جوامع در طول حیاتشان با آفت های گوناگونی مواجهند. یکی از آن آفت ها فتنه ها است.در فتنه به سبب آمیخته شدن حق و باطل فضا غبار آلود و گمراه کننده می شود. در متون دینی از این آفت یاد شده و به عوامل و راهکارهای برون رفت از فتنه ها اشاره شده است. انقلاب اسلامی ایران نیز پس از پیروزی از این آفت آسیب دیده است. فتنه های داخلی و خارجی متعددی با هدف ساقط کردن نظام اسلامی و جدایی مردم از ولایت از سوی دشمنان داخلی و خارجی از ابتدای انقلاب تا کنون ایجاد شده است. مردم در مبارزه با فتنه ها نقش اصلی را داشتند. برخی نخبگان نیز با پشتیبانی مردم در راه مبارزه با فتنه ها نقش محوری و اسوه را داشتند. سرادر سلیمانی جزو این خواص و نخبگان است که در طول انقلاب اسلامی در مبارزه با فتنه های ایجاد شده نقش ایفا کرده است.
سردار سلیمانی در سخنرانی 22 بهمن 1396 در کرمان هشت یا 9 مقطع را برمی شمارند که مردم ناجی انقلاب شدند. حاج قاسم نقش مردم را در پیروزی انقلاب، تثبیت انقلاب، مبارزه با منافقین، هشت سال دفاع مقدس، بیعت با مقام معظم رهبری پس از رحلت حضرت امام، فتنه های 88 و 96 بی بدیل می دانند. جالب این که خود سرادر نیز در این مقاطع گاهی از مردم و گاهی به عنوان یک فرمانده نقش مهمی ایفا کرده است. نقش سردار در هر کدام از این مقاطع جای تحقیق دارد. امتیاز سرادر سلیمانی در برخورد با فتنه ها برخورد ایشان با فتنه های خارجی و داخلی است.
شیوه برخورد سردار سلیمانی با فتنه ها یکی از درس های مکتب عملی شهید سلیمانی است که می تواند برای نسل کنونی مفید باشد. در این نوشتار به نقش سرادر سلیمانی در برخورد با برخی فتنه ها از جمله فتنه داعش و فتنه 78 و 88 می پردازیم.
سردار سلیمانی و فتنه داعش
یکی از فتنه های مهم تاریخ فتنه داعش است که با حمایت کشورهای غربی و برخی کشورهای اسلامی در کشورهای اسلامی شکل گرفت. و پیامدهای آن هنوز کشورها را رها نکرده است. نقش سرادر سلیمانی در مبارزه و شکست داعش بر جستجوگران حقیقت پوشیده نیست.
در این نوشتار به دو درایت در پپیش بینی ظهور داعش و انتخاب میدان برای مبارزه با داعش اشاره می کنیم:
1.درایت، تیز هوشی و پیش بینی
سردار سلیمانی را همه به جنگ و جهاد می شناسند. سرداری که تمام عمرش را در دفاع از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی اسلام وقف کرده است. این فرمانده با تیز هوشی پدیده داعش را پیش بینی و به فرمانده کل قوا گزارش می دهند:« شهید سلیمانی) دارای درایت و تیزهوشی بود، خیلی تیزهوش بود؛ [در این مورد] خیلی نکات هست. این مسئلهی بروز یک جریانِ بظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقهها و علیه مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیشبینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم میبینم در وضع دنیای اسلام -اسم آورد از بعضی از کشورها- یک جریانی دارد به وجود میآید؛ بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود. در ادارهی اموری که با کشورها ارتباط داشت و او در آنها دخیل بود، با کمال عقل و درایت رفتار میکرد؛ این را بنده کاملاً حس میکردم. خب، ما دائماً در حال ارتباط بودیم در مسائل گوناگون؛ بادرایت بود»(26/9/1399)
در این مرحله سرادر سلیمانی مصداق این بخش از خطبه حضرت علی علیه السلام هستند که می فرمایند: واللَّهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَّدم؛ من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواستهاند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم(16/01/1396)
2.انتخاب میدان به جای دیپلماسی در مبارزه با داعش
قدرت تشخیص حق و باطل در بصیرت گام اول است. سخت تر از آن دادن هزینه در دفاع از حق است. انتخاب میدان و گام در معرکه گذاشتن بسیارسخت است. قرآن کریم نیز انتخاب میدان را به برخی از مومنان نسبت می دهد:«من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»(احزاب، 23)
نامه سردار سلیمانی به فرزندش سختی و شیرینی و چرایی این انتخاب را نشان می دهد. بخشی از نامه چنین است:
«من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست...
.....عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام
دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم»
حضور سردار در خط مقدم، وسط معرکه درکنار رزمندگان قابل توصیف نیست. به فرموده مقام معظم رهبری، سردار دلها در مبارزه با فتنه داعشِ دست آموزِ استکبارريال به هر دو حسنی رسید؛ «هم پیروز میدان منطقه بود و هم به شهادت رسید. پس خدای متعال «کلتا الحسنین» را به این شهید عزیز داد».30/12/1398
سردار سلیمانی و فتنه های 78 و 88
با توجه به مسئولیت برون مرزی سردار سلیمانی و حساسیت مسئولیت ایشان تا حدود چند سال پیش از شهادتشان آنگونه که باید ایرانیان و جهانیان ایشان را نمی شناختند. حضور کم ایشان در سخنرانی ها، تلوزیون و اعلام مواضع رسمی در برخورد با فتنه ها برخی را به تحریف روایت از ایشان وا داشته است به گونه ای مقام معظم رهبری این عده را خطاب قرار می دهند و می فرمایند: «شهیدسلیمانی اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند.»(19/10/1398)
این خط مشی سردار سلیمانی را می توان از گزارشات جسته و گریخته و سخنرانی های ایشان در برابر فتنه ها به خوبی استخراج کرد.
فتنه 78
در فتنه 78 و غائله کوی دانشگاه نقش سردار سلیمانی کاملا آشکار است. بر اساس مصاحبه فرمانده سپاه سردار عزیز جعفری با خبرگزاری فارس در مورخه30/10/1399 شهید سلیمانی نقش محوری در نامه معروف 24 فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت داشتند. نگارنده این نامه حاج قاسم بودند و نقش محوری در گرفتن امضاهای فرماندهان داشتند. نامه، خط مشی حاج قاسم را در دفاع از انقلاب و ولایت ترسیم می کند. این نامه در واقع هشدار مستقیم به رئیس جمهور وقت بود:
«با عرض سلام و خسته نباشيد به استحضار ميرساند:
بهدنبال حوادث اخير به عنوان مجموعهاي از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شريف ايران، وظيفهی خود دانستيم مطالبي را خدمت حضرتعالي دانشمند ارزشمند عرضه بداريم. اميدواريم با سعهی صدر و شعار ارزشمند توأم با سيرهاي كه تبليغ ميفرماييد (شنيدن هر سخن و ايده ولو مخالف) به اين موضوع كه شايد درد هزاران زجركشيدهی انقلاب باشد كه امروزه بهدور از هرگونه خط و خطوط با چشمي نگران، مسائل و حوادث انقلاب را مينگرند و سكوت، مسامحه و سادهانگاري مسئولين كه از بركت خون هزاران شهيد بر مسند نشستهاند، متحير و متعجباند.
جناب آقاي خاتمي، قطعاً همهی ما حضرتعالي را انساني وارسته، انقلابي، متدين و داراي ريشهی عميق ديني در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و ميدانيم، اما نحوهی برخورد با حوادثي كه همهی ما شاهد شادي و رقص دشمنان پيرامون آن هستيم و در اولويت قرار دادن پيگيري برخي اشتباهات و تخلفات و بزرگ كردن آنها در مقابل عدم توجه و يا كوچك جلوه دادن برخي ديگر از همين نمونه قانونشكني و هتك حرمت و فشار، باعث شده است جريانهاي معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظهكارانه و با دلزدگي توأم با نااميدي، هر روز تحقير شده و به ثمرهی اين همه خون نگريسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر ميگزند.
جناب آقاي رئيسجمهور، حمله به كوي دانشگاه همانطوري كه رهبر بزرگوار و مظلوم اين انقلاب فرمودند امري ناپسند، زشت و بد بود و عليرغم اينكه سختترين و تندترين برخوردها با آن انجام پذيرفت اما همهی مردم به دليل ناپسندي عمل انجام شده اين برخوردها را پذيرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام اين است كه آيا فاجعه فقط همين بود؟
صرفاً همين موضوع قابل پيگيري و توجه و اعتراض و تحصن است كه چند وزير به خاطر آن استعفا دهند، شوراي امنيت تشكيل جلسه بدهد و گروه تحقيق تشكيل گردد، اما آيا حرمتشكني و توهين به مباني اين نظام، تاسف و پيگيري ندارد؟ آيا حريم ولايت فقيه كمتر از كوي دانشگاه است؟ آيا حريم امام، آن انسان كمنظير، كمتر از جسارت به يك دانشجو است؟ آيا چند روز امنيت كشور را دچار اخلال كردن و به هر مؤمن و متدين حمله كردن و آتش زدن فاجعه نيست؟ آيا زير سئوال بردن جمهوري اسلامي، اين يادگار دهها هزار شهيد و شعار عليه آن دادن فاجعه نيست؟
جناب آقاي خاتمي، چند شب پيش وقتي گفته شد عدهاي با شعار عليه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهی شهيد مطهري در حركتاند، بچههاي كوچك ما در چشم ما نگريستند، انگار از ما سؤال ميكردند غيرت شما كجا رفته است؟
جناب آقاي رئيسجمهور، امروز وقتي چهرهی رهبر معظم انقلاب را ديديم مرگ خودمان را از خداوند طلب كرديم چون كه كتفهايمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو بايد ناظر پژمرده شدن نهالي باشيم كه حاصل 14 قرن سيلي و زجر شيعه و اسلام است.
جناب آقاي خاتمي، شما خوب ميدانيد، در عين توانمندي بهخاطر مصلحتانديشي دوستان ناتوانيم. چه كسي است كه نداند امروز منافقين و معاندين دسته دسته به نام دانشجو به صف اين معركه ميپيوندند و خوديهاي كينهجو و منفعتطلب كوتهنظر آتشبيار آن شدهاند و براي تهييج آن، از هر سخن و نوشتهاي دريغ نميكنند؟
جناب آقاي خاتمي، تا كي با اشك بنگريم و خون دل بخوريم و با هرج و مرج و توهين، تمرين دموكراسي كنيم و به قيمت از دست رفتن نظام صبر انقلابي داشته باشيم؟
جناب آقاي رئيسجمهور، هزاران خانوادهی شهيد و جانباز و رزمنده به شما رأي دادند كه رأي آنها مدال سينه شماست. آنها از شما انتظار برخورد منصفانه با اين مسائل را دارند و ما امروز رد پاي دشمن را در اين حوادث به خوبي ميبينيم و قهقههی مستانه را ميشنويم. امروز را دريابيد كه فردا خيلي دير است و پشيماني فردا غيرقابل جبران است.
سيدبزرگوار، به سخنراني به ظاهر دوستان و خوديها در جمع دانشجويان بنگريد، آيا همهی آن گفتهها تشويق و ترغيب به هرج و مرج و قانونشكني نيست؟
آيا معناي سال امام (ره) همين بود؟ آيا به همين صورت ميتوان ميراث گرانبهاي او را حفظ كرد و آيا بيتوجهي تعداد اندكي به نام حزبالله مجوزي است براي شكستن سر هر متدين و هتك حرمت آن؟
جناب آقاي خاتمي، رسانهها و راديوهاي دنيا را بنگريد، آيا صداي دف و دهل آنها به گوش نميرسد؟
جناب آقاي رئيسجمهور، اگر امروز تصميم انقلابي نگيريد و رسالت اسلامي و ملي خودتان را عمل نكنيد، فردا آنقدر دير و غيرقابل جبران است كه قابل تصور نيست.
در پايان با كمال احترام و علاقه به حضرتعالي اعلام ميداريم كاسهی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نميدانيم.
فرماندهان و خدمتگزاران ملت شريف ايران در دوران دفاع مقدس: غلامعلي رشيد ـ عزيز جعفري ـ محمدباقر قاليباف ـ قاسم سليماني ـ جعفر اسدي ـ احمد كاظمي ـ محمد كوثري ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقري ـ غلامرضا محرابي ـ عبدالحميد رئوفينژاد ـ نورعلي شوشتري ـ دكترعلي احمديان ـ احمد غلامپور ـ يعقوب زهدي ـ نبيالله رودكي ـ علي فدوي ـ غلامرضا جلالي ـ امين شريعتي ـ حسين همداني ـ اسماعيل قاآني ـ علي فضلي ـ علي زاهدي ـ مرتضي قرباني.
فتنه 88
از فتنه های سهمگینی که انقلاب با آن مواجه شد فتنه 88 است. پس از انتخاب ریاست جمهوری برخی نامزده ها به قانون تمکین نکردند و با اردوکشی خیابانی 8 ماه جمهوری اسلامی را با چالش مواجه کردند. انتخاباتی که می توانست نردبان صعود نظام ج.ا.ا. باشد ولی با جنایت برخی باعث کندی نظام و خلل در وجهه بین المللی ایران شدند. در این فتنه برخی نخبگان ریزش داشتند و برخی از خواص سکوت کردند. سردار سلیمانی با توجه به مأموریت های متعدد برون مرزی و حساسیت منطقه در این فتنه نقش عمار را در زمان هایی که در ایران بودند داشتند. نقش شهید سلیمانی را در فتنه 88 از چند گزارش زیر می توان استخراج کرد:
الف: سرادر عزیز جعفری فرمانده وقت سپاه در مصاحبه با خبرگزاری فارس می گوید: «مگر می شود حاج قاسم برای فتنه 88 که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود بی تفاوت باشد... طبیعی بود وقتی سال 78 این نامه را می نویسد و محورِ آن بوده، در سال 88 هم وقتی فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریت های او از سال 85 در منطقه خیلی بیشتر شده بود در ایام فتنه هرگاه می آمد، خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هر نوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام می داد اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت و حامیان فتنه بود.»(خبرگزاری فارس، 30/10/1399)
این گزارش با گفته سردار رمضان شریف: در ماجرای فتنه های 78 و 88 (سردار سلیمانی) مسئولیتی نداشتند و ماموریت اصلی آن شهید گرانقدر در حوزه برون مرزی و نیروی قدس سپاه و کمک به جبهه مقاومت و مقابله با توطئه های دشمن و تروریسم تکفیری علیه ملت های منطقه بوده است.(تسنیم:21/11/1398) منافات ندارد. سردار مسئولیت نداشتند ولی احساس مسئولیت می کردند و طبق وظیفه تعریف شده در فتنه 88 در هیئت دیپلماسی ورود کرده بودند و نقش عمار را برای خواص داشتند.
ب: بر اساس گزارش میزان، صادق خرازی ۱۱ فروردین ۹۴ در مصاحبه ای با خبرگزاری تسنیم، در پاسخ به این سوال که شما در سال ۸۸ برای جلوگیری از آن اتفاقات چه کارهایی میکردید؟ گفت: در رابطه با وقایع سالهای ١٣٨٨ من آن روزها با خیلی از دوستان در تماس بودم. با آقای هاشمی رفسنجانی و دکتر روحانی و چهرههای مطرح دیگر رایزنی داشتیم. برای حل مسایل حتی آقای حاج قاسم سلیمانی و دکتر باقر قالیباف سعی میکردند ماجرا را کنترل کنند تا خدای ناکرده کار از دست نرود. حتی بصورت جدا یا برخی اوقات آقایان سلیمانی و قالیباف با هم و گاهی جدا با بزرگان برای برون رفت از بحران رایزنی میکردند.
ج.اعلام موضع در برابر شعار دهندگان نه غزه نه لبنان نگاه سردار را به اذناب و سران فتنه سبز مشخص می کند.شعار نه غزه نه لبنان پس از فتنه سبز از حلقوم عده ای آگاهانه یا ناآگانه خارج می شد.
این موضوع در روزهای پایانی سال 94 در دیدار سردار سلیمانی که در خط مقدم جبهه مقاومت با تروریستها مقابله میکرد با هیئت حماس مطرح شد. ایشان در این باره با صراحت بیان داشتند: « در ایران، زمانی که مسئله، «فلسطین» باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» را سر دادند؛ از شما میپرسم اینها اکنون کجا هستند. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیمگیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت. کجا ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟»
د. سردار در پایان راهپیمایی 22 بهمن 1396 کرمان سخنرانی می کنند.در این سخنرانی سردار سلیمانی حرکت طیف سبز را پس از انتخابات 88 فتنه دانسته و مردم را خاموش کننده این فتنه معرفی می کنند.
شهید قاسم سلیمانی با اشاره به اینکه در سال 88 و در فتنه اخیر (سال 96) هم که ضدانقلاب برای براندازی وارد شدند و موجسواری میکردند افزود: این ملت ایران بود که وارد صحنه شد و بینی دشمن را به خاک مالید
نتیجه
سردار سلیمانی در مبارزه با همه فتنه های ایجاد شده از اول انقلاب نقش مهمی داشتند. برخی از این نقش ها کاملا آشکار و برخی بر حسب نوع مسئولیت و تقسیم کار با مراعات قوانین نظامی و سازمانی و امنیتی انجام می گرفته است.
برای سردار سلیمانی اصلاح طلب و اصولگرا مفهوم نداشت. اگر کسی از هر جریان داخلی یا خارجی انقلاب را نشانه می گرفت نسبت به او موضع مناسب را می گرفت. گاهی حضور در خط مقدم مانند مبارزه با داعش، رژیم صهیونیستی، منافقان و اشرار و گاهی بر حسب وظیفه با جهاد تبیین و عمار گونه مانند فتنه 78، 88 و 96
شیوه برخورد سردار می تواند درسی عملی از هزاران درس مکتب سلیمانی برای نسل کنونی و آیندگان باشد.