جریان افراطی تکفیری و زیرشاخههای آن در حالی به یک گفتمان بیرقیب در جهان اهل سنت تبدیل شده است که با تکیه به ایده انترناسیونالیسم توانسته است دایره نفوذ و حضور خود را به عنوان قدرت هژمون فقهی و فکری بر لایههای مختلف سرخورده اهل سنت که همواره از شرایط انفعال، فرمانبری و تساهل فقهی و بستهبودن باب اجتهاد رنج برده و منتظر یک جریان انقلابی برای دستیابی به قدرت و حاکمیت بوده، گسترش دهد و خود را جریانی معرفی کند که جامعه فقهی جوان و منتظر، حسرت آن را داشت.
جامعه مرعوب دیکتاتوری سلطنتی و مدارس علمیه منزوی معتقد به «الحقُ لمن غلب» در فضایی پس از بیداری اسلامی هرچند با شک و تردید، اما امیدوار به رهایی از وضعیت بسته وابسته، تمام تلاش خود را در کف خیابانها بهکار گرفت تا به آرزوی تاریخی خود برسد؛ اما نبود رهبری و سازوکارهای لازم سبب شد در میانه راه مدیریت فضا به دست گفتمان نوظهور خشن و عاری از منطق، که البته در تاریخ چند صد سال اهل سنت از تازگی و نوآوری برخوردار بود، بیفتد.
البته، قدرتنماییهای این جریان مخرب بیرحم در کارزار سیاسی و میدانی به تقویت اعتقاد لایههای مجذوب به آن کمک بسیاری کرد، بهطوریکه حضور و نفوذ این جریان در نزدیک به 60 کشور جهان گفتمانی واحد و رویه و رویکرد تقریباً همسان را فراهم کرد. رسوخ، نفوذ و حضور این گفتمان خلّاق و مبتکر شرایط دشواری را نوید میدهد که نتیجه آن نزاع و جدال و حتی جنگ مذهبی گسترده، پرشدت و پایدار در کشورهای مسلمان برای چند دهه آینده خواهد بود.
نیمنگاهی به جغرافیای انسانی و فکری این جریان هر تحلیلگر و مدیری را به این نتیجه میرساند که این جریان به دلیل قدرت سیاسی، رسانهای و جذب نیرو، چالشی دوامدار خواهد بود که باید در کنار تدابیر و سیاستهای محکم نظامی در برخورد با آن برای آینده متفاوت بعد از حضور نظامی آن که ممکن است در چهره سیاسی و رقیب فرهنگی ورود به عرصه سیاست و قدرت را در دستور کار قرار دهد و به مرجعیت قدرت در ساختار جوامعه عربی تبدیل شود، تدبیری اندیشید.
جریان تکفیری که خود را در سایه اندیشه اهل سنت استتار کرده است و به نام مذهبی اهل سنت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و اقدامات خشن خود را تفسیر و توجیه میکند از نظر جغرافیای فکری و انسانی از گستره بسیاری برخوردار است. اشاره به رهبران این جریان افراطی و خاستگاههای اولیه ظهور آن میتواند این گستره را به نوعی تبیین کند.
۱ـ عبدالله العزام؛ وی از جمله رهبران این جریان افراطی است که بخشی از جغرافیای اردن و فلسطین را متأثر از افکار و عقیده منحرف خود دچار چالش کرده و توانسته ظرفیتهایی در میان جامعه اردن و فلسطین برای این جریان فراهم آورد و حتی علاوه بر لایههای نخبگی حوزوی، دانشگاهی و توده مردم، جهتگیریهای حاکمان وابسته این کشور را متأثر کند.
۲ـ ایمن الظواهری مصری؛ وجود ایمن الظواهری در میان جریان افراطی با وجود تفاوتهای او با جریان داعش و...، حلقه بلافصل این جریان ضدشیعی و ضددینی است که همواره در تاریخ پرفراز و نشیب این جریان رفتاری پایدار داشته و سیاستها و فرهنگ رفتاری جامعه مصر و جامعه اهل سنت را جذب و متأثر کرده است. فتوای اخیر وی درباره سوریه و بهرهگیری از ایران صلیبی از سوی او نوعی تأکید بر تز ضدشیعی جریان تکفیری است که در تحریک و تهییج جهان اهل تسنن نقش بسیار دارد و خواهد داشت.
۳ـ اسامهبنلادن سعودی؛ جریان اسامه که از آن در محافل سیاسی و رسانهای به خاندان اسامه و قبیله بنلادن نیز یاد میشود، جریانی با ظرفیت مالی، فکری و عقبه اجتماعی بالا در میان جامعه وهابی سعودی و یک رهبر کاریزما برای جریانهای افراطی سنی مذهبی در دیگر بخشهای جغرافیای جهان اسلام است. این جریان با توجه به پیوندها و لینکهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بسیار قوی که دارد در ساخت و پرداخت جریانهای نوظهور و ایجاد سازوکارهای قدرت برای افراطیها و تارشگران(تروریستها) نقش بسزایی دارد.
۴ـ ابومصعب الزرقاوی؛ این جریان افراطی که خود از حلقههای جریان لیدر تکفیری به شمار میآید، در طی یک دهه گذشته توانسته است پیوندهای فکری و سیاسی خود را در عراق تکمیل کند و در دوران گذار پس از او و پس از عمرالبغدادی، با رهبری تروریستی قهار به نام ابوبکر البغدادی، جغرافیا و جمعیت عراق را دچار چندپارگی کرده و به نوعی قدرت و ماندگاری فکری خود را حتی پس از اضمحلال ساختار نظامی بر بخشهای از جامعه اهل سنت تحمیل و تثبیت کند.
جریانهای چهارگانه موصوف به علاوه بازماندگان حزب بعث و نیروهای نظامی و امنیتی وفادار به صدام، در عین برخی اختلافات در روش و تفسیرهای خاص از دین و سنت شیخین اشتراکاتی دارند که همه آنها را ذیل یک گفتمان قرار داده است که دال مرکزی آن تشکیل خلافت اسلامی است. روش دستیابی به آن را نیز تنها در جهاد با تفسیر ویژه خود میدانند. جغرافیای چهارگانه مزبور که هماکنون بهمثابه خاستگاه فکری و رهبری جریان افراطی پس از جنبش بیداری اسلامی است، در محل زیست سیاسی و نظامی جریان مقاومت حضور دارد؛ جریانی که متأثر از گفتمان امام(رحمهاللهعلیه) و انقلاب در چند دهه اخیر بهمثابه قدرت بلامنازع به مدیریت بحرانها و چالشها پرداخته است.