مهدي سعيدي/ امروزه کارآمدي و پاسخگويي، مهمترين انتظاري است که ميتوان از دولتها داشت. مسئولان قوه مجريه براي دورهاي چهار ساله به قدرت ميرسند تا براي تأمين امنيت، رفاه، عدالت و معنويت تلاش کرده و مشکلات موجود و مستحدثه را مرتفع کنند. همين عملکرد در برابر چشمان شهروندان قرار دارد و معياري براي ارزيابي توان دولتها به شمار میآید و طبيعي است که رضايتشان با رأي اعتماد مجدد به هيئت حاکمه همراه خواهد بود. در غير اين صورت زمينه براي تغيير فراهم ميآيد و تيم ديگري بايد مديريت اجرايي کشور را برعهده گيرد.
شاخصههاي مختلفي براي ارزيابي کارآمدي دولت وجود دارد که در اين بين برخي شاخصهها از ويژگي انضماميتري برخوردارند و افکار عمومي مبتني بر آن درباره عملکردها به قضاوت مینشیند. توجه به اين مؤلفهها ميتواند مسئولان را در انجام وظايف محوله خبره و در پاسخگويي به افکار عمومي توانمند کند.
يکي از اين شاخصهها چگونگي عملکرد آن در مواقع بحراني است. میتوان گفت، سرعت عمل به همراه تصميمگيري درست و همهجانبه، به معياري براي قضاوت افکار عمومي در شرايط وقوع حوادث تبديل شده است. برای نمونه، میتوان در ماجراي برف سنگین و سرماي شدیدی که در چند روز اخیر بخشهاي مختلف کشور و بهویژه مناطق شمالي و استانهاي مازندران و گيلان را سفيدپوش کرده و کاهش شديد دماي هوا را به همراه داشته است، توانايي دولت يازدهم را ارزيابي کرد. در اين ماجرا بارش سنگین برف و برودت هوا موجب شد اوضاع در چندين شهر و دهها روستاي منطقه برهم خورده و مردم با مشکلات عديدهاي، از جمله قطع برق، گاز و حتي آب روبهرو شوند. بسته شدن راههاي روستايي را هم بايد بر اين مشکلات افزود. هر چند مسئولان ذيربط تلاشهاي خود را از همان دقايق اول آغاز کردند، اما تناسب نداشتن وسعت و شدت معضلات پيش آمده با توان و آمادگي دستگاههاي ذيربط مشهود بود که از آن ميتوان با عنوان «غافلگيري» مسئولان اجرايي ياد کرد! در طول سالهاي اخير، بارها بارش برف و بارندگي سنگين استانهاي شمالي را با مشکلات اينچنيني روبهرو کرده است؛ از این رو تکرار آن براي افکار عمومي قابل قبول نيست! و انتظار میرفت براي جلوگيري از تکرار آن چارهانديشي شده باشد.
اين موضوع، یعنی آمادگی نداشتن چند روز پیش از آن نيز خود را در مرز مهران آشکار کرد، آنجا که هزاران نفر از هموطناني که مشتاق حضور در مراسم پيادهروي اربعين حسيني بودند، به دليل سوءتدبير و برنامهريزي مسئولان امر، بدون هيچگونه امکانات اوليه ساعتها در بيابانها سردرگم ماندند و سرانجام عدهای از آنان مجبور به بازگشت شدند! اين ماجراها در حالي اتفاق ميافتد که حوادثي اينچنيني قابل پيشبيني بوده و فرصت کافي براي چارهانديشي به منظور رفع آن وجود داشته است؛ اما غفلت مسئولان موجب شده است شاهد خسارات وارده و نارضايتي بخشي از مردم باشيم.
در کنار موارد مذکور، ماجراي برخورد دو دستگاه قطار در استان سمنان که به کشته و زخمي شدن دهها نفر از زائران حضرت عليبنموسيالرضا(ع) منجر شد، برگ ديگري از خطاهايي بود که دستگاه اجرايي بايد براي چرايي وقوع آن دلايل قانعکنندهاي ارائه دهد. به راستي، در زماني که امکان موقعيتيابي و محاسبات دقيق و ايمنيبخشي وجود دارد، برخورد دو قطار چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ آيا براي پاسخگويي به افکار عمومي تقليل علل حادثه به خطاي چند نفر از نيروي انساني آن مجموعه کافي است يا آنکه مديران ارشد وزارتخانه مربوطه بايد در برابر افکار عمومي پاسخگو باشند؟!
تشخيص اولويتها نيز معيار ديگري براي ارزيابي عملکرد دولت به شمار ميآيد. حوادث اخير نشان میدهد، مشکلات جدي در برخي حوزهها وجود دارد که بايد براي رفع آن سرمايهگذاري کرد. برای نمونه، موضوع ناامنيهاي مسافرتهاي جادهاي که ساليانه صدها کشته و هزاران مجروح و ميلياردها تومان خسارت به همراه دارد، از جمله معضلاتي است که بايد براي آن به طور جدی چاره اندیشید. انتقال اين ناامني به مسافرتهاي ريلي واقعاً افکار عمومي را با نگرانيها و ترديدهاي جدي روبهرو خواهد کرد و اين در حالي است که بخشي از توان دستگاههاي ذيربط به جاي تقويت جدي مسيرهاي ريلي و زميني به پروژه تبليغاتي «خريد هواپيما» در پسابرجام معطوف شده است! به راستی، اگر توجه به اولويتها و شناخت آن به درستي انجام ميشد، شايد بودجه دستگاههاي مربوطه به نحو ديگري توزيع و سرمايهگذاري میشد و ميتوانست بخشي از حوادث پيشآمده را مهار کند! تأسفآور آنکه در حالي که مسائلي از اين قبیل اذهان عمومي را در روزهاي گذشته به شدت نگران کرده است، برخي از مسئولان از امر ديگري احساس شرمساري کرده و اولويت خود را در جاي ديگري جستوجو ميکنند که اين خود موجب شرمساري دوچندان خواهد بود.
در این راستا، بررسی واکنش مسئولان به اينگونه حوادث خود ماجراي تلخ و غمانگيز ديگري است که پرداختن به آن مجال مناسبی ميطلبد؛ مسئولي که از همدردي صميمانه با مردم آسيبديده ناتوان است و آنچنان ناصواب سخن ميگويد که کلامش نه تنها مرهمي بر زخم داغداران نيست، بلکه توهينآميز و غير مسئولانه قلمداد شده و تنها موجب عصبانيت افکار عمومي ميشود، چگونه خواهد توانست مورد اعتماد مردم باشد! بیشک، اینگونه موارد ترديدهايي را نسبت به توانايي دولت در انجام وظايف محوله در اذهان عمومي ايجاد کرده است که بايد براي ترميم آن چارهانديشي کرد.