیه بوده است- از بین میبرد. این توافق همچنین ممکن است به سرمایهگذاری چند میلیارد دلاری هند در بندر چابهار، پیشرفت در اجرای طرح احداث خط لوله گاز ایران به پاکستان و شاید حتی انتقال گاز ایران به اروپا منجر شود؛ اروپایی که بشدت مایل به قطع وابستگی به انرژی روسیه است.
اما شاید توافق هستهای ایران بزرگترین تاثیر را روی چین داشته باشد. ایران و چین روابط دیرینهای دارند که از قید پیشینه تاریخی مشابه آنچه روابط ایران را با روسیه، انگلیس و آمریکا دشوار کرده، آزاد است. روابط مدرن چین و ایران به دوره گشایش «ریچاد نیکسون» رئیسجمهور اسبق آمریکا در برابر چین بازمیگردد و چین، از جمله با تامین تسلیحاتی ایران، و همانطور که «اٌرد کیتری» (Orde Kittrie) در مقالهای دیگر در فارن افرز تصریح کرد، با قرار دادن قطعات مهم هستهای در اختیار ایران، شریک مهم این کشور بوده است.
به لطف روابط نزدیک تاریخی دو کشور و بدگمانی متقابل هر دو کشور به آمریکا، بسیاری از روشنفکران چینی احتمال میدادند چین نقشی خرابکارانه در مذاکرات هستهای ایفا کند اما بنا به گفتهها، نقش چین در مذاکرات سازنده بود. شاید انگیزه پکن از اتخاذ این رویکرد، تمایل به کسب نتیجهای دیپلماتیک برای جلوگیری از هر یک از این دو نتیجه غیردلخواه بوده است: یعنی بروز جنگ بین ایران و آمریکا که ممکن بود واردات نفت چین را از منطقه خلیج فارس در معرض خطر قرار دهد یا نزدیکی روابط ایران و آمریکا که ممکن است این آبراه را در احاطه شرکای آمریکا قرار دهد.
در طول مذاکرات هستهای، چین مراقب بود در چارچوب گروه 1+5، روابط نزدیک خود را با ایران حفظ کند و از این کشور در برابر آثار تحریمها حفاظت کند، بهرغم اینکه پکن به تحریمهای سازمان ملل علیه ایران رای داده بود. ارزش مبادلات تجاری چین و ایران از حدود 3 میلیارد دلار در سال 2001 به بیش از 50 میلیارد دلار در سال 2014 رسید (تعیین آمار دقیق دشوار است)، و واردات نفت چین از ایران پس از کاهش موقت در سالهای 13-2012، در سالهای 2014 و 2015 به بالاترین سطح تا آن زمان رسید.
روابط امنیتی چین و ایران نیز در طول مذاکرات گسترش یافت. براساس گزارشها، جتهای جنگنده چین سال 2010 در ایران سوختگیری کردند و کشتیهای جنگی چین نیز در سال 2014 با یک بار وارد بندرعباس در ایران شدند- هر دو اقدام نخستین بار بود که صورت گرفت- علاوه بر این، چین با وتو کردن قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل علیه سوریه، دست کم به طور غیرمستقیم از دستور کار منطقهای ایران حمایت کرد.
توافقنامه هستهای اخیر زمینه را برای تقویت بیش از پیش روابط مستحکم چین و ایران فراهم خواهد کرد. تحریمهای آمریکا، اروپا و سازمان ملل که مربوط به فعالیتهای هستهای ایران است- از جمله تحریمهای فراسرزمینی که در عمل نهادهای چین را هدف قرار میداد- لغو یا تعلیق خواهد شد، صادرات هستهای کنترلشده مجاز خواهد شد و حتی محدودیتهای اعمالشده درباره قرار دادن سلاح یا فناوری موشکی در اختیار ایران به ترتیب پس از 5 و 8 سال برداشته خواهد شد. همچنین ایران برای کمک گرفتن از شرکای بینالمللی برای کسب نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک بیشتر در منطقه و فراتر از آن، فعالانه تلاش خواهد کرد.
برای «شی جینپینگ» رئیسجمهور چین، مقطع کنونی بهترین زمان ممکن برای دستیابی به توافق هستهای با ایران بود. ابتکار وی موسوم به «یک کمربند، یک جاده» چشمانداز زنجیره ارتباطات در بخش انرژی، زیربنایی و دریایی را از شرق آسیا تا اروپا از طریق خاورمیانه و آسیای مرکزی ترسیم میکند. قرار گرفتن ایران بین این دو منطقه (شرق آسیا و اروپا)، مشارکت این کشور را در این طرح برای پکن ضروری کرده است. برخلاف کشورهای عربی که به این ابتکار چین به دیده تردید نگریستهاند، ایران درباره طرح چین اشتیاق داشته است. دولت «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا تلاش کرده است بقبولاند ایران نیاز به 500 میلیارد دلار سرمایهگذاری داخلی دارد، در حالی که وجوه مسدودشدهای که ممکن است در صورت اجرای توافقنامه هستهای دریافت کند، تنها 100 یا 150 میلیارد دلار خواهد بود.
اما عنوان نشده است بقیه وجوه لازم برای این سرمایهگذاری باید از کجا تامین شود. پکن که بهتازگی قول داده است 46 میلیارد دلار در طرح «دالان اقتصادی» در پاکستان و دهها میلیارد دلار در «بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا» سرمایهگذاری کند، احتمالاً مایل به مشارکت در سرمایهگذاری در ایران خواهد بود. چین ممکن است در سرمایهگذاری گسترده احتمالی در ایران، تمرکز خود را به بخش انرژی معطوف کند. ایران پیش از تحریمهای نفتی، سومین تامینکننده بزرگ نفت خام چین بود اما سال 2014 از نظر تامین نفت چین به مقام ششم نزول کرد. حتی با لغو تحریمها هم ممکن است پکن درباره افزایش واردات نفت خود از ایران، به خاطر نگرانی از وابستگی شدید به یک منبع تامین انرژی، تعلل کند.
با این همه، ممکن است سرمایهگذاری چین در بخش انرژی ایران، به طور عمده به منظور افزایش امنیت انرژی پکن افزایش یابد. بعید است ایران در برابر هرگونه فشار سیاسی غرب در آینده برای کاهش صادرات نفت به چین تسلیم شود. ایران تنها کشوری است که موقعیت جغرافیایی آن، امکان احداث خط لولههای زمینی از چین به منطقه نفتخیز خلیجفارس و در نتیجه کاهش آسیبپذیری پکن را در برابر اختلال در مراکز ایست بازرسی دریایی همچون تنگه هرمز یا تنگه مالاکا فراهم کرده است.
ارتباط تنگاتنگ
توافق هستهای ایران به همان اندازه که موجب تقویت همکاریهای اقتصادی چین و ایران خواهد شد، امکان تقویت هر چه بیشتر مناسبات راهبردی دو کشور را فراهم خواهد کرد. ایران که با بحران منطقهای چالشبرانگیز روبهرو است و برای گسترش نفوذ منطقهای خود تلاش میکند، نیاز به شرکای قدرتمند خارجی خواهد داشت که احتمالاً این شرکا روسیه و چین خواهند بود. اما ظرفیت چین برای کمک به ایران بسیار بیشتر از روسیه است.
همانگونه که گزارش نظامی اخیر چین نشان میدهد، این کشور به دنبال توسعه توانایی نیروهای خود به منظور «تضمین مؤثر منافع خارجی خود» است. از مصادیق این امر میتوان به مشارکت کشتیهای جنگی چین در ماموریتهای مبارزه با دزدان دریایی در منطقه، مشارکت ارتش آزادیبخش خلق چین در تخلیه هزاران تبعه چینی از لیبی در سال 2011 - نخستین عملیات از این نوع که چین انجام داد- و طرح پکن برای ایجاد یک تاسیسات دریایی در جیبوتی اشاره کرد. با توجه به اینکه چین برای گسترش قدرت و نفوذ خود تلاش میکند، ایران شریکی منطقی برای آن محسوب میشود.
ایران تنها کشور بزرگ و قدرتمند در منطقه است که متحد آمریکا نیست و از مسیرهای زمینی و دریایی برخوردار است که برای چین اهمیت حیاتی دارد. پس تعجبآور نیست که وزیر دفاع چین اکتبر 2014 به طور علنی اعلام کرد کشورش مایل به گسترش مناسبات نظامی با ایران است (ابراز احساساتی که با دعوت ایران از چین برای گسترش حضور دریایی این کشور در ایران روبهرو شد) و مقام بلندپایه نهاد مبارزه با تروریسم چین برای گسترش همکاری علیه افراطگرایان به تازگی به ایران سفر کرد.
گسترش مناسبات اقتصادی ایران و چین ممکن است برای آمریکا چالشبرانگیز باشد. به نظر میرسد چین و ایران هر دو به تضعیف نظم بینالمللی موجود به رهبری آمریکا متعهد هستند. چین نهادهای امنیتی و اقتصادی منطقهای ایجاد کرده است که با نهادهای تحت تسلط آمریکا و متحدانش رقابت میکنند و ایران قدرت شورای امنیت سازمان ملل و سلطهجویی آمریکا را در خاورمیانه به طور علنی به چالش کشیده است. علاوه بر این، هر دو کشور با روسیه- که مانند ایران و چین رقیب آمریکاست- همپیمان هستند.
با وجود این تقویت همکاری چین و ایران تنها آثار دیپلماتیک ناخوشایند در پی نخواهد داشت. با لغو تحریمهای اعمالشده علیه ایران، چین میتواند- با کمکهای نظامی، سرمایهگذاری اقتصادی و انتقال فناوری- موجب تسهیل افزایش قدرت منطقهای ایران شود. با توجه به سابقه فعالیتهای ایران از طریق گروههای نیابتی، کمکهای چین همچنین ممکن است به طور غیرمستقیم موجب تقویت بازیگران غیردولتی تحت حمایت ایران شود. ایران نیز اگر بخواهد نفوذ آمریکا را در منطقه خاورمیانه به چالش بکشد، میتواند در منطقه جایگاه مهم راهبردی در اختیار چین قرار دهد.
اما تقویت ائتلاف با ایران ممکن است مشکلاتی نیز برای چین به همراه داشته باشد. همکاری با ایران، حتی برای کشورهایی که به نظر میرسد منافع مشترکی با ایران دارند، دشوار است. برای مثال، ایران آوریل 2013 قراردادی به ارزش 2 میلیارد و 500 میلیون دلار را با شرکت ملی نفت چین در حالی لغو کرد که دیپلماتهای ایرانی خواستار گسترش روابط اقتصادی دو کشور بودند. این مشکلات ممکن است با لغو تحریمها افزایش یابد و گزینههای ایران به جای شرکتهای چینی نیز بیشتر شود. یک مانع دیگر در روابط چین و ایران، حمایت ایران از گروههایی همچون حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین خواهد بود که پکن نگران است تهدیدی برای منافع این کشور باشد.
به علاوه، روابط فزاینده با ایران ممکن است موجب ناکام ماندن تلاشهای چین برای گسترش همکاری اقتصادی با دیگر دولتهای منطقه بویژه اسرائیل و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس شود که ایران را رقیب اصلی میدانند. ایران یکی از تامینکنندگان مهم نفت چین است اما عربستان همچنان مهمترین واردات نفتخام چین است. با توجه به رقابت این کشورها و ایران بر سر نفوذ منطقهای، ممکن است چین بیش از پیش وادار به انتخاب بین این دو طرف شود.
واکنش آمریکا به تعمیق روابط چین و ایران احتمالاً متمایل به دیپلماسی اجباری- متقاعد کردن چین درباره آثار منفی تسهیل رفتار منطقهای ایران و تحمیل هزینه بر هر نهاد چینی که در فعالیتهایی همچون تامین تسلیحاتی گروههای نیابتی ایران مشارکت داشته باشد- خواهد بود. متحدان آمریکا در منطقه- بویژه کشورهایی که چین خواستار تقویت آنها بهعنوان شرکای اقتصادی در طرح «یک کمربند، یک جاده» است- میتوانند به پیشبرد رویکرد پکن کمک کنند. شرایط نیز در اقداماتی که صورت خواهد گرفت تاثیرگذار است؛ هر چه ساختار امنیتی و نظامی ائتلاف آمریکا در منطقه قویتر باشد، احتمال اینکه ایران و چین این ساختار را به چالش بکشند کمتر خواهد بود.
همچنین هر چه چین بیشتر متقاعد به خودداری از اتخاذ ذهنیت بازی با حاصل جمع صفر شود و در عوض نظم بینالمللی موجود را- که آمریکا در راس آن قرار دارد- در جهت منافع خود بداند، بهتر خواهد بود. اما کاری که آمریکا همزمان با بررسی معایب و مزایای توافقنامه هستهای ایران نباید انجام دهد، بیتوجهی به پیامدهای گستردهتر توافق است؛ پیامدهایی که بسیار فراتر از میدانهای نبرد در خاورمیانه است.