جمهوري اسلامي ايران، هويت سياسي جديدي است كه در اثر يك دگرگوني بنيادي به نام «انقلاب اسلامي» وارد مناسبات نظام بينالمللي شده و طي 41 سال اخیر، بسياري از معادلات و مراودات جهاني، به ويژه در منطقه غرب آسیا را منقلب كرده است. اين انقلاب با طرح واره الگويي جديد و ارائه خوانش های نوين از سياست خارجي، منافع ملي، نظم بينالمللي و ثبات جهاني، واكنشي به شدت اعتراضي به چگونگي توزيع ناعادلانه قدرت در سطح روابط بین الملل بوده و از اين رو، خواهان توزيع دوباره قدرت و برقراري توازن جديدي از نيروها در سطح بينالمللي شده است. وقوع انقلاب اسلامي، در قالب نظريهها و تحليلهاي رايج درباره انقلابها نگنجيده و در حقيقت، انقلابي در اين نظريهها بوده است. هر انقلاب بزرگي، بر نظام بينالملل تأثير و تأثر متقابل دارد. مناسبات ويژه رهبري انقلاب اسلامي، شامل برقراري رابطه با نخبگان فكري و گروههاي مرجع و تأثيرگذار و شبكههاي غيررسمي و غيرسلسله مراتبي مردم ديگر كشورها به ويژه جهان اسلام كه از آن با عنوان «ديپلماسي عمومي» (Public Diplomacy) ياد ميشود؛ و يكي از ويژگيهاي فراملي انقلاب اسلامي است، كه طي سالهاي اخير بسياري از معادلات منطقه را دگرگون كرده و موجب پديداري جنبش عظيم بيداري اسلامي شده است
انقلاب اسلامي بر مبناي نوع ويژهاي از روابط رهبري و تودههاي مردم ايجاد و تداوم يافته است. با توجه به ماهيت و اهداف انقلاب اسلامي، اين روابط با بخشهاي مختلفي از جهان اسلام به ويژه غرب آسیا نيز وجود دارد. قواعد حاكم بر روابط ياد شده در مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي و برخي اصول ديپلماسي از جمله اصل 154 به عنوان راهنماي عمل ديپلماسي جمهوري اسلامي تعبیه و تعریف شده است. حمايت از مردم مستضعف، مسلمان، مظلوم و نهضتهاي آزاديبخش بدون دخالت در امور داخلي ديگر كشورها كه از وظايف اصلي دولت جمهوري اسلامي بوده و بستر اصلي ديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي را تشكيل ميدهد.
بيانات رهبر فرزانه انقلاب در خطبههاي نماز جمعه تهران به ويژه خطبههاي عربي كه معظم له خطاب به مردم جهان عرب بيان كردند، بسيار مهم بود ، را ميتوان آنها را بارزترين سند ديپلماسي عمومي و تأثيرگذاري معظم له در اين روند تلقي كرد. اولين خطبه ايشان در اين رابطه در پانزدهم بهمن 1389 ايراد شد و تنها هفت روز پس از آن بود كه دقيقاً در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، به سقوط حسني مبارك ديكتاتور مصر منجر شد. اين خطبه از نظر زماني در موقعي ايراد شد كه ديپلماسي رسمي و عمليات وسيع محرمانه غرب، جلوگيري از تغيير ساخت قدرت در كشورهايي چون مصر بود.گزاره خطبه نهایی ایشان در 27 دی 1398 گویای نمود و بروز و حفظ و ادامه خط دیپلماسی عمومی با ملت های کشورهای مسلمان می باشد که ادبیات ذیل سند محکمی از بیداری و خیزش ملت های منطقه در بیانات ایشان به زبان عربی می باشد که منجر به انقلاب عشرین و یوم الله کشور دوست و برادر عراق گردید:
«ملّتهای منطقه بیدار شدهاند. توانایی ایران در مقاومت بلندمدّت در برابر خباثت های آمریکا تأثیر خود را در فضای عمومی منطقه و روحیهی ملّت ها گذاشته است.همّت ملّت ها باید زمان رسیدن به این مقصود را نزدیک کند. جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید. وحدت علمای دین، راهحلهای اسلامی برای سبک زندگی نوین اسلامی را کشف می کند. همکاری دانشگاههای ما علم و فنّاوری را ارتقا بخشیده، زیربناهای تمدّن جدید را خواهد ساخت. هماهنگی رسانههای ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد.»
در عرصه فراملي معمار انقلاب و سپس خلف ایشان با ديپلماسي عمومي و برقراري ارتباط معنوي ويژه با نخبگان و تودههاي مردم جهان اسلام، مديريت افكار عمومي و تحولات منطقه به ويژه در جريان جنبش بيداري اسلامي را به دست گرفتند. چگونگي اين تأثيرگذاري را می توان در دلايل زير مورد کاوش قرار داد:
1-هویت مشترک مردم غرب آسیا و جمهوری اسلامی ایران
دليل تأثيرگذاري ديپلماسي عمومي امام خامنهاي در بيداري اسلامي، هويت مشترك مردم غرب آسیا و جمهوري اسلامي است. بيداري اسلامي، حركتي اجتماعي است كه ملتهاي مسلمان ميتوانند در ذيل آن به نحوي به بازسازي شخصيت و هويت عزت مندانه و شرافت مندانه خود بپردازند.
2-همگونی هویت و منافع جنبش بیداری اسلامی با ایران اسلامی
براساس جديدترين نظريات روابط بينالملل، منافع براساس هويت افراد و كشورها شكل ميگيرد. چون هويت جمهوري اسلامي و كشورهاي غرب آسیا همسان است، بنابراين منافع آنها نيز به هم نزديك است. اين همگوني هويت و منافع باعث تأثيرپذيري جنبش بيداري اسلامي از جمهوري اسلامي و عدم كارآمدي ديپلماسي رسمي و عمومي غرب است. بيداري اسلامي به هويت واقعي مردم منطقه غرب آسیا و شمال آفريقا نزديكتر است و اين هم سويي با انقلاب اسلامي باعث تأثيرگذاري ديپلماسي عمومي ميشود. منافع برآمده از هويت اسلامي با نظام سلطه هم خواني ندارد. اين منافع در قالب ويژگيهايي چون مقابلهگرايي با نظام سلطه، روح اجتماعي در مقابله با نظامهاي اقتدارگرايي و مبارزه در قالب گفتمان ديني متبلور شده است.
3-دیپلماسی عمومی به مثابه تأمین کننده منافع کشور مبدأ و مقصد
ديپلماسي عمومي نبايد فقط منافع كشور مبدأ را تأمين كند، بلكه منافع كشور مقصد و يا مخاطب را نيز بايد در نظر بگيرد و اين از مهمترين وجوه تفاوت سياستگذاري عمومي جمهوري اسلامي و آمريكا در قبال غرب آسیا است. آمريكا اگرچه منافع خود را با منافع جهان عرب يكي ميشمارد ولي منافع واقعي مردم غرب آسیا را در برنميگيرد. مردم این منطقه از سياست طولاني کوتاه بينانه که درمنافع آمريكا ريشه دارد، به ستوه آمده و خواهان مهار زندگي و سرنوشت خويش براساس دين اسلام شدهاند. نخبگان جهان عرب كه در همايشهاي مختلف در تهران شركت كرده بودند، وقتي بيانات امام خامنهاي را با مقامات غربي و عربي مقايسه ميكنند، اين همگوني و تشابه منافع را به خوبي متوجه ميشوند و به اين دليل بيشتر تحت تأثير ايشان قرار ميگيرند.
4- نسبت دیپیلماسی عمومی با قدرت نرم
اگرچه ديپلماسي عمومي با قدرت نرم مترادف نيست اما با آن رابطهاي تنگاتنگ دارد. به تعبيري، جوهره و شالوده ديپلماسي عمومي، اعمال و به كارگيري قدرت نرم براي مديريت افكار جهاني است. به تعبير ديگر ميتوان گفت كه ديپلماسي عمومي شكل مديريت شده قدرت نرم است. قدرت نرم عبارت است از توانايي كسب مطلوب از طريق جاذبه، نه از طريق اجبار يا تطميع. قدرت نرم از جذابيت فرهنگ، ايده سياسي و سياستهاي يك كشور ناشي ميشود. زماني كه سياستهاي يك كشور در نگاه ديگران مشروع به نظر برسد قدرت نرم اعمال شده است كه فقط نفوذ نيست و بيشتر اغوا يا توان براي شكل دادن به ترجيحات يا جذب ميباشد.
5-ارتباط با گروه های فکری و مرجع
از آنجا كه ارتباط با تودههاي مردم ديگر كشورها هميشه امكانپذير نيست، از اين رو نخبگان فكري و سياسي ميتوانند خلأ ياد شده را پر كنند. از طرف ديگر، با توجه به اينكه توده مردم معمولاً به گروههاي مرجع مراجعه ميكنند، بنابراين ارتباط با نخبگان يك كشور ميتواند در روند ديپلماسي عمومي بسيار تأثيرگذار باشد. بنابراين ديپلماسي عمومي متضمن و مستلزم ارتباط با گروههاي مرجع، گروههاي ذينفوذ، نخبگان مذهبي، سياسي، فرهنگي و رسانهاي به عنوان سازندگان افكار عمومي و كليه شهروندان براي شكلدهي و هماهنگسازي آنان با اهداف سياست خارجي يك كشور است.
نتیجه گیری
در حالي كه جهان غرب با ديپلماسي رسمي و ديپلماسي عمومي نوين تلاش ميكرد كه روند جنبش بيداري اسلامي را در كشورهاي همپيمان خود در شمال آفريقا و کشورهای عربي منطقه، متوقف و يا مهار و عقیم كنند، امام خامنهاي با بهرهگيري از اساسيترين شيوه ديپلماسي عمومي، خطاب به نخبگان و تودههاي مردم منطقه به ويژه مصر، خواستار قيام آنها شد. آمريكا به ويژه پس از 11 سپتامبر 2001 ديپلماسي عمومي را براي برون رفت از مشكلات سياست خارجي خود و با هدف جذب افكار عمومي جهان و به خصوص ملل مسلمان براي همراهي با سياستهايش مورد تأكيد بيشتري قرار داده است، اما منابع فرصتساز قدرت نرم جمهوري اسلامي در چهارچوب ديپلماسي عمومي به كار گرفته شده و با تمركز بر محور غرب آسیا، دستاوردهايي مانند گسترش بيداري اسلامي و افزايش عمق راهبردي جمهوري اسلامي ايران را به دنبال آورده است. و ديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي به دلايلي كه ذكر شد، در جنبش بيداري اسلامي از تأثيرگذاري بيشتري برخوردار بوده است.