تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۰۵:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۷۷۱۳۶

یادداشت روزنامه ها 22 تیر


روزنامه کیهان **

گزینه‌های پیش‌روی یمن/ سعدالله زارعی

سخنان روز جمعه- روز قدس- سید عبدالملک بدرالدین بخصوص آن بخش از گفته‌های وی که به تحلیل نقش سازنده ایران در تحولات منطقه‌ای اختصاص داشت، انتقال یمن از جبهه آمریکایی سعودی به جبهه اسلامی را با وضوح تمام به تصویر کشید. پیش از این، این سؤال وجود داشت که یمن در صورت تغییر چه شکل و محتوایی پیدا خواهد کرد.

جبهه مشترک آمریکایی سعودی با یک دستور کار اسرائیلی به یک جنگ جنایتکارانه علیه مردم مظلوم یمن دست زدند تا مانع جابجایی جبهه‌ای یمن شده و تغییرات را در حد تغییر افراد نگه دارند. آنان سه سال پیش توانستند با جابجایی هادی و صالح برای مدتی تغییرات را در یک کادر بسته قرار دهند ولی امروز این کار امکان پذیر نیست دلیل آن این است که سه سال پیش سکان تحولات یمن در اختیار یک ترکیب ناهمگن بود و عربستان در درون این ترکیب مهره‌هایی مثل صادق‌الاحمر، محسن الاحمر، حزب‌اصلاح شاخه‌ای از موتمر و بخش‌هایی از احزاب شش گانه موسوم به لقاء مشترک داشت و از طریق آنان جوانانی که صاحب اصلی انقلاب یمن- موسوم به جوانان میدان تغییر- بودند را به حاشیه برده و بر اوضاع مسلط گردیدند اما امروزه از یک طرف، آن ترکیب ناهمگن به یک «جبهه منسجم» تبدیل شده و از طرف دیگر، در کانون اصلی تحولات کنونی یمن یک سازمان منسجم و چند بعدی وجود دارد و نمی‌توان آنان را به حاشیه راند.

رژیم عربستان در یک توهم ناشی از بی‌تجربگی برای حل مشکل و جبران «بحران نفوذ» به یک جنگ پرشدت علیه مردم یمن روی آورد اما مدت زمان زیادی طول نکشید تا شاه‌زادگان عیاش سعودی دریابند که جریانی که در عرصه سیاسی منسجم عمل کرده در عرصه امنیتی و نظامی انسجام بیشتری پیدا می‌کند چرا که هر ملتی در روز جنگ، متحدتر از روز صلح است. عربستان یک هفته پس از آغاز تجاوز به این نکته پی برد و تلاش کرد تا راهی برای آن پیدا کند. سعودالفیصل که در آن مقطع وزیر خارجه عربستان بود در دیدار با صادقی سفیر ایران در عربستان بطور تلویحی به ایران گفت که در قبال دریافت «امتیازات ویژه»، پرونده سیاسی یمن را به ریاض واگذار کند. این درخواست هر چند کاملاً بی‌ربط بود و ایران هم نمی‌توانست یک ملت را وجه‌المصالحه منافع خودکند اما در عین حال نشان می‌داد که عربستان متوجه بن‌بست نظامی در مواجهه با انقلاب یمن می‌باشد. در همان ایام یک مقام عمانی به هیأت اعزامی ایران به مسقط گفته بود برای ما کاملاً روشن بود که ارتش یمن قوی‌تر از ارتش عربستان است و موشکهای یمن می‌تواند اوضاع عربستان را بهم بریزد. کما اینکه یک مقام قطری حدود سه هفته قبل به یکی از معاونین وزارت خارجه ایران گفت بحران یمن راه حل سیاسی ندارد و عربستان آماده است تا از نقش ایران در حل مسئله بین ریاض و صنعا استقبال کند.

رژیم عربستان اینک 108 روز پس از جنگ، آتش‌بس را نقض می‌کند و دلیل آن را استفاده انصارالله از فرصت معرفی می‌نماید این در حالی است که در ادامه جنگ و توقف جنگ هر دو برای رژیم آل سعود خطرناک می‌باشد. خطر ادامه جنگ، توسعه میدان جنگ از نقاط مرزی به نقاط مرکزی را در پی دارد کما اینکه رهبر جنبش انقلابی انصارالله در سخنرانی روز قدس خود با صراحت از حتمی بودن توسعه میدان جنگ و آماده شدن انصارالله برای استفاده از تاکتیک‌های جدید خبر داد و سعودی‌ها بخوبی می‌دانند که سید عبدالملک درست می‌گوید. توقف جنگ علیه یمن نیز برای عربستان مخاطرات فراوانی دارد. چرا که بلافاصله پس‌از تحقق آتش‌بس این سؤال در محافل سعودی شکل می‌گیرد که: «جنگ برای چه آغاز شد و چه دستاوردی داشت» اگر عربستان توقف جنگ را بپذیرد که بالاخره، دیر یا زود، خواهد پذیرفت و در عین حال هیچکدام از دو درخواست او -بازگشت دولت‌ هادی و عقب‌نشینی انصارالله از عدن و تعز محقق نشده باشد، شکست در یک جنگ با یک گروه تازه کار را پذیرفته است.

این شکست ضعف نظامی عربستان را که تا پیش از این و در یک دوره چند صد ساله آزموده نشده بود، برملا می‌کند و در واقع بر دامنه مخاطرات امنیتی - نظامی عربستان در داخل و خارج می‌افزاید. در این صورت آل‌سعود در داخل احساس تهدید مضاعفی می‌نماید و این همان پیش‌بینی سیدحسن نصرالله است که در اواخر دوره عملیات موسوم به عاصفهًْ‌الحزم خطاب به سعودی‌ها گفت: «اگر انصارالله تا پیش از این تهدیدی علیه رژیم سعودی نبود از این پس این تهدید حتمی است.»

بنابراین طبیعی است که بگوئیم در معرکه یمن، آنقدر که آل‌سعود از آتش‌بس می‌ترسد از جنگ نمی‌ترسد چرا که جنگ، آن سوال مهم و بلاجواب را به تاخیر می‌‌اندازد و حال آنکه پذیرش صلح و یا آتش‌بس آن سوال استراتژیک را جلو می‌اندازد.

جالب این است که عربستان در توجیه جنگ و بعنوان دو مطالبه اساسی می‌گوید یکی از این دو را بپذیرید، پذیرش دولت منصور هادی و عقب‌نشینی از تعز و عدن و این در حالی است که روزی که ارتش سعودی به یمن حمله‌ور شد، انصارالله هادی را بعنوان دولت قانونی قبول داشت و بر تعز، عدن، لحج، مارب، بیضا، شبوه و... هم تسلطی نداشت همه این اتفاقات، حین جنگ و در دوره عاصفهًْ‌الحزم روی داده است با این وصف مردم عربستان و از جمله شاهزادگانی که امنیت خویش را با خطر مواجه می‌بینند حق دارند عوامل چنین جنگی را مورد سوال قرار داده و درباره صلاحیت آنان در آینده برای اداره این سرزمین‌ تردید نمایند.

کما اینکه ادامه جنگ هم به انصارالله امکان واکنش‌ نظامی در مناطق حساس عربستان را می‌دهد. یک مرتبه شلیک موشک اسکاد‌بی‌انصار  به قلب «خمیش مشیط» در 121 کیلومتری خسارات عمده‌ای بر جای گذاشت که کشته شدن فرمانده نیروی هوایی متجاوز بخشی از این خسارت است، یک بار دیگر شلیک دقیق موشکهای انصار به پایگاه نظامی السلیل واقع در 400 کیلومتری مرز یمن که در استان مرکزی واقع شده است، زنگ هشدارباش را به صدا درآورده است زدن یکی از شهرهای استان ریاض ثابت کرد که برای انصارالله امکان شلیک به مراکز حساس پایتخت عربستان وجود دارد اینکه تصرف بخش‌هایی از استانهای سه‌گانه جنوب عربستان از توانایی انصارالله در بخش زمینی خبر داد. علیهذا رهبر انصارالله روز گذشته از احتمال دست زدن به بسیج عمومی به منظور پایان دادن به فتنه سعودی خبر داد. اگر این تهدید عملی شود به این معناست که رژیم سعودی باید خود را برای مواجه با چند میلیون نیروی یمنی به حرکت درآمده آماده کند که البته نمی‌تواند.

آنچه از مجموعه تحولات میدان به چشم می‌آید این است که رژیم سعودی اگرچه دستاوردی نمی‌تواند داشته باشد، این رژیم جنگ را تا زمانی نامعلوم ادامه می‌دهد و براین اساس باید در انتظار تداوم جنایات از سوی آل‌سعود بود. اینکه روز گذشته و علیرغم اعلام آتش‌بس از سوی سازمان ملل، رژیم سعودی به حملات خود علیه مردم مظلوم یمن ادامه داد نشان می‌دهد که ریاض نمی‌تواند بدون دستاورد حتی به آتش‌بس محدود انسانی تن دهد. در نقطه مقابل آن، جنبش انصارالله نمی‌تواند برای صلح، استقلال و تمامیت ارضی این کشور را نادیده بگیرد. صلحی ارزشمند است که در آن آزادی عمل کشور و مرزهای آن از تعرض مصون باشد و تداوم جنگ تا زمانی که به تحقق این منجر شود، ضرورت و مشروعیت دارد.

برای انصارالله، صلح و ختم جنگ اهمیت دارد و از این رو سیدعبدالملک بدرالدین، روز گذشته ضمن اشاره به نیاز یمن به قطع تجاوز از شکننده بودن آن و عدم پایبندی متجاوز به آتش‌بس انتقاد کرد اما در عین حال انصارالله محکوم به پذیرش هر صلحی نیست چرا که از یک سودفاع در برابر تجاوز، خود مشروعیت‌زاست و از سوی دیگر انصارالله برای رسیدن به صلحی که تمامیت ارضی و استقلال و امنیت یمن تامین کند، توانایی ادامه جنگ را دارد. انصارالله بخوبی می‌داند که طرف مقابل، از هر امکانی که می‌توانسته استفاده کرده و در صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی هم بیش از این امکانی برای کمک به رژیم سعودی برای تغییر معادله ندارد و لذا صحنه جنگ برای انصارالله کاملا روشن و همراه با نتایج مشخص می‌باشد.

اما ذکر یک نکته هم اهمیت دارد. تجربه رژیم‌هایی نظیر سعودی و صهیونیستی بیانگر آن است که این نوع رژیم‌ها وقتی نتوانند در فرایند طبیعی به نتیجه برسند برای آنکه شکست خود را تحت‌الشعاع قرار داده و ضرورت پایان دادن به جنگ را عامل اصلی توقف جنگ معرفی نمایند به یک جنایت ویژه دست می‌زنند. رژیم آل‌سعود در این جنگ بیش از 100 روزه از هیچ جنایتی فروگذار نکرد، اما در عین حال با محدودیت‌هایی هم مواجه بوده و ترس‌هایی هم داشته است. بر این اساس این امکان وجود دارد که رژیم عربستان به اقدام رذیلانه‌ای روی‌آورد که رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 33 روزه در روستای «قانا» انجام داد و یا جنایت هولناکی که علیه پناهندگان به مدرسه «ازوا» در غزه مرتکب شد. این باید مورد توجه جدی باشد و هشدارهای لازم داده شود.

 

******************************************************

روزنامه قدس ***

ستیز دایمی با استکبار/ آرش خلیل‌خانه

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و نمایندگان تشکلهای دانشجویی، دو نکته بسیار مهم داشت.

 نخست تأکید ایشان بر مبنایی بودن استکبارستیزی و تداوم آن و دوم اشاره به مغلطه‌ای که با تفسیر نادرست از تعبیر «اسلام رحمانی» برای آشتی میان اصول فرهنگ لیبرال و سکولار غربی با تعالیم و فرهنگ اسلامی شکل گرفته است.

استکبارستیزی نه تنها یکی از اصول و مبانی انقلاب اسلامی بوده و هست که یکی از مفاهیم دینی و اسلامی مهم و پایه رشد و تعالی بشری بر مبنای توسعه عدالت است. خداوند متعال آنجا که از شیطان و طاغوت سخن می‌گوید، واژه استکبار را به کار می‌برد: «ابی و استکبر و کان من الکافرین»(1).

 استکبارستیزی، مقابله و ایستادگی در برابر غیرخدا و غیرحکومت و ولایت خدایی است، نه گفتن به زورگویی و زیاده طلبی‌های قدرتهای دنیایی که با زور و زر و تزویر می‌کوشند از ضعفا بهره‌کشی کنند و با پایمال کردن حقوق دیگران، منافع دنیایی خود را حفظ کنند، به همین دلیل است که خداوند متعال در قرآن کریم مستکبران را در مقابل ضعفا و مستضعفان معرفی می کند.

استکبارگری نیز، طغیان در برابر خداوند متعال و ترویج ظلم در حق بندگان خداست. کبر و غرور به واسطه بنیه و توان مالی، زور بازو، امکانات دنیوی و تزویر و ضعیف نگه داشتن دیگران. از این رو مبارزه با استکبار، هدف غایی همه ادیان آسمانی است و این تلاشی است که از همیشه بوده و تا همیشه ادامه خواهد یافت.

مقام معظم رهبری در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان درباره وضعیت مبارزه با استکبار پس از توافق هسته‌ای، هوشمندانه یادآور شدند که مبارزه با استکبار و نظام سلطه بر اساس مبانی قرآنی هیچ گاه تعطیلی پذیر نیست و البته تصریح کردند که امروز آمریکا کاملترین مصداق استکبار است.

برای وجوب این مبارزه البته دلایل بی شماری می‌توان ارایه داد، اما مهمترین ادله منطقی و دینی آن، اصلاح ناپذیر بودن استکبار و نیروهای متکبر و طغیانگر، بی ارزش بودن زندگی در لوای وابستگی و سلطه، ذاتی بودن ارزش عدالت و همچنین استقلال است. بر این مبناست که مقابله با استکبار تعطیلی پذیر نیست و تا ظهور امام زمان(عج) ادامه دارد.

در این میان، این پاسخ مقام معظم رهبری به پرسش یکی از دانشجویان، اگر چه نگاهی مبنایی و فقهی داشت، اما بستر و زمینه این پرسش به شبهه‌ای برمی‌گردد که این روزها از سوی برخی محافل و جریانهای سیاسی و فکری در جامعه القا می شود. اینکه با حصول یک توافق میان ایران و قدرتهای جهانی بر سر مسأله هسته‌ای، موضوع و موضع استکبارستیزی انقلاب و نظام و ملت ایران هم باید کنار گذاشته شود؛ مفهومی که در عبارت ساده‌تری می‌توان آن را تجمیع کرد، و آن اینکه از این پس شعار «مرگ بر آمریکا» هم باید کنار گذاشته شود. حال آنکه مذاکرات هسته ای مسؤولان کشورمان با قدرتهای جهانی برای احقاق حقوق ملت بزرگ ایران و حصول توافقی که بتواند جلوی تضییع حقوق کشور را بگیرد، خود مصداق روشن استکبار ستیزی و مبارزه با دشمن طاغوتی است.

جریانهایی که تعابیری از این دست را به کار می‌برند، البته همانهایی هستند که به فرموده رهبر معظم انقلاب، در سالهای گذشته برای به حاشیه راندن و حذف آرمانهای امام خمینی(ره) تلاشها کرده‌اند. ترویج عبارت مجعول «اسلام رحمانی» و تفسیر هدایت شده این واژه به «اسلام لیبرال» و «اسلام تساهل و تسامح» یکی از مهمترین ابزارهای عملی کردن این برنامه است. اما آیا با چسباندن واژه ها به هم می توان میان اندیشه الهی اسلام و لیبرالیسم اومانیستی حاکم بر جامعه و حکومتهای استکباری، آشتی و نزدیکی به وجود آورد؟

مقام معظم رهبری به درستی اشاره فرمودند که جهانخوارگی نظام سلطه، ریشه در ارزشهای آمریکایی دارد، بنابراین اگر اصطلاح اسلام رحمانی به ارزشهای آمریکایی اشاره دارد، صددرصد غلط است و هیچ ربطی به اسلام واقعی ندارد.

واقعیتهای تاریخی هم مؤید همین حقیقت است. تمامی مظاهر استکبارگری و طغیان در رفتار حکومت آمریکا بروز و ظهور یافته و همین حقیقت تاریخی است که در کلام بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با «شیطان بزرگ» تجلی پیدا کرده است.

1- سوره بقره آیه 34

******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

راه‌حل خروج از چرخه باطل بدهی ها

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انتشار تازه‌ترین آمارهای رسمی از متغیرهای پولی در پایان اردیبهشت ماه سال جاری، تصویر دقیق‌تری از شرایط اقتصادی کشور به ویژه در حوزه‌های پولی و بانکی پیش روی تحلیلگران قرار داده است.

بررسی این شاخص‌ها در چند محور، گسل‌های دغدغه‌آفرین و برخی روندهای نگران کننده را بیش از پیش نمایان می‌کند. از جمله این موارد باید به روند افزایشی بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی اشاره کرد.

بنابر آمارهای اعلام شده، بدهی بانک‌های غیردولتی و موسسات اعتباری غیربانکی به بانک مرکزی در اردیبهشت سال جاری نسبت به اردیبهشت سال گذشته بیش از 275درصد افزایش داشته است.

نکته نگران کننده در مورد این بدهی‌ها، آثار تورمی آن است چرا که بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی در واقع عامل افزایش پایه پولی در نقدینگی و افزایش تورم است. از این رو روند افزایشی مقدار بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی آن هم در مقیاس 5/2 برابری طی یک سال، عاملی بسیار نگران کننده در مسیر تورم و مانعی بازدارنده در راه دستیابی به تورم یک رقمی در سال آینده به حساب می‌آید.

یکی دیگر از واقعیت‌هائی که از آمارهای منتشر شده به دست می‌آید، جهش بدهی دولت و شرکت‌های دولتی به شبکه بانکی است. دولت و شرکت‌ها و موسسات دولتی در اردیبهشت ماه سال جاری رقمی در حدود 42 هزار میلیارد تومان به بانک‌های غیردولتی بدهکار بودند. این رقم نسبت به اردیبهشت ماه سال گذشته حدود 21 درصد بیشتر است. از سوی دیگر بدهی بخش غیردولتی به شبکه بانکی غیردولتی در همین مدت، افزایشی 7/17 درصدی را تجربه کرده است.

کنار هم قرار دادن این اعداد، واقعیت‌های ناگواری را از شرایط اقتصاد ایران پیش روی تحلیلگران قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، مجموعه شبکه بانکی، تسهیلات گیرندگان غیردولتی و دولت گرفتار یک چرخه باطل شده‌اند؛ دولت به علت کمبود منابع قادر به پرداخت بدهی‌های خود به بانک‌ها و پیمانکاران بخش خصوصی نیست، بانک‌ها هم در پی عدم دریافت طلب‌های خود از دولت که بخش عمده‌ای از آن به اوراق مشارکت سررسید شده مربوط می‌شود، ناگزیر از اضافه برداشت از بانک‌ها هستند. اضافه برداشت بانک‌ها به تورم دامن می‌زند و به همین خاطر تسهیلات گیرندگان برای ادامه حیات و استمرار تولید به منابع بیشتری نیاز دارند ولی بانک‌ها نمی‌توانند این منابع را در قالب تسهیلات به متقاضیان پرداخت کنند. عدم دسترسی تولید کنندگان به منابع مالی، امکان تولید را از آنها می‌گیرد و نمی‌توانند تسهیلات دریافتی قبلی را بازپرداخت کنند و...

این دور باطل چند سالی است که اقتصاد ایران را به گروگان گرفته است و اجازه و امکان بازگشت رونق را نمی‌دهد. در چنین شرایطی چاره‌ای نیست جز اینکه دولت به فکر یافتن و اجرای راه‌حل‌هایی فوری، اثرگذار و کم هزینه‌ برای خروج از این دور معیوب و ورود به چرخه مولد و سازنده باشد.

یافتن روش‌های تامین مالی جدید اعم از بازارها و ابزارها، جذب سرمایه‌های خارجی، تسهیل فعالیت‌های مولد با بهبود فضای کسب و کار و افزایش سهم و نقش بازار سرمایه در اقتصاد کشور از جمله راهبردهای کلی پیش روی دولت است که به نظر می‌رسد در نامه اخیر رئیس جمهوری به معاون اول مورد توجه قرار گرفته است.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

خطرات دور شدن از گفتمان انقلاب اسلامي/اميرحسين يزدان پناه

1 - خرداد 1391براي مذاکرات هسته اي به مسکو رفته بوديم اما فرصتي دست داده بود تا به ميدان تاريخي و معروف «سرخ» هم سري بزنيم. ميدان شلوغ بود و تعداد زيادي از دختران و پسران روسي دست در دست هم قدم زنان مي آمدند، گاهي با افرادي که با گريم مشابه پوتين و استالين و ... کنار ميدان نشسته بودند عکس يادگاري مي گرفتند و مي رفتند. برايم قابل تامل بود که در يک کشور که در پارادايم غرب تعريف نمي شود، پوشش زنان و دختران آنقدر زننده باشد. همين سوال را از چند نفر پرسيدم که آيا به دختران و زناني که با چنان پوششي به خيابان ها مي آيند به عنوان همسر آينده شان نگاه مي کنند؟ تصورم اين بود که اکثرا به اين سوال پاسخ مثبت خواهند داد اما در واقع اکثر جوان هايي که با اين پرسش مواجه مي شدند پاسخ منفي مي دادند و مي گفتند ترجيحشان اين است که با زني زندگي کنند که پوشيده تر باشد. اين پاسخ غير منتظره، من را به سوال بعدي سوق داد؛ از آن ها پرسيدم دليل اين شرايط نامناسب در پوشش را چه مي دانند؟ اين بار از چند فرد مسن تر نيز سوال کردم. تقريبا همه آن ها آمريکا را مقصر اين نوع پوشش مي دانستند و مي گفتند آمريکا مي خواهد روسيه را شبيه خود کند.قصدم از نوشتن اين تجربه، پرداختن به مسئله پوشش و حجاب و اين دست موضوعات نبود بلکه مقدمه اي بود براي اشاره به تجربه گشايش روابط شوروي با آمريکا. روابطي که جنگ سرد را پديد آورد و حتي تا آستانه نبرد اتمي نيز پيش رفته بود اما کم رنگ شدن ارزش ها و اصول کمونيسم و اهدافي که لنين پايه گذاري کرده بود در کنار خودباختگي در مقابل سرمايه داري، اعتماد به غرب و عدم توجه به ساختارهاي دروني و بومي باعث شد مراودات سياسي و فرهنگي بين شوروي و آمريکا، در نهايت شرايط را به سمت فروپاشي شوروي پيش برد. تحليل گران اين حوزه معتقدند که نوع ورود شوروي به مراودات با آمريکا و عدم توجه به ارزش هاي فرهنگي به مرور هنجارهاي جامعه را تغيير داد و سرانجام بدون هيچ دخالت نظامي از سوي آمريکا، شوروي تجزيه شد. مثال تاريخي معروفي که درباره فروپاشي فرهنگي و هنجاري در شوروي زده مي شود، صف طولاني مردم مسکو مقابل نخستين فست فود مک دونالد در سال 1990است که از آن به عنوان نماد رنگ باختن ارزش هاي اين کشور مقابل يکي از نمادهاي غربي ياد مي شود. در حقيقت منتقدان مي گويند شوروي در نوع مراوده خود با آمريکا بيش از آن که به متن و محتواي روابط توجه کند، مقهور شکل آن شده بود و استراتژي براي حفظ ماهيت خود نداشت. واضح است که وقتي 2 نظام ارزشي متضاد روبه روي هم قرار مي گيرند خواسته يا ناخواسته ارزش هاي يک نظام ممکن است بر نظام ديگر چيرگي يابد يا در بهترين حالت، ارزش هاي نظام مقابل را دچار دگرگوني کند.

 2 - در مقابل الگوي شوروي، سياسيون يک مثال ديگر از مذاکرات تاريخي را مطرح مي کنند؛ مذاکرات چين و آمريکا در دهه 70 ميلادي. تحليل گران چين را نمونه اي از کشوري مي دانند که تصميم نداشت درمراوده با آمريکا در نظام هاي ارزشي خود تغييري بدهد: «از منظر چوئن لاي (نخست وزير وقت چين) تحولاتي که در دهه 70 ميلادي بين چين و آمريکا در جريان بود، فرصتي براي چين بود تا در جهت کاهش مداخلات امپرياليستي و هژمونيسم، روابط خود با آمريکا را بهبود بخشد.» (1) حتي اصول8 گانه اي در دفتر حزب کمونيست پيش از سفر تاريخي نيکسون رئيس جمهور وقت آمريکا به چين تدوين شد، چيني ها با «حفظ بدبيني نسبت به ايالات متحده و امپرياليست دانستن  آن» وارد مذاکره شده بودند (2) براين اساس چين با حفظ آن چه به آن معتقد بود پاي ميز مذاکره آمد و در نهايت امروز به عنوان کشوري شناخته مي شود که اولا نظام سياسي آن دچار فروپاشي نشد-هرچند با رويکرد هاي اقتصادي تغييراتي در نظام سياسي ايجاد شد-مراودات سياسي اش با آمريکا را هم آنچنان که بايد و شايد گسترش نداد اما اکنون يک کشور تاثيرگذار در اقتصاد و حتي سياست در جهان است.

 3 - اگر ان شاء ا... تلاش هاي تيم هسته اي امين ، غيور و انقلابي ايران به نتيجه برسد و «توافق خوب» حاصل شود، درحالي که همه نگاه ها به تاثيرات اقتصادي توافق احتمالي و برداشته شدن تحريم ها معطوف شده است و صاحب نظران درباره اقتصاد پساتحريم يا پساتوافق در ايران صحبت مي کنند، اين نگراني وجود دارد که درباره برخي از وجوه مهم نظام جمهوري اسلامي که برخاسته از گفتمان انقلاب اسلامي است دچار غفلت هايي شويم؛ از جنس همان غفلت هايي که به «مراوده» با آمريکا بي��تر از متن و محتواي نوع مراوده اهميت مي دهد. بنابراين بافرض انجام توافق، در شرايط پساتوافق هسته اي، نوع نگاه ما به آرمان ها و بنيان هاي اساسي انقلاب اسلامي براي عبور از «پيچ تاريخي» که در آن قرار گرفته ايم بسيار حياتي است. عوامل مهم اين «پيچ تاريخي» نيز بيش از آن که سخت افزاري باشند، گفتماني هستند. تحولات غرب آسيا نشان دهنده تعارض ميان گفتمان اسلامي سياسي ناب و مقاومت (برگرفته از انقلاب اسلامي) و گفتمان سلطه پذيري است.(برگرفته از ليبرال دموکراسي آمريکا) اگر جنگ هاي جهاني اول و دوم باعث دگرگوني در شرايط جهان شد اکنون اين گفتمان هاست که درحال نبرد با يکديگر است تا هندسه جديدي براي روابط قدرت در جهان تعريف کنند. ما قطعا در اين عرصه ادعاي ابرقدرتي نداريم اما مقايسه شرايط کنوني ايران با 37 سال پيش نشان مي دهد که نظام ارزشي انقلاب اسلامي کار خود را کرده و اکنون معادله اي در منطقه نيست که بدون نظر ما حل شود يا تغيير کند. به اين موضوع، مذاکره 6 قدرت جهاني با ايران را نيز اضافه کنيد. آن هم در شرايطي که وزيرخارجه آمريکا و ده ها نفر ازمعاونان و مشاورانش هفته ها کار خود را رها مي کنند تا با ايران مذاکره کنند. اين ها نشان دهنده آن است که ما يک بازيگر عادي در جهان نيستيم و لازمه حفظ اين شرايط اين است که هرگز تبديل به يک بازيگر عادي نشويم. اين همان چيزي است که محمد جواد ظريف 3 هفته پيش به صراحت تاکيد کرد: «اينکه برويد و تمام تخم مرغ هايتان را در يک سبد بچينيد يعني مشابه کاري که يلتسين در روسيه انجام داد، به نتيجه نخواهيد رسيد. يعني با از دست دادن هويت يا به عبارتي تبديل شدن به يک بازيگر کاملا سازگار با سيستم و نظم موجود، به جايي نمي رسيم.» (3) از اين منظر مهم است که حتي اگر توافقي انجام شد، جهت گيري اصلي انقلاب اسلامي دستخوش تغيير نشود. چه اين که کوچکترين زاويه در اين عرصه، مي تواند جهت گيري هاي کلي را دگرگون و ايران را به يک کشور هضم شده و تابع در نظام بين الملل تبديل کند. لازمه جلوگيري از اين اتفاق نيز گم نکردن مسير است؛ يعني همان چيزي که رهبر انقلاب در جمع دانشجويان به آن اشاره کردند: «مبارزه با استکبار جزو مباني انقلاب و از کارهاي اساسي است، بنابراين، خودتان را براي ادامه مبارزه با استکبار آماده کنيد.» (4)؛ وعده پيروزي در اين مسير سخت نيز وعده اي است که هيچ شکي در آن نيست: « فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُون»(5)

 ارجاعات:

 1 - چين و آمريکا؛ از مذاکره تا رابطه- مرکز تحقيقات استراتژيک؛1386

 2 - همان

 3 - گفت و گو با روزنامه دنياي اقتصاد؛ 30 خرداد 1394

 4 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از دانشجويان؛ 20 تير 1394

 5- سوره مائده- آيه 56

******************************************************

روزنامه ایران******

نگاه متفاوت به کارنامه دولت/ سیدعلی میرباقری

این روزها در اغلب ضیافت های افطاری که برپا می شود موضوع داغ بحث ها عملکرد دولت است این که گروه های مخالف بعد از گذشت دو سال از فعالیت دولت همچنان در عرصه های مختلف جامعه جولان می دهند  از اقتصاد و فرهنگ تا حوزه رسانه ای و سیاسی. به طور مثال در این بحث ها به مقاومت طیف مخالفان دولت در مجلس استناد می شود که ماه های گذشته منجر به توقف برخی لوایح دولت شد یا آنکه وقت و انرژی بسیاری از وزیران و مدیران روحانی در کمیسیون ها صرف شد.

این نقد از سوی لایه های روشنفکری حامی دولت به صورت یک مطالبه مطرح می شود که چرا گفتمان اعتدال بعد از دو سال آنچنان که توقع می رفت در لایه های سیاسی جامعه نهادینه نشد؟

آیا می توان ادامه تحرک مخالفان یا اوج گرفتن دامنه مخالفت آنها را دلیلی بر ناکامی دولت به حساب آورد. به این سؤال از زوایای مختلف می توان پاسخ داد.

1- اول از این منظر که گفتمان اعتدال از همان بدو اعلام موجودیت در صحنه انتخابات با جبهه ای از جریان های رقیب در میدان حزبی و سیاسی مواجه بود. رقبای گفتمان اعتدال در کارزار انتخابات هرکدام زیر پرچم یکی از چهره های اصولگرا و تحت حمایت یک یا چند سازمان حضور پیدا کردند. اتفاق مهمی که بعد از پیروزی روحانی در انتخابات رخ داد این بود که برخلاف همه سیستم های مدرن سیاسی که جریان بازنده انتخابات از کانون های قدرت کناره گیری می کند و اهرم ها و ابزارهای تحت اختیار خویش را به جریان برنده واگذار می کند، در ایران بعد از انتخابات با وضعیت متفاوتی روبه رو هستیم به این معنی که جریان مخالف و نامزدهای آن نه تنها حاضر به کناره گیری از پست های خویش نشدند بلکه حتی از عذرخواهی و اذعان به شکست تا امروز در پیشگاه افکار عمومی خودداری ورزیده اند.

2- ظرف دو سالی که از حیات دولت اعتدال می گذرد بیشترین تحرک جریان مخالف دولت در عرصه هسته ای بروز و ظهور کرده است. این اتفاق یعنی متمرکز شدن مخالفان دولت بر عرصه هسته ای چندان دور از انتظار نبود. زیرا مهم ترین رقیبان روحانی در عرصه انتخابات کسانی بودند که پرونده هسته ای را در دولت سابق برعهده داشتند. یعنی تیمی که نحوه مدیریت آن منجر به تصویب 4 قطعنامه تحریم و بسته شدن باب همه مراودات ایران با جهان خارج گردید. از طرف دیگر، جریان رقیب روحانی به حکم تجربه پیش بینی می کرد که رئیس دولت یازدهم، برنامه و تیم آماده و مجربی برای گشودن گره این مناقشه بزرگ دارد بر همین اساس ظرف 22 ماه گذشته همه ابزارها و عوامل خویش را برای اخلال افکنی در بخش دیپلماسی دولت به کار بست؛ از پمپاژ شایعات و خبرهای دروغی که همه این ایام توسط شبکه رسانه ای و تریبون های تبلیغاتی این جریان صورت گرفت تا تلاش های پنهانی که به تعبیر روحانی«اتاق عملیات» این جریان برای تاثیرگذاری بر نظر مراجع تصمیم گیر و ایجاد تشکیک در عملکرد تیم تصمیم گیر به عمل آورد.

3- تلاش جریان مخالف دولت در این دو سال به این نقطه معطوف شد که این پیام را به بدنه جامعه منتقل کند که اوضاع تغییر نکرده است. برای این منظور آنها بیش از همه پایه های اندیشه گفتمان اعتدال را در حوزه های فرهنگی و سیاسی هدف قرار دادند. به طور مثال، آنها با علم به این که دولت روحانی آرامش و امنیت روانی و سیاسی را برای طیف اهل هنر و دانشگاه به ارمغان آورده بیش از هر چیز مقوله امنیت و اعتدال در این دو حوزه را به چالش کشیدند. با این حال کارنامه دو سال گذشته دولت بویژه در عرصه های مهم دانشگاه و فرهنگ نشان از این دارد که آنها از مرزهای اعتدال عقب نشینی نکرده اند اگر چه همچنان آهنگ تلاش و  تهدید مخالفان اعتدال نیز ادامه دارد.

در ریشه یابی و آسیب شناسی مشکلات دوران دولت اعتدال  می توان سهم بالایی را برای گفتارها و خطابه های بحران ساز و دردسر آفرین اختصاص داد. این جریان هنوز حاضر نیست  ادبیات آمریت  و خود حق پنداری یا مرزبندی های خودساخته را کنار بگذارد و به این واقعیت تمکین کند که «اعتدال» راه انتخابی مردم ایران بعد از 24 خرداد 92 است.

******************************************************

روزنامه وطن امروز**

تبیین رفتار پساتحریمی آبرومندانه

چگونه یک ناظم جهانی شویم؟/مجتبی اصغری

مخاطره‌آمیز‌ترین رفتار پس از عقد احتمالی توافق نهایی می‌تواند در شدت یافتن ناگهانی رفتارهای اقتصادی و سیاسی وابسته‌ساز به غرب تجلی یابد. موضوعی که از ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم به عنوان هدف از گفت‌وگو و مذاکره با کشورهای 1+5 مطرح شد اما برخلاف حضور چین و روسیه بر سر میز مذاکرات و تحریم روسیه توسط غرب در همین حین، ناباورانه در عین فرصت‌سوزی، منجر به تلاش دولت ایران برای تشکیل یک بلوک قدرتمند توسعه یافته در برابر تهدیدات غربی‌ها نشد.

این موضوعی است که به‌دنبال سفر اخیر روحانی به روسیه برای شرکت در اجلاس همکاری شانگهای و بریکس و ملاقات با ولادیمیر پوتین، در صدر گمانه‌زنی‌های غربی‌ها قرار گرفته است. جهان مدت‌هاست از وضعیت تک‌قطبی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خارج شده و تشکیل اتحادیه‌های استراتژیک در حوزه‌های پولی و مالی با دور زدن رسمی آمریکا مد محبوب سال‌های اخیر به شمار می‌رود. بویژه پس از تحریم اقتصادی ایران در حوزه تبادلات مالی و فروش نفت، با آشکار شدن نقاط اشتراک آسیب‌پذیر جهانی، کشورهای مستقلی همچون چین و روسیه و هند و شرق آسیایی‌ها و جمهوری‌های مردمی حاکم در آمریکای جنوبی، درصدد پیش‌بینی مسیرهای جایگزین برای بحران‌های سیاسی- اقتصادی آینده برآمدند. از جمله می‌توان به افزایش چشمگیر پیمان‌های پولی چندجانبه با هدف حذف دلار و یورو از تبادلات اقتصادی اشاره کرد.

سال ۲۰۰۰ میلادی وزرای اقتصاد کشورهای آسه‌آن+۳ (کشورهای آسه‌آن به‌علاوه چین، ژاپن و کره‌جنوبی) در شهر «چیانگ مای» تایلند گردهم آمدند و به توافقی دست یافتند که منشأ تحولات عظیمی در حوزه ارزی جنوب‌شرقی آسیا شد؛ مصوبات این اجلاس در قالب «طرح چیانگ مای» یا CMI از همان سال تاکنون در این کشورها به اجرا در آمده است. یکی از مهم‌ترین مفاد «طرح چیانگ مای»، توسعه «پیمان‌های پولی دوجانبه» برای استفاده از پول‌های محلی در تجارت بین «کشورهای آسه‌آن+۳» بود تا اثرات پول‌های پرقدرت جهانی مانند دلار و یورو در اقتصاد این کشورها کاهش یابد. در واقع مقاوم‌سازی سیستم تبادلات مالی خارجی این کشورها در اولویت قرار گرفت و روزبه‌‌روز توسعه یافت؛ به‌گونه‌ای که هم‌اکنون ادعا می‌شود در جنوب شرقی آسیا «ارز غالب» وجود ندارد. به این ترتیب پیمان‌های پولی دوجانبه به دیگر کشورهای جهان نیز تسری یافت. تاکنون نزدیک به 50 پیمان پولی دوجانبه بین ۳۲ کشور امضا شده است؛ تلاش کشورها بر این بوده تا نقش و جایگاه پول خود را در سطح بین‌المللی تقویت کنند و اقتصاد آنها کمتر تحت تأثیر سیاست‌های اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گیرد. یکی از نقاط اصلی آسیب‌پذیری کشور ما نیز بعد از اعمال تحریم‌های آمریکا، سیستم تعاملات بانکی خارجی کشور بوده است. چرا که اکثر تبادلات مالی خارجی کشور بر پایه دلار و یورو انجام می‌شد و همین موضوع سبب شد تا به امروز، حتی گفت‌وگو بر سر توافق یا عدم توافق ایران با غرب، به بالا و پایین شدن بورس و بازار کشورمان بینجامد! متاسفانه به دلایلی نامعلوم ایران تاکنون علاقه جدی برای حذف یورو و دلار از تبادلات مالی خود با سایر کشورها بروز نداده و اولین پیمان دوجانبه پولی ایران اخیرا در اردیبهشت 94، پس از سال‌ها حیات اقتصادی زیر سایه تحریم و تهدید حوزه قدرت دلار و یورو با روسیه، ترکیه و عراق امضا شد! 

در حوزه سوئیفت نیز در شرایطی که دولت روسیه بلافاصله پس از عقد تحریم‌های اروپا و آمریکا ضد این کشور، اقدام به راه‌اندازی سامانه جایگزین ارتباطات مالی بین بانکی با هدف فاصله گرفتن از سلطه مالی غرب کرد، پس از سال‌ها تحریم، در فروردین 94، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، کارکرد سوئیفت و راهکارهای تقویت سیستم‌های جایگزین را مورد بررسی قرار داد! نتایج به دست آمده از این بررسی نشان می‌دهد انجمن جهانی ارتباطات مالی بین بانکی تحت تاثیر اقدامات سیاسی در راستای تحریم کشورها قرار گرفته است و همین موضوع باعث شده کشورهایی که مورد تحریم قرار گرفته‌اند برای جلوگیری از آثار تحریم به فکر ایجاد و گسترش شبکه جایگزین باشند که سامانه سپام (سامانه پیام‌رسانی الکترونیکی مالی) در ایران از جمله این موارد است!

البته سپام در حقیقت یک رابط اتصال به سیستم سوئیفت جهانی است و تفاوت قابل توجهی با طرح روسیه و چین برای استقلال از سیستم پولی- مالی غربی دارد. سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه چهارشنبه هفته گذشته اعلام کرد، کشورهای عضو گروه بریکس سرگرم بررسی ایجاد سازوکاری «به جای» شبکه بین‌المللی ارتباط مالی بین بانکی سوئیفت هستند. وی تصریح کرد: «چه سامانه سوئیفت باشد و چه نباشد، در هر صورت ما در حال گفت‌وگو درباره امکان ایجاد یک سامانه پرداخت چندجانبه برای گروه بریکس هستیم که موجب استقلال بیشتر کشورهای عضو این گروه خواهد شد و همچنین موجب می‌شود این کشورها از خطرات ناشی از تصمیم خودسرانه کشورهای دیگری که از سامانه‌های پرداخت موجود استفاده می‌کنند، در امان بمانند». به این ترتیب با تشکیل «بانک جهانی جدید» در سال 2016 با نام «بانک

سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیا» انتظار می‌رود 2 نهاد بزرگ اقتصادی چندجانبه فعلی یعنی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در واشنگتن، به‌دنبال افزایش سیاست‌های تحریک‌آمیز آمریکا در تهدید سایر کشورهای مستقل به تحریم‌های اقتصادی، نفوذ خود را به‌تدریج از دست داده و با معضل تشکیلات نوظهور همزمان با ادامه بحران اقتصادی بلوک سرمایه‌داری در اروپا و آمریکا دست و پنجه نرم کنند. اهمیت حرکت جهان به سمت استقلال اقتصادی از آمریکا به‌عنوان ابرقدرت برآمده از «سلطه اقتصادی» در حقیقت نشانه‌ای آشکار از «افول» بزرگ‌ترین دشمن ایران در جهان است. دشمنی که همچنان بر سر میز مذاکرات انفعالی به دروغ از دیپلماسی نمایشی قدرت بهره می‌برد اما در حقیقت از هر زمان دیگری محتاج‌تر به دستیابی به موفقیتی دیپلماتیک برای نمایش «عقلانیت و مصلحت تئاتری» است، چرا که تصمیم‌سازی‌های تهدیدمحور و خودسرانه‌اش در تحریم طولانی‌مدت ایران و کوبا و اضافه شدن قدرتی همچون روسیه به سرلیست تحریم‌ها همراه با جریمه بانک‌ها و شرکت‌های آمریکایی و اروپایی به علت یکجانبه‌گرایی مطلق در اداره دنیا، دیگران را در سرپیچی از «نظم در حال فروپاشی» ناظم ایستاده در سراشیبی افول قدرت، مصمم کرده است. در چنین شرایطی بدترین رفتار پس از عقد توافق احتمالی با 1+5 خزیدن در پوستین یک کشور ضعیف بی‌برنامه با اشتیاق بسیار برای اجرای سیاست‌های وابسته‌ساز غرب‌گرایانه است. کشوری که خود را در حد و اندازه دریافت کارت پذیرش رسمی در «باشگاه قدرت‌های جهانی» نمی‌بیند و صرف «مذاکره موفق» با آمریکا را دستخوشی سخاوتمندانه برای خود ارزیابی می‌کند!  آیا ایران، به عنوان ابرقدرتی که در بحبوحه اعمال شدیدترین تحریم‌های سیاسی- اقتصادی جهانی، هژمونی منطقه‌ای خود را ثبات بخشیده و قدرت نرمش را فراتر از منطقه غرب و جنوب آسیا در آفریقا و آمریکای جنوبی به رخ رقبا کشیده، شایسته سیاستگذاری حداقلی و به دور از دیسیپلین قدرت است؟ به پایان رساندن موفق یک دوره دیپلماسی سخت و طاقت‌فرسای 12 ساله با توسل به منطق و هوش سرشار ایرانی می‌تواند به‌عنوان بهترین سرمایه برای ایجاد یک نظم جدید دلخواه در حوزه اقتصاد و سیاست جهانی به کار گرفته شود. نظمی که برخلاف ناظمان شکست‌خورده فعلی، از توان جذب سایر قدرت‌های نوظهور جهانی برخوردار است و علاوه بر دولت‌ها به علت تکیه بر اندیشه «عدالت جهانی» ذاتا از پتانسیل همگرایی ملت‌ها نیز بهره می‌برد.

امیدواریم افق دید سیاستمداران و مدیران ایرانی دست‌کم پس از ارتقای رتبه جهانی برآمده از سال‌ها ایستادگی و مقاومت مردم، بالاتر از سقف آرزوهای پوچی همچون «تعامل با آمریکای مفلوک و شکست‌خورده» و اروپای بحران‌زده به عنوان مجموعه‌ای قدر قدرت(!) صعود یابد و بلافاصله پس از لغو احتمالی تحریم‌ها، مجددا در نقش قدیمی دولت مشتاق

«خام‌فروشی حداکثری منابع خدادادی» و بی‌برنامه در عرصه اقتصاد و سیاست بین‌الملل غرق نشوند! میان ایران ابرقدرت شناخته شده و جهانی امروز و ایران پس از قطعنامه 598 تفاوت از زمین تا آسمان است، کاش این را بفهمیم و بدانند!

****************************************************

روزنامه جام جم *******

نگاه توأم با حسن‌نیت مجلس به نتیجه مذاکرات / دکتر نوذر شفیعی

از ابتدای دور تازه گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و 1+5، با وجود این‌که مجلس شورای اسلامی حق داشت در مقاطع مختلف وارد موضوع مذاکرات شود، اما نمایندگان، دولت و تیم مذاکره‌کننده را به اختیار خود گذاشتند تا این گفت‌وگوها را پیش ببرند. در این میان البته گاهی مجلس با صدور بیانیه‌هایی مواضع خود را اعلام کرده و در هفته‌های اخیر با رویکردی فعال‌تر، «قانون الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هسته‌ای ملت ایران» را به تصویب رساند که چارچوب از پیش معلوم گفت‌وگوهای هسته‌ای را برای تیم مذاکره‌کننده روشن‌تر کرد.

هدف از بیانیه‌های نمایندگان و طرح‌هایی که در حوزه مذاکرات هسته‌ای مطرح می‌شد، جلوگیری از ایجاد انحراف در مسیر مذاکرات از سوی طرف غربی بود و در همین راستا بیانیه اخیر نمایندگان نیز ضمن حمایت دوباره از تیم مذاکره‌کننده کشورمان و تاکید بر پایداری بر خطوط قرمز، تلاش می‌کرد تا ظرفیت چانه‌زنی کشورمان را در مذاکرات بالا ببرد.

 

در همین راستا، در صورت پایان مذاکرات و دستیابی به توافق جامع هسته‌ای، اکثریت مجلس بدون هرگونه حب و بغض متن توافق را مورد بررسی قرار داده و با حسن‌نیت نتیجه مذاکرات هسته‌ای را ارزیابی خواهد کرد. سنجه نمایندگان در این بررسی‌ها، تامین منافع ملی است که چارچوب آن پیش از این از سوی رهبر معظم انقلاب تبیین شده و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان نیز همین اصل مهم را مورد توجه خود قرار داده است.

 

بنابراین باید منتظر ماند و دید که متن توافق جامع چه جزئیاتی دارد و اگر این متن منافع ملی کشورمان را تامین کرد، مجلس از آن استقبال خواهد کرد. با توجه به این‌که تیم مذاکره‌کننده نیز همین هدف مجلس در تامین منافع ملت ایران را مورد توجه قرار داده و توافقی بدون رعایت مصالح کشور را امضا نخواهد کرد، بنابراین می‌توان انتظار داشت که پس از پایان مذاکرات وین، مشکلی در بررسی توافق از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی وجود نخواهد داشت.

 ******************************************************

 روزنامه شرق**

تحول در محیط‌زیست امنیت بین‌المللی/حمید کریم‌نیا

مذاکرات ایران و ١+٥ پس از ماه‌ها اکنون به مرحله پایانی و سرنوشت‌ساز خود رسیده است. اینکه این مذاکرات به جمع‌بندی و توافق منتهی خواهد شد، تقریبا قابل پیش‌بینی است. طولانی‌شدن مذاکرات، بر سر چانه‌زنی‌ها یا به‌عبارتی زیاده‌خواهی‌های کشورهای طرف مذاکره با ایران است. مهم اینجاست که از همان ابتدا اراده‌ای برای مذاکره و رسیدن به توافق از سوی گروه کشورهای مذکور، به‌خصوص آمریکا و هم از سوی ایران در دولت‌های قبل و در دولت حسن روحانی به شکل جدی‌تری وجود داشته است، منتها تفاوت در انتظارات و اندازه خواست‌ها بود.  واقعیت این است که در شرایط امنیت جهانی، تحولی به‌وجود آمده است که قدرت‌های بزرگ عصر موازنه دوقطبی، مخصوصا آمریکا در شرایط جدید نمی‌توانند همانند محیط امنیتی گذشته رفتار کنند. جهان در دوره جدید و پس از حوادث تروریستی

١١ سپتامبر ٢٠٠١ دچار تحول شگرفی شده، به‌نحوی که آمریکا تلاش گسترده‌ای کرد تا ثبات امنیتی‌اش را در چارچوب قبلی حفظ کند، اما موفق نبود. آنها به افغانستان و عراق حمله کردند تا به‌اصطلاح پایگاه‌های تروریستی را از بین ببرند و ریشه تروریسم را بخشکانند و جهانی «امن» به‌وجود آورند. اما این‌گونه نشد و شرایطی ناامن‌تر در گستره‌ای وسیع‌تر ایجاد شد. در نتیجه رویکرد تازه‌ای در نظم امنیتی دنیا به‌وجود آمده است.

ازاین‌رو در مورد مسئله مذاکرات اتمی نیز همین تحولات امنیتی سایه انداخته است.

 در دور جدید مذاکرات، مخالفان محافظه‌کار تلاش بسیاری کردند که این روند به نتیجه نرسد. دولت راست افراطی نتانیاهو (که اصولا در انتخابات اخیر اسرائیل باوجود نارضایتی شدید داخل این رژیم با همین مبنا بر سر قدرت باقی نگه داشته شد) با همه تلاش‌ها نتوانست همچون گذشته از لابی قدرتمندش در آمریکا در جهت ممانعت دولت اوباما از روند مذاکرات، استفاده کارساز کند. جمهوری‌خواهان افراطی نیز در کنگره آمریکا فشار بسیاری وارد آوردند، اما این تلاش‌ها، دولت را از این راه باز نداشت، زیرا نظر آنان در منطق جدید جایی نداشته است. روزنامه وال‌استریت ژورنال چندی قبل در مقاله‌ای درخصوص تحول در سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا نوشت نباید تصور شود که این تنها دولت اوباماست که رویکردی تازه نسبت به اسرائیل دارد، بلکه به دلیل تحول در شرایط بین‌المللی است و هر دولت دیگری هم دیگر نمی‌تواند همچون گذشته تنها به خواست‌های اسرائیل تن در دهد. شرایط سیاسی جهان تغییر کرده و این دولت اسرائیل است که هنوز در عصر گذشته زندگی می‌کند.

این واقعیتی است که بسیاری از استراتژیست‌ها درباره آن به نتیجه رسیده‌اند. در دهه گذشته طرح‌هایی برای مواجهه با شرایط تازه تحت دکترین خاورمیانه جدید مطرح شد، اگرچه به نتیجه مطلوب نرسید. اما واقعیت این است که آنها نیز به این نتیجه رسیده‌اند که شرایط گذشته قابل ادامه نیست. اخیرا گزارشی منتشر شد مبنی‌بر اینکه اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک پروژه‌ای را آغاز کرده که هدف آن تهیه یک استراتژی درازمدت برای دولت آمریکا در جهت مقابله با چالش‌های موجود در خاورمیانه است. این طرح راهبردی قرار است از ظرفیت‌های جهانی و بازیگران منطقه‌ای نیز یاری بگیرد. «کارگروه راهبرد خاورمیانه» مورد حمایت هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات است و دو نفر از سیاست‌مداران کهنه‌کار آمریکایی یعنی مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا در زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون و استیون هدلی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاست‌جمهوری جورج بوش مسئولیت آن را برعهده دارند. هدف این کارگروه این است که از خواست‌های مردم منطقه آگاه شود و با درک ریشه‌های اصلی هرج‌ومرج بی‌سابقه در منطقه، سیاستی را تدوین کند که هم مردم منطقه به خواسته‌های‌شان برسند و هم آمریکا از آن نفع ببرد. این واقعیتی است که رویکرد تازه در روند کاری سیاست خارجی تأثیر‌گذار است. نمونه‌های دیگری هم از تأثیرگذاری شرایط نوین جهانی در رفتارهای سیاسی کشورها وجود دارد.

در داخل ایران هم عده‌ای «دلواپس» هرقدر به این‌طرف و آن‌طرف زدند تا شعارهای گذشته خود را عملی کنند، اما هیچ عقل سلیمی نمی‌توانست استدلال آنها را بپذیرد. شرایط امروز در مقایسه با پنج یا ١٠ سال گذشته نشان می‌دهد که این شرایط جهانی است که خود را بر مذاکره‌کنندگان تحمیل کرده است. مشخص‌ترین آن شکسته‌شدن تابوی مذاکره علنی با آمریکاست که تا قبل از این مذاکرات امکان آن فراهم نبود و چندسال گذشته حتی عنوان آن غیرممکن بود.

آمریکایی‌ها متوجه شده‌اند که نخواهند توانست خواست‌هایشان را به طور کامل در این مذاکرات بر ایران تحمیل کنند، که اگر توانسته بودند تاکنون چنین شده بود. در نتیجه راه را در یک تفاهم جست‌وجو کردند، زیرا اوضاع منطقه را شاهد هستند که باوجود تلاش‌های بسیار چگونه شده است و چنین شرایطی قابل ادامه برای امنیت منطقه و جهان نیست. بنابراین ناچارند به هر طریق با بازیگران تازه به یک تفاهم دست یابند. اروپایی‌ها نیز با شرایط نامطلوب اقتصادی خود منتظر فرصت برای همکاری اقتصادی با ایران هستند. ایران نیز متقابلا همواره خواهان دستیابی به یک چارچوب سازنده در قالب توافق پایدار بوده و هست تا هرچه‌زودتر از شرایط تحریم‌ها خارج شود. بنابراین بهترین چاره برای همه طرف‌ها رسیدن به یک تفاهم است. زیرا همه طرف‌ها می‌دانند محیط‌زیست سیاسی بین‌المللی همچون دگرگونی آب و هوایی جهانی تغییر کرده است. پس رفتارهای سیاسی نیز باید متحول شود. 

****************************************

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات