روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "ققنوس آزادی در خرمشهر! "به قلم جاماسب محمدی بختیاری آورده است: چه بهشتاب و برقآسا میگذرد، این سالیان دراز عمر در گذر روزگار. گویا دیروز همین امروز است. وقتی در سایهسار دیوارهای منازل، در کنار گذر معابر و در یک هوای خوشنسیم دلنشین بهاری در روستا، با عدهای از اهالی و معلمان روستا جمع بودیم، همگی بدون تکلف از آزادی خرمشهر با شور و حماسه و شوق گپ میزدیم. هرکس گوشهای از اخبار آزادی خونینشهر را میگفت، بهگونهای که انگار تجسم اخلاق و صمیمت رزمندگان و حماسهآفرینان در روح ما حلول کرده بود و برای بازگویی اخبار عملیات حد و مرز سِنی وجود نداشت. همه با خندههایی که در صورتشان نقش بسته بود، سراپا گوش بودند تا سخنان ما کوچکترها را بشنوند. شور و شوقی که گاهی توأم با حسرت و نالههای سردآسایی همراه بود که کالبد ما را میلرزاند. حسرت و حسادتی که به دلیل محدودیت سن نمیتوانستیم در این حماسه بزرگ و تاریخی شریک باشیم و نام و یاد خود را بر جریده عالم ثبت کنیم. حماسهای بزرگ که غرور تاریخی را به یک ملت بازگرداند و اجازه نداد تکرار تاریخ اینبار بهصورت تراژدی مضحک دوباره تکرار شود. پس از آزادی خرمشهر، حماسه آن به وادی اسطورهها رفت و قهرمانان به بافت اسطورهای ملی تبدیل شدند.
باآنکه نسل جدید جامعه به علت گسست نسلها اکثر آرمانها و باورهای نسل پیشین خود را فراموش کرد، الگوها و باورهای جدیدی برای زندگی نو یافته؛ اما وقتی سرود «ممد نبودی ببینی...» یا صدای گوینده وقت رادیو «شنوندگان عزیز خرمشهر آزاد شد» را میشنوند، اشک شوق بر دیدگانشان جاری میشود و برای لحظهای دوباره شنیدن آنها مشتاقتر و یاد و خاطره ققنوس آزادی خرمشهر در ذهنشان پر میگیرد. عشقورزیدن به میهن و مراد را شاید نتوان براساس محک عقلانیت سنجید؛ اما عشق نیرویی است که همه مرزها را در مینوردد تا انسان را به مقصد نهایی خویش نزدیکتر گرداند. اولینبار نبود که پیکر نجیب مام وطن مورد هجوم ترکههای بیدادگران تاریخ و طمعورزان کشورگشا قرار میگیرد. خاک پاک ایران اهورایی بارها توسط بیگانگانی همچون اسکندر و ترک و تازی، جولانگاه خونریزی و ترکتازی قرارگرفت. پس از هر هجومی، اجداد و نیاکان ما درمقابل بیرحمیها ایستادند. آنها توانستند اقوام مهاجم را رام کرده و با بستههای فرهنگی آنان را بدرقه کنند و سرکشان رامنشده را به موزه تاریخ بسپارند. در زمانهای که بعد از هجوم هر قوم وحشی کسی را یارای نفسکشیدن نبود، ملت ایران توانست با پایداری، حافظ تمام باورها و ارزشهای ملی خود باشد.
دیکتاتور عراق در مشابهتسازی تاریخی و خالدبنولید قلمدادکردن خود، میخواست بار دیگر حادثهی قادسیه را تکرار کند، غافل از آنکه نه امام(ه) فرزانه ایران شاهان خوشعیش و نوش ساسانی بود و نه فرزندان دلیر امروز سپاهیان غرق در تجملات رستم فرخزاد. بدنه لشکریان و رزمندگان بهپاخاسته ایران از طبقات سختکوش و خودساختهای بودند که چنان درسی از ادب به همه طمعورزان تاریخ دادند تا کسی بار دیگر هوس تجاوز به ایران را در سر نپروراند. آزادی خرمشهر به رویدادهای تاریخی ماندگار ایران تبدیل شد؛ اما گلایهها و حکایتهای آن همچنان باقی است. در سومخرداد، خونینشهر دوباره خرمشهر شد و در غروبی غمگین و غریبانه، حماسهسازان آن به وادیهای فراموشی تاریخ سپرده میشوند. حماسه شهیدانی که امروز روح جاویدشان بر فراز نخلهای بیسر آن سرزمین، نظارهگر رنجها و آلام ملی مردم سرزمین و کشور خود هستند. نخلهای بی سر و سوختهایکه حکایتها دارند.
همانهایی که با راستقامتی و استواری به همه مجاهدان و عاشقان درس پایداری میدانند و با زبان بیزبانی میگفتند: ای سروهای راستقامتان جاودانه تاریخ باید با صلابت ایستاد و رزمید و ایستاده رفت.آیا متولیان فرهنگی ما در تربیت نسل امروز موفق بودهاند که برآیند آنرا شهیدانی همچون بهنام محمدی و محمد جهانآراها باشند. فرزندان پرسشگر و نکتهسنج ما چقدر با این شهیدان آشنایی دارند؟ چگونه میتوانند با الگوپذیری از آنها انرژی و توان خود را در راه سرافرازی ایران بهکار گیرند؟ چقدر به حرمتها و کرامات انسانی ارج نهاده شده؟ چه توجیهی برای جابهجایی قبر اسطورهی خرمشهری، شهید بهنام محمدی، میتوان داشت؟ آیا او که هویت و تاریخ یک ملت است، گمنام است یا ما که با مرگ همهچیزمان به نیستی و نیستان میرود؟ چرا حماسه آزادی خرمشهر در انحصار سیاسی یک گفتمان خاصی قرار گرفت که حاملان آن کمترین نقش را در جنگ داشتند و چرا نتوانست با سایر حماسهها و اسطورههای ملی پیوند بخورد؟ چرا ادبیات ایثار و مقاوت رزمندگان در چنگال مدعیان بیهنری است که از آن بهعنوان دستآویزی برای ایجاد محدودیت بازماندگان دفاع مقدس استفاده میکنند؟ چرا از حماسهسازان که در قید حیات هستند، هرساله بهعنوان قهرمانان ملی تجلیل نمیشود؟ چرا دیگر گوش نسل جدید به نجواهای آرامبخش راویان روایت فتح از رسانه ملی نوازش داده نمیشود؟ و صدها و بلکه هزاران چراهای دیگر....
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "بحران زن! " به قلم صالح اسکندری آورده است: تاریخ سنتهای اجتماعی بشر نشان می دهد که زن از بدو خلقت در معرض تعدی و ظلم های بسیاری بوده است. در یونان زنان را موجوداتی پلشت و شیطانی می دانستند و جایگاهی دور از شان انسان برای آنها قائل بودند. موجودی حقیر که شباهت زیادی به انسان دارد. در چین ازدواج با زن به معنای مالک شدن او و محرومیتش از ارث به شرط عدم هم غذایی با مرد حتی پسرش بود. چینی ها اگر در مواقع سختی و تنگدستی، دختری بر دختران خانوادشان افزوده می شد ، نوزاد را مظلومانه رها می کردند تا از سرمای شب بمیرد یا خوراک حیوانات وحشی گردد! آنها حتی ترجیح می دادند بین نوزادان دختر و پسر خود، دختران را در پای بتها قربانی کنند. در میان اشراف ایرانی دختران و زنان از اقلام صادراتی قلمداد می شدند و خرید و فروش آنها قانونی بود. سالیانه بیش از 12 هزار دختر ، تنها از کلیشاد صادر می شد. عرب های دوران جاهلیت نوزادان دختر خود را زنده به گور می کردند و برخی از بت های شرک آلود خود مثل لات، منی و عزی را زنانه می آراستند. و...
اما این ظلم ها در مقابل حق کشی و تعدی که به اسم " آزادی زن " در یکی دو قرن گذشته علیه چند میلیارد زن روا داشته شده، سر سوزنی بیش نیست. همزمان با انقلاب صنعتی به منظور استفاده از کار ارزان و دقیق زنان در کارخانه ها، اربابان نظام سرمایه داری با تبلیغ و ترویج مقوله آزادی زن تمام تلاش خود را به کار بردند تا زن را از کانون گرم خانواده خارج کنند و وی را در کارگاه ها و کارخانه ها با حقوق ارزان استثمار کنند. عواقب وحشت ناکی نظیر آزار جنسی زنان، بهره کشی و استثمار آنها در محیط کار، تجارت و قاچاق روز افزون زنان، مسئله موالید نامشروع، تبعیض جنسیتی، بیماری های مقاربتی،روابط نامشروع جنسی با محارم و ... ثمره شوم این زیاده طلبی و تمتع طلبی مردانه بود. برخی که به سنت های الهی باور دارند حتی دو جنگ جهانی اول و دوم را مجازات وضعی ارتباط زنان شوهردار و مردان زن دار در درون کارخانه ها و کارگاه هایی می دانند که در اوایل قرن بیستم متداول شده بود.
صدای مظلومیت زنانه اگر چه قرن ها در گوش بشریت پیچیده اما در یکی دو قرن اخیر این مظلومیت به یک "بحران " جدی تبدیل شده که البته پروپاگاندای تبلیغاتی غرب اجازه پرداختن به این بحران را نمی دهد. چرا که منافع نظام سرمایه داری اقتضا نمی کند تا به قول روزنامه انگلیسی زبان "ملت و جهان " " زنان به خانه برگردند ".
به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر جمعی از بانوان نخبه با ایشان "شاید تعبیر "بحران زن "، تعبیر تعجبآورى باشد. امروز مسئله بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژى و بحران گرم شدن زمین، به عنوان مسائل اصلى بشریت مطرح می شود؛ اما هیچ کدام از اینها مسائل اصلى بشریت نیست. بیشترِ آن چیزهایى که مشکلات اصلى بشریت است، برمی گردد به مسائلى که ارتباط پیدا می کند با معنویت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعى انسانها با یکدیگر؛ که یکى از آنها مسئله زن و مرد، جایگاه زن، مسئله زن و شأن زن در جامعه است؛ که این حقیقتاً یک بحران است، منتها به رو نمىآورند، مطرح نمی کنند و سیاستهاى مسلط در دنیا به صرفه خودشان نمی دانند و شاید برخلاف راهبردهاى اصلى خودشان می دانند که این مسئله را مطرح کنند. "
البته اگر چه به باور اغلب پژوهشگران بحران به دیدگاه نظاره کنندگان بستگی دارد و آنچه در نزد یک فرد و یا یک گروه بحران تلقی می شود، ممکن است در نزد دیگران بحران نباشد اما به نظر می رسد فجایعی که امروز پیرامون مسئله زن رخ داده افکار عمومی را متقاعد می نماید که جهان با یک بحران جدی به نام "بحران زن " روبهروست.
مظلومیت و عدم رعایت حقوق زن، جهان امروز را به ورطه بحران بی عدالتی جنسیتی سوق داده است و به طور بی سابقه ای در حق زنان ظلم روا داشته می شود. مرکز مطالعات زنان و فمینیسم آمریکا اعلام کرد: طبق تازهترین آمار، 50 درصد از زنان شاغل و 15 درصد از مردان شاغل در محیط کار خود مورد آزار و اذیت یا سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند. بر اساس گزارش ها یک زن از هر شش زن آمریکایی در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته است و یک مرد از هر 33 مرد. گزارش دیگری نیز نشان می دهد که سالانه 60 هزار مورد تجاوز جنسی در کشور آفریقای جنوبی صورت می گیرد که 40 درصد آن افراد زیر 18 سال هستند. بر پایه گزارش های غیررسمی در انگلیس نیز، از هر 10 زن، 7 زن در طول زندگی شغلی خود به مدتی طولانی آزار جنسی دیده اند. به گزارش یونیسف بسیاری از شهرها و ایالات آمریکا از جمله اوکلند به مراکز اصلی فعالیت باندهای قاچاق انسان تبدیل شده اند. براساس گزارش پلیس فدرال آمریکا( اف بی آیس )تنها در سال 2006 میلادی بالغ بر یکصد هزار زن و دختر 9 تا 19 ساله در این کشور توسط باندهای قاچاق انسان وادار به تن فروشی شده اند. و ...
ابعاد این بحران خانمانسوز به لحاظ تلفات و خسارت های مادی و معنوی آنقدر تکان دهنده است که در این مجال نه می گنجد و نه به لحاظ اخلاقی اقتضا می کند که گفته شود. اما واقعیت این است که بحران زن مثل یک تومور سرطانی در تک تک سلول های اجتماعی در دنیای غرب ریشه دوانیده و دیر یا زود این نظام اجتماعی بیمار را از پای در می آورد.
امروز وظیفه اندیشمندان و دانشمندان مسلمان که میراث دار اندیشه ناب اسلام درباره زن هستند که در آن زن ریحانه و "سیّدة بیتها " محسوب می شود همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند هجمه بی وقفه به مبانی غلط غرب درباره زن بدون هر گونه پردهپوشی است چرا که واکاوی ابعاد بحران زن در غرب بسیاری از زوایای پنهان و خفایا را برای افکار عمومی روشن خواهد نمود.
امروز روز ولادت ام الائمه حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)، اسوه عفاف و عصمت و رخشنده ترین گوهر آفرینش و شفیعه محشر است.باید درود فرستاد به پدر بزرگوارش محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم) که با نگاه وحیانی تعرف جدیدی از زن و منزلت آن در اجتماع ارائه فرمود. هنوز هیچ مکتبی حقوق زنان را آنچنان که در اسلام آمده به رسمیت نشناخته است. قرآن کریم در سوره حجرات، آیه 13می فرماید: "ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره تیره و قبیله قبیلهتان گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. " انسان به دو جنس تفکیک شده است اما انسانیت جنسیت بردار نیست. از نظر اسلام زنان نیز میتوانند همپای مردان در مسیر تزکیه و تعالیجویی حرکت کنند و به قله عصمت، تقوا و عزت صعود کنند.
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "... از امت خود راضی هستی؟ " به قلم حسین شریعتمداری آورده است:1- در جریان جنگ احد به ناگاه این شایعه بر سر زبان ها افتاد و دهان به دهان چرخید که «رسول خدا(ص) به شهادت رسیده است». با شنیدن این شایعه که در گرماگرم جنگ، دور از انتظار به نظر نمی رسید، جماعتی از مومنان در ادامه نبرد به تردید افتادند و گروهی از آنان که پایان عمر رسول خدا(ص) را، پایان عمر اسلام نوپای آن روز می دانستند و با رفتن پیامبراعظم(ص)، همه آنچه آورده بود را از دست رفته تصور می کردند! با دلواپسی پای از میدان پس کشیدند، اگرچه شمار بیشتری به نبرد ادامه دادند. در پی این واقعه بود که خدای سبحان به کلام وحی، پا پس کشیدگان را ملامت فرمود؛ «محمد(ص)، رسول خداست و پیش از او نیز پیامبرانی بوده اند، آیا اگر او رحلت کند و یا به شهادت برسد، به گذشته ها بازمی گردید»؟ -آیه 144سوره مبارکه آل عمران- شاید آن عده که پا پس کشیدند، پیش از آن زمزمه خناسان را شنیده بودند که رسول خدا(ص)، فرزند پسر ندارد و اگر چشم از جهان فرو بندد، طومار اسلام درهم خواهد پیچید و آئین تازه از راه رسیده با آورنده آن خواهد رفت! این آرزوی اشراف و مشرکان اشرافیت از دست داده، اما خیال خام بود چرا که خدای منان و مهربان، فاطمه(س) را -نه فقط- به رسول خدا(ص)، که تا همیشه تاریخ به اسلام، مسلمانان و همه دنیای دین باوران و خدا دوستان، بخشیده بود. زهرای ما (س) را «کوثر» نامیده بود و به وجود مبارکش حجت آورده و خطاب به رسول خدا(ص)- بخوانید همگان- بشارت داده بود که «دشمنان تو، بی عقبه هستند»... خدای مهربان، فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، همسر امیرمومنان(ع) و مادر تمامی امامان علیهم السلام را «محور» و «اساس» ماندگاری اسلام معرفی کرده بود.
2- «من راجع به حضرت صدیقه- سلام الله علیها- خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم. فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق-سلام الله علیه- می فرمایند، فاطمه -سلام الله علیها- بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است. یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیاء عظام(ع) درباره کسی این طور وارد شده باشد... جبرئیل به طور مکرر در این 75 روز وارد می شده و مسائل آتیه ای که بر ذریه او می گذشته است، آن مسائل را می گفته است و حضرت امیر(ع) هم ثبت می کرده است و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او، حضرت صاحب -سلام الله علیه- است، برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد. ما نمی دانیم، ممکن است»،
صحیفه امام(ره) ج20ص5
امام راحل ما(ره) هرگز سخنی به خلاف و کلامی به گزاف نگفته است. پس ماجرا چه بود؟ و جبرئیل امین درباره «ایران امروز» به زهرای مرضیه(س) چه گفته بود؟ دقیقا نمی دانیم! ولی می توانیم به دقت حدس بزنیم. چگونه؟!
3- شایسته نیست- و انتظار هم- که در سالروز میلاد فاطمه(س)، قصه از «غصه»های او ساز کنیم ولی شرح غصه های آن روز زهرا(س) در بلندای پیروزی های امروز که همه مدیون اوست، خواندنی و خدای مهربان را شکرکردنی است. چند سال قبل در سالروز شهادت حضرتش آورده بودیم؛
«زهرای ما(س)، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارش های رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بی محابا شکسته بودند را یادآور شده بود.
زهرای ما(س) می دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می شوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می دید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را می شنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را می نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می گریست، اشرافیت بر باد رفته را می دید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می خورد و سر مطهر حسین(ع) را می دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می رود، یزید را می دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او می زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می خواند! و... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی امیه» و «بنی عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می گزند و دست حسرت بر پیشانی می زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس می داشتند تا ولایت حجاج بن یوسف ها و منصور دوانیقی ها که خونریز و انسان ستیزند را به زور بر گرده خویش نداشته باشند.»
دلشوره فاطمه(س) آن روزها، اگرچه پاسخی نیافت، چرخ اما، که بی اذن خدای فاطمه(س) نمی چرخد، این دلشوره را با نشانی از تربت بی نشان او که حدیث تلخ آن روزها بود، در دل خود پیچید و چرخید و چرخید تا به عصر خمینی و خامنه ای رسید. مردانی از حلقه اولیاءالله و سلاله پاک زهرا(س). مردمی که رسول خدا(ص) نشانی آنان را به سلمان داده بود، با پای جان در پی ندای امام راحل(ره) و خلف حاضر او به میدان آمدند، آنها نه در سر سودای سود داشتند و نه در رکاب خمینی و خامنه ای، غم بود و نبود�� خون دادند و خون دل خوردند و عقبه های تند و نفس گیر را درنوردیدند تا آن که... سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی نو که پسند زهرای مرضیه(س) بود درانداختند و...
4- فاطمه عزیز! نمی گوئیم کاش بودی و می دیدی! چرا که هستی و می بینی. امروز دیگر مانند آن روزها غریب و تنها نیستی. دیگر نیازی نیست که شبانه با پهلوی شکسته و دل غمزده، کوچه های مدینه را بکاوی و یار همدل و همزبانی نیابی که به یاری علی(ع) و حمایت از «ولی» برخیزد.
می بینی زهرای عزیز! امروز سراسر جهان اسلام به ندای آن روز تو لبیک گفته است. نسیم روح افزا و حیات آفرین اسلام فقط به پرچمی که تو برافراشته بودی می وزد. ایران، لبنان، فلسطین، یمن، مصر، تونس، اردن، حجاز، لیبی، مراکش و.... هرجا که مسلمانی هست و هر نقطه ای که مسلمان نشین است، از تو نام و نشان گرفته است.
زهرای ما(س) به یاد می آوری که چه غریبانه به مسجدالنبی(ص) رفتی و در اجتماع بزرگ آن روز مهاجر و انصار با پهلوی شکسته به خطبه ایستادی «خس و خاشاک نفاق در شما پدیدار گشته، لباس دین در میانتان کهنه شده... کبک باطل، خواندن آغاز کرده و در خانه هایتان به گردش آمده، شیطان از مخفیگاه خود به میان شما سرک کشیده و می بیند که ندایش را پاسخ می دهید و...»
چه دل پرغصه ای داشتی! امروز اما، در عصر بعثت دوباره بار دیگر شیطان بزرگ از درد جیغ بنفش می کشد و به عصبانیت توأم با سردرگمی اعوان و انصارش را به یاری می طلبد، بی آن که فاطمیون زمان، امانش دهند. فاطمه عزیز! آیا از امت خویش راضی هستی؟ تقصیر و قصور ما را به خمینی و خامنه ای ببخش و از ما راضی باش که اگر «بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود».
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "غربت فرهنگ فاطمی " آورده است: کمتر اتفاق میافتد که سه مناسبت مهم و مرتبط در یک روز با هم جمع شوند. امسال، از گذر گردش ایام، میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و سالروز میلاد فرزند برومند آنحضرت، امام خمینی با سالروز آزادی خرمشهر در یک روز قرار گرفتهاند.
امروز، سوم خرداد 1390 مصادف با 20 جمادی الثانی است و اهمیت این همزمانی از این جهت است که تأکید امام خمینی بر الگو بودن حضرت فاطمه زهرا با هدف مقدسی که رزمندگان دوران دفاع مقدس و کسانی که برای آزادسازی خرمشهر از جان خود گذشتند، دارای پیوندی مستحکم و ناگسستنی است. بنابر این، باید از این فرصت استثنائی برای پاسخ دادن به این سؤال اساسی که امروز جامعه ما چقدر با ارزشهای به یادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا همراه است؟ استفاده کنیم و به خودمان یادآوری نمائیم که اگر خدا به ما فرصتی داده، براساس این سنت قطعی الهی است که فرموده است: "ثم جعلناکم خلائف فی الأرض لننظر کیف تعملون " (سوره مبارکه یونس، آیه 14)
خدا با هیچ فرد و ملت و امت و قوم و قبیلهای تعارف ندارد و هیچ تضمینی برای ابدی بودن به آنها نداده است. نتیجه مستقیم و بدون استثنای تخلف از دستورات الهی، گرفتار شدن در چنگال تبدیل و تغییر است و این یک سنت الهی است که در طول تاریخ جاری بوده و در آینده نیز جریان خواهد داشت. توصیههای اکیدی که اسلام از زبان امامان معصوم برای محاسبه دارد و معروفترین فراز آن "حاسبوا قبل ان تحاسبوا " است نیز همین نکته اساسی را گوشزد میکند.
از حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، این روزها و این سالها مطالب فراوانی گفته و نوشته میشود. رسانهها، به ویژه رسانه ملی با گستردگی کمی زیادی که دارد، به مناسبت ایامی که متعلق به این بانوی بزرگ است، اعم از فاطمیه و عزاداریها و امروز که روز تولد آن حضرت است، از فضایل ایشان فراوان میگویند ولی آنچه موجب تأسف است اینست که هرچه زمان میگذرد جامعه ما از این کمالات و ارزشها بیشتر فاصله میگیرد. این واقعیت تلخ را به روشنی میتوان در رواج روزافزون بدحجابی و در برخی مناطق بیحجابی، کنار گذاشته شدن تدریجی چادر که حجاب برتر و نشانه ملی زنان ایران است، رواج بیبندوباریها، عادی شدن روابط دختران و پسران، بیاعتنائی به حریمهائی که علاوه بر شرعی بودن حتی بر سنتهای ملی ما مبتنی هستند و در بسیاری از رفتارها و آداب و عادات و باورهای جدید مشاهده کرد.
اگر با نگاهی خالی از یکسویه نگریهای گروهی و جناحی و آلوده به بازیها و تعصبات سیاسی به واقعیتهای امروز جامعه در بخش مربوط به زنان و دختران بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که اگر با شرایط کنونی به پیش برویم قطعاً در دامان زنانی که با چنین فرهنگی بار میآیند مردانی که توانستند خرمشهر را آزاد کنند تربیت نخواهند شد. مردان بزرگی که خرمشهر را آزاد کردند، فقط دلیر نبودند بلکه با تمام وجود به ارزشهای دینی اعتقاد و ایمان داشتند. حتی شجاعت و دلیری و دریادلی آنها نیز از همان اعتقاد و ایمانشان مایه میگرفت و در باورهای دینی شان ریشه داشت. این ایمان را آن مردان بزرگ از مادران مؤمنه شان گرفته بودند و اینکه امام خمینی میفرمودند از دامن زن است که مرد به معراج میرود، یعنی همین.
انقلاب اسلامی هم با فداکاری مردان با ایمانی به پیروزی رسید که در دامان زنانی که از حضرت فاطمه زهرا پیروی میکردند و فضایل و کمالات آن حضرت را در وجود خود متبلور میساختند پرورش یافته بودند. امام خمینی با کمک این مردان و زنان با ایمان توانست انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و در جنگ تحمیلی نیز با تکیه بر غیرت دینی همین مردان و زنان با ایمان بود که توانست در برابر دشمنان بایستد و قدرتهای بزرگ شرقی و غربی را از نگاه طمعکارانهای که به ایران دوخته بودند پشیمان نماید.
شرط تداوم انقلاب و تقویت نظام جمهوری اسلامی اینست که ارزشها، کمالات و فضایل به یادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا، که زنان ما را به پشتوانهای قدرتمند برای شکلگیری انقلاب و منبعی سرشار از نیروی ایمانی برای روحیه دادن به رزمندگان دفاع مقدس و حامیان و حافظان نظام مقدس جمهوری اسلامی تبدیل کرده بود، همچنان در جامعه ما حرف اول را بزنند و به صورت عملی در جامعه جاری باشند. واقعیت اینست که ما اکنون در شعار چیزی کم نداریم اما آنچه در میدان عمل مشاهده میشود، چیز دیگری است. به بالای 60 درصد ورود دختران به دانشگاهها افتخار میکنیم اما برای آنچه از این رهگذر بر سر خانواده و تربیت فرزندان این جامعه خواهد آمد نگران نیستیم! به حضور زنان در مشاغل مختلف میبالیم اما به این فاجعه که وقتی پدران و مادران در حساسترین سالهای عمر خود بیشتر اوقات شبانه روزشان را در خارج از خانه و دور از فرزندان میگذرانند، نسلهای آینده این جامعه از نظر روانی و اعتقادی و عاطفی چه سرنوشتی خواهند داشت فکر نمیکنیم! از کنار بیبندوباریها و روابط عادی شده دختران و پسران و زنان و مردان و ناهنجاریهای برخاسته از آن بیتفاوت عبور میکنیم و به عوارض منفی این پدیدهها نمیاندیشیم. مطمئن باشیم که با این روش، نمیتوانیم در جامعه آینده خود زنانی که بتوانند در دامان خود فرزندانی با ویژگیهای آنان که خرمشهر را آزاد کردند و آنان که جان خود را فدای دفاع از میهن و انقلاب و نظام اسلامی کردند داشته باشیم.
سالها گذشت و عدهای ما را به دعوا بر سر این سؤال که کار فرهنگی مقدم است یا اجرای قانون؟ مشغول نگهداشتند. هرکس آمد شعارهای خوبی داد ولی وقتی بر صندلی قدرت تکیه زد نه تنها آن شعارها را فراموش کرد بلکه از زنها به مثابه ابزاری برای رسیدن به آراء بیشتر استفاده کرد. در رسانه ملی هم از یکطرف فضائل حضرت فاطمه زهرا از زبان تندروترین و سخت گیرترین افراد برای زنان بیان میشود و از طرف دیگر، زنانی با لباسهای پرزرق و برق و با هفت قلم آرایش به تبلیغ لبنیات و پفک و سس و جوایز بانکی میپردازند! در یک برنامه تا میتوانیم ساده زیستی حضرت زهرا را به رخ میکشیم و بلافاصله همان زنهای بزک کرده را به تبلیغ لوازم خانگی اشرافی وادار میکنیم! برخوردهای دوگانه و چندگانه در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داستان دیگری است که بماند...
شاید همزمانی سالروز آزادی خرمشهر با دو سالروز متبرک میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و امام خمینی، فرزند عالم و مجاهد آنحضرت که مکتب اهل بیت را در عصر غربت ارزشها زنده کرد و به قدرت رساند، بهانهای باشد برای آنکه عقلای قوم درباره غربت فرهنگ فاطمی کمی اندیشه کنند و برای نجات آن و تضمین آینده این کشور و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی از خطری که در کمین است راهی بیابند.
روزنامه خراسان در سرمقاله روز خود با عنوان "اصرار بر سرپرستی احمدی نژاد بر وزارت نفت؛ اجتهاد در برابر نص "به قلم بهروز بیهقی آورده است: گویا با توجه به اظهارات معاون حقوقی رئیس جمهور در حاشیه جلسه روز یکشنبه هیئت دولت مبنی بر این که رئیس جمهور سرپرست وزارت نفت است قرار نیست اختلاف نظرهای اخیر بر سر مسائل اجرایی و از جمله تعیین سرپرست برای وزارتخانه های بدون وزیر، بی حاشیه خاتمه یابد تا مسئولان مجال و فراغ کافی برای پرداختن به مهم ترین موضوع سال جاری یعنی جهاد اقتصادی داشته باشند.
تاسف بارتر این که سطح اختلاف ها آن چنان نازل شده که حال باید بدیهی ترین قواعد حقوقی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی ایران را به بر��ی گوشزد کرد؛ قواعدی که مبتنی بر نصوص قانون اساسی هستند و بی اعتنایی حتی غیرعامدانه به آن ها، شیرازه امور کشور را از هم می گسلد.
صاحب نظران علم حقوق و کارشناسان خبره مسائل اجرایی هم چنان می توانند موضوع تصدی سرپرستی وزارت نفت توسط رئیس جمهور را مورد مداقه و بررسی قرار دهند و له یا علیه آن استدلال کنند، اما پس از اعلام نظر سخنگوی شورای نگهبان و این که با توجه به «اصول متعدد قانون اساسی و ظهور ذیل اصل 135 و سابقه تاریخی وضع آن» اعضای این شورا تصدی سرپرستی وزارتخانه های بدون وزیر را برای رئیس جمهور جایز ندانسته اند، موضوع محل اختلاف به لحاظ عملی حل و فصل شده تلقی می شود زیرا به تصریح اصل 98قانون اساسی، تفسیر این قانون به عهده شورای نگهبان است.
تمکین به تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی از لوازم لاینفک اصل 98 به شمار می آید که جز در برخی دوره ها و از سوی برخی گروه های سیاسی مورد خدشه قرار نگرفته است اما اینک خانم فاطمه بداغی ، معاون حقوقی رئیس جمهور به صراحت بر سرپرستی وزارت نفت توسط رئیس جمهور تاکید کرده است.
استدلال های معاون حقوقی رئیس جمهور و به ویژه استناد ایشان به تفسیر شورای نگهبان از اصل 73 قانون اساسی که اساسا از موضوع بحث خارج و درباره شرح و تفسیر قوانین عادی است، این پرسش بنیادین و در عین حال مخاطره آمیز را به ذهن متبادر می کند که مگر می توان به چون و چراها در برابر تفسیر شورای نگهبان ادامه داد و رئیس جمهور را سرپرست وزارت نفت خواند؟ از فحوا و نه تصریح اظهارات معاون حقوقی رئیس جمهور برمی آید که خانم بداغی ادعای خود را به عطف بماسبق شدن یا نشدن قوانین تفسیری مستند کرده اند. افزون بر این که معنای قوانین تفسیری برای ما روشن نیست، این نکته کاملا بدیهی است که شورای نگهبان در مقام زدودن اختلاف های مطرح شده و نه تفننی حقوقی به تفسیر اصلی از اصول قانون اساسی می پردازد و نمی توان این سوال را پرسید که آیا موضوع اختلاف بالفعل مشمول تفسیر شورای نگهبان می شود یا خیر؟ پرسیدن چنین سوالی در واقع به زیر سوال بردن استفسار از شورای نگهبان و عبث تلقی کردن تفسیر این شوراست. گو این که بر این مبنای واهی ، هر مسئولی می تواند اقداماتی انجام دهد و از تمکین به نظر بعدا اعلام شده شورای نگهبان شانه خالی کند.
شگفت آورتر از اظهارات معاون حقوقی رئیس جمهور ، واکنش مجتبی ثمره هاشمی، دستیار ارشد رئیس جمهور به سوالی در همین زمینه است. هنگامی که از دستیار ارشد رئیس جمهور سوال شده که با توجه به این که شورای نگهبان اعلام کرده که رئیس جمهور نمی تواند سرپرستی وزارت نفت را برعهده بگیرد، نظر دولت در این زمینه چیست، گفته است که «کمی صبر کنید» به این ترتیب آقای ثمره هاشمی نه آن چنان که باید بی درنگ سرپرستی وزارت نفت توسط رئیس جمهور را منتفی خوانده و نه انتساب نظر اعلام شده را به شورای نگهبان رد کرده است.
باید پرسید مگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «کمی صبر» در برابر تفسیر شورای نگهبان را مجاز خوانده و امور کشور را به شکیبایی این و آن منوط و مشروط کرده است که کمی صبر جای تمکین صریح و سریع به تفسیر شورای نگهبان را گرفته است؟ در محکوم کردن این رویه ادله فراوانی می توان ارائه کرد اما تاکید رهبر معظم انقلاب بر حجت بودن همیشگی نظر شورای نگهبان و تنها مرجع تفسیر قانون اساسی خواندن این شورا (در دیدار 10 اردیبهشت ماه رئیس و اعضای شورای عالی استان ها و شهرداران مراکز استان ها)هیچ محمل شرعی و قانونی برای کمی صبر باقی نمی گذارد.
از این صریح تر، نقل قول اخیر احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش های مجلس از معظم له است که در جلسه بررسی ادغام وزارتخانه ها با حضور روسای قوای مجریه و مقننه فرموده اند که وقتی شورای نگهبان نظری می دهد همه باید اطاعت کنند و من هم باید اطاعت کنم. با توجه به این نکات، ادامه دادن این بحث را در این نوشتار اطاله ای بی فایده می دانیم اما هنوز ذهن و ضمیرمان آرام نگرفته است که آیا رئیس جمهور از قانون تمکین یا با اجتهادی در برابر نص حاشیه جدیدی ایجاد می کند و باعث انحراف ذهن و وقت مسئولان کشور از وظایف اصلی شان یعنی خدمت به مردم می شود؟
روزنامه تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "تولید نقدینگی و تورم یارانه ای " به قلم افشین زمانی آورده است: گزارش دیوان محاسبات درباره تخلفات یارانه ای دولت در واقع مهر تایید بازوی نظارتی مجلس بر مواردی از تخلف دولت در اجرای قانون هدفمندی یارانه هاست که پیش از این توسط برخی نمایندگان و کارشناسان بیان شده و در عین حال درباره تبعات چنین تخلفاتی هم تذکر لازم به دولت داده شده بود. بر اساس گزارش دیوان محاسبات کشور، دولت از محلی غیر از محل آزادسازی قیمتها و به صورت تخلف از قانون منابعی را از بانکها و سایر صندوقها برداشت کرده و به عنوان یارانه نقدی بین مردم توزیع کرده است. این درحالی است که به موجب قانون هدفمندی یارانه ها دولت ملزم شده بود در چارچوب آزادسازی قیمت حاملهای انرژی به بازتوزیع بخشی از درآمد آزادسازی قیمتها بین مردم متقاضی یارانه بپردازد و اجازه برداشت از منابع مالی دیگر را نداشته است. از روزی که دولت قصد خود را برای پرداخت یارانه ماهیانه بین مردم به قرار هر نفر حدود
45 هزار تومان اعلام کرد و در عین حال هم متقاضیان دریافت یارانه نقدی بالای 65 میلیون نفر اعلام شد ، محاسبات کارشناسان نشان داد که دولت بهرغم استفاده از روش شوک درمانی و آزادسازی نسبتا قابل توجه قیمتها ، اما باز قادر به تامین هزینه پرداخت یارانه نقدی بین مردم نبوده و به ناچار به منابع داخلی بانکها از جمله فشار به بانک مرکزی برای انتشار نقدینگی رو خواهد آورد. گذشته از اینکه چنین عملکردی دارای شبهات قانونی است و دیوان محاسبات هم تخلفات قانونی دولت را احصا کرده است ، اما از منظر کارشناسی اقدام دولت دارای تبعات منفی بر اقتصاد است که بروز تورم یکی از این تبعات به حساب می آید. پیش از این اقتصاد دانان به دولت تذکر داده بودند که در راستای اجرای قانون هدفمندی یارانه ها به تولید بیش از حد نقدینگی رو نیاورد و صرفا از محل درآمد آزاد سازی قیمت حاملهای انرژی به پرداخت یارانه نقدی اقدام کند.
به گفته اقتصاد دانان اگر دولت برای پرداخت یارانه نقدی صرفا به منابع درآمدی آزادسازی قیمتها اتکا کند ، چنین اقدامی که در واقع جابهجایی پول حساب می شود نه تنها تورم زا نخواهد بود که حتی به نوعی باعث رونق نسبی اقتصاد هم می شود.
ظاهرا دولت خود هم به چنین نظریه کارشناسی اعتقاد داشته است چرا که برخی مقامات اقتصادی چون سخنگوی اقتصادی و دبیر کارگروه طرح تحول اقتصادی بر کنترل نقدینگی در جریان اجرای قانون یارانه ها به عنوان سیاستی ضد تورمی تاکید کرده بودند.
اما ظاهرا برخی محاسبات اشتباه در برآورد میزان درآمد یارانهای دولت و نیز عدم پیش بینی دقیق از موج چندین ده میلیونی متقاضیان دریافت یارانه نقدی باعث شده است تا دولت از تامین هزینه ها باز بماند و در همان حال از تمام ابزارهای در اختیار برای برابر کردن هزینه ها و درآمدهای یارانهای رو آورد که تولید بیش از حد نقدینگی و فشار به بانک مرکزی هم یکی از این ابزارها بوده است.
قضاوت درباره اینکه اقدام دولت در فشار به بانک مرکزی برای تولید 5 هزار میلیارد تومان نقدینگی با ضوابط قانون مصوب مجلس انطباق دارد یا خیر ، با خود مجلسیان است اما در این میان یک چیز مسلم است ؛ تولید بیش از حد نقدینگی و تداوم این سیاست برای تامین هزینه های پرداخت یارانه نقدی دارای آثار تورمی بر اقتصاد است که چنین تورمی از طریق فشار هزینه ای به مردم می تواند تاثیر پرداخت یارانه نقدی را به حداقل ممکن برساند و در راه اجرای قانون یارانه ها مخاطراتی ایجاد کند.
روزنامه ایران در سرمقاله روز خود با عنوان "بازنده اصلی "به قلم علیاکبر جوانفکر آورده است:جمهوری خلق چین که هرروز بیش از گذشته قدرت اقتصادیاش را به رخ غربیها میکشد، حجم مبادلات تجاری خود را با جمهوری اسلامی ایران به بیش از 30 میلیارد دلار در سال افزایش میدهد.
این حجم بزرگ بازرگانی خارجی میان جمهوری اسلامی ایران با یک کشور دیگر، در حالی است که رئیس جمهور امریکا از اعمال شدیدترین تحریمها علیه ایران سخن به میان آورده و ادعای حذف ایران اسلامی از بخش بزرگی از نظام اقتصادی دنیا را مطرح کرده است. با این حال وزیران امور خارجه ایران و چین که این روزها در پکن نشست دوجانبه خود را برگزار کردهاند، تمایل دو طرف برای استفاده از سایر ظرفیتهای موجود و ارتقای مبادلات تجاری فیمابین را مورد تأکید قرار دادهاند.
روند رو به رشد حجم مبادلات اقتصادی ایران با کشورهای مختلف جهان، بویژه با چین، نشان میدهد که بازنده اصلی در ستیزهجویی غرب در برابر ایران اسلامی، شرکتهای امریکایی و اروپایی بودهاند. امریکا و برخی از کشورهای غربی، در حالی بازار جذاب ایران را از دست میدهند که در آینده برای احیای مجدد فرصتهای ازدست رفته خود، باید وارد گردونه رقابت جدی با کشورهای قدرتمندی مانند چین بشوند و این در حالی است که قدرتهای اقتصادی در غرب بسیاری از زمینههای رقابتی را در نقاط مختلف جهان به حریفان شرقی و بویژه چین واگذار میکنند.
چشمانداز تحولات اقتصادی و سیاسی جهان، حاکی از آن است که کشورهای غربی در حال مواجه شدن با وضعیت بسیار سخت و شکننده اقتصادی و تب��ات سنگین اجتماعی ناشی از آن هستند و تئوریهای اقتصادی هیچ راه روشنی را فراروی آنها نمیگشاید. بر مبنای همین چشمانداز است که تحلیلگران عرصه سیاست و اقتصاد، انتقال قدرت از غرب به شرق را یک امر حتمی و غیر قابل پیشگیری عنوان میکنند.
در چنین فضایی، پر واضح به نظر میرسد که دولت امریکا و کشورهای اروپایی همپیمانش، با از دست دادن فرصت همکاری با ایران، به دست خود کاری کردهاند که فرایند این انتقال قدرت با سرعت بیشتری انجام شود.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران در سایه چند دهه مقاومت و ایستادگی در برابر فشارهای گوناگون جبهه به هم پیوسته قدرتهای زیادهخواه جهانی، راه برون رفت از شرایط دشوار را به خوبی آموخته است و برخلاف ذهنیتسازیهای بیاساس آقای اوباما، ایران اسلامی اکنون به کشوری موفق و پرجاذبه برای ملتهای آزادیخواه و بویژه ملتهای مسلمان تبدیل شده است و حتی رسانههای غربی به این حقیقت اذعان کردهاند که رهبر معزز انقلاب و رئیس جمهور مردمی آن در زمره محبوبترین شخصیتهای بارز در جهان اسلام محسوب میشوند. بنابراین نمیتوان کشوری با این خصوصیات را که گامهای بلندی نیز در مسیر پیشرفتهای همهجانبه به پیش برداشته است، نادیده گرفت.
آگاهان سیاسی بر این نکته اتفاق نظر دارند که اوباما آخرین تیر در ترکش امریکا برای نجات از وضعیت بغرنج و پیچیده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور است، بنابراین اگر وی به سیاست مخرب و غیرعاقلانه خود در قبال جمهوری اسلامی ایران استمرار بخشد، بهرهای بیش از آنچه که اسلافش به دست آوردند، کسب نخواهد کرد.
واقعیتهای پیش رو نشان میدهد که کشتی توفانزده امریکا و همپیمانان اروپایی او به یک ناخدای عاقلتر از اوباما نیازمند است، چه در غیر اینصورت این کشتی سرگردان، از توفان سهمگینی که امروز گرفتار آن است، نجات نخواهد یافت.
روزنامه سیاست روز در سرمقاله روز خود با عنوان "بده بستانهای واشنگتن و لندن "به قلم مدیر مسئول آورده است:چند روزی است برخی رسانههای خارجی از جمله بنگاه بیبیسی فارسی دراخبار و گزارشات خود از رئیسجمهور آمریکا به عنوان قدرتمندترین شخصیت یا فرد در جهان نام میبرد. از طرف دیگر در گفتوگوی اختصاصی دو شب گذشته بیبیسی با اوباما نیز مصاحبهکننده از او پرسید: از اینکه قرار است به انگلستان سفر کنید و با ملکه بریتانیا به صورت خصوصی دیدار داشته باشید چه احساسی دارید؟ و اوباما در پاسخ ملکه را برای همه جهانیان قابل احترام دانست و ملاقات با او را بسیار مهم ارزیابی و اضافه کرد که قبلا هم وی با خانواده سلطنتی روابط دوستانهای داشته است.
این نوع بده بستانها و به عبارتی نان قرض دادنها، موجب بروز شائبههایی میگردد که میتواند دستمایه تحلیلهای گوناگون شود. دراین نوشتار مختصر، فارغ از مصادیق و شاخصهای معطوف به قدرتمندترین و یا قابل احترامترین فرد در جهان به یک شق از موضوع پرداخته میشود.
کاهش جدی محبوبیت شخص رئیسجمهور آمریکا و یاس مردم از تحقق وعدههای انتخاباتی و تشدید این معضل پس از وقوع بحران اقتصادی در غرب و در نهایت غافلگیری نهادهای اطلاعاتی که داعیه تسلط به تمامی فعل و انفعالات کشورها را در اقصی نقاط جهان خصوصا خاورمیانه داشتند، ولی نتوانسته بودند رویدادهای نادر وبسیار بزرگ چند ماه گذشته را پیشبینی کنند موجب شد که سناریوی ناشیانه بنلادن در دستور کار قرارگیرد. این سناریواگرچه توانست در گام اول هشت درصد به محبویت اوباما بیفزاید ولی به اعتقاد کارشناسان بیطرف بین الملل، دیری نخواهد پایید که پاشنهآشیل کاخ سفید شود. چرا که فرآیند پیش بینی شده و ضعف در تمهیدات پروژه بنلادن ،سئوالات بسیاری را بدون پاسخ گذارد. لذا اگر افکار عمومی از آن غفلت نکند می تواند عامل بزرگترین دغدغه مقامات واشنگتن شود. از اینرو بلندگوی غولهای رسانهای غرب تلاش دارند با بزرگنمایی عملیات مذکوردر پاکستان، افکار و اذهان عمومی را اداره نمایند و اجازه طرح ابهامات پیرامونی را ندهند.
از طرف دیگر اعتراضات آرام و بعضا همراه با خشونت پیرامون مراسم عروسی مربوط به خانواده سلطنتی انگلیس وهزینههای گزاف آن در مقطع زمانی که اقتصاد انگلستان با بحرانهای بزرگ اقتصادی دست و پنجه نرم میکند احساس خطر جدی را برای صاحبان قدرت در لندن فراهم کرده است. لذا افتخار کردن اوباما (به قول آنها قدرتمندترین مرد دنیا) برای دیدار با ملکه انگلیس هم میتواند مصرف داخلی مردم انگلیس را تامین نماید تا جبران خدمتی باشد که رسانه های انگلیسی برای متصف کردن اوباما بکارگرفته اند.لذا آنچه به نظر می رسد نباید رسانه ها از آن غفلت کنند بیان حقایق مربوط به رفتار مالی خانواده سلطنتی وبحران مقبولیت آنهاست وهمینطور بررسی ابعاد قدرت نمایی کاذب واشنگتن در عرصه بین الملل ، وآگاهی بخشی افکار عمومی ملل است.
روزنامه آفرینش روز در سرمقاله روز خود با عنوان "تاثیر کاهش تولیدات داخلی برمعیشت مردم "به قلم حمیدرضا عسگری آورده است:طرح هدفمندی یارانه ها در ابتدای راه با تزریق پول به خانوارهای ایرانی سبب افزایش نقدینگی در جامعه گردید.
افزایش تقاضا برای خرید کالا باعث رونق موقتی بازار شد. اما پس از مدت کوتاهی نیاز به تولید افزایش پیدا کرد از سوی دیگر با آزاد سازی قیمت حامل های انرژی و افزایش هزینه های تولید برای کارخانجات، مراکز تولیدی و کاهش تولید شاهد رشد تورم در بازار بودیم. اما راه کارهای نادرستی که درحل این مشکل اتخاذ گردیده باعث نمک پاشیدن برزخم بازار شده است.سیاست روند کنترل قیمت ها از سوی دولت نه تنها مرهمی بر این روند نگذاشت بلکه باعث افزایش سرعت حرکت تولیدکنندگان به سمت رکود در تولید گردید.
این واقعیتی است که افزایش چند برابری قیمت انرژی در خط تولید کارخانجات سبب تعطیلی تعداد کثیری از واحدهای تولیدی گردیده است. این کاهش تولید و تعطیلی کارخانجات به طور مستقیم باعث بیکاری بسیاری از کارگران، افزایش قیمت کالاها، ایجاد فرصت برای سودجویان و اخلال گران برای برهم زدن تعادل چرخه عرضه و تقاضا گردیده است. و به طور کلی نظم و اعتدال در معیشت مردم را برهم زده است.
در حال حاضر شاهد افزایش 9 تا 12 درصدی کالاهای خوراکی هستیم که این آماربازهم با واقعیت های بازار تفاوت دارد. این در حالی است که افزایش قیمت محصولات غذایی و خوراکی و قطع یارانه های انرژی و افزایش جهشی قیمت ها شرایط زندگی را برای خانوارهای متوسط و متوسط به پایین شهری بسیار مشکل تر از گذشته ساخته است.
عامل دیگری که دولت با اقدام به آن کمر همت و قدرت تولیدکنندگان را تضعیف کرده بحث واردات می باشد. واردات محصولات خارجی با قیمت و کیفیت پایین تر سبب رکود در امر تولید داخلی گردیده است. و مسلما مردم هم برای کاهش فشار ناشی از آزاد سازی قیمت ها میل ورغبت بیشتری به خرید کالاهای ارزان دارد. به عنوان مثال افزایش قیمت تخم مرغ در بازار ناشی از کاهش تولیدی بود که مرغداری ها علت آن را عدم توانایی در تامین هزینه های تولید عنوان کردند. و این روند باعث تعطیلی بسیاری از واحدهای تولید تخم مرغ گردید. و تعداد دیگری هم که با کاهش تعداد نیرو همچنان به تولید ادامه می دادند با واردات تخم مرغ از چین اکثرا دچار ورشکستگی شدند.
این اوضاع حکایت دادن ماهی و عدم آموزش ماهیگیری از سوی دولت می باشد. دولت محترم اعلام کرد که دادن یارانه ها به مردم درراستای ارتقای سطح معیشت آنها می باشد. اما بدور از جهت گیری منفی نسبت به این اقدام صحیح باید بگوییم که چنین امری محقق نگردیده است و سطح زندگی مردم را در مقطع کنونی ارتقا نداده است. اگر به جای راه کارهای کنترلی بازار و مقوله غیرمنطقی و بدون ضابطه واردات درامر حل مشکل معیشت مردم، دولت از کارخانجات و واحدهای تولیدی حمایت بیشتری انجام می داد مطمئنا هم زمینه افزایش تولیدات داخلی فراهم می شد و هم بازار کشور نیاز به واردات اجناس بی کیفیت خارجی پیدا نمی کرد.
بر اساس آمارهای اعلامی ازسوی نهادهای رسمی پس ازاجرای طرح هدفمندی یارانه ها در مصرف آب ، برق ، گاز و بنزین کاهش مصرف چشم گیر بوده است و این از توفیقات این طرح اقتصادی است اما جای تامل است که این کاهش مصرف چرا به بخش تولیدی کشور تزریق نمی شود تا باعث شکوفایی صنعت و تولید در کشور گردد. کجای معادلات پیش بینی شده اشتباه است که به جای رونق واحدهای تولید شاهد رکود و تعطیلی آنها هستیم؟
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خودبا عنوان "ادغام و منطق اقتصادی "به قلم پویا جبل عاملی آورده است:آیا ادغام وزارتخانهها به نفع اقتصاد ملی است؟ آیا کمتر شدن تعداد وزارتخانهها، اما پر حجمتر شدن آنها، باعث افزایش کارآیی میشود؟
برای پاسخ به این گونه پرسشها، نیاز به یک معیار است. معیاری که چند سالی است در مقام نظر، مورد پسند سیاسیون قرار گرفته است و آن این که، افزایش درآمد ملی با کاهش تصدیهای دولت در اقتصاد و کمتر شدن سهم آن در اقتصاد ملی هم در سمت درآمدها و هم مخارج حاصل میشود؛ بنابراین پرسش صحیح در مورد ادغام وزارتخانهها این است که بپرسیم: آیا ادغام وزارتخانهها موجب کاهش دخالت دولت در اقتصاد میشود یا خیر؟ آیا کاهش تعداد وزارتخانهها به معنی کاهش سهم دولت از اقتصاد ملی است؟
حال پاسخ به این پرسشها شاید آسانتر از سوالات نخستین باشد. بیتردید تنها زمانی میتوان از کاهش سهم دولت در اقتصاد سخن گفت که حجم وزارتخانههای دولتی کاهش یابد و نه آنکه تعداد آنها کمتر شود. اگر پس از ادغام، هر یک از وزارتخانههای قبلی، ادارات و سیستم بوروکراتیک خود را تغییر ندهد و تنها یک وزیر بر دو دستگاه احاطه داشته باشد، آن گاه به یقین میتوان گفت حجم دولت کاهش نیافته است. در حقیقت منطق ادغام این است که چون کاری که یک وزارتخانه میکند، مشابه وزارتخانه دیگری است، آنگاه میتوان با ادغام این وزارتخانهها از موازیکاری جلوگیری کرد و در نتیجه به کوچکسازی دولت دست یافت. از این منظر شاید ادغام وزارت راه با مسکن بسی منطقیتر به نظر آید تا ادغام وزارت نفت و نیرو که اصولا جنس کار متفاوت است و شاید کمتر شاهد موازیکاری در این دو دستگاه باشیم و گمان نگارنده آن است که حتی با ادغام این دو و تولد وزارتخانه جدید، این وزارتخانه دو اداره مجزای نفت و نیرو خواهد داشت و احتمالا نمی توان شاهد کوچک شدن آنچنانی دو وزارتخانه قبلی بود و در منطق هزینه- فایده طرح ادغام، شاید کفه هزینه بیش از منفعت باشد.
فراتر از این، راهی بسیار آسان وجود دارد که آیا واقعا ادغام وزارتخانهها در عمل، موجب کوچکسازی دولت شده یا خیر؟ اگر حجم دولت در اقتصاد ملی کاهش یابد، به همان نسبت باید حجم اشتغال دولتی نیز نسبت به اشتغال خصوصی کاهش یابد.
در واقع باید دید با این ادغامها، چون کوچک سازی اخیر دولت در بریتانیا که از همان ابتدا مقامات رسمی میزان کاهش اشتغال دولتی را بیان کردند، میزان کارمندان دولت تقلیل خواهد یافت یا خیر؟ آیا اصولا تا به حال دولت در این مورد سخنی گفته است؟ اگر کارآیی افزایش مییابد، موازیکاریها تمام میشود و بوروکراسی کاهش مییابد، باید از میزان کارمندان دولتی نیز که کارهای موازی میکردند، کم شود. اگر نشود میتوان گفت که چنین ادغامی موجب کاهش سهم دولت در اقتصاد نشده است و تنها فعلی است بدون عملی شدن نتیجه مورد نظر.
به هر شکل فارغ از مباحث سیاسی و حقوقی این موضوع که این روزها بیش از جنبه اقتصادی آن مورد توجه قرار گرفته است، بر سیاستمداران و تصمیمگیرندگان است که سعی کنند به گونهای این ادغامها صورت گیرد که نتیجه نهایی کوچکسازی دولت از آن به دست آید و بر اجرا کنندگان است که تخمینی از کاهش حجم دولت در اقتصاد پس از این ادغامها ارائه دهند. تنها با بیان «ادغام برای کوچکسازی» نمیتوان منطق قوی اقتصادی را برای این طرح پیریزی کرد.
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خودبا عنوان "ایستاده رفت "به قلم حمید رضا طهماسبی پور آورده است: مرد بود. یک عمر با گل بود و ایستاده، آخر هم ایستاده رفت. برایش مینویسم چون دلم سالها با او و مرامش تپیده. پس برایت میگویم
ناصر خان دلم همیشه برای تو خون میماند، تویی که روزهای شیرینی را برایم ساختی و در دفاع از حق فوتبالی و اجتماعی هواداران و حتی ایرانیان کم نگذاشتی، گواهی میدهم با وجود بیمهریها به راه صادقانهات هیچگاه تنها نماندی و امروز آنانی تنها هستند که با انگشت اشاره نامهربانی دوستدارانت تخطئه میشوند. شهادت میدهم که مرد بودی و ایستاده رفتی، قول میدهم تا ابد به یادت باشم و در ورزشگاه دلم هوراکشان یادت کنم. عقاب تاجنشان آسیا، بدان که موج مکزیکی عشق به مردانگیات را ،تا انتهای میدان دنبال خواهیم کرد. ای محبوب دل آبی و قرمز و ای بزرگی که برخلاف رسم ما ایرانیان، در زمان زنده بودنت هم تکریم میشدی و محبوب بودی. روحت شاد، مرد بزرگ.