صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۸۷ - ۰۹:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۴۱۴۸

تجمل گرایی و نقشش در رشد مفاسد اجتماعی!

یکی از مهمترین معضلات جوامع بشری ، بخصوص در حال حاضر ودر کشورهای توسعه یافته ، از جمله ایران ، رواج فرهنگ مصرف زدگی و تجمل گرایی است...

که در هر برهه از زمان به نحوی نمود داشته است . درزمانهای گذشته در لباس اشرافی گری ، ملوک الطوایفی ، خان و خان سالاری و... و در عصر فعلی نیز در قالب میل به فزون طلبی و تجمل گرایی و مدگرایی مشهود است . این معضل که می توان آنرا به بیماری قرن حاضر نیز تعبیر نمود ، مانند یک خوره یا موریانه ضمن تلف نمودن عمر و وقت و ثروتهای جوامع ، باعث ایجاد مفاسد و انحرافات زیادی نیز می شود . خشکاندن ریشه فضائل اخلاقی و انسانی ، اشاعه و ترویج فرهنگهای منحطی مانند ، رشوه خواری ، اختلاس ، رباخواری ، دزدی و فساد و فحشاء و هزاران مفسده دیگر از ثمرات این علف هرز می باشد . به واقع با ارزش شدن ثروت و در پی آن تجمل گرایی در زندگی خطرات و پیامدهای منفی بسیاری را در پی دارد که مهمترین هدف آن زخمی نمودن عدل و برابری و نهایتا فضائل اخلاقی است . لذا مهمترین هدف ادیان توحیدی و بعثت انبیاء الهی و توصیه های حکیمانه آنان و حتی فرقه های غیر توحیدی ، تحقق اهدافی همچون عدل و برابری و رفع هر گونه تبعیض و نهایتا هموار نمودن مسیر دستیابی انسان به ارزشهای والا و کمالات انسانی است . به همین دلیل هم اکثر انبیاء ازبین اقشار بسیار پائین و ضعیف و غالبا از بین چوپانان جامعه مبعوث شده اند ، تا بهتر حال و روز مردم فقیر را درک نمایند .آری بدرستیکه آرمانگرایی و عدالت خواهی با دنیا طلبی و تجمل گرایی رابطه معکوس داشته وبه میزانی که دنیا طلبی وگرایش به مادیات و تجمل در جامعه و بخصوص در دولت مردان افزایش می یابد ، به همان میزان از گرایش به آرمانهای متعالی وعدالت خواهی کاسته می شود . بنابراین می توان از تجمل گرایی و گرایش به دنیا طلبی بعنوان یکی از آفات جوامع نام برد. در زمان صدر اسلام چه بسا مسیحیان و یهودیان ویا سایر فرق توحیدی دیگری نیز در کنار کفار زندگی میکردند ، ولی پیام حضرت محمد (ص) چه بود که از شنیدن آن لرزه بر اندام اشراف مکه افتاد . آری پیام چیزی جز برابری و مبارزه با هرگونه شرک و برده داری و اشرافی گری نبود . ایشان فرمودند همه با هم برابرند و تنها ملاک برتری تقوی است. لذا با تمام مظاهر آن از جمله تجمل گرایی به جد به مبارزه پرداختند. دلیل بر این مدعا هم از سیره و رفتار ایشان و ائمه اطهار و تاکید آنان بر بی توجهی به زخارف دنیا کاملا مشخص است . با نگاهی اجمالی به قرآن نیزبه این موضوع واقف می شویم که علت تاکید های فراوان قرآن به عدل و برابری و مبارزه با تکاثر و تکیه بر انفاق و خمس وزکات، دستیابی به چنین رسالتی بوده است . لذا اسلام برای جلوگیری از رشد این موریانه موذی که به تدریج ارزشهای ناب اسلامی و انسانی را خورد ه و ریشه های آنرا می خشکاند همه راههایی را که ممکن است انسانها ثروت خود را در تهیه زندگی تجملی و اسراف و تبذیر صرف کنند بسته است . ابن خلدون از دانشمندان مسلمان در این باب چنین می گوید : تجمل خواهی که مهمترین ویژگی آن تمایل به اسراف است ، مفاسد زیادی را در پی دارد و برای مردم تباهی آور است و در نهاد آدمی انواع بدیها و فرومایگیها و عادت زشت را پدید می آورد و مردم را به ورطه سقوط می کشاند . بدین ترتیب که تجمل گرایی و اشرافی گری به تدریج سبب فقر و تهی دستی جامعه و حکومتها خواهد شد . اگر در جامعه روزی به جایی رسیدیم که برای داشتن ماشین و خانه و زر و زیور و مادیات بعنوان معیارهای تشخص و احترام افراد ، بیشتر از ارزشهای والای انسانی و دینی و تقوی ارزش قایل شدیم ، در آنصورت کم کم ارزش ها کم رنگ شده ، و اصول و مبانی دینی مورد بی مهری واقع خواهند شد ، و مصادیق و سمبلهای آن نیز طرد میشود . در چنین جامعه ای برای رسیدن به این ارزش کذایی و تو خالی مجبوریم تن به هر کاری بدهیم تا مبادا از احترام ما کاسته شود . آنجاست که رشوه و اختلاس یا خود فروشی و تملق و ریا کاری و هزار مفسده دیگر برای رسیدن به این جایگاه مباح می گردد . آری حس تجمل گرایی طلحه و زبیر آن صحابی گرانقدر پیامبر ، باعث شد که شمشیر برروی امام علی کشیده و جنگ جمل را راه انداخته و نهایتا به آن عاقبت شوم گرفتار شوند . یا یاران امام حسن نیز بخاطر بدست آوردن سکه های طلای معاویه او را تنها گذاشته وباعث شدند ایشان تن به آن صلح اجباری با معاویه بدهد . همچنین میل به ثروت و حکومت عمروسعد صحابی امام علی در جنگ صفین باعث شد ، در روز عاشورا سر از تن امام حسین جدا نماید . میل به تجمل شاهان قاجار نیز چنین معاهده های ننگینی را بر مردم ما تحمیل کرد . تجمل‏گرایى شاهان قاجار در عصر اخیر، باعث‏سقوط کشور ایران ‏شد. به طورى که بخاطر تجمل و خوش گذرانى هر روز امتیازى به‏ اجانب ‏داده و با آبرو و حیثیت مردم مسلمان ایران بازى ‏مى‏کردند و جسم ایران عزیز را تکه تکه کرده و به دست دشمن می ‏سپردند. جاى تاسف این جاست که علاوه بر جدا شدن قسمتهای از ایران ، ‏روسیه در عهدنامه ترکمانچاى‏، مبلغ ده کرور هم (مبلغ پنج‏میلیون تومان) به عنوان غرامت جنگى دریافت نمود . یکی از علتهای سرسپردگی حکام قبل از انقلاب نیز به همین دلیل بوده است . تن دادن به معاهده کاپیتالاسیون وایجاد حقوقی مانند حق توحش و وابستگی شدید از تمام لحاظ چه اقتصادی ، سیاسی و... به کشورهای غربی همه نشات گرفته از این بیماری است . به واقع می توان از تجمل گرایی و مصرف زدگی بعنوان ام الفساد همه رذایل نام برد . لذا در بحث حاضرسعی شده است مهمترین بیماری بنام تجمل که ریشه اصلی آن نابرابری و اختلافات اجتماعی و طبقاتی است ، کالبد شکافی شود . البته لازم به ذکر است که نابرابری با تفاوت از لحاظ مفهومی بسیار فرق دارد . وجود تفاوتها در جامعه لازم است .مثلا اگر قرار باشد یک متفکر یا مخترع درست به اندازه یک کارگر پول بگیرد در آنصورت هیچکس انگیزه مسئولیتهای پرخطر را قبول نخواهد کرد یا به تعبیری فرق بین دوغ و دوشاب بی معنی خواهد بود و همه ترجیح خواهند داد که کارهای بی دردسر داشته باشند . پس تفاوت لازم است منتهی به شرطی که همه افراد ابتدا بتوانند نیازهای اولیه و ضروری زندگی خود را تهیه نموده و زندگی برای آنان آزاردهنده نباشد .حال در این میان اگر تفاوت بین فقیر و ثروتمند خیلی فاحش باشد در حدی که مردم احساس محرومیت نسبی و یا بی عدالتی نمایند و در کنار آن نتوانند نیازهای تحریک شده و یا حتی نیازهای فیزیولوژیک خود را ارضاء نمایند ، در آنصورت نظام اجتماعی و اقتصادی به تدریج به سمت انهدام و انحطاط کشیده خواهد شد ، و اگر نابرابری ثروت باعث ایجاد نابرابری اجتماعی شود و ثروتمندان خودخواهانه به فکر خویش و استثمار ضعفا باشند ، در آنصورت آسیبها و بیماریهای اجتماعی صدمات جدی بر پیکره خانواده ها وارد خواهد کرد . از آنجا که سالها بود که این بیماری پنهان ، جامعه حاضررا به سمت پرتگاه انحطاط سوق میداد مرا به این فکر وا داشت که مقاله ای را تحت این عنوان جمع آوری نمایم . لذا ضمن بررسی منابع موجود و مطالب نگاشته شده در جراید وکتب مختلف و همچنین استفاده از کتاب توسعه و تضاد استاد دکتر رفیع پور ، یکی از اساتید جامعه شناسی به عنوان منبع اصلی، سعی نمودم بعنوان یک دردمند که شاهد فروپاشی نظام اجتماعی و خانوادگی جامعه خود هستم ، قدمی هر چند اندک از منظر خیرخواهانه در جهت نشان دادن این بیماری ، که بعنوان اولین قدم در درمان آن است ، بردارم . باشد که مثمر به فایده باشد . مقاله حاضر در چند ین قسمت تهیه شده است . در بحث اول تجمل گرایی در صدر اسلام مورد بحث قرار گرفته است . در مبحث دوم تجمل از دیدگاه قرآن و احادیث و یکی از عوامل مهم در انحطاط جامعه نبوی بیان گردید . سپس تجمل در جامعه قبل از انقلاب بعنوان یکی از علتهای مهم بروز انقلاب مطرح شده و ضمن بررسی جامعه مطلوب و ساده زیست دوران رهبری امام خمینی نهایتا تجمل گرایی و علتهای بوجود آن را پس از فوت ایشان ، ودرباره پیامدهای وخیمش مشروحا مطالبی را در حد وسع مدون نمودم . محور اصلی این مقال روی با ارزش شدن ثروت ونتیجتا افضلیت قشر مرفه، و احترام بیش از حد آنان وارزشهای اشرافیشان می باشد . این امر بدلیل ساختار فرهنگی و اجتماعی جامعه ما باعث شد که سایر اقشار نیز به زعم خود برای بدست آوردن ارزش و احترام به سمت ارزشهای ثروتمندان و هم شکلی با آنان با صرف تمام انرژی خود رو بیاورند . بدین معنی که اگر اعضای جامعه ای حس کنند که ثروت عامل برتری و احترام است در این صورت برای بدست آوردن آن ظواهر مادی ، بعنوان یکی از معیارهای تشخص ، سعی وافری خواهند نمود و در این میان عقب ماندن از این مسابقه مایع حقارت تلقی خواهد گردید . در آنصورت در چنین محیطی دارندگی، برازندگی و فقر مایع شرمندگی محسوب خواهد شد . به همین دلیل مردم در یک مسابقه تمام نشدنی سعی خواهند داشت در کسب چنین ملاکهای از هم پیشی بگیرند واز اینجاست که موریانه تجمل جان خواهد گرفت و مانند خوره ای موجد مفاسدی مانند رشوه خواری , اختلاس , دزدی ، خودفروشی , سوء استفاده از امکانات دولتی و تفاخر و تکاثر و استبداد خواهد شد . لذا هر آنچه که سالیان سال پیامبرو ادامه دهندگان راه ایشان رشته بودند، پنبه خواهد شد و فضائل و کمالات اخلاقی به تدریج از جامعه رخ بسته و تدین و متد ینین نیز مورد بی احترامی واقع خواهند شد . تجمل از دیدگاه قران و حدیث یکی از مظاهر بی عدالتی و نابرابری که قرآن و پیامبر و سایر ائمه روی آن تکیه نموده، و به مبارزه با آن پرداخته اند ، اشرافی گری و تجمل گرایی است . در قرآن کریم به کرات در خصوص ثروت اندوزی یا کنز ، تفاخر، تکاثر ، ربا و اسراف سخن به میان آمده است . در قرآن روی برابری همه اقشار و ایجاد امت واحده و رفع هر گونه علائم و سمبلهایی که باعث ایجاد شکاف طبقاتی است ، تاکید خاصی شده است . با توجه به رواج تجمل گرایی در زمان پیامبر و مفساد ایجاد شده توسط آن , تدابیر و توصیه های به مقتضای آن زمان از جانب خداوند و پیامبربه مردم شده است . مانند تحریم استفاده مردان از زیور آلات و لباسهای فاخر و .... و همچنین برای زنان استفاده از خلخال در پا بعنوان یکی از مظاهر تجمل یا هر گونه جلب توجه و آرایش در خارج از حریم خانواده و حتی راه رفتنی که نشانی از تکبر و فخر فروشی و اشرافی گری است ، منع گردیده است . لذا آنچه که مد نظر شارع مقدس بوده، استفاده از نعمات الهی در حد معمول و یکنواخت جامعه است . مبارزه قاطع با تجمل گرایی آن چنان حائز اهمیت است که غفلت از آن جبران ناپذیر و خسران آور خواهد بود . زیرا اشاعه دنیا طلبی موجب ازدیاد مترفین و افزایش فساد خواهد شد. خداوند در قرآن کریم سوره اسراء آیه 16 می فرماید چون بخواهیم کشورو ملتی را هلاک و نابود سازیم مترفین را امر می کنیم تا در جامعه به فساد و فسق بپردازند ، سپس دچار عذاب می گردند و ما آنان را زیر و رو می کنیم . همچنین قرآن در مذمت قارون بعنوان یکی از مظاهر ثروت اندوزی ویا در مورد رهبان یهودی که دائم در پی تکاثر ثروت و ربا خواری بوده اند سخن به میان آورده است . یکی از آیات بسیار مهم در این زمینه آیه 35 سوره توبه است که می فرماید : الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم کسانی که طلا و نقره انباشته و کنز می کنند و از انفاق آن در راه خدا دریغ می ورزند به عذابی دردناک بشارت ده . این آیه یکی از حربه های ابوذر غفاری در جنگ با متمولیان و ثروت اندوزان زمان عثمان بود . وقتی عثمان خلیفه سوم در توجیه کارهای خود می گفت ، این ثروت از راه مشروع بدست آمده است وچون زکات آن پرداخت شده است ، پس ایرادی برآن وارد نیست ، ابوذر در جواب می گفت پس انفاق چه می شود ، و باید از مال خود انفاق کنید تا شکافهای طبقاتی پر شود . ضمنا ایشان یکی از واجبات جهت رفع هر گونه فقرو شکاف طبقاتی را انفاق از مال می دانست وآنرا واجب می شمرد .در موارد بسیاری قرآن سخن از انفاق بمیان آورده است . و این امر حاکی از آن است خمس و زکات وصدقه و همچنین انفاق هر کدام جایگاه خاص خود را دارند و لی متاسفانه در جوامع اسلامی انفاق بسیار کم رنگ شده است ، و همانطور که میدانیم انفاق به معنی پرکردن گودال است و از این طریق شارع توصیه به پر کردن حفره های اجتماعی و رفع نابرابریها نموده است. آیه 31 سوره اعراف می فرماید : ای فرزندان آدم به هنگام رفتن به مسجد ، زینتهای خود را بگیرید . بخورید وبیاشامید ولی اسراف نکیند ، که خداوند مسرفین را دوست ندارد . امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده است آیا چنین پنداشته اید که خداوند به هرکس چیزی عطا فرموده و نعمتی داده ، به خاطر بزرگواریش است و کسی را که محروم ساخته ، به علت خواریش است؟ هرگز، بلکه مال ، مال خداست و آنرا نزد افراد به امانت سپرده است و اجازه داده ، با اعتدال و میانه روی از آن بخورند ، بنوشند وازدواج نموده و وسیله سواری تهیه نمایند و مازاد آنرا به نیازمندان جامعه برگردانند ، تا نابسامانیها برطرف گردد و تنها در این صورت است که آنچه را در راه خوردن و ... مصرف می کنند حلال است .آنگاه در مورد آیه لا تسرفوا ان الله لا یحب المسرفین چنین می فرمایند ، که آیا تصور کرده اید شخصی که خداوند ، مالی را به امانت به وی سپرده است ، می تواند با آن اسبی به ده هزار درهم بخرد ، در صورتی که اسب 20 درهمی نیز او را کفایت می کند ؟ هرگز( جلد 75 بحارالانوار) امام علی (ع) در نامه 45 خود به عثمان بن حنیف فرماندار بصره چنین می فرماید : ای پسر حنیف به من گزارش داده اند که مردی از ثروتمندان بصره تو را به مهمانی خویش فرا خوانده است و تو هم به سرعت ، به سوی او شتافتی و در آنجا خوردنیهای رنگارنگ و .... پی درپی جلوی تو نهاده اند . گمان نمی کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که بر سر سفره او فقط ثروتمندان دعوت شده اند و نیازمندان با ستم محروم مانده اند . اندیشه کن در کجائی و بر سر کدام سفره غذا می خوری . یا شکایت حضرت علی (ع) از دخترش بخاطر بودن دو نوع غذا در سر سفره و یا سرزنش او بخاطر امانت گرفتن گردنبندی از بیت المال همه حاکی از مبارزه با هر گونه تجمل است . پس امام نه تنها خود روش پرهیز از تجمل واسراف را در پیش می گیرد ، بلکه توصیه می کند که با چنین افرادی هم نشست و برخاست نکنید ، که مبادا خوی ایشان در شما نیز اثر کند ضمن اینکه شرکت درچنین مجالسی مهر تائید بر کار آنان نیزمیباشد. امام علی ( ع ) سپس می فرماید اگر می خواستم ، می توانستم از عسل پاک ومغز گندم و بافته های ابریشم برای خود غذا و پوشاک تهیه نمایم ، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره می گردد و طمع مرا وا خواهد داشت که طعامهای لذیزتری را نیز برگزینم ، در حالیکه در حجاز و یمامه کسانی هستند که به قرص نانی محتاجند . پیامبر (ص) نیز خواسته تنها دختر محبوبش را که سخت کار می کرد و در گرسنگی بسر میبرد ، وقتی تقاضای خدمتکاری را نمود ، نپذیرفت . ابوذر غفاری به معاویه در مقابل آن همه دستگاه تجملی فریاد میزند ، که اگر این کاخ را از پول خودت ساخته ای اسراف کرده ای وبه مصدا ق آیه شریف که می فرماید ، ان المبذرین اخوان الشیاطین ، جزو شیاطین هستی ، و اگر از پول بیت المال ساخته ای پس خائن به مسلمین هستی . آری سخن در این باب فراوان است و مجال اندک ولی مجموعا ، اسلام راههایی را که ممکن است انسان ، ثروت خود را در تهیه زندگی تجملی و سراسر اسراف وتبذیر صرف کند ، بسته و نهی کرده است . مصارفی را که اسلام مشروع ومباح دانسته ، عبارتند از انجام هزینه ها و مخارجی است که انسان در تامین یک زندگی متعارف و معمول مصرف می کند ، حال اگردر این بین درآمدش زیادتر از هزینه هایش باشد ، باید آنرا بر اساس توصیه های اسلام در راه تامین نیازهای مستمندان و مصالح جامعه ، صرف کند . تجمل عامل انحطاط مسلمین صدر اسلام در زمان صدر اسلام و قبل از بعثت رسول اکرم در مکه اشرافی زندگی می کردند که خود را قیم مردم مکه تصور کرده و بر همه منابع و تجارت آنجا پنجه افکنده بودند . لذاپیامبر در مدت 23 سال رسالت خود با شعار برابری و عدل ، بساط چنین ظلمی را برچید وباعث شد تا همگان با هم عقد اخوت و برابری ببند ند . لذا غلام و ارباب هر دو یک سهم از بیت المال می بردند، در کنار هم زندگی کرده و با هم در یک جا نماز می خواندند. ولی از آنجا که این غده سرطانی طی سالیان متمادی بوجود آمده بودّّّ ، لذا بعنوان یک بیماری پنهان در طول حیات ایشان مخفی بود و پس از فوت وی ، این غده چرکین سر باز کرده و به مرورزمان رشد کرد ، و در زمان عثمان خلیفه سوم به نهایت وقاحت خود رسید . یکی از مورخان بنام جرجی زیدان می گوید پس از آنکه اعراب به کشورگشایی پرداختند سیم و زر و غلام و کنیز فراوانی به جزیره العرب روان گردید لذا اعراب مسلمان اندک اندک به فساد وهرزگی افتادند . آری پیامبر که خود در خانه ای محقر زندگی می کرد وقتی با درخواست زنان خود برای آویختن یک پرده تزئینی به خانه اش مواجه شد ، گفت این زندگی من است یا با من بسازید ، یا از من جدا شوید . و شعار او بعنوان رهبر دین ، الفقر فخری بود ، ولی جانشینان او چه روشی را در پیش گرفتند ؟ عثمان در کاخی بسیار زیبا زندگی می کرد . اولین بار او بود که تجمل گرایی را در اسلام شروع کرد و اولین بار بر خلاف رویه پیامبر و توصیه ایشان، او کاخ نشین میشود . برای اولین بار گارد رسمی محافظ ترتیب میدهد و جاجب برای خود تدارک می بیند و رابطه توده عامه مردم را باخود قطع می کند . برای اولین بار بیت المال در اختیار خلیفه قرار می گیرد و به همین دلیل کلید دار آن به مسجد آمده و رسما استعفا می دهد و می گوید خلیفه در بیت المال دخالت می کند. برای اولین بار زندانی سیاس پیدا می شود و مسلمانی بخاطر حمله به روش خلیفه تحت تعقیب قرار می گیرد و اولین بار تبعید سیاسی دیده میشود (ابوذر) و باز برای اولین بار انسانی شکنجه می شود ( عبدالله بن مسعود ) و اولین بار پیوند های قومی و خویشی نردبان ترقی سیاسی و اجتماعی می گردد و پست های مهم انحصاری می شود و به اعضا باند سیاسی وابسته خلیفه اختصاص می یابد و برای اولین بار استثمار طبقاتی و تبعیض و سرمایه داری و کنز واشرافی گری و ... جای ارزشهای ناب اسلام و معنویت را می گیرد و همه این مفاسد از تجمل گرایی شروع می شود . (کتاب ابوذرمرحوم شریعتی ص225) و صاحب منصبانش هر کدام امپراطوری به راه انداخته بودند . معاویه در شام کاخ سبز بنا کرده و بقیه حکام هرکدام به نحوی مشغول چپاول بیت المال بودند . همین شیوه بود که باعث شد که صحابه چنان به آن فرهنگ خو کنند که در زمان تصدی علی (ع) نتوانند با نحوه حکومت داری او کنار آمده و نهایتا به جنگ با او پرداختند . این روحیه رفاه طلبی مردم زمان ایشان بود که به نوعی بنیان حکومت او را خشکانید . مردم از یک طرف از طرحهای اصلاحی سخت و پرمشقت ایشان حمایت نمی کردند ، و از سویی برای بدست ثروت بیشتر به او خیانت کرده و با معاویه پیمان اخوت می بستند و یا به بیت المال دست درازی کرده ویا یاران صدیق او را ترور می کردند . یا با تقسیم مساوی بیت المال مخالفت می ورزیدند ، درحالیکه در زمان خلفای قبلی سهم دریافتی از بیت المال به نسبت قرابت و خویشاوندی متغیر بود و یا درجنگها اورا تنها می گذاشتند . بعنوان مثال یکی از صحابه ایشان بنام ابو برده بن عوف که در جنگ صفین در رکاب او می جنگید به طمع یک قطعه زمین ، به معاویه پیوست . یا مصقله بن هبیره اسیرانی را خریده و بدون پرداخت پول آنها را آزاد کرد، و بدین ترتیب بالغ بر 300 هزار دینار از بیت المال دزدیده و به معاویه پیوست . همچنین یکی از موالیان امام از او درخواست مالی کرد و امام در جواب فرمودند اگر مالی بدست من برسد ، حتما آنرا بین تو وخود تقسیم خواهم کرد ، ولی او قانع نشده و به سمت معاویه رفته و پاداش خوبی از او دریافت نمود . قاتل مالک اشتر ، تنها به خاطر معافیت از پرداخت جزیه ، به دستور معاویه ایشان را مسموم و شهید کرد . ابوذر غفاری هم بدلیل مخالفت با ثروت اندوزی معاویه و عثمان به ربذه تبعید شد ه و آنجا در تنهایی فوت نمود . پس گرایش مردم به رفاه و فزون طلبی آنان به تنعمات دنیوی ، بستر مناسبی برای رشد حقد وحسد و کینه و هزاران مفسده ، همچون خیانت در امانت ، رشوه خواری ، قتل و خونریزی و ... را فراهم می کند. و مسلما در چنین محیطی آحاد جامعه یکدیگر را کنترل نخواهند کرد و برای کسب امتیازات بیشتر ، دست به رقابتهای غیر انسانی و اخلاقی و خصمانه خواهند زد ، چرا که وقتی تعهدات دینی تضعیف شود ، انسان قادر به کنترل حرص و ولع خود نخواهد بود و در اینجاست که قاتل فرزندان حضرت مسلم ، صحابی صدیق امام حسین (ع) بخاطر چند سکه سر از تن فرزندان خردسال ایشان جدا می کند . آری همه این مثالها و صدها مثال دیگر از این نوع حاکی از آن است که هرگاه علاقه ومیل مردم به مال و ثروت و رفاه ، بیش از ارادتشان به دین و آئینشان گردد ، هم مردم و هم عناصر حاکم بر نظام ، سست می شوند بطوری که اگر شخصیتی چون علی هم در راس حکومت باشد قادر به اصلاح جامعه نخواهد بود . - تجمل گرایی درجامعه قبل از انقلاب ازتجمل گرایی و نابرابری اجتماعی می توان بعنوان یکی از مهمترین عوامل تبین کننده و ایجاد کننده انقلاب اسلامی نام برد . اینکه در اکثر جوامع دنیا نابرابری اجتماعی در حد بالایی وجود دارد خبر جدیدی نیست ، لذا ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است . آمارهای بدست آمده در سال 1349 نشان میدهد که 20% قشر مرفه جامعه از کل درآمد همان سالها 7/62% سهم برده و مابقی درآمد نیز سهم 80% اقشار جامعه بوده است ، که این امر حاکی از توزیع ناعادلانه ثروت ودرآمد است . این نابرابری در طول سالهای حکومت شاهنشاهی و همراه با روند مدرنیزه کردن ، با شدت و ضعفهای ادامه داشته ، ولی آنچه که اهمیت دارد معضلات و پیامدهای آن در بحث حاضر است ، که مفصلا و در حد وسع خود مورد بررسی خواهد گرفت. نابرابری در یک جامعه از دو دیدگاه و نقطه نظر میتواند مورد بحث قرار گیرد . اول وجود نابرابری عینی و در مرحله بعدی احساس ذهنی نابرابری در یک جامعه است ، که اهمیت احساس نابرابری و ذهینت آن ، مهمتر از نابرابری عینی و واقعی است ، زیرا تا زمانی که مردم از نظر روحی و ذهنی از چیزی رنج نبرند ، کمتر اذیت خواهند شد . چه بسا وجود یک بیماری تا زمانی که شخص ذهنیتی نسبت به آن ندارد ، کمتر مشکل ساز است ، تا زمانی که ذهنیت فرد نسبت به آن تحریک شود . از طرفی درک نابرابری به دو عامل 1- قدرت و توانایی ادراک و 2- امکان ادارک و مشاهده و کسب اطلاعات بستگی دارد . در واقع انسان باید نابرابری را مشاهده کند تا آنرا درک نماید ، که این امراز طرق مختلفی مانند مسافرت یا وسایل ارتباط جمعی و مدرسه یا عوامل آگاه کننده دیگر، حاصل خواهد شد پس با فراهم آمدن امکان مشاهده و ادارک نابرابری ، این سوال در ذهنها ایجاد خواهد شد که چرا او آن وضعیت را دارد و ما این وضع را ، و این مقایسه کردنها نهایتا به یک محرومیتی نسبی منتج خواهد شد . البته مقایسه کردن ، در موارد و وضعیتهای نزدیک به هم و قابل دسترس ، رخ خواهد داد . مثلا بین دو همشهری یا دو همسایه و همکار یا ... و در واقع این فکر که چرا ما باید اینطور فقیر و دیگری آنطور ثروتمند باشد ، یعنی احساس محرومیت نسبی وقتی بوجود می آید که انسانها بتوانند خود را با دیگران مقایسه کنند . همانطور که می دانیم نظام اجتماعی جامعه ایران مبتنی بر فئودالیته بوده است و غالبا در چنین جوامعی که از دو قشر بالا و پائین تشکیل می شود و بدلیل نزدیک نبودن دو قشر به هم ، امکان مقایسه بین آنها کمتر وجود دارد ، این سوال مطرح می شود که چه عاملی باعث ایجاد چنین مکانیزم مقایسه ای در آن موقع شده است . در سالهای بین 1345 تا 1355 تعداد باسوادان و دانشجویان به سرعت افزایش یافته و وضعیت درآمدی مردم نیز، بدلائل مختلف از جمله افزایش قیمت نفت و .... بهتر شده بود . از طرفی در پی مسافرتهای مکرر اقشار مرفه به اروپا و مشاهده زندگی مردم آنجا ، احساس عقب ماندگی یا همان محرومیت نسبی ، در آنها ایجاد و تشدید گردید ، لذا آنها به منظور ارضاء حس خود کم بینی ، در پی تهیه لوازم لوکس و داشتن ظواهر آن زندگی آنهم در بالاترین حد خود و عموما بدون درک درستی از فرهنگ و کارکرد و نحوه استفاده آن ، ترغیب می شدند و این اولین قدم در بوجود آمدن سیکل تجمل گرایی در ایران بود . از این مرحله به بعد بود که در راستای ارضاء این نیازجدید و پرستیژ طلبانه ، یک زنجیره گسترده از موسسات خدماتی و مصرفی و اکثرا وارداتی بوجود آمد . طی جریان ارضاء نیاز های قشر مرفه ، پس مانده ها و تفاله هایی نیز برای سایر اقشار پائینتر، بصورت مشاغل جدید و امکان کسب درآمد های مانند رانندگی ، مباشری ، خدمتکاری یا مشاغل خدماتی و .... حاصل شد ، که باعث شد این قشر بعنوان رابطی بین اقشار مرفه و اقشار کم درآمد عمل نماید ، لذا می توان آن گروه را به عنوان قشر متوسط یا واسطه هم تعبیر نمود . قشر متوسط جدید در اکثر زمینه های ارزشی از قشر مرفه ، الگو برداری می کرد و مانند آنها در فکر مصرف ، و سود بالاتر، بود. لذا کلیه ارزشهای سنتی که مانع رشد این ارزشها و اهداف بود ، را بطور آشکارا و نمایشی رد می کند . پس از این مرحله بدلیل وجود یک حلقه واسطه ، امکان مقایسه اجتماعی بین دو قشر پائین و بالا بوجود آمد . بر اساس یکی از اصول جامعه شناسی بنام تئوری نیاز ، هر چه که نیازهای افراد یک جامعه ، به غیر از نیازهای فیزیولوژیک ، بیشتر ارضاء شود احساس نیازمندی نیز ، در آنها افزایش خواهد یافت . لذا با ارضاء این نیازها ، یک جریان تکثیر نیاز و یا گسترش نیاز ، بوجود آمده ، ودر پی آن ولع بیشتر خواهی ، نمود مضاعفی پیدا خواهد کرد . همچنین تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که احساس نیازمندی ذهنی با نیازهای واقعی و عینی رابطه عکس دارد ، لذا هر کس که بیشتر دارد ، بیشتر هم طلب می کند . پس جریان نیاز آفرینی و احساس نیاز بوجود آمده در قشر بالا از طریق قشر متوسط به سایر اقشار پائین تر سرایت کرد ، و متعاقب آن احساس محرومیت نسبی هم روز به روز گسترش یافت . از طرفی فرآیند رشد اقتصادی بوجود آمده در قشر متوسط باعث شد تا به تدریج ارزشهای جدید قشر بالا ، به سایر اقشار پائین تر نیز رسوخ کرده و نهایتا همان پروسه مقایسه کردن شکل گرفت . مقایسه ای که قبلا فقط در درون یک قشر صورت می گرفت حالا به یک جریان وسیع ، مبدل شده و این مقایسه نیز احساس نیازبه کالا های جدید را هم افزایش داده و در پی عدم موفقیت افراد در ارضاء و تامین آنها ، یک احساس محرومیت نسبی، در بین مردم گسترش یافت و از سوی دیگر اقدامات دولت نیز در جهت ارضاء نیازهای مردم ، از طریق واردات کالای لوکس خارجی و مصرفی و تجملی و ... بجای تعدیل این احساس و نیازها بر عکس ، مانند بنزین روی آتش منجر به پیدایش ولع و نیازهای جدیدتری نیز گردید . دیگر کسی راضی نمی شد ، زیرا بیشتر و بیشتر می خواست و به تدریج نارضایتی هم افزایش یافت . هدف اکثر مردم جامعه ، دستیابی به سطح زندگی قشر مرفه تر و قابل مقایسه با خود بود و پس از دستیابی به این درجه از ارضاء نیازها ، مقایسه با اقشار مرفه تر ، مانند دویدن به دنبال سایه ادامه می یافت و نهایتا دراین روند چشم و هم چشمی و تجمل گرایی ، این قشر ثروتمند بود که سطح زندگیش بدلیل بهره مندی از منابع درآمدی کشور ، همواره بطور افراطی در حال تغییر بود . آری قشر مرفه به منظور ارضاء نیاز مفرط خویش به خود نمایی ,همواره سطح زندگی خود را به نمایش گذاشته و باعث تشدید ادارک نابرابری و احساس محرومیت نسبی ، بخصوص در بین قشر متوسط و روشنفکر جامعه می گردید. همین امر باعث شد که این قشر، دائم در پی فراهم نمودن امکاناتی باشند که وضعیت مالی آنها را بهبود بخشد ، لذا یک نیاز شدید به ارتقاء و سیرصعودی تحرک اجتماعی بوجود آمد ، که همین موضوع سبب تشدید مضاعف محرومیت نسبی گردید . اما از آنجا که افزایش احساس نیاز مردم با افزایش امکانات ارضاء آنها همگام و هماهنگ نبود یک تضاد اجتماعی در جامعه شکل گرفته و این موضوع وضع را برای مردم غیرقابل تحمل می کرد. از سویی ، احساس محرومیت نسبی ، به حقوق اجتماعی و سیاسی مردم نیز رخنه کرده و باعث تفاوتهای فاحشی ، در حقوق اجتماعی مردم، به نسبت پایگاه طبقاتی آنان شد ، لذا قوانین کمتر برای اقشار بالا ، اجرا می گردید . بدین ترتیب یک نظام استبدادی از سوی آنها در جامعه حاکم شده بود . همه چیز را با پول خریداری میکردند و القابی همچون خدایگان یا شاهزاده وسناتوروخان و تیمسار و ... در کشور رایج گردیده بود ، داشتن نوکر و خدمه یک امر عادی در بین این قشرشده بود ، لذا همه این عوامل باعث شده تا آنان تصور نمایند که شهروند درجه یک و برترمی باشند . در پی این روند ، قشر متوسط نیز به تبع آن ، در رده بعدی همین رفتارها را تکرار می کرد ولی از آنجا که افراد ، تحکم خود بر دیگران را مجاز دانسته ، ولی امر و نهی ، بر خود را تحمل نمی کنند ، لذا در این قشر یک حالت نفرت شکل گرفت و کم کم تعداد ناراضیان جامعه ، بیشتر شده و همین امر باعث شد تا مردم مقصر اصلی این محرومیتها و تبعیضها را در رده های بالا جستجو نمایند ، که نهایتا این کنکاش به یک رده ختم شد و همگان با رهبری مشترک امام خمینی ، به این نتیجه رسیدند که باید عامل اصلی را از صحنه خارج نمود . بدین ترتیب اولین جرقه های انقلاب شکل گرفته و در بهمن ماه 1357 به ثمر نشست . آری آنچه که بنام مدرنیزاسیون و یا انقلاب سفید و ... در زمان شاه انجام شد , نهایتا منجر به یک روند صعودی تجمل گرایی و مصرف زدگی در بین مردم گردید ، که همین امر یک موج نابرابری اجتماعی حاد را در جامعه ایجاد نمود و بدلیل غیر قابل تحمل بودن این نابرابری , در آخر همین عوامل مردم را به یک شورش همگیر واداشته و بساط حکومت 50 ساله پهلوی برچیده شد . سیر تجمل گرایی بعد از انقلاب اسلامی 1 –در مدت حیات ورهبری امام خمینی با بوجود آمدن انقلاب اسلامی ، شرایط اجتماعی خوبی برای ساختن یک جامعه سالم و قوی فراهم گردید . بدین معنی که میزان انسجام اجتماعی و آمادگی مردم ، برای هر گونه ایثار و فداکاری بسیار ایده آل شد . از یک طرف وجود دشمن مشترک و قوی بنام شاه و آمریکا و از طرفی وجود رهبری ، قوی و کاریزماتیک یعنی امام خمینی و همچنی ایدئولوژی نوید دهنده ای بنام مذهب باعث وحدت و پیوند مردم شده بود. آری انگیزه مردم برای ایجاد انقلاب ، ارزشهای آنها را نیز شکل میداد و به مرور زمان ، این انگیزه در خواسته های آنان و رهبرانشان تجلی کرد ه ، و نهایتا این مطالبات در قالب قانون اساسی متبلور و در 12 فروردین 1358 به تصویب 2/98 % مردم رسید . بدین ترتیب یک نظام ارزشی جدید ، پایه ریزی گردید ، که عناصر مهم آن شامل از بین رفتن هر گونه بی عدالتی و نابرابری ، استبداد ، وابستگی به غرب و تمایل بیشتر به مذهب و... بود .بعنوان نمونه مفادی از مواد قانون اساسی که منشور خواسته های مردم است را بیان می کنیم : اصل دوم : مبانی فکری و پایه ای نظام جمهوری اسلامی ایران شامل عدل و کرامت و ارزشهای والای انسانی و آزادی و نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطه گری و سلطه پذیری و قسط و عدل است . اصل سوم : رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه ، برای همه در تمام زمینه ها و پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه ، بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و تامین حقوق همه جانبه افراد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون اصل 43 : تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کردن فقر و محرومیت و منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد اعم از مصرف, سرمایه گذاری , تولید , توزیع و خدمات . با نگاهی اجمالی بر قانون اساسی واضح میگردد که خواسته های مردم ، چگونه و به چه نحو ملموسی بر پایه های این نظام نقش بسته است . در مقابل این نظام ارزشی جدید ، نظام ارزشی شاهانه یا فئودالی ، وجود داشت که عناصر اصلی آن تمایل به برتری جوئی ، جاه طلبی ، کسب منزلت ازطریق نمایش ثروت و قدرت ، مصرف زدگی ، تجمل گرایی و تفاخر است که ریشه اصلی آنها ، نظام نابرابر جامعه و تفاوتهای طبقات بود و امام خمینی این نظام را نظام طاغوت خطاب کرد ، که این نام کاملا ریشه مذهبی و اسلامی دارد . پس از این خلاصه قبل از ورود به بحث اصلی معنی دو واژه متداول در این مقاله جهت روشن شدن و هضم آسان مطالب بیان می گردد . 1- هنجار : قاعده و رفتار یا خصوصیتی است که اکثریت یک گروه یا جامعه به آن عمل کرده یا آن را می پذیرند و عدم پیروی از آن، مجازات و توبیخ ( بیشتر غیر رسمی ) را در پی دارد . پس عمل نکردن به هنجار یک عمل بد محسوب میشود و پیروی از آن خوب وبا ارزش است و بدین ترتیب همرنگی و هم شکلی عمومی در جامعه شکل می گیرد . 2- ارزش : آن چیزی است که یک فرد میگوید خوب یا بد است . و ارزش اجتماعی ؛ آن چیزی است که اکثریت یک گروه یا جامعه معتقد به خوب یا بد بودن آن هستند ، البته تفاوت بین ارزش و ارزش اجتماعی ، در آن است که فرد ممکن است د رپی ارزشهایی باشد که برای دیگران با ارزش نیست ، یعنی اجتماعی نباشد. پس یکی از منشاءهای بوجود آمدن ارزشها هنجارها هستند و هر چه که هنجار شد ، چه ماهیتا با ارزش باشد و چه بی ارزش و قبیح ، از نظر اکثریت جامعه مطلوب خواهد بود ، حتی اگر برای جامعه مضر هم باشد . مانند قمه زنی و یا تملق گویی و تظاهر، یا کشیدن سیگارو ... .مانند آن داستانی که در یک روستا همه اهالی دچار بیماری خاراندن بدن خود بودند و وقتی شخصی که به این بیماری مبتلا نبود ، به آن روستا وارد شد او را به جرم بیماری ، بازداشت نمودند ، زیرا او رفتاری مغایر رفتار عامه داشت در حالیکه تنها فرد سالم او بود . بعد ازانقلاب دو نظام ارزشی موجود ، یکی نظام اسلامی و انقلابی و دیگری نظام طاغوتی به مقابله با هم پرداختند . پیروان نظام انقلابی خواسته های خود را به شکل هنجارهای فراگیر در بین مردم رایج نمودند . بدین ترتیب قیافه های ظاهری بدون دستور و زور تغییر یافت خانمهای بی حجاب ، کم کم لباسهای گشادتر و تیره و روسری و چادر به سرکردند و مردان ، ریش گذاشته و انگشترو گردنبدهای طلای آنها به عقیق بدل شد . شلوارهای جین ، جای خود را به لباسهای خاکی و سربازی داد . مبلها به پشتی تبدیل شد و مردم مهر و تسبیح و سجاده خود را به نمایش گذاردند . در سازمانها وزراء و مدیران ارشد ، لباسهای ساده می پوشیدند و با مردم و کارمندان عجین بودند . ثروتمندان اتومبیلهای گران قیمت خود را مخفی کرده و جرات بیرون بردند آن را نداشتند . کمتر مردم لباس شیک می پوشیدند و ثروت ودارائی خود را به نمایش نمی گذاشتند . دیگر دارندگی ، برازندگی نبود و در مقابل فقر، یک ارزش بحساب می آمد ، لذا همه مردم به ظاهری ساده و فقیرانه روی آورده بودند . دیگر فقرچیز بدی نبود و لازم نبود مردم برای تظاهر به عدم فقر ، به هر دری بزنند تا پول بدست بیاورند . بدین ترتیب نظام ارزشی جدیدی متولد شده بود که در آن ثروت ، به عنوان یک ارزش منفی ، در قالب هنجار به جامعه تزریق گردید . البته لازم به ذکر است که وجود رهبران ساده زیست در جامعه ، خود یکی دیگر از دلایل ایجاد چنین جوی بود . به قول مولوی خوی شاهان در رعیت جا کند چرخ اخضرخاک را خضرا کند شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها آب از لوله روان در گوله ها چونکه آب جمله از حوضیست پاک هریکی آبی دهد خوش ذوقناک ور در آن حوض آب شورست و پلید هر یکی لوله همان آرد پدید مسلما خلق وخوی شاه و رهبر یک جامعه در بین اعضای آن بصورت الگو خواهد بود . چنانچه روسای مملکت ، خود در پی نمایش ثروت و تجمل گرایی و جشنهای 2500 ساله و ... باشند، مردم نیز به نسبت نزدیکی به سرچشمه ، به آن گرایش خواهند داشت و برعکس آن نیز صادق است .ضمن اینکه وجود عدل ، و تنفر از هر گونه تبعیض و بی عدالتی ، جزو ذاتیات بشر است . با شروع جنگ تحمیلی از یک سو، و کوششهای مخالفین برای شکست درختی که خود مردم در به ثمر نشاندن آن زحمات بسیاری کشیده بودند, و وجود انسجام ملی ، باعث شد تا همه فشار ها و تحریمها جواب عکس داده و در عوض باعث ارتقای سطح معنوی مردم و وحدت روزافزون آنان شود .همچنین علیرغم فشار ها و تحریم ها ، در زمان جنگ اقدامات مهمی از جمله اعطای زمین و مسکن از طریق تعاونیها به افراد کم بضاعت و قشر پائین و همچنین توزیع کوپنهای ارزاق عمومی واز طرفی همدلی و احساس ملاحظه مردم نسبت به همدیگر واز طرفی کنترلهای شدید دولت و ... همگی باعث شد که فاصله بین اقشار ثروتمند و فقیر در طول این دوره از حیات انقلا ب کم شود . و مردم احساس نارضایتی ننمایند . تجمل گرایی دردوران پس از جنگ توضیحاتی در قسمتهای قبلی درباره هنجارها داده شد ، بدین ترتیب که اگر افراد جامعه احساس کنند یا تصور نمایند که دیگران به موضوع الف یا ب تمایل دارند یا ندارند ، یعنی از آن ارزیابی مثبت یا منفی می کنند ، در آنصورت به طرف اکثریت متمایل خواهند شد .یعنی ارزیابی و ارزشهای خود را با آن تطبیق می دهند و همانطور که بیان شد ، عمل نکردن به هنجارها ، مجازات و توبیخ غیرمستقیم را در پی دارد. مثلا اگر خانم بی حجابی به شهر قم برود ، قطعا با نگاههای توبیخ آمیز مردم ، مواجه خواهد شد و به اجبار باید چادر سرکند ، یا برعکس اگر خانمی با یک پوشیه در بالا شهر تهران ، حاضر شود با پوز خند مردم برخورد می کند . حال این هنجار ، زمانی فدا کردن جان برای میهن ویا هدفی والا است و زمانی دیگر کشیدن تریاک , پوشیدن لباسهای مستهجن و یا هرزگی و ...است. در فصول قبلی همچنین بیان شد که ثروتمندان در اوایل انقلاب ، کمتر جرات نمایش ثروت خود را داشتند . در آن زمانها دارندگی ، برازندگی نبود بلکه به عکس فقر ، یک ارزش محسوب می شد . تحقیقات انجام شده نشان می داد که در سالهای 65 مردم کمتر به افراد ثروتمند ، احترام می گذاشتند ولی از سال 68 به بعد این ارزش تغییر کرد . در آن سالها آمارها حاکی از آن بود که 62% مردم به افراد ثروتمند بیشتر احترام می گذاشتند . لذا از این مقطع به بعد احترام افراد جامعه ، وقتی تامین می شود که آنها دارای عوامل با ارزش باشند و وقتی که ثروت به ارزش تبدیل شود ، دارندگی برازندگی ، محسوب شده و در مقابل فقر ، مایع شرمندگی و تحقیر فقرا خواهند شد . همچنین عنوان شد که منشاء اصلی تجمل گرایی ،با ارزش شدن ثروت و منشاء با ارزش شدن ثروت نیز نابرابریهای اجتماعی است . لذا دو سوال اینجا مطرح می شود : الف – علل تبدیل شدن ثروت به ارزش ب – پیامدهای تبدیل شدن ثروت به ارزش آمارها نشان میدهد که از سال 68 به بعد ، افزایش نابرابری و گسترش فقر در جامعه شدت بیشتری یافت . همچنین اقدامات قابل توجهی نیزدر زمینه های مختلف انجام گرفت که برخی از آنها به تشدید نابرابریها ، دامن می زد . درطی 16 سال از سال 59 تا 75 تورم جامعه ، حدود 60 برابر شده ، ولی در مقابل حقوق کارمندان ، افزایشی در حدود 5 الی 10 برابر داشت که همه این عوامل باعث گردید، که قدرت خرید مردم کاهش یافته و فقر گسترش یابد . ولی چرا و تحت چه شرایطی ، نابرابری افزایش یافته است ؟ بر اساس یک نوع از طبقه بندی های عنوان شده نابرابری را می توان به دو دسته تقیسم کرد : الف – شکاف بین فقیر و ثروتمند در شرایطی است که وضعیت اکثریت جامعه از نظر اقتصادی بهتر می شود و هر دو قشر وضعشان بهتر شده ولی تفاوت بین آنها برای قشر پائین قابل تحمل نبوده و افراد ناراضی خواهند شد. ب – شکاف بین فقیر و غنی در شرایطی است که از لحاظ اقتصادی وضعیت آنها سیر نزولی داشته و وضع همگان ، رو به بد تر خواهد شد که در اینصورت فقر ، نیز گسترش خواهد یافت . در شرایط کنونی این خطر جامعه ما را تهدید می کند که ، روز به روز به این وضع دچار شویم . لازم به ذکر است که فقر، به تنهایی مسئله ای برای اجتماع ایجاد نمی کند و آسیبی به آن نمی زند . مثلا در یک روستا ، با وجود فقر کسی دست به دزدی یا فحشا نمی زند و اعتراضی هم به وضع موجود نخواهد داشت . بطور مثال در زمان جنگ در کشور ما نیز همین روال حاکم بود و حتی مردم با وجود کمبودها به هم کمک میکردند . بنابراین فقر ، یک جایگاه داشته واحساس فقر نیز، جایگاه مخصوص خود را دارد ، ولی آنچه که باعث نارضایتی و شرمندگی خواهد شد احساس محرومیت و بی عدلی و تبعیض است , نه وجود فقر . مانند کسی که بیماری سرطان دارد ولی از آن اطلاعی ندارد . لذا از لحاظ روحی مشکلی برای او ایجاد نمی شود .همچنین فقر، موقعی مخرب و ویرانگر است که در مقابل آن ، آرزوهای بلند پروازانه ای ارائه شود . در این صورت است که بدلیل تضاد بین دو عامل فقرو نیازهای دور از دسترس ، وضع غیر قابل تحمل شده و باعث احساس محرومیت ونارضایتی ، در افراد خواهد شد . ضمن اینکه در راستای این امر ، موارد تشدید کننده ای نیز وجود دارد که مانند نمک بر زخم پاشید ن عمل خواهد کرد . عوامل تشدید کننده نابرابریها : متاسفانه در طول این سالها عواملی دست به دست هم داد که ثروت به یک چیز خوب و ارزش مثبت ودر مقابل فقر ، به یک ارزش بد تبدیل شد . ضمن روند پیشرفت نابرابری در جامعه ، دولت نیز دست به اقداماتی زد که باعث ایجاد ، نیازهای متنوع وتشدید احساس ، فزون طلبی در مردم گردید . از جمله افزایش واردات کالاهای لوکس خارجی , اتومبیل , ایجاد مناطق آزاد مانند منطقه کیش و گسترش تبلیغات کالاهای لوکس در سطح شهر و رسانه ها تاسیس دانشگاه آزاد و مدارس غیر انتفاعی , ایجاد ویدئو کلوپها و دهها عوامل دیگر که اکثرا جهت سهولت کار رانت خواران اقتصادی و سیاسی ، ایجاد و باعث سراریز شدن پولهای هنگفتی به جیبب مافیاهای اقتصادی شده است که عموما در تسریع ایجاد این معضل و بیماری ، بسیار سهیم بوده و روز به روز فاصله طبقاتی را افزایش داده است . بطورمثال میتوان مواردی از آنها را به شرح زیر توضیح داد . 1- بمباران تبلیغاتی کالاها ، که از در و دیوار شهر گرفته تا روی متروها و حتی بلیط شرکت واحد ، مردم را یک لحظه هم به حال خود رها نمی کند . آری تبلیغ تجمل گرایی و ایجاد نیاز در مردم از طریق پخش سریالهای تلویزیونی , تاسیس روزنامه های ژورنالیستی و همچنین گسترش روز افزون ماهواره ها بسیار در این امر دخیل بوده است . شایان ذکر است هیچ سیاستمدار متعهد و مردم دوستی در دنیا اجازه نخواهد داد که نیازها بیشتر از درآمد افراد تحریک شود ، و قطعا تبلیغات را درحد ظرفیت مردم کنترل خواهد نمود. لازم به ذکر است که یکی از رسالتهای صداو سیما سوق دادن مردم به سمت فرهنگهای اصیل و ملی است و با توجه به گسترش ماهواره و تهاجم فرهنگی ، صدا و سیما تمام سعی خود را بر این گذاشته است ، که رغبت و تمایل مردم را به این رسانه های تحمیلی کاهش دهد . لذا در ابعاد وسیع و بیشتر کمی ، به تولید برنامه ها و سریالهای تلویزیونی پرداخت ، که درست در جهت اهداف متولیان ماهواره ها حرکت کرده است . در واقع تبلیغ ، رواج همان ارزشهای مبتذل ، تجملی و مصرفی غربی است ، منتهی به هزینه داخلی ! 2- ایجاد تسهیلات قسطی، برای خرید کالاها ی که عموما لوکس و غیر ضروری هستند . به واقع در نظام اقتصاد قسطی ، انسان همیشه برای مصرفهای حال وگذ شته اش می بایستی آینده اش را پیش فروش نماید ، لذا افراد دائم از عمرشان کم خواهند آورد. آینده فروشی ، یعنی فروش عمر برای تامین نیازهایی که بر آدمی تحمیل شده ، بدون آنکه به او قدرت خرید داده شود ، ضمن اینکه در اغلب مواقع این نیازها کاذب نیز می باشد . در قرن حاضر احتیاج و اعتیاد انسانها به مصرف ، وازطرفی مضیقه مالی او باعث شده که انسان سالهای عمر خود را پیش فروش نماید، ضمن اینکه خرید این کالاها ، مسلما خرید اجناس مکمل را نیز در پی دارد . بیان طنز زیر مطالب عنوان شده ملموس تر خواهد کرد . روزی خانمی از شوهر خود ، یک عدد جوراب شیشه ای طلب کرد و مرد که از توقع پائین همسر خود خوشحال شده بود ، بلافاصله آنرا تهیه نمود . بعد از مدتی زن به شوهر خود روکرده و گفت مرد آیا این جوراب شیشه ای با این کفش به هم می آید ، مرد پاسخ داد نه و باید کفشی مناسب با آن تهیه نمود ، بعد از مدتی زن به همسرش گفت یک دامن هم اگر تهیه کنم ، جوراب و کفش با آن یکد ست خواهد شد . همین روال ادامه داشت و کم کم ، لباس ، رنگ مو ، ماشین ، خانه هم تعویض شد ، نهایتا روزی به شوهر خود گفت مرد آیا این ظاهر و هیبت من با قیافه تو جور درمِی آید ، بهتر است از هم جدا شویم . ( کتاب پدرومادرما متهمیم مرحوم شریعتی ) 3- مراکز تجاری مدرن و بزرگ و فروشگاههای زنجیره ای مانند شهروند یا رفاه و... که به تقلید از کشورهای در حال توسعه ایجاد گردیده ، ولی متاسفانه بر عکس آن عمل کرده است . 

 

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
hussain
Afghanistan
۰۴:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
0
0
میخواستم در قسمت دانلود مقاله مرا یاری رسا
نید
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات