«سینمای اجتماعی» یکی از کلیدواژههای پرتکرار در ادبیات سینمایی سالهای گذشته در ایران است؛اما نکته مهم این است که ما در سینما ژانری به نام سینمای اجتماعی نداریم؛ در جهان هم چنین تعبیری حداقل به منزله یک ژانر، رایج نیست و در آثار منتقدان خارجی که به فارسی ترجمه شده، عبارت سینمای اجتماعی به چشم نمیخورد. اگر عمیق و دقیق بنگریم، کل سینما پدیدهای اجتماعی است و هر فیلمی را به نوعی میتوان اجتماعی دانست؛ چراکه به هر حال هر اثر سینمایی به بخشی از جامعه و یک موضوع اجتماعی اختصاص دارد؛ اما آنچه در ادبیات سینمایی دو دهه گذشته ایران با نام «سینمای اجتماعی» رایج شده، فیلمهایی است که در آنها کژتابیها و معضلات اجتماعی با لحنی افسرده و فضایی سیاه روایت میشود. فیلمهایی با موضوعاتی، چون فرار دخترها از خانه، اعتیاد، مهاجرت، طلاق، قصاص، فقر و گرفتاریهای معیشتی و... که در آنها سینما و درام، فدای سوژه و مضمون میشود.
میتوان گفت جریان فیلمهایی با محوریت مسائل اجتماعی از میانه دهه 80 در ایران پررنگتر شد. از این زمان، فیلمهایی با بازنمایی کژتابیها و معضلات اجتماعی با تراکم بیشتری ساخته شدند؛ اما عمده آنچه با نام سینمای اجتماعی یا اعتراضی در ایران دو دهه گذشته تولید شده، نه تنها جایگاهی در بین مردم نیافته و مخاطبی نداشته است؛ بلکه گاهی رویکرد ضداجتماعی با کلیدواژه سیاهنمایی یافته است؛ یعنی مخاطب این نوع آثار موقع تماشای آنها بیش از آنکه حس کند سازندگان فیلم در حال نمایش واقعیت دردها و مشکلات او هستند، به این برداشت میرسد که به او توهین میشود یا قرار است از رنجهای او کاسبی صورت بگیرد! به ویژه اینکه خیلی از این نوع فیلمها فقط با هدف کسب شهرت و جایزه در جشنوارههایی، چون «کن»، «برلین»، «ونیز» و ... یا مراسمی همچون «اسکار» تولید میشوند و اساساً جامعه ایرانی مخاطب این آثار نیست!
جامعه امروز ایران با وجود فراز و نشیبها و همچنین چالشهای متعدد و نقاط مثبت و منفی گوناگون، بیش از هر زمان دیگری به سینمای اجتماعی متعهد و مردمی نیازمند است. جای درامهای اجتماعی متعهد و دغدغهمند با رویکرد ملی، در سینمای این سالهای ما خالی بوده است؛ خلاءای که در سریالهای نمایش خانگی هم محسوس است. بیشتر سریالهای این شبکه که معضلات اجتماعی را دستمایه قرار دادهاند، هویت و افق روشنی ندارند و بیش از هر چیزی، به خشونت، سیاهی و نفرت و کینهتوزی انسانها نسبت به یکدیگر آلوده هستند.
در حالی که فیلمهایی، مانند «بچههای آسمان»، «زیر نور ماه»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «طلا و مس»، «آژانس شیشهای» و... نمونههای ناب درام اجتماعی در سینمای ما هستند. این قبیل فیلمها خلاف وجه غالب آنچه سینمای اجتماعی خوانده میشود، هم قدرت جذب مخاطب را دارند و هم به فرهنگسازی، اصلاح اجتماعی و ارتقای سواد عمومی مخاطب کمک میکنند.