مرکزی >>  عمومی >> پرونده سیاسی
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱  ، 
کد خبر : ۲۹۷۱۲۱

آزادی از ديدگاه شهيد مطهري

پایگاه بصیرت / حسین رجبی


 

مقدمه :

آزادی واژه ای است مقدس ، که در نزد همه اقوام و ملت ها دارای قداست ویژه ای است . بسیاری از اندیشمندان آزاده جهان ، جان خود را در راه رسیدن به آزادی فدا کرده اند . انقلاب های زیادی برای دستیابی به آزادی رخ داده و حکومت های متعددی به دلیل عدم اعطای آزادی سقوط کرده اند . هر امتی با توجه به نوع نگرش خود به انسان و جهان ، دیدگاهش را نسبت به آزادی ابراز می نماید ، اما آن چه که بین همه امت ها مشترک است ، توجه خاص همه جوامع بشری به مفهوم آزادی است .

افراد متعددی در طول تاریخ ، با شعار آزادی مردم را بر علیه حکومت ها شورانده اند ، ولی پس از این که خود به قدرت رسیده اند ، آزادی دیگران را محدود کرده اند . بنابراین آزادی واژه ای است که زیاد مورد سوء استفاده قرار گرفته است . امروزه هم بیشتر کشورها با استناد به حقوق بشر ، خواهان گسترش آزادی برای ملت خود هستند . کشورهای قدرتمند جهان ، حقوق بش و اصل آزادی را به عنوان حربه ای علیه مخالفان افزون طلبی خود به کار می برند . به علت همین سوء استفاده هایی که از آزادی شده است ؛ انسان ها تحت لوای هر حکومتی که قرار می گیرند نسبت به مسأله آزادی حساسیت ویژه ای دارند .

دموکراسی های غرب هرچند تا حدودی برخی از آزادی ها را برای خود به ارمغان آورده اند ، ولی از نظر معنوی آنها در دام بلاهای اخلاقی گرفتار شده اند . اسلام نیز از همان ابتدای دعوت پیامبر (ص) یکی از وعده های مهمش آ آزادی از ستم و ظلم ، ظالمان بوده است و آزادی معنوی ؛ آزادی از قید عقده های روانی ، کینه ، حسد و .. بوده است . در پذیرش اسلام نیز ، آزادی کامل حکم فرماست : لا اِکراهَ فیِ الدّین ( بقره 256  )یعنی در پذیرش دین اکراه و اجباری نیست .  « اِنّا هدیناهُ السّبیل » ( دهر 3 ) ما راه راست را به او نشان دادیم . خواه شکرگذار شود ، خواه کفران نماید .

 

تعریف آزادی

مقدمه :

آزادی از جمله واژ هایی است که تعاریف مختلفی درباره آن به عمل آمده است . انسان ها طبق جهان بینی و عقاید خود از کلمه آزادی ، استنباط های مختلفی دارند و هر حکومتی که قدرت حاکمه را در دست دارد ، طبق بینش خود و نیازهایی که برای ادامه حکومت دارد ، برای آن تعریف می نماید . اندیشمندان زیادی درباره آزادی نظر داده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم :

1- آزادی از دیدگاه غربی :

در غرب آزادی این گونه تعریف می شود ؛ که انسان ها آزاد آفریده شده اند و باید آزاد باشند ، اما این آزادی نباید مزاحم آزادی دیگران شود . کاریت آزادی را این گونه تعریف می کند : « آزادی عبارت است از قدرت یا اختیار انجام آنچه که کسی خواسته باشد فارغ از مداخله دیگران انجام بدهد . »[1]منتسکیو در تعریف آزادی می گوید : « آزادی یعنی اینکه فرد در آنچه که قانون منع نکرده ، مختار باشد و از هیچ چیز ممنوع نباشد ، مگر به حکم قانون و بهترین قاون این است که مردم را به حد اعلای آزادی برساند . »[2]

2- آزادی از دیدگاه مارکسیم :

هگل از اندیشمندانی است که می گویند برخی از نظریه های مارکسیستی ، از اندیشه های وی گرفته شده است . وی درباره آزادی می گوید : « آزادی یعنی اطاعت از دولت » من با اطاعت از دولت خودم ، به واقع همان کاری را می کنم که در حقیقت می خواسته ام بکنم . »[3]مارکس ضمن اینکه معتقد است که جواع بر اساس اصل دیالکتیک به سمت بی طبقه شدن و در نهایت به کمونیزم غیر دولتی می شود ، اما تأکید بر عمل دارد و می گوید : باید دست به عمل زد و مفهوم آزادی این است که با سیر جمعی تاریخ ، همگام شویم ، یعنی به میان توده مردم بیاییم و اقدام به جنبش و انقلاب کنیم .[4]

آزادی از دیدگاه شهید مطهری :

آزادی از جمله مفاهیمی است که استاد مطهری درباره آن ، قلمفرسایی کرده است . استاد مطهری ضمن اینکه معتقد به دو نوع آزادی است : اجتماعی و معنوی ، اما برای انسان هم قائل به برخی استعدادهاست که قابل رشد و ترقی هستند . لذا آزادی اجتماعی را ، نبودن هیچ مانعی در جهت جلوگیری از رشد و تکامل انسان در اجتماع می داند ؛ یعنی انسان از ناحیه سایر افراد ، آزادی داشته باشد و کسی مانع از فعالیت فکری ، جسمی و .... فرد نباشد .[5]

استاد مطهری به نوعی دیگر از آزادی معتقد است که آن ، آزادی معنوی است . استاد مطهری بر این عقیده است که انسان در وجودش از صفات متضادی برخوردار است ؛ خشم و غضب ، مهر و محبت ، فطرت ، عقل و ... . آزادی معنوی یعنی اینکه انسان از صفات پست حیوانی و صفاتی که انسان را به سوی پستی می کشد آزاد باشد . استاد مطهری می گوید انسان اگر بخواهد آزادی معنوی داشته باشد ، باید از صفات پست حیوانی خود را رهایی دهد .

« آزادی معنوی بر خلاف آزادی اجتماعی ، آزادی انسان از خود است ( آزادی معنوی ) یعنی نجات از خود ، خودی که به سمت پلیدی ها می رود . »[6]

انواع آزادی

همانگونه که گرایش های وجودی انسان مختلف است ، نیازهای او نیز متفاوت خواهد بود . به همین خاطر ، آزادی که یکی از نیازهای اساسی انسان در زندگی فردی و اجتماعی می باشد ، متنوع خواهد بود که برخی از انواع آن اشاره می کنیم :

1- آزادی اجتماعی

انسان در جهان آفرینش موجود ویژه ای است ، یعنی علاوه بر نیازهایی که سایر موجودات دارند ، نیازهای ویژه ای هم برای رشد و تکامل دارد . آزادی اجتماعی از جمله آن نیازهاست ، که در صورت عدم آن ، انسان قادر به پرورش استعدادهای خود نخواهد بود . اگر افرادی در جامعه ب حسب قدرت اجتماعی ، ثروت ، زور ، نیرو و ... افراد ضعیف تر از خود را به استثمار و ذلت بکشاند و مانع رشد و تکامل و بالندگی دیگر افراد شوند مطمئنا انسان توان پرورش استعدادهایش را نخواهد یافت . استاد مطهری نیز به به این امر مهم توجه خاصی دارد و در این باره می گوید :

« آزادی اجتماعی ، یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع ، آزادی داشته باشد ، دیگران او را استخدام و استثمار ننمایند . جلو فعالیت های او را نگیرند ، قوای فکری و جسمی فرد از او گرفته نشود . »[7]

با مطالعه تاریخ انسان به این نتیجه می رسد که انسان ها بر اساس تمایلات نفسانی خود ، همیشه سعی در دست اندازی به اندوخته های مادی دیگران داشته است . و این دردی است که هر انسان آزاده ای را آزار می دهد . استاد مطهری نیز بر حسب آزاداندیشی خود ، دچار این درد بوده است و در این باره می گوید : یکی از گرفتاری های زندگی بشر در طول تاریخ ، همین بوده است که افرادی نیرومند و قدرتمند ، از قدرت خودشان سوء استفاده کرده ، افراد دیگر را در خدمت می گرفتند . »

استاد مطهری دردی را اظهار می دارد که خود ، آن را لمس کرده است . ایشان در دورانی زندگی می کرد که کشورهای قدرتمند جهان به ویژه آمریکا و شوروی و پیرترین آنها ، انگلیس دست های طمع خود را بر روی ذخایر ملی کشورهای فقیر و مستعمرات نهاده بودند و مردم این کشورها در ورطه نابودی کشیده شده بودند . تعبیر زیبای استاد مطهری از استثمار به « چیدن میوه » نشان از درک عمیق وی از این مسأله دارد ؛ یعنی حاصل سال ها تلاش یک کشاورز برای به ثمر رساندن یک درخت ، چیدن میوه آن است ، ولی استثمارگر با نفوذی که دارد حاصل عمر و زحمات فراوان او را به راحتی برای خود می برد . استاد مطهری در این باره می گوید :

« محصول کار و فکر هر کس ، ارزش هر کس باید از آن خود او باشد . وقتی افرادی کار می کنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق دهند می گویند : این خود دیگری را استثمار کرده است . »[8]

آنچه مسلم است ، این است که روابط کشورها براساس منافع ملی خودشان می باشد ، و آنچه اسلام سفارش کرده است ، در دنیای امروزی با این تفکرات لیبرالی و ... اجرا شدنی نیست . طبیعی است که داشتن رابطه با کشورهای قدرتمند و صاحب نفوذ ، اگر بدون درایت و تفکر به عواقب آن باشد ممکن است دوباره استعمار و استثمار تکرار شود . پس وظیفه دولتمردان اسلامی این است که روز به روز بر رفاه شهروندان خود بکوشند و به جای تکیه به خارج از کشور زمینه های قطع نیاز به قدرت های بزرگ ، به مردم  خود اعتماد کنند و با ایجاد وحدت و یکدلی و اجرای عدالت ، زمینه هرگونه استعمارو استثمار را از بین ببرند .

2- آزادی فردی

آزادی فردی براساس جهان بینی افراد هر جامعه متفاوت است . در دموکراسی غرب بر این باورند که انسان آزاد آفریده شده است و باید آزاد باشد و ریشه و منشأ آزادی را تمایلات افراد جامعه می پندارند . از نظر اندیشمندان غربی ، انسان دارای یک سری خواستهاست و می خواهد که به طرز خاصی زندگی کند ، همین خواستها و تمایلات انسان منشأ آزادی او خواهد بود . آنچه که آزادی افراد را محدود می کند ، آزادی و امیال دیگران است ؛ یعنی هیچ ضابطه ای نمی تواند آزادی انسان و تمایلات او را محدود نماید . استاد مطهری این نوع آزادی را ، آزادی حیوانی می داند و اینکه انسان بر اساس میل خود ، رفتار کند – چیزی که تمیز دهنده انسان و حیوان شود – یافته نخواهد شد . استاد مطهری برای انسان ویژگی های روحی مختلفی از قبیل تفکر منطقی ، میل به حقیقت جویی و تمایل به زیبایی و پرستش و ... قائل است و با تجه به موارد فوق ، ممکن نمی داند که انسان آزاد آزاد باشد .[9]

استاد مطهری آزادی را خلاصه در آزادی شهوات نمی داند ، بلکه آزادی انسان را با توجه به عواطف و احساساتش ، در جهت تعالی او می داند .

استاد مطهری می گوید آزادی در اسلام انسان را از حیوانیت رهایی می سازد و انسانیت را به او می دهد و تفاوت آزادی فرد در اسلام و غرب را در این می داند که در اسلام ، انسان از بند هوی و هوس آزاد است ، ولی در غرب انسان اگرچه از نظر فردی از برخی آزادی ها برخوردار است ولی دام های فراوانی برای دربند کشیدن او وجود دارد که توسط دیگران پهن شده است .

3- آزادی جنسی

یکی از مکاتبی که در غرب وجود دارد مکتب اخلاق جنسی است . این مکتب براساس سه اصل مهم بنا نهاده شده است ؛ یکی اینکه آزادی هر فرد مطلقاً محترم است و باید محفوظ بماند . مگر آنجا که مزاحم آزادی دیگران باشد ، به عبارت دیگر آزادی را چیزی جز آزادی نمی تواند محدود نماید . این سیستم اخلاقی دو اصل دیگری دارد که در راستای این بحث نیست . این سیستم اخلاقی آزادی را ، از آن جهت انخاب کرده است که آزادی تکیه گاه اصلی و اساسی حقوق فردی به شمار می رود .

این گروه بر این باورند که آزادی جنسی یک فرد به آزادی دیگران لطمه ای نمی زند ، مگر در تولد فرزند و یا زمانی که اطمینان پدر و فرزندی در میان باشد و در این صورت لازم است که زن از همسر اصلی خودش ؛ بچه دار شود . این نظریه را می توان از دو جنبه مورد انتقاد قرار داد ، یکی همان بحث آزادی که هیچ چیز جز آزادی دیگران نمی تواند آن را محدود کند . دوم از نظر جنسی که می گویند در غیر اطمینان پدر و فرزندی ضرری به اجتماع وارد نمی شود . درباره قسمت اول این که آنچه مبنای آزادی و رعایت آن را لازم می کند ، گرایش ها و استعدادهای اصیلی است که از طریق فطرت در وجود انسان قرار گرفته است ، نه اراده فرد . اراده افراد هم تا زمانی محترم است که در جهت تکامل انسان باشد . استاد مطهری در این باره می گوید :

« بر خلاف تصور برخی از فلاسفه غرب آن چیزی که مبنا و اساس حق و آزادی و لزوم رعایت و احترام آن می گردد ، میل و هوی و اراده فرد نیست ، بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج و ترقی و تکامل به وی داده است . اراده بشر تا زمانی قابل احترام است که با استعدادهای عالی و مقدس که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر تعالی و ترقی بکشاند ، ( در غیر اینصورت ) آزادی احترامی ندارد .[10]

در پاسخ به سؤال دوم که آیا آزادی جنسی در غیر اطمینان پدر و فرزندی ضرری به اجتماع نمی زند ، می توان چنین بیان کرد که این دیدگاه ناشی از طرز تفکر غربی است که انسان را خلاصه در تمتع و بهره برداری هرچه بیشتر از طبیعت و ارضای غرایز می نماید . البته خود آنها هم امروزه به این نتیجه رسیده اند که مصیبت های بزرگی در اثر همین بی بند و باری اخلاقی و جنسی عارض جامعه شان شده است . اسلام اینگونه آزادی را که مخرب اذهان افراد و باعث ویرانی خانواده می شود ، قبول ندارد و آینده جامعه را در داشتن نسلی مفید و کارآمد که در فضایی پاک و بدون مهیّج های اخلاقی بزرگ شده اند ، نیاز دارد .

استاد مطهری در این باره معتقد است که اسلام طرفدار تمرکز کامیابی های زن و مرد در یک خانواده است و مخالف کشیده شدن آن به کوچه و بازار است . نکته دیگر اینکه انسان در خانواده فقط لذت جنسی نمی برد بلکه لذت های دیگری هست که دو نفر تا سن پیری در کنار هم نگه می دارد . آخر اینکه خانواده مسئول تربیت نسل آینده است و عواطف انسانی در خانواده رشد می کند . علت بی عاطفه بودن غربی ها هم ، دور بودن ( زن و مرد ) از یکدیگر و تربیت شدن ( فرزندان ) در غیر خانواده است . پس مسائل جنسی فرد در صورت عدم رعایت ، به اجتماع بر می گردد .[11]

4- آزادی معنوی

آزادی معنوی از مفاهیمی است که در جوامع دینی و الهی به کار می رود و در نزد افرادی که عقیده ای به دین و معنویت ندارند ، اهمیتی ندارد . این نوع آزادی اصولاً زمینه ساز آزادی فردی و اجتماعی است ، بدین معنی که اگر افراد جامعه بخواهند به آزادی حقیقی و واقعی خود دست یابند ، باید ابتدا خود را از آن صفات وجودی انسان که باعث گرایش به محدود کردن آزادی دیگران می شود ، آزاد کنند ؛ به عبارت دیگر فرد باید خود آزاد باشد – آزاد از هوی و هوس ها – تا بتواند برای اجتماع خود هم طلب آزادی بنماید – متأسفانه یکی دیگر از دردهای جامعه بشری که بسیار کشنده تر از استثمار و استعمار است ، همین عدم وجود آزادی معنوی است و مهمتر اینکه خود جوامع هم ، هنوز پی به این درد خطرناک نبرده اند . استاد مطهری مانند طبیبی حاذق و نگهبانی تیزبین در سنگر فرهنگی ، پی به این درد برده و می گوید : « درد جامعه بشری این است که می خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ، ولی به دنبال آزادی معنوی نمی رود . »[12] علیرغم اینکه در جوامع از نظر علمی پیشرفت کرده اند ولی آزادی معنوی با علم حل شدنی نیست ، بلکه نیازمند به ایمان به خداوند و داشتن جامعه سالم دینی است .

اگر ما آزادی فردی یا اجتماعی را در نظر بگیریم ، یک رابطه دو سویه برقرار می شود ، یعنی در رابطه با آزادی اجتماع نباید به گونه ای باشد که مزاحم آزادی فرد باشد و در آزادی فردی هم ، افراد نباید به گونه ای رفتار کنند که جلو رشد و تکامل فردی را مسدود نمایند . حال این سؤال مطرح است که در آزادی معنوی انسان می خواهد از قید چه چیزی آزاد باشد ؟ در پاسخ به این سؤال به نظر می رسد که رابطه فیزیکی و بیرونی برقرار نیست ، بلکه طرف دیگر در آزادی معنوی ، خود انسان است .

امروزه ثابت شده است که انسان ترکیبی از جسم و روح و بعد انسانی دارای صفات خاص خود است . انسان دارای حالات روانی خاصی نظیر عشق و شادی ، غم ، خشم و غضب ، راستگویی و دروغگویی و ... می باشد و اگر بخواهد آزادی معنوی داشته باشد باید از قید صفات پست حیوانی خود رهایی یابد . « آزادی معنوی برخلاف آزادی اجتماعی ، آزادی انسان از خودش است ( آزادی معنوی ) یعنی نجات از خود ؛ خودی که به سمت پلیدی ها می رود . »[13]

موضوع آزادی معنوی از جمله اندیشه هایی است که استاد مطهری ابداع کرده است . البته در ادیان دیگر هم این مطلب وجود دارد ، اما آنها یا راه افراط را رفته اند یا تفریط . استاد مطهری معتقد است با توجه به اینکه اسلام دین وسط است ، اندیشه های وی نیز حالت بینابین دارد . البته ایشان آزادی معنوی را زمینه ساز آزادی اجتماعی می داند .

آنچه که از همه مباحث آزادی تا به حال گفتیم اینگونه استنباط می شود که آزادی مقدس است و همه طالب آن هستند . با مطالبی که استاد مطهری درباره استثمار طرح کردند ، ممکن است استثمار  داخلی هم وجود داشته باشد . حال اگر آزادی را به این معنی بگیریم که انسان در راه تعالی صفات پسندیده و انسانی آزاد باشد و اجتماع هم سد راه آن نباشد ، نیازمند عدالت هستیم . یعنی هرکسی بر اساس لیاقت و استعداد خویش به آنچه به او تعلق می گیرد ، برسد . طبیعی است که اگر آزادی بدون قید و بند باشد امکان اجرای عدالت از بین می رود ، زیرا گروهی قویتر هستند و افراد ضعیف را استثمار می کنند . نتیجه می گیریم که برای داشتن آزادی نیاز به عدالت هم داریم و اجرای عدالت هم منوط به وجود قوه قاهره ای به نام حکومت ، که توان مقابله با سود جریان را داشته باشد .

نکته اصلی این است که علیرغم وجود آزادی ظاهری در جهان امروزی ، آزادی معنوی همچنان غریب است یعنی انسان ها هنوز هم در قید صفات پست خود هستند . بدیهی است که علم پاسخگوی این آزادی نیست و نیازمند به وحی و دین هستیم . حال اگر جامعه ای خواستار اینگونه آزادی شد – که مختص به جوامع دینی است – حکومتی که می خواهد بر مردم حکم براند باید دینی باشد . زیرا آزادی معنوی با آزادی جنسی در تضاد است و وجود هرکدام از اینها دیگری را نفی می کند . پس داشتن آزادی معنوی که پایه آزادی فردی و اجتماعی است وابسته به حکومتی است که در صدد اجرای قوانینی است که انسان را از بند حیوانیت خود نجات دهد ، نه حکومت غیر دینی که اصولاً حاضر به پذیرش این نوع تفکر نیست .

 

انسان و آزادی

1- ابعاد وجودی انسان

امروزه درباره چند بعدی بودن انسان ، هیچ ابهامی وجود ندارد . روان شناسان و کسانی که در این باره تحقیق می کنند ، به این مطلب اذعان دارند . استاد مطهری نیز با مطالعاتی که از آثار اسلامی و اندیشمندان مختلف داشته است در این باره معتقد است : « انسان در میان موجودات دیگر یک موجود مرکبی است و این حقیقت است و اینکه اسان یک شخصیت مرکب است را ادیان و فلسفه ها تأیید کرده اند ، حتی روان شناسان هم تأکید کرده اند . »[14]

استاد مطهری درباره انسان بر این باور است که مادی و معنوی بودن انسان ، او را در سه ناحیه ادراک و کشف خود و جهان و جاذبه هایی که بر او احاطه دارد و کیفیت قرار گرفتن تحت تأثیر آن جاذبه ها ، از حیوانات متمایز می سازد .[15] در یک نتیجه گیری می توان به این نکته اشاره کرد که استاد مطهری آزادی را فقط در جنبه های ظاهری آن یعنی محدود کردن آزادی دیگران نمی داند ، بلکه اینگونه می اندیشد که انسان گاهی خودش هم خمد را به اسارت می کشد و آزادی خود را محدود می نماید . استاد مطهری بندگی دنیا و مال و ثروت و ... را در واقع بندگی خصایل روحی افراد می داند و پول و ثروت و .. را در مقامی نمی داند که انسان را به بردگی خود بکشاند .[16]

2- لزوم رعایت آزادی در جامعه اسلامی

انقلاب اسلامی در جامعه ای صورت گرفت که رژیم حاکم بر آن به خاطر عدم رعایت آزادی و ایجاد اختناق و استبداد نسبت به مردم ، در نهایت با خشم ملت به سقوط کشیده شد . در یک نگاه کلی در می یابیم که یکی از اهداف اصلی مردم از اقدام به انقلاب رسیدن ، آزادی بود . استاد مطهری که خود از پیشروان انقلاب بوده است ، به طور هوشمندانه دریافته است که تداوم انقلاب نبز در گرو عمل به وعده ها و شعارها می باشد و یکی از آن شعارها آزادی است . او در این باره می گوید :

« اگر بنا باشد حکومت اسلامی زمینه اختناق را به وجود آورد ، قطعا شکست خواهد خورد . البته آزادی به غیر از هرج و مرج است . منظور ما ، آزادی به معنای معقول آن است . هرکس می تواند فکر و بیان و قلمش آزاد باشد . تنها در چنین صورتی ، انقلاب اسلامی ما راه صحیح را خواهد پیمود . »[17]

استاد مطهری با زیرکی خاصی که داشته است و با توجه به اهداف و ماهیت انقلاب اسلامی ، به خوبی دریافته است که حفظ و تداوم انقلاب ، مرهون دادن آزادی به افکار مخالف است و پاسخگویی با زور و اسلحه را نه تنها مردود می داند بلکه آن را باعث شکست قطعی انقلاب می پندارد .

« به اعتقاد من تنها طریق درست برخورد با افکار مخالف همین است . و الّا اگر جلو افکار را بخواهیم بگیریم جمهوری اسلامی را شکست داده ایم . همان طوری که گفتیم برخورد عقاید به غیر اغوا و اغفال است ؛ که کاری توأم با ریا و دروغ و تبلیغات نادرست انجام شود . »[18]

نکته قابل تأمل اینکه استاد مطهری همیشه درکنار دادن آزادی ، نسبت به توطئه و ریا و دروغ هشدار می دهد و مسئولین نظام را آگاه می کند و خودش نیز در همین راه در خط مقدم بود و به شهادت رسید .

3- رابطه تقوا و آزادی در جامعه اسلامی

لازمه داشتن یک زندگی انسانی ، پیروی از یک سری اصول معین و مشخص است ، و لازمه پیروی از آن اصول معین این است که در چارچوب همان اصول حرکت کنیم و از حدود و مقررات تجاوز ننماییم . هوی و هوس ها ما را از مسیر خارج نکند . استاد مطهری تجمع همه موارد فوق را در یک فرد باعث به وجود آمدن ملکه تقوا می داند و تقوا را این چنین تعریف می کند : « تقوا یعنی خود نگهداری که مستلزم ترک اموری و انجام اموری دیگر است . »[19]

استاد مطهری تقوا را لازمه دین می داند و معتقد است که برای خروج از زندگی حیوانی نیازمند به تقوای الهی هستیم . استاد مطهری علاوه بر تقوای الهی ، تقوای سیاسی ، اجتماعی و ... را نیز بیان می کند و براین باور است که تنها بر مبنای دین است که می شود پایه مستحکم تقوا را بنا نهاد . استاد مطهری در پاسخ به کسانی که تقوا را حصار دور تن و مانع آزادی می دانند و آن را محدود کننده آزادی می پندارند و خواستار آزادی بی قید و شرط هستند می گوید :

« فرق است بین مصونیت و محدودیت ؛ اگر تقوا را نام محدودیت بگذاریم .عین مصونیت است مانند اینکه انسان خانه می سازد ، اتاق می سازد و زندگی خود را محدود می کند و در میان چهاردیواری ( زندگی می کند ) آیا خانه و مسکن برای انسان محدودیت است . لباس پوشیدن هم همین طور . »[20]

استاد مطهری نه تنها تقوا را محدودیت نمی داند بلکه آن را ، از نظر اخلاقی و معنویت آزاد کننده انسان از قید هوی و هوس و بردارنده رشته حرص و طمع و آز و ... از گردن انسان و اثر مستقیم آن را بر روی جامعه می داند . ایشان معتقد است که همه بندگی های اجتماعی نتیجه رقیِّت معنوی است . امروزه سخن شهید مطهری کاملا روشن شده است که با چوب و چماق نمی شود پاسخ فکر اندیشه را داد . نیاز به آزادی در جامعه اسلامی کاملاً مشهود است . اما ظاهر قضیه این است جامعه اسلامی ما برای برخورداری از این آزادی ها تمرین و ممارست نیاز دارد . نکته دیگر اینکه در هر حال باید مواظب خط توطئه هدایت شده از خارج از مرزها باشیم . مسأله مهمی که امروز جامعه ما با آن مواجه است نسل جوان و پر تلاطمی است که خواستار آزادی هستند و متأسفانه برخی از مطبوعات هم درصددند با دامن زدن به مسائلی از قبیل آزادی جنسی و ... زمینه را برای به استثمار کشیدن این نسل فراهم نمایند . به نظر می رسد همانگونه که اختناق و استبداد مضر جامعه است ، آزادی بی حد و حصر هم خطرناک باشد . در اینجا مسأله تقوا حائز اهمیت می گردد ، یعنی فضایی بر جامعه حاکم کنیم که تقوای الهی ، سیاسی و اجتماعی مراعات شود . اگر تقوای الهی را گسترش دهیم و ملاک ها را بر اساس آن بسنجیم و به افراد متقی اهمیت بدهیم و در عین حال عدالت اجتماعی را فراگیر کنیم ، تبعیض ها و محرومیت ها را بزداییم و معنویت را تبلیغ نماییم آن هم به صورت عملی نه زبانی ، خود به خود تقوا هم فراگیر می شود .

به همه گیر شدن تقوا ، آزادی معنوی که پایه و اساس همه آزادی هاست نیز به وجود می آید . به نظر می رسد در جامعه اسلامی به هیچ وجه زمینه ظهور آزادی به معنای غربی وجود ندارد و اگر روزی آنگونه آزادی در اینجا به وجود آید آن وقت دیگر جامعه اسلامی نیست ، زیرا در جامعه اسلامی یک سری تعصبات دینی و ارزشی وجود دارد که حتی خود آنها هم که امروزه ناخواسته خواهان آزادی به سبک غربی هستند نیز از این تعصبات برخوردار هستند و حاضر به زیر پا گذاشتن آن نیستند .

پس حکومت اسلامی ضمن اینکه باید آزادی بدهد ، باید تقوا را بیشتر مد نظر قرار دهد و به جای برخورد با چوب و چماق از راه فرهنگی به مقابله با برخی توطئه ها با نام آزادی برخیزد .

 

آزادی عقیده و فکر

یکی از مباحثی که امروزه در مجامع علمی مطرح است این است که انسان ها آزاد آفریده شده اند . پس در نتیجه باید آزاد باشند و در داشتن آزادی فکر نیز نباید محدودیتی داشته باشند . البته هر نظامی بر اساس حکومت موجود آزادی را تعریف و بر اساس منافع ملی یا حزبی و ... آزادی فکر را محدود و یا گسترش می دهد و در این بحث ابتدا دیدگاه غرب و سپس نظر استاد مطهری را بررسی می نماییم .

1- آزادی فکر و عقیده در غرب

با یک تأمل منصفانه به جامعه غرب ، علیرغم همه مشکلاتی که دموکراسی برایشان به بار آورده است آزادی های زیادتری را نیز برای ملتشان به ارمغان آورده است . وجود احزاب مخالف و مطبوعات آزاد و انتشار خبرهای مخالف دستگاه حاکم و به استیضاح کشیده شدن بالاترین مقام اجرایی کشور و انتخابات آزاد و تبادل افکار و عقاید مخالف در دانشگاه ها و فعالیت مخالفین در چارچوب قوانین حاکم ، همه نشان دهنده وجود آزادی در این کشورهاست . اما با بررسی عملکرد این کشورها ، اینگونه نتیجه می گیریم که تمامی این آزادی ها تا زمانی است که اصل حاکمیت و ومنافعشان را مورد تهدید قرار ندهد و الّا آنها هم با مخالفین خود به شیوه دیکتاتورها عمل می نمایند .

برخورد دوگانه غرب درباره آزادی فکر و عقیده در بوسنی و الجزایر در صورتی که اکثریت ملت های این کشورها خواهان استقلال و حاکمیت اسلام هستند و همچنین برخورد غرب با رژیم صهیونیستی درباره ملت مظلوم فلسطین و آلت دست قرار دادن سازمان ملل برای رسیدن به امیال خود و حمایت از رشدی در توهین او به عقاید یک میلیارد مسلمان و اخراج دختران محجبه از مدارس فرانسه و ... نشانگر این است که آزادی در غرب نیز تا زمانی اعتبار دارد که منافع حاکمان و مردم آن سرزمین را تأمین کند و گرنه فکر و عقیده فی نفسه آزاد نیست .

2- آزادی عقیده و فکر از دیدگاه شهید مطهری

از ابتدای پیدایش مکاتب مختلف – الهی و مادی – اصل بر این بوده است که هر مکتبی که به افکار خود اعتماد داشت ، در جامعه آزادی تفکر برقرار می کرده است ؛ ولی مکاتبی که بر پایه محکمی استوار نبودند برای گمراه نشدن مردم خود آزادی فکر و تبادل اندیشه را محدود می کردند. مانند شوروی سابق که افکار و عقاید کمونیستی را ترویج می کرد و با ارتباط مردم خود با دیگر جوامع مخالف بود . استاد مطهری جلوگیری از تبادل فکر و اندیشه را بسیار زشت می شمارد و در جمهوری اسلامی ، هرگونه کانالیزه شدن فکر را مردود می داند . البته تا جایی که توطئه پنهان درکنار افکار آزاد نباشد .

به هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ایران که با رهبری امام خمینی (ره) و رشادت مردم غیور ایران صورت گرفت ، عده ای فرصت طلب که افکارشان از خارج تغذیه می شد با مردم هماهنگ شدند و خواسته ها و منویات خود را با رنگ و لعاب اسلامی ترویج می کردند . استاد مطهری که در این زمینه بسیار حساس بود متوجه نقشه آنها شده و خطاب به آنان می گوید :

« آزادی عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را ، آنچه را که واقعا معتقد هستید بگویید . حال آنکه شما می خواهید با نام آزادی و عقیده دروغ بگویید ، من به همه دوستان اعلام می کنم ؛ از نظر اسلام تفکر آزاد است . شما هرطوری که می خواهید بیندیشید ، هرجوری می خواهید عقیده تان را بیان کنید ، به شرطی که عقیده خودتان باشد ، هرطوری که می خواهید بنویسید هیچ کس ممانعت نخواهد کرد . »[21]

البته همانگونه که استاد مطهری تصریح کردند ابراز عقیده برای همه افراد جامعه آزاد است ، ولی اقدام به توطئه و آشفته کردن افکار و عقاید عده ای از افراد که قدرت تحلیل مسائل را ندارند ، با ابراز عقیده در مجامع علمی تفاوت دارد . برخی از گفتنی ها و نوشته ها که حاوی مفاسد اخلاقی و اجتماعی است ازنظر اسلام ممنوع است ، مانند هتک حرمت افراد ، فحاشی و نشر صوری که مهیّج هستند ، نوشتن این مسائل ممنوع است . از عملکرد استاد مطهری نیز اینگونه برداشت می شود که وی خواهان تبادل افکار در مجامع علمی و افراد اندیشمند بوده است . زمانی که استاد مارکسیست افکار عده ای از دانشجویان مسلمان را برآشفته کرده بود استاد مطهری از وی می خواهد در یک کنفرانس علمی ، حتی در تلویزیون با هم به مباحثه و جدل بپردازند .

3- تفاوت آزادی عقیده و فکر

آزادی عقیده و تفکر گاهی موجب اشتباه افراد می گردد به این معنی که باید به افکار و عقاید دیگران احترام گذاشت یا این که هر عقیده ای قابل احترام نیست . استاد مطهری آزادی تفکر را ناشی از استعداد ذاتی انسان می داند که می تواند درباره مسائل بیندیشد ، و بر این عقیده است که تفکر باید آزاد باشد اما با توجه به اینکه هر عقیده ای برگرفته از یک تفکر صحیح و درست نیست و عادت ها و تعصبات در شکل گیری عقاید تأثیر دارند و گاهی برخی از اندیشه ها نه تنها باعث رشد و تعالی آدمی نمی شود بلکه موجب نوعی انعقاد اندیشه هم می گردد و فکر آدمی دچار جمود می شود ؛ استاد مطهری هر اندیشه ای را قابل احترام نمی داند و می گوید :

« آیا درباره فردی که سنگ را می پرستد باید بگوییم چون فکر کرده و به طور منطقی به اینجا رسیده و چون عقیده است پس باید به عقیده او احترام بگذاریم ! و هیچ ممانعتی برای او در پرستش به عمل نیاوریم باید کاری کنیم که عقل و فکر او را از اسارت این عقیده نجات دهیم . همان که ابراهیم خلیل با قوم خود کرد . »[22]

از مجموع نظرات استاد مطهری چنین برداشت می شود که ایشان اهتمام زیادی به آزادی تفکر داشته است و آزادی هر نوع عقیده ای را قابل احترام نمی داند زیرا برخی از عقاید باعث انعقاد اندیشه و انحراف افکار انسان ها می گردد .

استاد مطهری حساسیت ویژه ای نسبت به افکار وارداتی داشته است و در همان اوایل انقلاب به سرسپردگان و عوامل خارجی اخطار می دهد که اگر عقیده ای هم دارید باید از خودتان باشد نه عمله خارجی باشید .

نکته دیگر اینکه استاد مطهری طرح مباحث ریشه ای و فلسفی را در میان غیر اهل فن ، مضر می داند و از اینکه در جامعه افراد بی اطلاع به اظهار نظر درمسائل دینی و فلسفی می پردازند ، رنج می برد . امروزه در جامعه اسلامی ما نیز کماکان این مسأله به چشم می خورد که افرادی دارای نوعی طرز تفکر هستند و به جای بحث با اهل نظر در آن زمینه ، به جمع جوانان و دانشجویان جوان و اکثراً بی اطلاع می روند و طرح بحث می نمایند و مستمعین نیز به علت برخی سوء تفاهم ها و گاهی سرخوردگی ها بدون اینکه توان فهم مطالب را داشته باشند ، صرفاً به علت بوی مخالف این ایده نظام ، به گرد آن جمع می شوند .

در جامعه کنونی ما باید یک فکر اساسی در زمینه برخورد با قضایای فکری و فرهنگی بشود . زیرا این مسائل از حساسیت خاصی برخوردار است و ممکن است در اثر سوء برخورد با آن منجر به مشکلات بیشتری بشود . حکومت اسلامی باید آزادی را در چهارچوب قانون اساسی و منافع ملی به صورت شفاف برای همه توضیح دهد و خطوط قرمزی را که نباید افراد وارد شوند ، به طور واضح بر اساس قانون اساسی و منافع ملی تعیین نماید و در ضمن ، توطئه ها را نیز شناسایی کند و به مردم اعلان نماید که در کدام مسیر اگر قرار گرفتیم ، در خط توطئه علیه نظام هستیم .

نظریه اگزیستانسیالیسم درباره آزادی

آزادی از مفاهیمی است که در مکتب لیبرالیسم زیاد مورد توجه قرار می گیرد . از طرفی مارکسیست ها بیشترین تهاجم را علیه جامعه ما کرده بودند ، لذا نظریه های استاد معطوف به پاسخگویی به این قبیل دیدگاه ها است و از نقد و توضیح لیبرالیسم بازمانده است . در عین اینکه در اوایل انقلاب به دلیل نفوذ لیبرال ها در کادر انقلاب به آنها هم اشاره ای دارد .

اگزیستانسیالیسم مکتبی است که در غرب مطرح شده است . این مکتب تقریباً در مقابل سوسیالیسم مطرح شد . مباحثی را که این مکتب بررسی می کند به فرد و تعلقات او از قبیل آزادی ، آزادی اندیشه ، حاکمیت و استقلال فرد نسبت به خود و ... برمی گردد . از نظر این گروه انسان باید آزاد باشد ، آزاد مطلق از هر جبری . انسان کامل از نظر این گروه کسی است که از همه چیز آزاد باشد .[23]

این گروه انسان را برخلاف سنگ و چوب و ... که قادر به تغییر ماهیت خود نیستند آزاد می دانند و اینکه انسان قادر به تغییر و تعیین سرنوشت خود هست .

استاد مطهری تا اینجا نظریه این گروه را قبول می کند و می گوید امتیاز انسان از سایر حیوانات ، همین توان تغییر دادن سونوشت است . این مکتب انسان را آزاد می داند ، چون آزاد آفریده شده است ، پس باید سرنوشت خویش را خود تعیین کند . پس هرگونه تعلقی را که آزادی انسان را بگیرد رد می کنند ، به این علت که از انسانیت انسان می کاهد . تعلقات انسان را وابسته می کنند و آزادی انسان را می گیرد ، چون انسان به متعلق خود توجه عمیق می کند و از خودش غافل می شود و از حرکت می ایستد و ارزش هایش را از دست می دهد . این مکتب اعتقاد به خدا را از دو جهت سازگار نمی داند ؛ 1- اعتقاد به خدا ، اعتقاد به قضا و قدر را می آورد که مستلزم جبر است و جبر هم آزادی انسان را می گیرد . 2- اعتقاد به خدا ، مستلزم ایمان به خداست و ایمان به خدا یعنی وابستگی ، که ضد آزادی است .

 

نقد نظریه فوق

استاد مطهری در نقد نظریه فوق بر این عقیده است که درباره اعتقاد به خدا و منافی بودن آن با آزادی ، این مکتب اشتباه کرده است و نگاه این مکتب به قضا و قدر را هم نگاه پیرزنانه می داند . استاد مطهری این موضوع را درمطلبی تحت عنوان « کمال حرکت از خود به خود » بررسی می کند و با مثالی از نحوه رشد سلول تا حد کامل و تبدیل شدن به حیوان ، موضوع را روشن تر می کند و تکامل و رشد سلول به طرف کمال را مطرح می کند و آن را ضد آزادی نمی داند . استاد مطهری کمال انسان را در حرکت به سوی کمال می داند و لذا حرکت در این جهت را نه تنها تعلق و وابستگی نمی پندارد بلکه آن را عین آزادی می داند . استاد مطهری در پاسخ به این مکتب که وابستگی به خدا را تعلق به بیگانه می داند می گوید :

« خداوند از دو راه با انسان بیگانه نیست 1- خداوند علت فاعلی و علت موجده انسان است . در نتیجه مقوم هر شئ از خودش هم به خودش نزدیک تر است 2- کمال انسان در قرآن « توجه به بی نهایت است » سیر به سوی خدا ، سیر از خود ناقص تر به خود کامل تر است . بنابراین اینکه می گویند ؛ هر تعلقی ضد آزادی است باید گفت ، هر تعلقی ضد آزادی است مگر تعلق به خدا که تعلق به خود است و تعلق به خود کامل تر ، و جز با تعلق به خدا آزادی پیدا نمی شود . »[24]

از نظرات اندیشمندان غربی ، علیرغم دشمنی برخی از آنان با اسلام ، چنین بر می آید که مفاهیم اصیل اسلامی را به درستی درک نکرده اند و علت آن هم عدم تبادل نظر بین آنها و دانشمندان اسلامی مخصوصاً شیعه است . بر مسئولین امور فرهنگی است که زمینه برقراری روابط فرهنگی و گفتگوی بین تمدن ها را فراهم نمایند تا برخی سوء تفاهم ها نیز از بین برود .



[1]  آنتونی کوئینستین ، فلسفه سیاسی ، ترجمه مرتضی اسدی ، ( تهران : به آور ، 1375 ) ص 245

[2]  فروغی ، پیشین ، ص 285

[3] آنتونی کوئینستین ، پیشین  ، ص 265

[4]  ملکوتیان ، پیشین ، ص 48

[5]  مطهری ، گفتارهای معنوی ، ص 15

[6]  همان ، ص 32

[7]  مطهری ، اخلاق جنسی در اسلام و غرب ، چاپ هفتم ( تهران : صدرا 1372 ) ص 37

[8]  مطهری ، گفتارهای معنوی ، ص 19

[9]  مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 101

[10]  مطهری ، اخلاق جنسی در اسلام و غرب ، ص 39

[11]  همان ، ص 48-43

[12]  مطهری ، گفتارهای معنوی ، ص 19

[13]  همان ، ص 32

[14]  همان ، ص 32

[15]  مطهری ، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ، ص 255

[16]  مطهری ، گفتارهای معنوی ، ص 33

[17]  مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 13

[18]  همان ، ص 64

[19]  مطهری ، ده گفتار ، چاپ هشتم ( تهران : صدرا 1372 ) ص 28

[20] همان

[21]  مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 13

[22]  همان ، ص 8  

[23]  مطهری ، انسان کامل ، چاپ هفتم ( قم ؛ صدرا 1371 ) ص 327

[24]  همان ، ص 343-
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات